اهل التقوی: تفاوت میان نسخهها
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) ابرابزار |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{در دست ویرایش|کاربر=A.rezapour }} | {{در دست ویرایش|کاربر=A.rezapour}} | ||
{{شروع متن}} | {{شروع متن}} | ||
{{سوال}} | {{سوال}} | ||
خط ۵: | خط ۵: | ||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}} | ||
'''اهل التقوی''' از اسماء و صفات الهی به معنای سزاوارترین برای پروا داشتن. | '''اهل التقوی''' از اسماء و صفات الهی به معنای سزاوارترین برای پروا داشتن. | ||
== معنا == | == معنا == | ||
اهل التقوی کلمهای مرکب از دو جزء «اهل» به معنای شایسته و سزاوار است و «تقوا» به معنای خود را حفظ کردن، نگاه داشتن، پرهیز کردن، اجتناب کردن و برحذربودن است. اهل التقوی در قرآن کریم فقط یک بار ذکر شده است و از اسماء و صفات الهی است و به معنی شایستگی برای ترسیدن، سزاوار برای پروا داشتن | اهل التقوی کلمهای مرکب از دو جزء «اهل» به معنای شایسته و سزاوار است و «تقوا» به معنای خود را حفظ کردن، نگاه داشتن، پرهیز کردن، اجتناب کردن و برحذربودن است. اهل التقوی در قرآن کریم فقط یک بار ذکر شده است و از اسماء و صفات الهی است و به معنی شایستگی برای ترسیدن، سزاوار برای پروا داشتن یا شایستگی نگه داشن خود از هرگونه ستم نمودن است.<ref>کوشا، محمدعلی، «اهل التقوی»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، زیرنظر سیدسلمان صفوی، قم، سلمان آزاده، ۱۳۹۶ش، ص۳۴۵.</ref> | ||
اهل تقوا به | اهل تقوا به معنای شایستگی برای ترسیدن است؛ چنانکه در روایات، تقوا در آیه ۵۶ سوره مدثر به معنای مفعولی آن آمده است؛ ولی ممکن است به معنای فاعلی نیز تفسیر شود؛ یعنی خدا اهل تقوا است و از هرگونه ستم و زشتی میپرهیزد.<ref>هاشمی رفسنجانی، علی اکبر، و برخی از محققان، فرهنگ قرآن، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ۱۳۷۹ش، ج۵، ص۳۳۸.</ref> | ||
اهل | اهل التقوی در قرآن یک بار آن هم به عنوان وصف خدا وارد شدهاند:<ref>سبحانی، جعفر، منشور جاوید، قم، مؤسسه امام صادق (علیه السلام)، بیتا، ج۲، ص۱۴۶.</ref>«وَ ما یَذْکُرُونَ إِلاّ أَنْ یَشاءَ اللّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوی وَ أَهْلُ المَغْفِرَةِ؛ پند نمیگیرند مگر این که خدا بخواهد، او شایسته پرهیز از مخالفت، وشایسته بخشندگی است». (آیه ۵۶ سوره مدثر) | ||
و «أهل» در | و «أهل» در آیه به معنی لایق و شایسته است، از این جهت در زبان عرب به انسان لایق میگویند: «مؤّهَلْ» و به شایستگیها میگویند «مؤَّهِلات». علامه طباطبایی میگوید: جمله (هُوَ أَهْلُ التَّقْوی وَ أَهْلُ المَغْفِرَةِ) علت استثناء (وَ ما یَذکرون إِلاّ أَنْ یَشاء اللّه) در جمله پیشین است، زیرا چون خدا شایسته این است که همه انسانها از مخالفت با او بپرهیزند و او نیز شایسته این است که افراد را ببخشد. یک چنین فردی باید دارای اراده نافذ در ذات و اعمال آنها باشد.<ref>سبحانی، جعفر، منشور جاوید، قم، مؤسسه امام صادق (علیه السلام)، بیتا، ج۲، ص۱۴۷.</ref> | ||
== تنها خدا شایسته پروا داشتن است == | == تنها خدا شایسته پروا داشتن است == | ||
مراد از اهل التقوی بودن خدا این است که او چون بر همه چیز و همه کس، احاطه دارد و زمام همه امور به دست قدرت بی نظیر او است. و | مراد از اهل التقوی بودن خدا این است که او چون بر همه چیز و همه کس، احاطه دارد و زمام همه امور به دست قدرت بی نظیر او است. و هیچکس و هیچ چیز خارج از قلمرو سلطنت و ولایت او نیست؛ بنابراین شایسته آن است که همه از او حساب برند. و از محرمات او بپرهیزند و از کیفر و از مجازات او بترسند. بنابر این تقوا در اینجا و بر این اساس، به معنای اسم مفعولی است.<ref>کوشا، محمدعلی، «اهل التقوی»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، زیرنظر سیدسلمان صفوی، قم، سلمان آزاده، ۱۳۹۶ش، ص۳۴۵.</ref> | ||
در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است که در تفسیر این آیه فرموده: من شایسته این هستم که از من بترسند و بنده ام چیزی را شریک من قرار ندهد و من | در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است که در تفسیر این آیه فرموده: من شایسته این هستم که از من بترسند و بنده ام چیزی را شریک من قرار ندهد و من شایستهام که اگر بنده ام چیزی را شریک من قرار ندهد، او را داخل بهشت گردانم. | ||
اگرچه بیشتر مفسران گفتهاند: خدا شایسته این است که از شرک و معصیت او بپرهیزند، گروهی دیگر از مفسران احتمال دادهاند که تقوا دراینجا به معنای فاعلی آن تفسیر شود یعنی خدا، اهل تقوا است به این معنا که از هرگونه ظلم و کار قبیح و از هر کاری که خلاف حکمت است میپرهیزد و در حقیقت بالاترین مقام تقوا از آن خدا است و آنچه در بندگان است، پرتو ضعیفی از آن تقوا بیانتها است. ص۳۴۵.<ref>کوشا، محمدعلی، «اهل التقوی»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، زیرنظر سیدسلمان صفوی، قم، سلمان آزاده، ۱۳۹۶ش،</ref> | |||
== منابع == | == منابع == | ||
{{پانویس|۲}} | {{پانویس|۲}} |
نسخهٔ ۱۴ ژانویهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۲:۰۷
![]() | این مقاله هماکنون به دست A.rezapour در حال ویرایش است. |
تواب صفت خداوند به چه معناست؟
اهل التقوی از اسماء و صفات الهی به معنای سزاوارترین برای پروا داشتن.
