پرش به محتوا

حسبنا الله و نعم الوکیل

نسخهٔ تاریخ ‏۲۲ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۴۴ توسط A.rezapour (بحث | مشارکت‌ها) (ابرابزار)
سؤال

حسبنا الله و نعم الوکیل

آیه ۱۷۳ آل‌عمران
حسبنا الله و نعم الوکیل
حسبنا الله و نعم الوکیل
مشخصات آیه
واقع در سورهآل‌عمران
شماره آیه۱۷۳
جزء۴
موضوعتوکل
آیات مرتبطآیه ۳ سوره طلاق

حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ بخشی از آیه ۱۷۳ آل‌عمران، «خدا ما را بس است و چه نیکو یاوری است.» معنا شده است.

بیان آیه

این آیه درباره کسانی است که عده ای به آنها گفتند: لشکر دشمن، اجتماع کرده و آماده حمله‌اند، از آنها بترسید اما آنها نه تنها نترسیدند، بلکه بعکس بر ایمان آنها افزوده شد و گفتند: خدا ما را کافی است و او بهترین حامی است". به دنبال این استقامت و ایمان و پایمردی آشکار، قرآن، (در آیه بعد) نتیجه عمل آنها را بیان کرده و می‌گوید: «آنها از این میدان، با نعمت و فضل پروردگار برگشتند.» چه نعمت و فضلی از این بالاتر که بدون وارد شدن، در یک برخورد خطرناک با دشمن، دشمن از آنها گریخت و سالم و بدون درد سر به مدینه مراجعت نمودند.[۱]

منافقین که از یاری اسلام مضایقه کردند به منظور اینکه مسلمانان را هم از رفتن به جنگ باز بدارند و سست کنند.[۲]

«وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ» یعنی خدای تعالی برای ما کافی است و اصل ماده «حا- سین- باً از حساب گرفته شده، به این مناسبت که کفایت، به حساب وی مقدار حاجت است و اینکه گفتند: حَسْبُنَا اللَّهُ» اکتفای ما به خدا است به حسب ایمان است نه به حسب اسباب خارجی، که سنت الهیه آن را جاری ساخته، و کلمه (وکیل) به معنای کسی است که امر انسان را به نیابت از انسان تدبیر می‌کند.

بنا بر این مضمون آیه بر می‌گردد به معنای آیه ۳ سوره طلاق، که می‌فرماید: و کسی که بر خدا توکل کند پس او برایش کافی است، چون خدا بکار خود می‌رسد.[۳]

متن و ترجمه آیه

معنا و مفهوم حسبنا الله و نعم الوکیل

حَسْب (بر وزن فلس) بمعنی کفایت استعمال می‌شود (مفردات) وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ آل عمران: ۱۷۳ گفتند خدا ما را بس است و بهتر وکیل است این ماده بدین معنی ده بار در کلام اللَّه آمده است.[۴]

حقیقت امر در مسئله توکل، این است که به کرسی نشستن اراده انسان و دست یافتن به هدف و مقصد در این عالم (که عالم ماده است) احتیاج به اسبابی طبیعی و اسبابی روحی دارد، و چنان نیست که اسباب طبیعی تمام تأثیر را داشته باشد، پس اگر انسان بخواهد وارد در امری شود که بسیار مورد اهتمام او است، و همه اسباب طبیعی آن را که آن امر نیازمند به آن اسباب است فراهم کند، و با این حال به هدف خود نرسد، قطعاً اسباب روحی و معنوی (که گفتیم دخالت دارند) تمام نبوده، و همین تمام نبودن آن اسباب نگذاشته است که وی به هدف خود برسد.[۵]

امام صادق(ع) فرمودند: «تعجّب می‌کنم از کسی که می‌ترسد و به گفتهٔ خداوند «حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ» پناه نمی‌برد. قوی‌ترین اهرم در برابر تهدیدات دشمن، ایمان و توکّل به خداست‏.[۶]

یعنی گفتند که خداوند کفایت کننده و ولی و حافظ و متولی امور ماست و نیکو وکیل یعنی نیکو کفایت کننده و نیکو پناه و معتمدی است که امور باو واگذار شود.[۷]

