پرش به محتوا

نزول قرآن به عربی

سؤال

چرا قرآن به زبان عربی و آن هم در عربستان نازل شده و به زبان‌های مختلف در ممالک مختلف مانند زبان‌های چینی، انگلیسی و… و به گروه‌های مختلف نازل نشده است؟

درگاه‌ها

1234


علل قرآنی

تعقل و تفکر، حفظ و ضبط

﴿إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ؛ ما آن را قرآنی عربی نازل کردیم، شاید شما درک کنید (و بیندیشید)!(یوسف:2)

علامه طباطبایی در تفسیر آیه فوق می نویسند: «ما اين كتاب مشتمل بر آيات را در مرحله نزول ملبس به لباس و واژه عربى و آراسته به زيور آن واژه نازل كرديم تا در خور تعقل تو و قوم و امتت باشد، و اگر در مرحله وحى به قالب الفاظ خواندنى درنمى‌آمد، و يا اگر درمى‌آمد به لباس واژه عربى ملبس نمى‌شد، قوم تو پى به اسرار آيات آن نمى‌بردند... و اين خود دلالت مى‌كند بر اينكه الفاظ كتاب عزيز به خاطر اينكه تنها و تنها وحى است و نيز به خاطر اينكه عربى است توانسته است اسرار آيات و حقايق معارف الهى را ضبط و حفظ كند.»[۱][۲]

سنت الهی

﴿وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ؛ هيچ پيامبرى را جز به زبان مردمش نفرستاديم، تا بتواند پيام خدا را برايشان بيان كند.(ابراهیم:4)

علامه طباطبایی می نویسند: «اگر كتاب را به زبان عربى كه زبان رسول خدا(ص) است نازل فرموده براى اين بوده كه سنت او بر اين جارى شده كه هر پيغمبرى را به زبان قوم خودش بفرستد.»[۳]

آیت الله مکارم می گویند:«زيرا پيامبران در درجه اول با قوم خود، همان ملتى كه از ميان آنها برخاسته‌اند، تماس داشتند و نخستين شعاع وحى وسيله پيامبران بر آنها مى‌تابيد، و نخستين ياران و ياوران آنها از ميان آنان برگزيده مى‌شدند، بنابراين پيامبر بايد به زبان آنها و لغت آنها سخن بگويد؛ تا حقايق را به روشنى براى آنان آشكار سازد.»[۴]

ایجاد ملکه تقوا و تذکر

﴿وَكَذَٰلِكَ أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا وَصَرَّفْنَا فِيهِ مِنَ الْوَعِيدِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ أَوْ يُحْدِثُ لَهُمْ ذِكْرًا؛ اينچنين آن را قرآنى عربى نازل كرديم و در آن گونه‌گون هشدار داديم، شايد بترسند يا پندى تازه گيرند.(طه:113)

علل قومی

منابع

  1. طباطبايى، محمدحسين‌ (۱۴۰۲). ترجمه تفسير الميزان‌. ج۱۱. قم: جامعه مدرسين حوزه علميه قم، دفتر انتشارات اسلامى‌. ص۱۰۱.
  2. مكارم شيرازى، ناصر (۱۳۷۴). تفسير نمونه‌. ج۲۱. تهران: دار الكتب الاسلاميه. ص۷-۸.
  3. طباطبايى، محمدحسين‌ (۱۴۰۲). ترجمه تفسير الميزان‌. ج۱۱. قم: جامعه مدرسين حوزه علميه قم، دفتر انتشارات اسلامى‌. ص۵۱۱.
  4. مكارم شيرازى، ناصر (۱۳۷۴). تفسير نمونه‌. ج۱۰. تهران: دار الكتب الاسلاميه. ص۲۶۹.