پرش به محتوا

گردن زدن کافران در آیه ۴ سوره محمد: تفاوت میان نسخه‌ها

A.ahmadi (بحث | مشارکت‌ها)
Aliazad (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۲: خط ۲:


{{سوال}}
{{سوال}}
مراد از «گردن زدن کافران» در آیه ۴ سوره محمد چیست؟‌ در عصر کنونی باید چگونه با کافران برخورد کرد؟
مراد از «گردن زدن کافران» در آیه ۴ سوره محمد چیست؟‌ در عصر کنونی باید چگونه با کافران برخورد کرد؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
آیه ۴ [[سوره محمد]]، روش برخورد با [[مشرکان]] در [[جنگ]] را بیان کرده و دستور داده هنگام روبه‌رو شدن با [[کافر|کافران]]، گردن آنان زده شود. مراد از {{متن عربی|لَقیتُم|ترجمه=روبه‌رو شدن با کافران}}، رویارویی در صحنه جنگ، و عبارت {{متن عربی|فَضَرْبُ الرِّقاب|ترجمه=گردن زدن}} کنایه از قتل است؛ بنابراین مراد از رویارویی و گردن زدن، جنگیدن و کشتن در میدان جنگ است.
آیه ۴ سوره محمد، در روش برخورد با مشرکان در [[جنگ]]، دستور داده هنگام روبه‌رو شدن با [[کافر|کافران]]، گردن آنان زده شود. مراد از {{متن عربی|لَقیتُم|ترجمه=روبه‌رو شدن با کافران}}، رویارویی در صحنه جنگ و عبارت {{متن عربی|فَضَرْبَ الرِّقَابِ|ترجمه=گردن زدن}} کنایه از قتل است؛ بنابراین مراد از رویارویی و گردن زدن، جنگیدن و کشتن در میدان جنگ است.


در ادامه آیه، دستور داده شده تا زمانی به جنگ ادامه دهید که نبرد پایان یابد و پس از جنگ، اسیران را آزاد کنید یا اینکه از آنان [[فدیه]] گرفته و سپس آزادشان کنید؛ بنابراین قتل بعد از جنگ به‌طور کلی منتفی شده است.
در ادامه آیه، دستور داده شده تا زمانی به جنگ ادامه دهید که نبرد پایان یابد و پس از جنگ، اسیران را آزاد کنید یا اینکه از آنان [[فدیه]] گرفته و سپس آزادشان کنید؛ بنابراین قتل بعد از جنگ به‌طور کلی منتفی شده است.


== متن آیه ==
== متن آیه ۴ سوره محمد ==
{{قرآن بزرگ|فَإِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کفَرُواْ فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتی إِذَا أَثخْنتُمُوهُمْ فَشُدُّواْ الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنَّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِدَاءً حَتی تَضَعَ الحْرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِک وَ لَوْ یَشَاءُ اللَّهُ لاَنتَصَرَ مِنهْمْ وَ لَکن لِّیَبْلُوَاْ بَعْضَکم بِبَعْضٍ وَ الَّذِینَ قُتِلُواْ فی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَن یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ؛
{{قرآن بزرگ|فَإِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کفَرُواْ فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتی إِذَا أَثخْنتُمُوهُمْ فَشُدُّواْ الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنَّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِدَاءً حَتی تَضَعَ الحْرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِک وَ لَوْ یَشَاءُ اللَّهُ لاَنتَصَرَ مِنهْمْ وَ لَکن لِّیَبْلُوَاْ بَعْضَکم بِبَعْضٍ وَ الَّذِینَ قُتِلُواْ فی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَن یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ؛
| ترجمه = و هنگامی که با کافران در میدان جنگ روبه‌رو شدید گردن‌هایشان را بزنید، (و این کار را همچنان ادامه دهید) تا به اندازه کافی دشمن را در هم بکوبید؛ در این هنگام اسیران را محکم ببندید؛ سپس یا بر آنان منّت گذارید (و آزادشان کنید) یا در برابر آزادی از آنان فدیه [= غرامت] بگیرید؛ (و این وضع باید همچنان ادامه یابد) تا جنگ بار سنگین خود را بر زمین نهد، (آری) برنامه این است! و اگر خدا می‌خواست خودش آنها را مجازات می‌کرد، اما می‌خواهد بعضی از شما را با بعضی دیگر بیازماید؛ و کسانی که در راه خدا کشته شدند، خداوند هرگز اعمالشان را از بین نمی‌برد!
| ترجمه = و هنگامی که با کافران در میدان جنگ روبه‌رو شدید گردن‌های‌شان را بزنید، (و این کار را همچنان ادامه دهید) تا به اندازه کافی دشمن را در هم بکوبید؛ در این هنگام اسیران را محکم ببندید؛ سپس یا بر آنان منّت گذارید (و آزادشان کنید) یا در برابر آزادی از آنان فدیه [= غرامت] بگیرید؛ (و این وضع باید همچنان ادامه یابد) تا جنگ بار سنگین خود را بر زمین نهد، (آری) برنامه این است! و اگر خدا می‌خواست خودش آنها را مجازات می‌کرد، اما می‌خواهد بعضی از شما را با بعضی دیگر بیازماید؛ و کسانی که در راه خدا کشته شدند، خداوند هرگز اعمال‌شان را از بین نمی‌برد!
| سوره = محمد
| سوره = محمد
| آیه = ۴
| آیه = ۴
}}
}}


