پرش به محتوا

آیه «نحن أقرب إلیه من حبل الورید»

نسخهٔ تاریخ ‏۱۴ اکتبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۳:۳۲ توسط Fabbasi (بحث | مشارکت‌ها) (آوردن معنای لغات از کتب لغوی و ویرایش جزیی در تفسیر حبل الورید)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

معنای آیه نحن أقرب إلیه من حبل الورید چیست؟

آیه ۱۶ سوره ق
آیه «نحن أقرب إلیه من حبل الورید»
آیه «نحن أقرب إلیه من حبل الورید»
مشخصات آیه
واقع در سورهق
شماره آیه۱۶
جزء۲۶
اطلاعات محتوایی
مکان نزولمکه

خداوند در آیه «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ (آیه۱۶ سوره ق) خود را از رگ گردن به انسان نزدیکتر می‌داند. برخی مفسران ورید را به معنای قلب می‌دانند و چنین معنا کرده‌اند که خداوند از رگ قلب به انسان نزدیک‌تر است. بعضی هم گفته‌اند حبل الورید مَثَلی برای بسیار نزدیک‌بودن است.

مفسران تعبیر در این آیه را تمثیلی برای نزدیکی معنوی خداوند به انسان خوانده‌اند. در سوره انفال آمده که خداوند بین انسان و قلبش حائل است. این معانی را نشان از این گفته‌اند که خداوند به همه آنچه در قلب و ذهن انسان می‌گذرد، احاطه دارد و علم خداوند بر انسان هیچ محدودیتی ندارد.

متن آیه

معنای حَبْل الْوَرِید

حبل

حَبْل به معنای ریسمان است. به پیمان و امان، پیوند و ارتباط، تپه شنی بلند و بزرگ، [۱] [۲] به رشته عصبی در دو طرف گردن،[۳] به رگ‌ها و عصب‌های دست‌ها[۴] هم حبل گفته می‌شود

حبل با مشتقاتش شش بار در قرآن آمده است که معنای ریسمان معنوی و مادی، رگ، پیوند و ارتباط را می‌دهد.[۵]

ورید ورید به معنای رگ است[۶] [۷] و «وریدان» یعنی دو رگ، به دو رگی گفته می‌شود که در دو طرف گردن قرار دارد. [۸]

حَبْلُ الْوَرِید

حَبْل به معنای ریسمان، طناب، یا رشته و رگ و وَرِید هم به معنای رگ است. [۹] [۱۰] اما وقتی این دو در ترکیب حَبْلُ الْوَرِید کنار هم قرار می‌گیرند، معنای لفظی خود را گسترش داده و به یک مفهوم عمیق‌تر و استعاری تبدیل می‌شوند. مفسران دو معنا برای حبل الورید گفته‌اند:

  1. رگ گردن: «الوريد» رگى است در حلقوم، در طرف راست و سمت چپ گردن‏ دو رشته رگ وجود دارد كه به آن وريد گويند. گويا وريد رگى است كه كليه موى‏‌رگ‌هاى سر به آن اتصال دارد. حبل‏ الوريد رشته‏‌اى است در گردن كه از حلقوم جدا شده رو به كتف مى‏‌رود.[۱۱] [۱۲][۱۳]
  2. رگ قلب : عده‌ای معتقدند که «ورید» همان رگی است که به قلب یا کبد انسان پیوسته است و از آن رو که حیات جسمانی ما وابسته به رگی است که خون را به‌طور مرتب از یکسو وارد قلب و از سوی دیگر خارج کرده، به تمام اعضا می‌رساند و اگر یک لحظه در عمل آن وقفه رخ دهد، مرگ به سراغ انسان می‌آید؛ لذا گفته‌اند مراد از «وَرِیدِ» قلب است.[۱۴] مؤید این قول، آنجاست که قرآن می‌فرماید: ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ؛ و بدانید خداوند میان انسان و قلب او حایل می‌شود.(انفال:۲۴) در این آیه قلب به عنوان عضو حساس برای تمثیل بیان شده است؛ لذا در آیه حبل الورید، همان رگ قلب است[۱۴] از نگاه علامه طباطبایی نیز کلمه «ورید» به معنای رگی است که از قلب جدا شده و در تمامی بدن پخش می‌شود و خون در آن جریان دارد. او اضافه حبل به ورید را اضافه بیانیه گفته و معنای جمله را چنین دانسته که ما به انسان از رگی که در تمامی اعضائش دویده و در داخل بدنش جا گرفته نزدیک‌تریم، آنگاه چگونه به او و آنچه در دل او می‌گذرد، آگاه نیستیم؟[۱۵]

