پرش به محتوا

شجره ممنوعه

نسخهٔ تاریخ ‏۱۴ ژانویهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۲:۳۴ توسط A.rezapour (بحث | مشارکت‌ها) (ابرابزار)
سؤال

شجره ممنوعه چیست؟

شجره ممنوعه

تیتر

شجره ممنوعه درخت ممنوعه ای است که آدم و حوا از آن خوردند. ص۸۴۵.

داستان شجره ممنوعه این است که خداوند به آدم و همسرش فرمود تا با سکونت در بهشت در حالی که ملائکه بر آنان سجده کرده و متنعم به نعمت الهی شده‌اند آرامش یابند؛ پس از آن حق تعالی آدم را از نزدیک شدن به درختی مشخص منع کرد. ص۸۴۵.

خسارت، محرومیت از رشد و شکوفایی، کشف شرمگاه، اخراج از بهشت و هبوط به زمین و ظلم به خویشتن از آثار خوردن از شجره ممنوعه و حب دنیا دانسته شده است. ص۸۴۵.

در مورد نوع این درخت اختلاف است. گندم، سنبله، انگور، انجیر، کافور، توت گفته‌اند. ص۸۴۵.[۱]

در شش مورد از قرآن مجید اشاره به شجره ممنوعه شده است، بدون اینکه درباره کیفیت یا نام آن سخنی به میان آید، ولی در منابع اسلامی دو نوع تفسیر برای آن آمده است، یکی تفسیر «مادی» که طبق معروف در روایات، «گندم» بوده است [۱] باید توجه داشت که عرب «شجرة» را تنها به درخت اطلاق نمی‌کند، بلکه به بوته‌های گیاهان نیز شجره می‌گوید و لذا در قرآن مجید به بوته کدو شجره اطلاق شده است وَ أَنْبَتْنا عَلَیْهِ شَجَرَةً مِنْ یَقْطِینٍ (صافات آیه 146).[۲]

و دیگری تفسیر «معنوی» که در روایات از آن تعبیر به «شجره حسد» شده است، زیرا طبق این روایات، آدم پس از ملاحظه مقام و موقعیت خود چنین تصور کرد که مقامی بالاتر از مقام او وجود نخواهد داشت، ولی خداوند او را به مقام جمعی از اولیاء از فرزندان او (پیامبر اسلام و خاندانش) آشنا ساخت، او حالتی شبیه به حسد پیدا کرد، و همین شجره ممنوعه بود که آدم مأمور بود به آن نزدیک نشود.[۳]

در حقیقت طبق این روایات، آدم از دو درخت تناول کرد که یکی از مقام او پائین‌تر بود و او را به سوی جهان ماده می‌کشید و آن گندم بود، و دیگری درخت معنوی مقام جمعی از اولیاء خدا بود که از مقام و موقعیت او بالاتر قرار داشت و چون از دو جنبه از حد خود تجاوز کرد به آن سرنوشت گرفتار شد. اما باید توجه داشت که این حسد از نوع حسد حرام نبوده و تنها یک احساس نفسانی بوده است، بی آنکه کمترین گامی بر طبق آن بردارد.[۴]

در تورات ساختگی که امروز مورد قبول همه مسیحیان دنیا و یهود است، شجره ممنوعه به عنوان شجره علم و دانش و شجره حیات و زندگی معرفی شده است [۱] تورات می‌گوید: آدم قبل از آنکه از شجره علم و دانش بخورد علم و دانشی نداشت و حتی برهنگی خود را تشخیص نمی‌داد، و هنگامی که از آن خورد، و به معنی واقعی، آدم گردید، از بهشت رانده شد، از ترس اینکه مبادا از درخت حیات و زندگی نیز بخورد و همچون خدایان! حیات جاویدان پیدا کند!.[۵]

مطابق آیات قرآن، خدا آدم را در بهشت جای داد و از نزدیک شدن به شجره ممنوعه نهی فرمود و از تسلیم شدن در برابر وسوسه‌های شیطان برحذر داشت، ولی سرانجام وسوسه‌های شیطان کار خود را کرد و آدم مرتکب ترک اولی شد و از درخت ممنوعه خورد و زندگی بهشتی را از دست داد و در میان انبوه مشکلات این دنیا گرفتار شد.[۶]

بر اساس روایات مختلف بعضی گفته‌اند شجره ممنوعه گندم بوده است، بعضی گفته‌اند کافور بوده، بعضی گفته‌اند شجره حسد بوده، و بعضی گفته‌اند انگور بوده؛ تورات می‌گوید درخت معرفت نیک و بد بود. روایتی داریم که مضمون آن جمع بین همه احتمالات است. از امام(ع) سؤال شده که علت اختلاف روایات در مورد شجره ممنوعه چیست؟ جواب فرموده‌اند: درختهای بهشت این‌طوری است که هر درختی چه بسا میوه‌های مختلف دارد.[۱] ولی چرا از حسد و معرفت نیک و بد به درخت تعبیر شده است با این که اینها امور معنوی هستند؟ در جواب باید گفت: همین‌طور که غذاهای مادی از درخت گرفته می‌شود، از منشأ غذاهای معنوی نیز چه خوب آنها و چه بد به عنوان کنایه و مجاز گاهی به درخت تعبیر می‌شود، درخت حسد یعنی ریشه و منشأ و پایگاه حسد. در بعضی روایات آمده که شجره ممنوعه آن کمالات و علوم و نورانیتی است که آل محمد داشتند و اسامی آنان بر ساق عرش مکتوب بود و با مشاهده آنها در ذهن آدم و حوا خطور کرد که ما با این مقام و قربی که داریم - تا آنجا که آدم مسجود ملائکه واقع شد - کسی از ما بالاتر نیست، و چرا نباید علوم و کمالات آل محمد را داشته باشیم؟ همین احساس حسادت بود که آدم و حوا از آن نهی شده بودند.[۷]