== شأن نزول آیه ==
== شأن نزول آیه ۴ سوره محمد ==
بر اساس روایتی که [[جلال‌الدین سیوطی]]، عالم [[اهل سنت|سنی‌مذهب]] قرن نهم قمری ذکره کرده،‌ عبارت {{قرآن|وَ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمالَهُمْ}} درباره [[اصحاب رسول خدا(ص)|اصحابی]] نازل شده که در [[جنگ احد]] به [[شهادت]] رسیدند.<ref>سیوطی، جلال الدین عبدالرحمان، الدر المنثور، قم، کتابخانه عمومی حضرت آيت الله العظمی مرعشی نجفی، ج۶، ص۴۶.</ref>  
برخی از مفسران گفته‌اند که {{قرآن|وَ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمالَهُمْ}} درباره [[اصحاب رسول خدا(ص)|اصحابی]] نازل شده که در [[جنگ احد]] به [[شهادت]] رسیدند.<ref>طبرى، محمد بن جرير، جامع البيان فى تفسير القرآن، بیروت، دار المعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۲۸.</ref> <ref>سیوطی، جلال الدین عبدالرحمان، الدر المنثور، قم، کتابخانه عمومی حضرت آيت الله العظمی مرعشی نجفی، ج۶، ص۴۶.</ref> اما آیه عام است و شامل شهدای جنگ بدر، احد و دیگر میدان‌های جنگی می‌شود.<ref>سمرقندى، نصر بن محمد، تفسير السمرقندى المسمى بحر العلوم، بیروت، دار الفكر، چاپ اول، ۱۴۱۶ق، ج۳، ص۲۹۸.</ref> <ref>حقى برسوى، اسماعيل بن مصطفى، تفسير روح البيان، بیروت، دار الفكر، چاپ اول، بی‌تا، ج۸، ص۵۰۰</ref> این آیه در صدد بیان یک قاعده کلی است؛<ref>طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ترجمه موسوی همدانی، محمد باقر، قم، جامعه مدرسین، ج۱۸، ص۳۴۴.</ref> در همه عصرها که جنگی میان کافران و مسلمانان اتفاق بیفتد، این آیه مصداق دارد.
 
البته به نظر [[علامه طباطبایی]]، مفسر شیعه (درگذشت ۱۳۶۰ش)، این آیه عام است و در صدد بیان یک قاعده کلی است؛<ref>طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ترجمه موسوی همدانی، محمد باقر، قم، جامعه مدرسین، ج۱۸، ص۳۴۴.</ref> بنابراین، تا [[روز قیامت]] و در همه عصرها که جنگی میان کافران و مسلمانان اتفاق بیفتد، این آیه مصداق دارد.
 