معنا
اهل التقوی کلمهای مرکب از دو جزء «اهل» به معنای شایسته و سزاوار است و «تقوا» به معنای خود را حفظ کردن، نگاه داشتن، پرهیز کردن، اجتناب کردن و برحذربودن است. اهل التقوی در قرآن کریم فقط یک بار ذکر شده است و از اسماء و صفات الهی است و به معنی شایستگی برای ترسیدن، سزاوار برای پروا داشتن یا شایستگی نگه داشن خود از هرگونه ستم نمودن است.[۱]
اهل تقوا به معنای شایستگی برای ترسیدن است؛ چنانکه در روایات، تقوا در آیه ۵۶ سوره مدثر به معنای مفعولی آن آمده است؛ ولی ممکن است به معنای فاعلی نیز تفسیر شود؛ یعنی خدا اهل تقوا است و از هرگونه ستم و زشتی میپرهیزد.[۲]
اهل التقوی در قرآن یک بار آن هم به عنوان وصف خدا وارد شدهاند:[۳]«وَ ما یَذْکُرُونَ إِلاّ أَنْ یَشاءَ اللّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوی وَ أَهْلُ المَغْفِرَةِ؛ پند نمیگیرند مگر این که خدا بخواهد، او شایسته پرهیز از مخالفت، وشایسته بخشندگی است». (آیه ۵۶ سوره مدثر)
و «أهل» در آیه به معنی لایق و شایسته است، از این جهت در زبان عرب به انسان لایق میگویند: «مؤّهَلْ» و به شایستگیها میگویند «مؤَّهِلات». علامه طباطبایی میگوید: جمله (هُوَ أَهْلُ التَّقْوی وَ أَهْلُ المَغْفِرَةِ) علت استثناء (وَ ما یَذکرون إِلاّ أَنْ یَشاء اللّه) در جمله پیشین است، زیرا چون خدا شایسته این است که همه انسانها از مخالفت با او بپرهیزند و او نیز شایسته این است که افراد را ببخشد. یک چنین فردی باید دارای اراده نافذ در ذات و اعمال آنها باشد.[۴]
تنها خدا شایسته پروا داشتن است
مراد از اهل التقوی بودن خدا این است که او چون بر همه چیز و همه کس، احاطه دارد و زمام همه امور به دست قدرت بی نظیر او است. و هیچکس و هیچ چیز خارج از قلمرو سلطنت و ولایت او نیست؛ بنابراین شایسته آن است که همه از او حساب برند. و از محرمات او بپرهیزند و از کیفر و از مجازات او بترسند. بنابر این تقوا در اینجا و بر این اساس، به معنای اسم مفعولی است.[۵]
در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است که در تفسیر این آیه فرموده: من شایسته این هستم که از من بترسند و بنده ام چیزی را شریک من قرار ندهد و من شایستهام که اگر بنده ام چیزی را شریک من قرار ندهد، او را داخل بهشت گردانم.
اگرچه بیشتر مفسران گفتهاند: خدا شایسته این است که از شرک و معصیت او بپرهیزند، گروهی دیگر از مفسران احتمال دادهاند که تقوا دراینجا به معنای فاعلی آن تفسیر شود یعنی خدا، اهل تقوا است به این معنا که از هرگونه ظلم و کار قبیح و از هر کاری که خلاف حکمت است میپرهیزد و در حقیقت بالاترین مقام تقوا از آن خدا است و آنچه در بندگان است، پرتو ضعیفی از آن تقوا بیانتها است. ص۳۴۵.[۶]
منابع
- ↑ کوشا، محمدعلی، «اهل التقوی»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، زیرنظر سیدسلمان صفوی، قم، سلمان آزاده، ۱۳۹۶ش، ص۳۴۵.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، علی اکبر، و برخی از محققان، فرهنگ قرآن، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ۱۳۷۹ش، ج۵، ص۳۳۸.
- ↑ سبحانی، جعفر، منشور جاوید، قم، مؤسسه امام صادق (علیه السلام)، بیتا، ج۲، ص۱۴۶.
- ↑ سبحانی، جعفر، منشور جاوید، قم، مؤسسه امام صادق (علیه السلام)، بیتا، ج۲، ص۱۴۷.
- ↑ کوشا، محمدعلی، «اهل التقوی»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، زیرنظر سیدسلمان صفوی، قم، سلمان آزاده، ۱۳۹۶ش، ص۳۴۵.
- ↑ کوشا، محمدعلی، «اهل التقوی»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، زیرنظر سیدسلمان صفوی، قم، سلمان آزاده، ۱۳۹۶ش،