شأن نزول سوره کوثر

    سؤال

    در خصوص علت نزول سوره کوثر توضیح دهید؟

    طبق روایات، سوره کوثر در پاسخ کسي نازل شده که به رسول خدا(ص) زخم زبان می‌زدند، چون آن‌ها طبق سنت خود، فرزند پسر را تداوم بخش برنامه‌هاي پدر مي‌شمردند و فکر مي‌کردند با رحلت پيغمبر اکرم(ص) برنامه‌هاي او به خاطر نداشتن فرزند پسر تعطيل خواهد شد؛ سوره کوثر نازل شد و به طرز اعجازآميزي خبر داد که دشمنان او ابتر خواهند بود و برنامه اسلام و قرآن هرگز قطع نخواهد شد. بشارتي که در اين سوره داده شده از يک سو ضربه‌اي بود بر اميدهاي دشمنان اسلام و از سويی تسلي خاطري بود به رسول الله(ص) که بعد از شنيدن اين توطئه دشمنان، قلبش غمگين شده بود و اين خود يکي از خبرهاي غيبي قرآن است که بعد از رسول خدا(ص)، اسلام و قرآن و نسل رسول الله روز به روز گسترش می‌یابد.

    سوره کوثر

    شأن نزول

    سوره کوثر در جواب کسانی نازل شد که پيامبر خدا(ص) را ابتر دانسته و مي‌گفتند: او وارث پسر ندارد، اگر بميرد نامش فراموش مي‌گردد و از دست او خلاص مي‌شويم. خداوند اين سوره را در جواب آنها فرو فرستاد که دشمن شماتت‌گر تو خودش ابتر است و ما تو را کوثر عطا کرده‌ايم. [۱] [۲] [۳]

    مفسران درباره اینکه چه کسی یا چه کسانی رسول خدا(ص) ابتر می‌نامیدند، گفته‌اند:

    1. عاص بن وائل: برخی گفته‌اند که عاص بن وائل رسول خدا(ص) را ابتر می‌خواند و می‌گفت او نسلی ندارد تا اهدافش را زنده نگه دارد.[۴] [۵]
    2. مشرکان قریش: قریش که در مکه زندگی می‌کردند، با طعنه رسول خدا را ابتر می‌خواندند.[۶][۷]
    3. ابو جهل: برخی گفتند قرآن دشمن رسول خدا(ص) ابی جهل را ابتر دانسته است.[۸]
    4. ابو لهب: برخی گفته‌اند ابولهب رسول خدا(ص) را ابتر می‌خواند و خدا او را دانسته‌ است.[۹]

    همه این دیدگاه‌ها می‌تواند باشد یعنی گاهی همه قریش می‌گفتند محمد ابتر است و با مرگش همه چیز از بین خواهد رفت، گاهی ابی‌لهب، گاهی ابی‌جهل و گاهی هم عاص بن وائل این سخن را می‌گفت و افراد دیگری هم به طعنه چنین سخنی را می‌گفتند.[۱۰]

    سوره کوثر يکي از خبرهاي غيبي قرآن است، چون خداوند بعد از درگذشت رسول خدا(ص)، چنان برکتي در نسل آن جناب قرار داد که در همه عالم هيچ نسلي معادل آن ديده نمی‌شود. [۱۱]

    فاطمه زهرا مصداق راهبردی از کوثر

    كوثر به معناي خير كثير، چيزي است كه شأنيّت زياد شدن را داشته باشد. [۱۲] و به هر چيزي كه در آن خير و بركت نباشد، ابتر گفته مي¬شود.[۱۳] بنابراین كوثر يك معنى جامع و وسيع دارد و آن خير كثير و فراوان است و مصاديق آن زياد می‌باشد.