== شیوه برخورد با کافران در جنگ ==
== شیوه برخورد با کافران در جنگ ==
عبارت {{متن عربی|فَضَرْبُ الرِّقاب|ترجمه=گردن زدن}} کنایه از قتل دانسته شده،<ref>واحدی، علی بن احمد، الوجیز في تفسیر الکتاب العزیز، به تحقیق صفوان عدنان داوودی، بیروت، دار القلم، ۱۴۱۵ق، ج۲، </ref> و چون گردن زدن روشن‌ترین مصداق قتل بوده، اینگونه تعبیر شده است و هدف این است که دشمن از پای درآید.
قرآن دستور بر گردن زدن کفار در حال جنگ دارد و گردن زدن كنايه از قتل است،<ref>واحدی، علی بن احمد، الوجیز في تفسیر الکتاب العزیز، به تحقیق صفوان عدنان داوودی، بیروت، دار القلم، ۱۴۱۵ق، ج۲، </ref> هدف اين است كه دشمن از پاى درآيد، ولى چون گردن زدن روشن‌ترين مصداق قتل بوده روى آن تكيه شده است. اين حكم مربوط به ميدان نبرد است و خود اين آيه صراحت در مساله روبرو شدن در ميدان جنگ دارد و نمی‌گوید هر جا کافران را دیدید، گردن زنید.


واژه «لقاء» گاه به معنای هر گونه ملاقات و گاه به معنای روبرو شدن در میدان جنگ به‌کار می‌رود و در قرآن، در هر دو معنی به کار رفته است. بر اساس شواهدی که در آیه ۴ سوره محمد است، مراد از عبارت {{متن عربی|لَقیتُم|ترجمه=روبه‌رو شدن با کافران}} در این آیه، رویارویی در صحنه جنگ است. سخن گفتن از رفتار با اسیران، واژه {{متن عربی|حَرْب|ترجمه=جنگ}} و عبارت {{متن عربی|وَ الَّذِینَ قُتِلُواْ فی سَبِیلِ اللَّه|ترجمه=و کسانی که در راه خدا کشته شدند}} برخی از این شواهدند.
بديهى است هنگامى كه انسان با دشمنى خون‌خوار در ميدان نبرد روبرو مى‏‌شود اگر با قاطعيت هر چه بيشتر حملات سخت و ضربات كوبنده بر دشمن وارد نكند خودش نابود خواهد شد، و اين دستور يك دستور كاملا منطقى است. اين حملات كوبنده بايد هم چنان ادامه يابد تا به اندازه كافى دشمن را درهم کوبیده و به زانو درآيد. آيه بيانگر يك دستور حساب شده جنگى است كه پيش از درهم شكستن قطعى مقاومت دشمن نبايد اقدام به گرفتن اسيران كرد، چرا كه پرداختن به اين امر گاهى سبب تزلزل موقعيت مسلمانان در جنگ خواهد شد و پرداختن به امر اسيران و تخليه آنها در پشت جبهه آنها را از وظيفه اصلى بازمى‌‏دارد.<ref name=":0">مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلاميه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۲۱، ص۳۹۸.</ref>


عبارت {{عربی|حَتَّی تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها}} یعنی به قتل کافران تا زمانی که جنگ بار سنگین خود را بر زمین نهد، ادامه دهید. بارهای سنگین جنگ، کنایه از سلاح‌هایی است که جنگجویان به همراه دارند؛ بنابراین تا زمانی که کافران سلاح‌های خود را بر زمین نگذاشته‌اند، جنگ پایان نخواهد یافت.
== اسیر گرفتن پس از پایان جنگ ==
پیش از درهم شکستن قطعی مقاومت دشمن، نباید اقدام به گرفتن اسیر کرد؛ چراکه پرداختن به امر اسیران، ممکن است مسلمانان را از وظیفه اصلی خود باز داشته و سبب تزلزل موقعیت آنها در جنگ شود.<ref name=":0" /> جمله {{قرآن|حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ|ترجمه=تا به اندازه كافى دشمن را در هم بكوبيد؛ در اين هنگام اسيران را محكم ببنديد.|سوره=محمد|آیه=۴}} این قسمت یک دستور برای بعد از جنگ است که باید افراد زنده دستگیر شده و محکم بسته شوند تا فرصت ضربه زدن به مسلمانان را نداشته باشند.<ref>طبرى، محمد بن جرير، جامع البيان فى تفسير القرآن، بیروت، دار المعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق، ج۲۶، ص۲۶.</ref> یا فرار نکنند.<ref>طبرانى، سليمان بن احمد، التفسير الكبير: تفسير القرآن العظيم، اردن - اربد، دار الكتاب الثقافي، چاپ اول، ۲۰۰۸ م، ج۶، ص۲۹.</ref> <ref>مغنيه، محمدجواد، تفسير الكاشف، ترجمه: موسی دانش، قم، بوستان كتاب، چاپ اول، ۱۳۷۸ش، ج۷، ص۱۰۸.</ref>
=== حکم آزادسازی اسیران ===
حاکم اسلامی بعد از پایان جنگ باید در مورد اسیران تصمیم‌گیری کند و قرآن در این باره چند حکم نسبت به اسیران داده است:


