شکر نعمت و کفران نعمت: تفاوت میان نسخهها
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
دیدگاه اسلام درباره سعه صدر چیست؟ | دیدگاه اسلام درباره سعه صدر چیست؟ | ||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}}شکر نعمت | ||
== شکر نعمت == | == شکر نعمت == |
نسخهٔ ۲۱ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۲۴
این مقاله هماکنون به دست A.rezapour در حال ویرایش است. |
دیدگاه اسلام درباره سعه صدر چیست؟
شکر نعمت
شکر نعمت
شكر نعمت دو مرتبه دارد: تشكر به زبان از منعم و احسان كننده كه در بين عقلاء نيز معمول و رايج است. تشكر به عمل و قلب كه اين هم قاعده عقلايى است كه نعمت گيرنده قلبا نعمت دهنده را در دل دوست مى دارد و در عمل او را احترام مى كند و در موقع ضرورت خدمت گزارى او را مى نمايد و هر نعمت گيرنده كه چنين نباشد، مورد مذمت و سرزنش مردم عاقل قرار مى گيرد و گاهى اين تشكر لسانى و قلبى و عملى موجب زيادتى نعمت از طرف نعمت دهنده مى گردد.[۱] در قرآن مجيد در مورد شكر از پروردگار منعم، آيات زيادى رسيده است و خداوند بر تشكر بندگان از نعمت هاى خود اصرار ورزيده است كه فوايد آن به خود بندگان مى رسد.[۲] در روايات آمده كه امام صادق عليه السّلام فرموده: خدا چون نعمتى به بندهاى دهد او در قلبش آن را بشناسد و با زبانش خدا را حمد كند، كلامش تمام است تا خدا دستور مزيد و باز از آن حضرت نقل شده: هر كه نعمت خدا را در قلب خود بداند مستوجب مزيد نعمت خداست پيش از آنكه شكرش را با زبان اظهار كند.[۳]
با شكر، نه تنها نعمتهاى خداوند بر ما زياد مىشود، بلكه خود ما نيز رشد پيدا مىكنيم.[۴]
شكر نعمت مراحلى دارد: الف: شكر قلبى كه انسان همهى نعمتها را از خداوند بداند. ب: شكر زبانى، نظير گفتن «الْحَمْدُ لِلَّهِ». ج: شكر عملى كه با انجام عبادات و صرف كردن عمر و اموال در مسير رضاى خدا و خدمت به مردم به دست مىآيد.[۵] امام صادق عليه السلام فرمود: شكر نعمت، دورى از گناه است و نيز فرمود: شكر آن است كه انسان نعمت را از خدا بداند (نه از زيركى و علم و عقل و تلاش خود يا ديگران) و به آنچه خدا به او داده راضى باشد و نعمتهاى الهى را وسيلهى گناه قرار ندهد، شكر واقعى آن است كه انسان نعمت خدا را در مسير خدا قرار دهد[۶] به گفتهى روايات، كسى كه از مردم تشكر نكند از خدا نيز تشكر نكرده است.[۷] بدون شك خداوند در برابر نعمتهايى كه به ما مىبخشد نيازى به شكر ما ندارد، و اگر دستور به شكرگزارى داده آن هم موجب نعمت ديگرى بر ما و يك مكتب عالى تربيتى است.[۸]
هر گاه انسانها نعمتهاى خدا را درست در همان هدفهاى واقعى نعمت صرف كردند، عملا ثابت كردهاند كه شايسته و لايقند و اين لياقت و شايستگى سبب فيض بيشتر و موهبت افزونتر مىگردد.[۹] امام علی: هنگامی که مقدمات نعمتهاى خداوند به شما ميرسد سعى كنيد با شكرگزارى، بقيه را به سوى خود جلب كنيد، نه آنكه با كمى شكرگزارى آن را از خود برانيد"[۱۰]
کفران نعمت
