شکر نعمت و کفران نعمت
شکر نعمت و کفران نعمت چیست؟
شکر نعمت در آیات و روایات زیادی مورد تأکید قرار گرفته است. شکر قلبی، زبانی و عملی از مراحل شکر دانسته شده است. گفته شده هر گاه انسانها نعمتهای خدا را درست در همان هدفهای واقعی نعمت صرف کردند، ثابت کردهاند که شایسته و لایق فیض و نعمت بیشتر و موهبت افزونتر هستند. به گفته روایات، کسی که از مردم تشکر نکند از خدا نیز تشکر نکرده است. امام صادق(ع) گفته است شکر نعمت، دوری از گناه است.
معنای کفران نعمت را سوء استفاده از نعمتهای بدنی و نیروهای معنوی و علم و مال و موقعیتهای اجتماعی و غیره دانستهاند. گفته شده اگر نعمت خدا در مسیر غیر حق مصرف شود، کفران نعمت و زمینه کفر است.
آیه ۷ سوره ابراهیم را صریحترین آیه درباره شکر نعمت و کفران دانستهاند. در این آیه خداوند گفته است اگر شکرگزاری نمودید (نعمت شما را) زیاد مینمایم و اگر ناسپاسی و کفران کردید عذاب من سخت است.
شکر نعمت
در قرآن در مورد شکر از پروردگار منعم، آیات زیادی رسیده است و خداوند بر تشکر بندگان از نعمتهای خود اصرار ورزیده است که فواید آن به خود بندگان میرسد.[۱] مفسران گفتهاند شکر نعمت مراحلی دارد: الف: شکر قلبی که انسان همهٔ نعمتها را از خداوند بداند. ب: شکر زبانی، نظیر گفتن «الْحَمْدُلِلَّهِ». ج: شکر عملی که با انجام عبادات و صرف کردن عمر و اموال در مسیر رضای خدا و خدمت به مردم به دست میآید.[۲] هر گاه انسانها نعمتهای خدا را درست در همان هدفهای واقعی نعمت صرف کردند، ثابت کردهاند که شایسته و لایق فیض و نعمت بیشتر و موهبت افزونتر میگردد.[۳]
گفته شده با شکر، نه تنها نعمتهای خداوند بر بندگان زیاد میشود، بلکه خود بندگان نیز رشد پیدا میکنند.[۴] خداوند در برابر نعمتهایی که به بندگان میبخشد نیازی به شکر آنها ندارد، و اگر دستور به شکرگزاری داده آن هم موجب نعمت دیگری بر بندگان و یک مکتب عالی تربیتی است.[۵] تشکر به زبان و عمل از منعِم و احسانکننده را قاعده عقلایی دانستهاند که نعمتگیرنده قلبا نعمتدهنده را در دل دوست میدارد و در عمل او را احترام میکند.[۶] به گفتهٔ روایات، کسی که از مردم تشکر نکند از خدا نیز تشکر نکرده است.[۷]
روایات زیادی درباره شکر نعمت آمده است؛ از آن جمله:
- امام علی(ع): هنگامی که مقدمات نعمتهای خداوند به شما میرسد سعی کنید با شکرگزاری، بقیه را به سوی خود جلب کنید، نه آنکه با کمی شکرگزاری آن را از خود برانید.[۸]
- امام صادق(ع): شکر نعمت، دوری از گناه است.[۹]
- امام صادق(ع): شکر آن است که انسان نعمت را از خدا بداند (نه از زیرکی و علم و عقل و تلاش خود یا دیگران) و به آنچه خدا به او داده راضی باشد و نعمتهای الهی را وسیلهٔ گناه قرار ندهد، شکر واقعی آن است که انسان نعمت خدا را در مسیر خدا قرار دهد.[۱۰]
- امام صادق(ع): خدا چون نعمتی به بندهای دهد او در قلبش آن را بشناسد و با زبانش خدا را حمد کند، کلامش تمام است تا خدا دستور زیادت دهد.[۱۱]
- امام صادق(ع): هر که نعمت خدا را در قلب خود بداند مستوجب مزید نعمت خداست پیش از آنکه شکرش را با زبان اظهار کند.[۱۲]
کفران نعمت
گفته شده اگر نعمت خدا در مسیر غیر حق مصرف شود، کفران نعمت و زمینه کفر است.[۱۳] مفسران گفتهاند کیفر کفران نعمت، تنها گرفتن نعمت نیست، بلکه حتی گاهی نعمت سلب نمیشود، ولی به صورت نقمت و استدراج در میآید تا شخص، کمکم سقوط کند.[۱۴]