== اسیر گرفتن بعد از پایان جنگ ==
* آزاد کردن بدون گرفتن چیزی: {{قرآن|فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ|ترجمه=يا بر آنان منّت گذاريد (و آزادشان كنيد)}}
«اثخنتموهم» از ماده «ثخن» به معنای غلظت و صلابت است و به همین مناسبت به پیروزی و غلبه آشکار و تسلط کامل بر دشمن اطلاق می‌شود. گرچه غالب مفسران این جمله را به معنای کثرت و شدت کشتار از دشمن گرفته‌اند، ولی چنان که گفتیم این معنی در ریشه لغوی این عبارت نیست، اما از آن جا که گاه جز با کشتار شدید و وسیع دشمن، خطر بر طرف نمی‌گردد، یکی از مصادیق این جمله در چنین شرائطی می‌تواند مسئله کشتار بوده باشد نه مفهوم اصلی آن.<ref>در «لسان العرب» از ابن الاعرابی نقل می‌کند که اثخن اذا غلب و قهر.</ref>
* گرفتن چیزی برای آزاد کردن: {{قرآن|وَ إِمَّا فِداءً|ترجمه=يا در برابر آزادى از آنان فديه [غرامت‏] بگيريد.}} گرفتن چیزی یعنی فداء، چند قسم است: یک) تبادل اسرا که دشمنان اسيران مسلمين را رها كنند و مسلمانان نیز اسرای آنها را آزاد کنند. دو) در مقابل آزادی اسرا مالى بدهند و رها شوند و کسی حق کشتن آنها را ندارد.<ref>طيب، عبدالحسين، اطيب البيان في تفسير القرآن، تهران، اسلام، چاپ دوم، ۱۳۶۹ش، ج۱۲، ص۱۶۷.</ref><ref>قرشى بنابى، على‏اكبر، تفسير احسن الحديث، تهران، بنياد بعثت، مركز چاپ و نشر، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش، ج۱۰، ص۱۷۹.</ref>  


با توجه به عبارت «اثخنتموهم»، آیه فوق بیانگر یک دستور جنگی است که پیش از درهم شکستن قطعی مقاومت دشمن، نباید اقدام به گرفتن اسیر کرد، چرا که پرداختن به این امر گاهی سبب تزلزل موقعیت مسلمانان در جنگ خواهد شد و پرداختن به امر اسیران، ممکن است آن‌ها را از وظیفه اصلی خود بازدارد.
بنابراین‌ کشتن اسیر جنگی پس از پایان جنگ جایز نیست؛ بلکه رهبر مسلمانان بر اساس مصالحی که در نظر می‌گیرد، آن‌ها را گاه بدون عوض، گاه با عوض، آزاد می‌سازد.
 
«فشدوا الوثاق» (با توجه به این که «وثاق» به معنای طناب یا هرچیزی است که با آن می‌بندند) اشاره به محکم کاری در بستن اسیران است، مبادا اسیر از فرصت استفاده کند و خود را آزاد ساخته و ضربه کاری وارد سازد.
 
== حکم اسیران ==
در جمله {{قرآن|فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً}} حکم اسیران جنگی بیان می‌شود که بعد از خاتمه جنگ باید در مورد آن‌ها تصمیم‌گیری شود، می‌فرماید: یا بر آن‌ها منت بگذارید و بدون عوض آزادشان کنید یا از آن‌ها فدیه و عوض بگیرید و آزاد نمایید
 
به این ترتیب اسیر جنگی را نمی‌توان بعد از پایان جنگ به قتل رسانید، بلکه رهبر مسلمین طبق مصالحی که در نظر می‌گیرد، آن‌ها را گاه بدون عوض، گاه با عوض، آزاد می‌سازد. در مورد عوض هم گفته شده است که از توانایی این فرد استفاده شود، مثلاً برای تدریس به فرزندان [[مسلم|مسلمانان]] از او استفاده شود.