    بسيارى از علماى شيعه يكى از روشن‌ترين مصداق‌هاى آن را وجود مبارك فاطمه زهرا(ع) دانسته‌‏اند، چرا كه شان نزول آيه مى‏‌گويد: آنها پيغمبر اكرم را متهم مى‏‌كردند كه نسلش دوام ندارد، قرآن ضمن نفى سخن آنها، مى‏‌گويد: ما به او كوثر داديم. از اين تعبير استفاده مى‏‌شود كه مصداق بارز و راهبردی اين خير كثير همان فاطمه زهرا است، زيرا نسل و ذريه پيامبر به وسيله همين دختر در جهان انتشار يافت، نسلى كه نه تنها فرزندان جسمانى پيغمبر بودند، بلكه آئين او و تمام ارزش‌هاى‏ اسلام را حفظ كردند، به آيندگان ابلاغ نمودند، نه تنها امامان معصوم(ع)، بلكه سادت زیادی از فرزندان فاطمه ع در سراسر جهان پخش شدند كه در ميان آنها علماى بزرگ، نويسندگان، فقها، محدثان، مفسران و فرماندهان بزرگی بودند كه با ايثار و فداكارى در حفظ آئين اسلام كوشيدند.[۱۴]

    فخر رازى از علمای اهل سنت در ضمن تفسيرهاى مختلف كوثر مى‏‌گويد: قول سوم اين است كه اين سوره به عنوان رد بر كسانى نازل شده كه پسر نداشتن پيغمبر اكرم خرده مى‏‌گرفتند، بنا بر اين معنى سوره اين است كه خداوند به او نسلى مى‏‌دهد كه در طول زمان باقى مى‌‏ماند، ببين چه اندازه از اهل بيت را شهيد كردند، در عين حال جهان مملو از آنها است، اين در حالى است كه از بنى اميه شخص قابل ذكرى در دنيا باقى نماند، سپس بنگر و ببين چقدر از علماى بزرگ در ميان آنهاست، مانند باقر و صادق و رضا و ... .[۱۵]

    منابع

    1. قرشي، علي اکبر، تفسير أحسن الحديث، تهران، بنياد بعثت، چاپ سوم، ۱۳۷۷ش، ج۱۲، ص۳۷۵.
    2. مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالکتب الاسلاميه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش، ج۲۷، ص۳۶۸.
    3. فخر رازی، محمد، تفسيرالكبير، تهران، نشردارالكتب العلميه، ج۳۱ ، ص۱۳۳.
    4. طبرى، محمد بن جرير، جامع البيان فى تفسير القرآن، بیروت، دار المعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق، ج۳۰، ص۲۱۲.
    5. ابن‏‌ابى‏‌حاتم، عبدالرحمن بن محمد، تفسير القرآن العظيم، عربستان - رياض ، مكتبه نزار مصطفى الباز، چاپ سوم، ۱۴۱۹ق، ج۱۰، ص۳۴۷۰.
    6. طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان في تفسير القرآن، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش، ج۱۰، ص۸۳۸.
    7. ابن‏قتيبه، عبدالله بن مسلم، تفسير غريب القرآن، بیروت، دار و مكتبه الهلال، چاپ اول، ۱۴۱۱ق، ص۴۷۴.
    8. نحاس، احمد بن محمد، اعراب القرآن، بیروت، دار الكتب العلميه، منشورات محمد علي بيضون، چاپ اول، ۱۴۲۱ق، ج۵، ص۱۸۹.
    9. ماوردى، على بن محمد، النكت و العيون تفسير الماوردى، بیروت، دار الكتب العلميه، منشورات محمد علي بيضون، چاپ اول، بی‌تا، ج۶، ص۳۵۶
    10. فخر رازى، محمد بن عمر، التفسير الكبير، بیروت، دار إحياء التراث العربي، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق، ج۳۲، ص۳۲۰.
    11. طباطبايي، محمد حسين، الميزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: محمد باقر موسوي همداني، قم، جامعه مدرسين، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش، ج۲۰، ص۶۳۹.
    12. طبرسى، فضل بن حسن، ‏مجمع البيان في تفسير القرآن‏، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش‏، ج۱۰، ص۸۳۵.
    13. قرطبى، محمد بن احمد، الجامع لأحكام القرآن‏، تهران، ناصر خسرو، چاپ اول، ۱۳۶۴ش‏، ج۲۰، ص۲۲۳.
    14. مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالکتب الاسلاميه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش، ج‏۲۷، ص۳۷۶.
    15. فخر رازی، محمد، تفسيرالكبير، تهران، نشردارالكتب العلميه، ج۳۱ ، ص۱۳۳.