در قرآن کریم، امر باری تعالی در ساکن گشتن آدم(ع) و زوجهٔ او در بهشت با منع از نزدیک شدن به شجره (شجرهٔ ممنوعه) همراه است. در این میان ابلیسِ وسوسه‌گر، ایشان را به خوردن میوهٔ ممنوع تحریص می‌کند و در ادامه، بدون هیچ‌گونه درجه‌بندی در میزان خطای هر یک از آنها ــ برخلاف سفر پیدایش (۱: ۳–۷) که حوا را فریب‌دهندهٔ آدم(ع) می‌شناسد ــ به سرپیچی این زوج از فرمان الٰهی اشاره می‌شود (بقره/ ۲/ ۳۶؛ اعراف/ ۷/ ۱۹–۲۰؛ طٰه/ ۲۰/ ۱۲۰؛ برّ، ۷۹). اما بنابر پاره‌ای روایات، شاید متأثر از اسرائیلیات، همسر آدم(ع) فریب ابلیس را خورد و آدم(ع) را نیز اغوا کرد و هر دو از میوهٔ آن درخت خوردند (کلینی، ۶/ ۳۹۳–۳۹۴؛ قرطبی، ۱/ ۳۰۷؛ دربارهٔ چیستی و مفهوم میوه، نک: ه د، شجرهٔ ممنوعه). همین دیدگاه قاعدگی زنانه را با تخلف حوا و مجازات او در روایات اسلامی و برخی ادیان ابراهیمی ربط داده است (طبری، ۱/ ۱۷۶؛ ابن بابویه، علل …، ۲/ ۴۹۲؛ نیز اسپلبرگ[۳]، سراسر اثر). با خوردن میوهٔ درخت ممنوع، زشتیهای آدم(ع) و حوا بر آنها هویدا شد و با پوشاندن شرمگاه خویش با برگ همان درخت، نخستین تجلی مفهوم شرم و حیا در آدم(ع) و همسرش نمود یافت. با بروز خطا و عدول از دستور الٰهی، خواستِ پروردگار بر آن قرار یافت تا ایشان از بهشت رانده شوند و به زمین هبوط نمایند.[۸]

از مجموع آیات مربوط به قصه آدم، به دست می‌آید که آدم با نهی خداوند از خوردن میوه شجره ممنوعه، مخالفت نمود. این حقیقت با تعبیرهای مختلفی مانند:(ذاقَا الشَّجَرةَ) (اعراف/۲۲)، (فَأَکَلا مِنْها)(طه/۱۲۱) و (عصی آدَمُ ربَّهُ)(طه/۱۲۱) بیان شده است.[۹]

خطاب سکونت در بهشت، به آدم صادر شد وتمام نعمتها در آن، فراهم بود ولی روی مصالحی بهره‌گیری از درخت خاصی برای آدم ممنوع شد، حالا این درخت چه بوده است، ماهیت آن برای ما روشن نیست ودر باره آن اقوال گوناگونی (در حدود شانزده قول) نقل شده است. آنچه مسلّم است این شجره علم ومعرفت نبود واگر هم در تورات[۱] به شجره علم ومعرفت تفسیر شده است؛ صحیح نیست؛ زیرا به حکم آیات پیشین، آدم همه اسماء را فرا گرفت.[۱۰]

منابع

  1. ابراهیمی، محسن، «شجره ممنوعه»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، زیرنظر سید سلمان صفوی، قم، سلمان آزاده، ۱۳۹۶ش.
  2. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ش، ج۶، ص۱۲۰.
  3. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ش، ج۶، ص۱۲۰.
  4. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ش، ج۶، ص۱۲۱.
  5. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ش، ج۶، ص۱۲۱ و ۱۲۲.
  6. مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن، قم، مدرسه الامام علی بن ابی طالب(ع)، ۱۳۷۷ش، ج۲، ص۸۴.
  7. منتظری، حسینعلی، درسهایی از نهج البلاغه، تهران : انتشارات سرایی، 1382 .، ج۱، ص۳۶۷.
  8. حاج منوچهری، فرامرز، «حَوّا در علوم قرآنی»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، بی‌تا، ذیل مدخل.
  9. سبحانی، جعفر، منشور جاوید، قم، مؤسسه امام صادق (علیه السلام)، بی‌تا، ج۱۱، ص۸۵.
  10. سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج۱۱، ص۸۰