== جنگ محل آزمون الهی ==
== جنگ محل آزمون الهی ==
در ادامه این عبارت می‌آید که :{{قرآن|وَ لکنْ لِیَبْلُوَا بَعْضَکمْ بِبَعْضٍ}} «اما خدا می‌خواهد بعضی از شما را با بعضی دیگر بیازماید». این در حقیقت فلسفه جنگ و نکته اصلی درگیری حق و باطل است، در این پیکارها صفوف مؤمنان واقعی از اهل سخن جدا می‌شوند. استعدادها شکوفا می‌گردد و نیروی استقامت زنده می‌شود و هدف اصلی زندگی دنیا که آزمودگی و پرورش قدرت ایمان است تأمین می‌گردد.
آزمایش یکی از فلسفه‌های اصلی جنگ و نکته اصلی درگیری بین حق و باطل بیان شده است. در این گونه پیکارها، مؤمنان واقعی از کسانی که در دل ایمان ندارند شناخته می‌شوند. استعدادها شکوفا و نیروی استقامت زنده شده و هدف اصلی زندگی دنیا که آزمودگی و پرورش قدرت ایمان است، تأمین می‌شود. خداوند با دستور جهاد، مومنان را آزمایش می‌کند.
 
اگر مؤمنان كنارى مى‏‌نشستند و سرگرم زندگى تكرارى روزانه بودند، و هر موقع گروه مشرك و ظالمى قيام مى‌‏كرد خداوند با نيروى غيبى و از طريق اعجاز آنها را درهم مى‏‌كوبيد، جامعه‌‏اى بى‏‌ارزش، خمود، سست، ضعيف و ناتوان به وجود مى‌‏آمد كه از ايمان و اسلام نامى بيشتر نداشت.<ref>مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلاميه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۲۱، ص۴۰۲.</ref> قرآن روی این نکته تاکید کرده است: {{قرآن|وَ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لاَنْتَصَرَ مِنْهُمْ وَ لكِنْ لِيَبْلُوَا بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ|ترجمه=و اگر خدا مى‏‌خواست خودش آنها را مجازات مى‏‌كرد، اما مى‌‏خواهد بعضى از شما را با بعضى ديگر بيازمايد.|سوره=محمد|آیه=۴}}
و در آیه قبل از این آیه آمده است: {{قرآن|وَ لِیُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ یَمْحَقَ الْکافِرِینَ}}: «هدف این است که خداوند (در سایه این پیکارها) افراد با ایمان را خالص گرداند و کافران را نابود سازد».
 
<span></span>
{{مطالعه بیشتر}}
 
== مطالعه بیشتر ==
۱ـ تفسیر احسن الحدیث، علی اکبر قرشی، ج۳، ص۶۳ و ج۱۰، ص۱۷۸.
 
۲ـ تفسیر هدایت؛ گروهی از مترجمان، ج۲، ص۳۱۵ و ج۱۳، ص۲۰۴.
 
<span></span>


== منابع ==
== منابع ==
خط ۶۱: خط ۴۳:
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی =علوم و معارف قرآن
  | شاخه اصلی =علوم و معارف قرآن
  |شاخه فرعی۱ =نزول قرآن
  | شاخه فرعی۱ =نزول قرآن
  |شاخه فرعی۲ =
  | شاخه فرعی۲ =
  |شاخه فرعی۳ =
  | شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
خط ۷۴: خط ۵۶:
  | تغییر مسیر = شد
  | تغییر مسیر = شد
  | ارجاعات =
  | ارجاعات =
| بازبینی نویسنده =
  | بازبینی =
  | بازبینی =
  | تکمیل =
  | تکمیل =
خط ۸۴: خط ۶۷:
[[رده:آیات قرآن]]
[[رده:آیات قرآن]]
[[رده:خشونت در اسلام]]
[[رده:خشونت در اسلام]]
{{#seo:
|title=تفسیر آیه ۴ سوره محمد درباره گردن زدن کافران - آیا قرآن کشتن کفار را تجویز کرده است؟ - ویکی پاسخ
|title_mode=Replaced Title
|keywords=آیه ۴ سوره محمد
|description=آیه ۴ سوره محمد درباره گردن زدن کافران در میدان جنگ نازل شد و مفسران آن را در چارچوب احکام جهاد و رفتار با اسیران توضیح داده‌اند.
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ سپتامبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۹:۵۱


سؤال

مراد از «گردن زدن کافران» در آیه ۴ سوره محمد چیست؟‌ در عصر کنونی باید چگونه با کافران برخورد کرد؟


آیه ۴ سوره محمد، در روش برخورد با مشرکان در جنگ، دستور داده هنگام روبه‌رو شدن با کافران، گردن آنان زده شود. مراد از «لَقیتُم؛ روبه‌رو شدن با کافران»، رویارویی در صحنه جنگ و عبارت «فَضَرْبَ الرِّقَابِ؛ گردن زدن» کنایه از قتل است؛ بنابراین مراد از رویارویی و گردن زدن، جنگیدن و کشتن در میدان جنگ است.

