اهل التقوی: تفاوت میان نسخهها
A.rezapour (بحث | مشارکتها) |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}} | ||
اهل التقوی | اهل التقوی | ||
سزاوارترین برای پروا داشتن، از اسماء و صفات الهی. کلمه ای مرکب از دو جزء اهل به معنای شایسته،سزاوار است و تقوا به معنای خود را حفظ کردن، نگاه داشتن، پرهیز کردن، اجتناب کردن و برحذربودن است. اهل التقوی در قرآن کریم فقط یک بار ذکر شده است و اسماء و صفات الهی است و به معنی شایستگی برای ترسیدن، سزاوار برای پروا داشتن و یا شایستگی نگه داشن خود از هرگونه ستم نمودن است.ص۳۴۵. | |||
مراد از اهل التقوی بودن خدا این است که او چون بر همه چیز و همه کس، احاطه دارد و زمام همه امور به دست قدرت بی نظیر او است. و هیچکس و هیچ چیز خارج از قلمرو سلطنت و ولایت او نیست. بنابراین شایسته آن است که همه از او حساب برند. و از محرمات او بپرهیزند و از کیفر و از مجازات او بترسند. بنابر این تقوا در اینجا و بر این اساس، به معنای اسم مفعولی است.ص۳۴۵. | |||
در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است که در تفسیر این آیه فرموده: من شایسته این هستم که از من بترسند و بنده ام چیزی را شریک من قرار ندهد و من شایسته ام که اگر بنده ام چیزی را شریک من قرار ندهد،او را داخل بهشت گردانم. | |||
اگرچه بیشتر مفسران گفته اند: خدا شایسته این است که از شرک و معصیت او بپرهیزند، گروهی دیگر از مفسران احتمال داده اند که تقوا دراینجا به معنای فاعلی آن تفسیر شود یعنی خدا، اهل تقوا است به این معنا که از هرگونه ظلم و کار قبیح و از هر کاری که خلاف حکمت است می پرهیزد و در حقیقت بالاترین مقام تقوا از آن خدا است و آنچه در بندگان است، پرتو ضعیفی از آن تقوا بی انتها است.ص۳۴۵.<ref>کوشا، محمدعلی، «اهل التقوی»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، زیرنظر سیدسلمان صفوی، قم، سلمان آزاده، ۱۳۹۶ش، </ref> | |||
==معنا و مفهوم== | ==معنا و مفهوم== | ||
اهل التّقوى از اسما و صفات الهى است. اهل به كسانى كه وجه اشتراك دينى و نسبى و شغلى با فردى دارند اطلاق مىشود و نيز به معناى شايستگى آمده [1] و تقوا آن است كه خود را از شىء مخوف حفظ كنيم. [2] اهل تقوا در اين مدخل، به معناى شايستگى براى ترسيدن است؛ چنانكه در روايات، تقوا در آيه 56 مدثر (74) به معناى مفعولى آن آمده است؛ [3] ولى ممكن است به معناى فاعلى نيز تفسير شود؛ يعنى خدا اهل تقوا است و از هرگونه ستم و زشتى مىپرهيزد.<ref>هاشمى رفسنجانى، علی اکبر، و برخى از محققان، فرهنگ قرآن، قم، دفتر تبليغات اسلامی حوزه علميه قم، ۱۳۷۹ش، ج۵، ص۳۳۸.</ref> | اهل التّقوى از اسما و صفات الهى است. اهل به كسانى كه وجه اشتراك دينى و نسبى و شغلى با فردى دارند اطلاق مىشود و نيز به معناى شايستگى آمده [1] و تقوا آن است كه خود را از شىء مخوف حفظ كنيم. [2] اهل تقوا در اين مدخل، به معناى شايستگى براى ترسيدن است؛ چنانكه در روايات، تقوا در آيه 56 مدثر (74) به معناى مفعولى آن آمده است؛ [3] ولى ممكن است به معناى فاعلى نيز تفسير شود؛ يعنى خدا اهل تقوا است و از هرگونه ستم و زشتى مىپرهيزد.<ref>هاشمى رفسنجانى، علی اکبر، و برخى از محققان، فرهنگ قرآن، قم، دفتر تبليغات اسلامی حوزه علميه قم، ۱۳۷۹ش، ج۵، ص۳۳۸.</ref> |
نسخهٔ ۱۳ ژانویهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۲۰:۲۰
![]() | این مقاله هماکنون به دست A.rezapour در حال ویرایش است. |
تواب صفت خداوند به چه معناست؟
اهل التقوی
سزاوارترین برای پروا داشتن، از اسماء و صفات الهی. کلمه ای مرکب از دو جزء اهل به معنای شایسته،سزاوار است و تقوا به معنای خود را حفظ کردن، نگاه داشتن، پرهیز کردن، اجتناب کردن و برحذربودن است. اهل التقوی در قرآن کریم فقط یک بار ذکر شده است و اسماء و صفات الهی است و به معنی شایستگی برای ترسیدن، سزاوار برای پروا داشتن و یا شایستگی نگه داشن خود از هرگونه ستم نمودن است.ص۳۴۵.