معنای کفران نعمت را سوء استفاده از نعمتهای بدنی و نیروهای معنوی و علم و مال و موقعیتهای اجتماعی و غیره دانستهاند. بهطور نمونه قدرت بدنی را در راه فحشاء و ستمگری بر مظلومان و پول را در قمار و فساد به جای دادن واجبات مالی و کمک به مستحقین صرف نماید.[۱۵]
آیه «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِید»
آیه ۷ سوره ابراهیم را مهمترین و صریحترین آیه قرآن در مورد شکر نعمت یا کفران آن دانستهاند.[۱۶] در این آیه خداوند گفته است اگر شکرگزاری نمودید (نعمت شما را) زیاد مینمایم و اگر ناسپاسی و کفران کردید عذاب من محققا سخت است.[۱۷] مراد از این آیه را این دانستهاند که شکر قولی و قلبی و خدمتگزاری شما از خداوند سبب زیادتی نعمت خداوند بر شما میشود و اگر کفران نعمت کردید به عذاب شدید گرفتار خواهید شد.[۱۸]
مفسران ذیل این آیه گفتهاند افزایش نعمتهای خداوند که به شکرگزاران وعده داده شده، تنها به این نیست که نعمتهای مادی تازهای به آنها ببخشد، بلکه نفس شکرگزاری که توأم با توجه مخصوص به خدا و عشق تازهای نسبت به ساحت مقدس او است، خود یک نعمت بزرگ روحانی است که در تربیت نفوس انسانها، و دعوت آنان به اطاعت فرمانهای الهی، فوقالعاده مؤثر است، بلکه شکر ذاتاً راهی است برای شناخت هر چه بیشتر خداوند. به همین دلیل علمای عقائد در علم کلام برای اثبات وجوب معرفه اللَّه (شناخت خدا) از طریق وجوب شکر منعم (نعمتبخش) وارد شدهاند.[۱۹]
منابع
- ↑ محسنی، شیخ محمد آصف، قوانین زندگانی انسان در قرآن، کابل، حوزه علمیه خاتم النبیین(ص)، ۱۳۹۲ش، ص۹۴ و ۹۵.
- ↑ قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۸ش، ج۴، ص۳۸۹.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۰، ص۲۷۹.
- ↑ قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۸ش، ج۴، ص۳۹۰.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۰، ص۲۷۸.
- ↑ محسنی، شیخ محمد آصف، قوانین زندگانی انسان در قرآن، کابل، حوزه علمیه خاتم النبیین(ص)، ۱۳۹۲ش، ص۹۴.
- ↑ قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۸ش، ج۴، ص۳۸۹.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۰، ص۲۸۲.
- ↑ قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۸ش، ج۴، ص۳۸۹.
- ↑ قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۸ش، ج۴، ص۳۸۹.
- ↑ قرشی بنابی، علیاکبر، تفسیر احسن الحدیث، تهران، بنیاد بعثت، ۱۳۷۵ش، ج۵، ص۲۷۹.
- ↑ قرشی بنابی، تفسیر احسن الحدیث، ۱۳۷۵ش، ج۵، ص۲۷۹.
- ↑ قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۸ش، ج۴، ص۳۹۰.
- ↑ قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۸ش، ج۴، ص۳۹۰.
- ↑ محسنی، شیخ محمد آصف، قوانین زندگانی انسان در قرآن، کابل، حوزه علمیه خاتم النبیین(ص)، ۱۳۹۲ش، ص۹۵.
- ↑ قرائتی، محسن، تفسیر نور، تهران، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، ۱۳۸۸ش، ج۴، ص۳۸۹.
- ↑ محسنی، شیخ محمد آصف، قوانین زندگانی انسان در قرآن، کابل، حوزه علمیه خاتم النبیین(ص)، ۱۳۹۲ش، ص۹۵.
- ↑ محسنی، شیخ محمد آصف، قوانین زندگانی انسان در قرآن، کابل، حوزه علمیه خاتم النبیین(ص)، ۱۳۹۲ش، ص۹۵.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیة، ۱۳۷۱ش، ج۱۰، ص۲۸۲.