در ادامه آیه، دستور داده شده تا زمانی به جنگ ادامه دهید که نبرد پایان یابد و پس از جنگ، اسیران را آزاد کنید یا اینکه از آنان فدیه گرفته و سپس آزادشان کنید؛ بنابراین قتل بعد از جنگ به‌طور کلی منتفی شده است.

متن آیه ۴ سوره محمد

شأن نزول آیه ۴ سوره محمد

برخی از مفسران گفته‌اند که ﴿وَ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمالَهُمْ درباره اصحابی نازل شده که در جنگ احد به شهادت رسیدند.[۱] [۲] اما آیه عام است و شامل شهدای جنگ بدر، احد و دیگر میدان‌های جنگی می‌شود.[۳] [۴] این آیه در صدد بیان یک قاعده کلی است؛[۵] در همه عصرها که جنگی میان کافران و مسلمانان اتفاق بیفتد، این آیه مصداق دارد.

شیوه برخورد با کافران در جنگ

قرآن دستور بر گردن زدن کفار در حال جنگ دارد و گردن زدن كنايه از قتل است،[۶] هدف اين است كه دشمن از پاى درآيد، ولى چون گردن زدن روشن‌ترين مصداق قتل بوده روى آن تكيه شده است. اين حكم مربوط به ميدان نبرد است و خود اين آيه صراحت در مساله روبرو شدن در ميدان جنگ دارد و نمی‌گوید هر جا کافران را دیدید، گردن زنید.

بديهى است هنگامى كه انسان با دشمنى خون‌خوار در ميدان نبرد روبرو مى‏‌شود اگر با قاطعيت هر چه بيشتر حملات سخت و ضربات كوبنده بر دشمن وارد نكند خودش نابود خواهد شد، و اين دستور يك دستور كاملا منطقى است. اين حملات كوبنده بايد هم چنان ادامه يابد تا به اندازه كافى دشمن را درهم کوبیده و به زانو درآيد. آيه بيانگر يك دستور حساب شده جنگى است كه پيش از درهم شكستن قطعى مقاومت دشمن نبايد اقدام به گرفتن اسيران كرد، چرا كه پرداختن به اين امر گاهى سبب تزلزل موقعيت مسلمانان در جنگ خواهد شد و پرداختن به امر اسيران و تخليه آنها در پشت جبهه آنها را از وظيفه اصلى بازمى‌‏دارد.[۷]

اسیر گرفتن پس از پایان جنگ

پیش از درهم شکستن قطعی مقاومت دشمن، نباید اقدام به گرفتن اسیر کرد؛ چراکه پرداختن به امر اسیران، ممکن است مسلمانان را از وظیفه اصلی خود باز داشته و سبب تزلزل موقعیت آنها در جنگ شود.[۷] جمله ﴿حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ؛ تا به اندازه كافى دشمن را در هم بكوبيد؛ در اين هنگام اسيران را محكم ببنديد.(محمد:۴) این قسمت یک دستور برای بعد از جنگ است که باید افراد زنده دستگیر شده و محکم بسته شوند تا فرصت ضربه زدن به مسلمانان را نداشته باشند.[۸] یا فرار نکنند.[۹] [۱۰]

حکم آزادسازی اسیران

حاکم اسلامی بعد از پایان جنگ باید در مورد اسیران تصمیم‌گیری کند و قرآن در این باره چند حکم نسبت به اسیران داده است:

  • آزاد کردن بدون گرفتن چیزی: ﴿فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ؛ يا بر آنان منّت گذاريد (و آزادشان كنيد)
  • گرفتن چیزی برای آزاد کردن: ﴿وَ إِمَّا فِداءً؛ يا در برابر آزادى از آنان فديه [غرامت‏] بگيريد. گرفتن چیزی یعنی فداء، چند قسم است: یک) تبادل اسرا که دشمنان اسيران مسلمين را رها كنند و مسلمانان نیز اسرای آنها را آزاد کنند. دو) در مقابل آزادی اسرا مالى بدهند و رها شوند و کسی حق کشتن آنها را ندارد.[۱۱][۱۲]

بنابراین‌ کشتن اسیر جنگی پس از پایان جنگ جایز نیست؛ بلکه رهبر مسلمانان بر اساس مصالحی که در نظر می‌گیرد، آن‌ها را گاه بدون عوض، گاه با عوض، آزاد می‌سازد.