گر وکالتهای عرفی به معنی، نائب‌گیری یا اعتماد به دیگری است، ولی وکیل گرفتن خدا، معنی بالاتر از این دارد و آن واگذاری کار به او است به هر صورتی که بخواهد.[۸]

متولی ما یعنی کسی که به حفظ ما برپا خاست و همین معنای وکیل بر مال و ثروت می‌باشد و گاهی به معنای معتمد و ملجا و توکل و اعتماد و التجا نیز می‌آید و گفتند یعنی کسی که متکفل ارزاق بندگان است و مصالح ایشان را برمی‌آورد و می‌فرماید حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ[۲] یعنی در امور ما خوب کفیلی است امور را برمی‌آورد.[۹]

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: روزی که می‌خواستند ابراهیم را به آتش افکنند، او را به سوی آتش بردند. چون چشمش به آتش افتاد، فرمود: خداوند ما را کافی است و او نیکو حمایتگری است.[۱۰]

گفته شده «وکیل» یعنی «کفیل» بر روزی بندگان و کسی که به مصالح آنان قیام نموده است.[۱۱]

از قرآن کریم: حسبنا الله و نعم الوکیل برای محفوظ بودن از بدان و از بیم و بدی آنان.[۱۲]

معنای عمومی «وکیل» نیز همین است، یعنی نماینده‌ای که عهده‌دار انجام دادن کارهای کسی باشد (کارگزار) و کلمهٔ وکیل از اسمای حسنای الهی است.[۱۳]

معنای توکل

از پیامبر(ص) روایت شده است که از جبرئیل پرسید: «توکّل بر خداوند عزّ وجلّ چیست؟ او عرض کرد: آگاهی از این که مخلوق نه می‌تواند زیانی برساند نه می‌تواند سودی بدهد و نه می‌تواند به کاری وادارد و نه می‌تواند از کاری بازدارد و نومیدی از خلق خدا که اگر بنده این چنین باشد دیگر برای احَدی جز خدا نخواهد کوشید و از جز خدا نه امیدی خواهد برد و نه خواهد هراسید و طمعی از جز خدا به دل راه نمی‌دهد و این همان توکّل است.[۱۴]

منابع

  1. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیة، ۱۳۷۱ش، ج۳، ص۱۷۷.
  2. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات‏، ۱۳۹۰ق، ج۴، ص۶۴.
  3. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات‏، ۱۳۹۰ق، ج۴، ص۶۴.
  4. قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۳۱.
  5. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات‏، ۱۳۹۰ق، ج۴، ص۶۵.
  6. قرائتی، محسن، تفسیر نور، تهران، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن‏، ۱۳۸۸ش، ج۱، ص۶۵۳.
  7. طبرسی، فضل بن حسن‏، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۸۸۹.
  8. سبحانی، شیخ جعفر، منشور جاوید، قم، مؤسسه امام صادق (علیه السلام)، ج۲، ص۳۸۷.
  9. ابن فهد حلی، احمد بن محمد؛ مترجم محمدحسین نائیجی، آداب راز و نیاز به درگاه بی‌نیاز (ترجمه عدة الداعی)، تهران، کیا، ۱۳۸۱ش، ص۲۹۶.
  10. المحمدی الری شهری، الشیخ محمد، میزان الحکمه، ج۱۱، ص۳۱۳.
  11. ابن فهد حلی؛ مترجم حسین غفاری ساروی، آیین بندگی و نیایش (ترجمه عدة الداعی)، قم، بنیاد معارف اسلامی، ۱۳۷۵ش، ص۵۸۴.
  12. حسن‌زاده آملی، حسن، نامه‌ها و برنامه‌ها، انتشارات قیام، ۱۳۷۳ش، ص۱۵.
  13. شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، ج۴، ص۷۲۳.
  14. مدرسی، سید محمد تقی، ایمان زیربنای شریعت، قم، انتشارات محبین، ۱۳۸۳ش، ص۵۸۲.