معنای نزدیک بودن خدواند به انسان

از نگاه مفسران، نزدیکی در این آیه نه نزدیکی مکانی بلکه نسبت به علم است‏.[۱۶] این تعبیر تمثیلی برای نشان دادن قرب معنوی است.[۱۷] خداوند در آیه ۲۴ سوره انفال به این مضمون اشاره کرده که خداوند بین انسان و قلبش حائل است.[۱۸] بین خدا و مخلوقات حجابی نمی‌تواند وجود داشته باشد؛ زیرا همه هستی در اختیار او و قائم به اراده او است.[۱۹]

با احاطه علمی خداوند، افعال، گفتار و حتی اندیشه‌ها و وسوسه‌هائی که از قلب ما می‌گذرد نیز از او پنهان نیست.[۱۴] خداوند در همه جا حاضر و ناظر است و به همه موجودات احاطه دارد در حالی که نه با موجودات این جهان یکی است و نه از آنها جدا می‌باشد. انسان نه چیزی را می‌تواند از او پنهان کند.[۱۴] علامه طباطبایی می‌گوید آیه حبل الورید مقصود را با عبارتی ساده اداء کرده که البته مسئله نزدیکی خدا به انسان بسیار مهم است. خداوند کسی است که نفس آدمی را آفریده و آثاری برای آن قرار داده و از تمام جهات، حتی از نسبت انسان به خودش نزدیک‌تر است. تصور این معنا، برای فهم مردم دشوار است و به‌همین جهت خداوند به‌گونه‌ای بیان کرده تا همگان بفهمند.[۱۵]

منابع

  1. فراهيدى، خليل بن احمد، كتاب العين، قم، نشر هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۲۳۶.
  2. ازهرى، محمد بن احمد، تهذيب اللغه، بیروت، دار احياء التراث العربي، چاپ اول، ۱۴۲۱ق، ج۵، ص۵۰.
  3. ابن دريد، محمد بن حسن، جمهره اللغه، بیروت، دار العلم للملايين، چاپ اول، ۱۹۸۸م، ج۱، ص۲۸۳.
  4. صاحب، اسماعيل بن عباد، المحيط فى اللغه، بیروت، عالم الكتب، چاپ اول، ۱۴۱۴ق، ج۳، ص۱۰۸.
  5. سوره آل‏عمران، آیه ۱۰۳. آیه۱۱۲. سوره طه، آیه۶۶. سوره شعراء، آیه۴۴. سوره ق، آیه۱۶. سوره مسد، آیه۵.
  6. فراهيدى، خليل بن احمد، كتاب العين، قم، نشر هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق، ج۸، ص۶۶.
  7. ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان العرب، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق، ج۳، ص۴۵۸.
  8. حميرى، نشوان بن سعيد، شمس العلوم و دواء كلام العرب من الكلوم، دمشق، دار الفكر، چاپ اول، ۱۴۲۰ ق، ج۱۱، ص۷۱۳۲.
  9. ازهرى، محمد بن احمد، تهذيب اللغه، بیروت، دار احياء التراث العربي، چاپ اول، ۱۴۲۱ق، ج۴، ص۱۳۴.
  10. ازدى، عبدالله بن محمد، كتاب الماء، تهران، دانشگاه علوم پزشكي ايران-موسسه مطالعات تاريخ پزشكي، طب اسلامي و مكمل، چاپ اول، ۱۳۸۷ش، ج۱، ص۲۹۲.
  11. طبرسى، فضل بن حسن، ترجمه تفسير مجمع البيان، مترجم: گروهی از مترجمان، تهران، فراهانى، چاپ اول، ج۲۳، ص۲۴۷
  12. طبرى، محمد بن جرير، جامع البيان فى تفسير القرآن، بیروت، دار المعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق، ج۲۶، ص۹۹.
  13. طبرانى، سليمان بن احمد، التفسير الكبير: تفسير القرآن العظيم، اردن - اربد، دار الكتاب الثقافي، چاپ، ۲۰۰۸ م، ج۶، ص۹۷.
  14. ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ ۱۴٫۲ ۱۴٫۳ مکارم شیرازی، ناصر،تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج ۲۲، ص، ۲۴۵.
  15. ۱۵٫۰ ۱۵٫۱ طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش، ج۱۸، ص۵۲۰.
  16. کاشانی، فتح‌الله، منهج الصادقین فی إلزام المخالفین، ج۹، ص۹.
  17. ابن‌عربی، محمد بن علی‏، تفسیر ابن عربی (تأویلات عبد الرزاق)، بیروت، دار إحیاء التراث العربی‏، ۱۴۲۲ق. ج۲، ص۲۷۸.
  18. جوادی آملی، عبدالله، حکمت نظری و عملی، دفتر انتشارات اسلامی، ص۹۳.
  19. مصباح یزدی، محمد تقی، شرح حدیث معراج، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (قدس سره)، ۱۳۹۱، ص۱۷۹.