جنگ محل آزمون الهی

آزمایش یکی از فلسفه‌های اصلی جنگ و نکته اصلی درگیری بین حق و باطل بیان شده است. در این گونه پیکارها، مؤمنان واقعی از کسانی که در دل ایمان ندارند شناخته می‌شوند. استعدادها شکوفا و نیروی استقامت زنده شده و هدف اصلی زندگی دنیا که آزمودگی و پرورش قدرت ایمان است، تأمین می‌شود. خداوند با دستور جهاد، مومنان را آزمایش می‌کند. اگر مؤمنان كنارى مى‏‌نشستند و سرگرم زندگى تكرارى روزانه بودند، و هر موقع گروه مشرك و ظالمى قيام مى‌‏كرد خداوند با نيروى غيبى و از طريق اعجاز آنها را درهم مى‏‌كوبيد، جامعه‌‏اى بى‏‌ارزش، خمود، سست، ضعيف و ناتوان به وجود مى‌‏آمد كه از ايمان و اسلام نامى بيشتر نداشت.[۱۳] قرآن روی این نکته تاکید کرده است: ﴿وَ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لاَنْتَصَرَ مِنْهُمْ وَ لكِنْ لِيَبْلُوَا بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ؛ و اگر خدا مى‏‌خواست خودش آنها را مجازات مى‏‌كرد، اما مى‌‏خواهد بعضى از شما را با بعضى ديگر بيازمايد.(محمد:۴)

منابع

  1. طبرى، محمد بن جرير، جامع البيان فى تفسير القرآن، بیروت، دار المعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۲۸.
  2. سیوطی، جلال الدین عبدالرحمان، الدر المنثور، قم، کتابخانه عمومی حضرت آيت الله العظمی مرعشی نجفی، ج۶، ص۴۶.
  3. سمرقندى، نصر بن محمد، تفسير السمرقندى المسمى بحر العلوم، بیروت، دار الفكر، چاپ اول، ۱۴۱۶ق، ج۳، ص۲۹۸.
  4. حقى برسوى، اسماعيل بن مصطفى، تفسير روح البيان، بیروت، دار الفكر، چاپ اول، بی‌تا، ج۸، ص۵۰۰
  5. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ترجمه موسوی همدانی، محمد باقر، قم، جامعه مدرسین، ج۱۸، ص۳۴۴.
  6. واحدی، علی بن احمد، الوجیز في تفسیر الکتاب العزیز، به تحقیق صفوان عدنان داوودی، بیروت، دار القلم، ۱۴۱۵ق، ج۲،
  7. ۷٫۰ ۷٫۱ مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلاميه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۲۱، ص۳۹۸.
  8. طبرى، محمد بن جرير، جامع البيان فى تفسير القرآن، بیروت، دار المعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق، ج۲۶، ص۲۶.
  9. طبرانى، سليمان بن احمد، التفسير الكبير: تفسير القرآن العظيم، اردن - اربد، دار الكتاب الثقافي، چاپ اول، ۲۰۰۸ م، ج۶، ص۲۹.
  10. مغنيه، محمدجواد، تفسير الكاشف، ترجمه: موسی دانش، قم، بوستان كتاب، چاپ اول، ۱۳۷۸ش، ج۷، ص۱۰۸.
  11. طيب، عبدالحسين، اطيب البيان في تفسير القرآن، تهران، اسلام، چاپ دوم، ۱۳۶۹ش، ج۱۲، ص۱۶۷.
  12. قرشى بنابى، على‏اكبر، تفسير احسن الحديث، تهران، بنياد بعثت، مركز چاپ و نشر، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش، ج۱۰، ص۱۷۹.
  13. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلاميه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۲۱، ص۴۰۲.