حسبنا الله و نعم الوکیل: تفاوت میان نسخهها
A.rezapour (بحث | مشارکتها) |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
| ترجمه = كسانى كه مردم گفتندشان كه مردم براى جنگ با شما گرد آمدهاند، از آنها بترسيد، و اين سخن بر ايمانشان بيفزود و گفتند: خدا ما را بسنده است و چه نيكو ياورى است. | | ترجمه = كسانى كه مردم گفتندشان كه مردم براى جنگ با شما گرد آمدهاند، از آنها بترسيد، و اين سخن بر ايمانشان بيفزود و گفتند: خدا ما را بسنده است و چه نيكو ياورى است. | ||
}} | }} | ||
== تیتر == | |||
حقيقت امر در مساله توكل، اين است كه به كرسى نشستن اراده انسان و دست يافتن به هدف و مقصد در اين عالم (كه عالم ماده است) احتياج به اسبابى طبيعى و اسبابى روحى دارد، و چنان نيست كه اسباب طبيعى تمام تاثير را داشته باشد، پس اگر انسان بخواهد وارد در امرى شود كه بسيار مورد اهتمام او است، و همه اسباب طبيعى آن را كه آن امر نيازمند به آن اسباب است فراهم كند، و با اين حال به هدف خود نرسد، قطعا اسباب روحى و معنوى (كه گفتيم دخالت دارند) تمام نبوده، و همين تمام نبودن آن اسباب نگذاشته است كه وى به هدف خود برسد.<ref>طباطبایی، سید محمدحسین، الميزان في تفسير القرآن، بیروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، ۱۳۹۰ق، ج۴، ص۶۵.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == | ||
{{پانویس|۲}} | {{پانویس|۲}} |
نسخهٔ ۲۱ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۲۰:۵۶
این مقاله هماکنون به دست A.rezapour در حال ویرایش است. |
حسبنا الله و نعم الوکیل
مشخصات آیه | |
---|---|
واقع در سوره | آلعمران |
شماره آیه | ۱۷۳ |
جزء | ۴ |
حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ بخشی از آیه ۱۷۳ آلعمران، «خدا ما را بس است و چه نیکو یاوری است.» معنا شده است.
بیان آیه
این آیه درباره کسانی است که عده ای به آنها گفتند: لشكر دشمن، اجتماع كرده و آماده حملهاند، از آنها بترسيد اما آنها نه تنها نترسيدند، بلكه بعكس بر ايمان آنها افزوده شد و گفتند: خدا ما را كافى است و او بهترين حامى است". به دنبال اين استقامت و ايمان و پايمردى آشكار، قرآن، (در آیه بعد) نتيجه عمل آنها را بيان كرده و ميگويد: «آنها از اين ميدان، با نعمت و فضل پروردگار برگشتند.» چه نعمت و فضلى از اين بالاتر كه بدون وارد شدن، در يك برخورد خطرناك با دشمن، دشمن از آنها گريخت و سالم و بدون درد سر به مدينه مراجعت نمودند.[۱]
منافقين كه از يارى اسلام مضايقه كردند به منظور اينكه مسلمانان را هم از رفتن به جنگ باز بدارند و سست كنند.[۲]
" وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ" يعنى خداى تعالى براى ما كافى است و اصل ماده" حا- سين- با" از حساب گرفته شده، به اين مناسبت كه كفايت، به حساب وى مقدار حاجت است و اينكه گفتند: حَسْبُنَا اللَّهُ" اكتفاى ما به خدا است به حسب ايمان است نه به حسب اسباب خارجى، كه سنت الهيه آن را جارى ساخته، و كلمه (وكيل) به معناى كسى است كه امر انسان را به نيابت از انسان تدبير مىكند.
بنا بر اين مضمون آيه بر مىگردد به معناى آيه ۳ سوره طلاق، كه مىفرمايد: و كسى كه بر خدا توكل كند پس او برايش كافى است، چون خدا بكار خود مىرسد.[۳]
متن و ترجمه آیه
﴿ | الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ
كسانى كه مردم گفتندشان كه مردم براى جنگ با شما گرد آمدهاند، از آنها بترسيد، و اين سخن بر ايمانشان بيفزود و گفتند: خدا ما را بسنده است و چه نيكو ياورى است. آلعمران:۱۷۳ |
﴾ |
تیتر
حقيقت امر در مساله توكل، اين است كه به كرسى نشستن اراده انسان و دست يافتن به هدف و مقصد در اين عالم (كه عالم ماده است) احتياج به اسبابى طبيعى و اسبابى روحى دارد، و چنان نيست كه اسباب طبيعى تمام تاثير را داشته باشد، پس اگر انسان بخواهد وارد در امرى شود كه بسيار مورد اهتمام او است، و همه اسباب طبيعى آن را كه آن امر نيازمند به آن اسباب است فراهم كند، و با اين حال به هدف خود نرسد، قطعا اسباب روحى و معنوى (كه گفتيم دخالت دارند) تمام نبوده، و همين تمام نبودن آن اسباب نگذاشته است كه وى به هدف خود برسد.[۴]
منابع
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية، ۱۳۷۱ش، ج۳، ص۱۷۷.
- ↑ طباطبایی، سید محمدحسین، الميزان في تفسير القرآن، بیروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، ۱۳۹۰ق، ج۴، ص۶۴.
- ↑ طباطبایی، سید محمدحسین، الميزان في تفسير القرآن، بیروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، ۱۳۹۰ق، ج۴، ص۶۴.
- ↑ طباطبایی، سید محمدحسین، الميزان في تفسير القرآن، بیروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، ۱۳۹۰ق، ج۴، ص۶۵.