مراد از اهل التقوی بودن خدا این است که او چون بر همه چیز و همه کس، احاطه دارد و زمام همه امور به دست قدرت بی نظیر او است. و هیچکس و هیچ چیز خارج از قلمرو سلطنت و ولایت او نیست. بنابراین شایسته آن است که همه از او حساب برند. و از محرمات او بپرهیزند و از کیفر و از مجازات او بترسند. بنابر این تقوا در اینجا و بر این اساس، به معنای اسم مفعولی است.ص۳۴۵.
در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است که در تفسیر این آیه فرموده: من شایسته این هستم که از من بترسند و بنده ام چیزی را شریک من قرار ندهد و من شایسته ام که اگر بنده ام چیزی را شریک من قرار ندهد،او را داخل بهشت گردانم.
اگرچه بیشتر مفسران گفته اند: خدا شایسته این است که از شرک و معصیت او بپرهیزند، گروهی دیگر از مفسران احتمال داده اند که تقوا دراینجا به معنای فاعلی آن تفسیر شود یعنی خدا، اهل تقوا است به این معنا که از هرگونه ظلم و کار قبیح و از هر کاری که خلاف حکمت است می پرهیزد و در حقیقت بالاترین مقام تقوا از آن خدا است و آنچه در بندگان است، پرتو ضعیفی از آن تقوا بی انتها است.ص۳۴۵.[۱]
معنا و مفهوم
اهل التّقوى از اسما و صفات الهى است. اهل به كسانى كه وجه اشتراك دينى و نسبى و شغلى با فردى دارند اطلاق مىشود و نيز به معناى شايستگى آمده [1] و تقوا آن است كه خود را از شىء مخوف حفظ كنيم. [2] اهل تقوا در اين مدخل، به معناى شايستگى براى ترسيدن است؛ چنانكه در روايات، تقوا در آيه 56 مدثر (74) به معناى مفعولى آن آمده است؛ [3] ولى ممكن است به معناى فاعلى نيز تفسير شود؛ يعنى خدا اهل تقوا است و از هرگونه ستم و زشتى مىپرهيزد.[۲]
اهل التّقوى در قرآن يك بار آن هم به عنوان وصف خدا وارد شده اند.[۳]
چنان كه مى فرمايد: (وَ ما يَذْكُرُونَ إِلاّ أَنْ يَشاءَ اللّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوى وَ أَهْلُ المَغْفِرَةِ). (مدثر/56) «پند نمى گيرند مگر اين كه خدا بخواهد، او شايسته پرهيز از مخالفت، وشايسته بخشندگى است».
و «أهل» در آيه به معنى لايق و شايسته است، از اين جهت در زبان عرب به انسان لايق مى گويند:«مؤّهَلْ» و به شايستگى ها مىگويند«مؤَّهِلات». علامه طباطبايى مى گويد: جمله (هُوَ أَهْلُ التَّقْوى وَ أَهْلُ المَغْفِرَةِ) علت استثناء (وَ ما يَذكرون إِلاّ أَنْ يَشاء اللّه)در جمله پيشين است، زيرا چون خدا شايسته اين است كه همه انسانها از مخالفت با او بپرهيزند و او نيز شايسته اين است كه افراد را ببخشد. يك چنين فردى بايد داراى اراده نافذ در ذات و اعمال آنها باشد.[۴]
منابع
- ↑ کوشا، محمدعلی، «اهل التقوی»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، زیرنظر سیدسلمان صفوی، قم، سلمان آزاده، ۱۳۹۶ش،
- ↑ هاشمى رفسنجانى، علی اکبر، و برخى از محققان، فرهنگ قرآن، قم، دفتر تبليغات اسلامی حوزه علميه قم، ۱۳۷۹ش، ج۵، ص۳۳۸.
- ↑ سبحانى، جعفر، منشور جاوید، قم، مؤسسه امام صادق (عليه السلام)، بیتا، ج۲، ص۱۴۶.
- ↑ سبحانى، جعفر، منشور جاوید، قم، مؤسسه امام صادق (عليه السلام)، بیتا، ج۲، ص۱۴۷.