گفته شده اگر نعمت خدا در مسير غير حق مصرف شود، كفران نعمت و زمينه كفر است.[۱۱] مفسران گفتهاند كيفر كفران نعمت، تنها گرفتن نعمت نيست، بلكه حتى گاهى نعمت سلب نمیشود، ولى به صورت نقمت و استدراج در میآيد تا شخص، كم كم سقوط كند.[۱۲]
معناى كفران نعمت را سوء استفاده از نعمتهاى بدنى و نيروهاى معنوى و علم و مال و موقعيتهاى اجتماعى و غيره دانستهاند. به طور نمونه قدرت بدنى را در راه فحشاء و ستمگرى بر مظلومان و پول را در قمار و فساد به جاى دادن واجبات مالى و كمك به مستحقين صرف نمايد.[۱۳]
آیه «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيد»
آيه ۷ سوره ابراهیم را مهمترين و صريحترين آيه قرآن در مورد شكر نعمت و يا كفران آن دانستهاند.[۱۴] در این آیه خداوند گفته است اگر شكرگزارى نموديد (نعمت شما را) زياد مىنمايم و اگر ناسپاسى و كفران كرديد عذاب من محققا سخت است.[۱۵] مراد از این آیه را اين دانستهاند كه شكر قولى و قلبى و خدمتگزارى شما از خداوند سبب زيادتى نعمت خداوند بر شما مى شود و اگر كفران نعمت كرديد به عذاب شديد گرفتار خواهيد شد.[۱۶]
مفسران ذیل این آیه گفتهاند افزايش نعمتهاى خداوند كه به شكرگزاران وعده داده شده، تنها به اين نيست كه نعمتهاى مادى تازهاى به آنها ببخشد، بلكه نفس شكرگزارى كه توأم با توجه مخصوص به خدا و عشق تازهاى نسبت به ساحت مقدس او است، خود يك نعمت بزرگ روحانى است كه در تربيت نفوس انسانها، و دعوت آنان به اطاعت فرمانهاى الهى، فوقالعاده مؤثر است، بلكه شكر ذاتا راهى است براى شناخت هر چه بيشتر خداوند. به همين دليل علماى عقائد در علم كلام براى اثبات وجوب معرفه اللَّه (شناخت خدا) از طريق وجوب شكر منعم (نعمتبخش) وارد شدهاند.[۱۷]
منابع
- ↑ محسنى، شيخ محمد آصف، قوانين زندگانى انسان در قرآن، کابل، حوزه علميه خاتم النبيين( ص)، ۱۳۹۲ش، ص۹۴.
- ↑ محسنى، شيخ محمد آصف، قوانين زندگانى انسان در قرآن، کابل، حوزه علميه خاتم النبيين( ص)، ۱۳۹۲ش، ص۹۴ و ۹۵.
- ↑ قرشى بنابى، علىاكبر، تفسير احسن الحديث، تهران، بنياد بعثت، ۱۳۷۵ش، ج5، ص: 279
- ↑ تفسير نور، ج4، ص: 390
- ↑ تفسير نور، ج4، ص: 389
- ↑ تفسير نور، ج4، ص: 389
- ↑ تفسير نور، ج4، ص: 389
- ↑ تفسير نمونه، ج10، ص: 278
- ↑ تفسير نمونه، ج۱۰، ص۲۷۹.
- ↑ تفسير نمونه، ج۱۰، ص۲۸۲.
- ↑ تفسير نور، ج4، ص: 390
- ↑ تفسير نور، ج4، ص: 390
- ↑ محسنى، شيخ محمد آصف، قوانين زندگانى انسان در قرآن، کابل، حوزه علميه خاتم النبيين( ص)، ۱۳۹۲ش، ص۹۵.
- ↑ قرائتی، محسن، تفسير نور، تهران، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، ۱۳۸۸ش، ج۴، ص۳۸۹.
- ↑ محسنى، شيخ محمد آصف، قوانين زندگانى انسان در قرآن، کابل، حوزه علميه خاتم النبيين( ص)، ۱۳۹۲ش، ص۹۵.
- ↑ محسنى، شيخ محمد آصف، قوانين زندگانى انسان در قرآن، کابل، حوزه علميه خاتم النبيين( ص)، ۱۳۹۲ش، ص۹۵.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية، ۱۳۷۱ش، ج۱۰، ص۲۸۲.