پیش نویس:پدیده حیات و مرگ در قرآن


سؤال

قرآن کریم دو پدیده حیات و مرگ را چگونه توصیف می‌کند؟

درگاه‌ها
واژه-ها.png


قرآن کریم در آیات فراوانی از دو پدیده حیات و مرگ که از پدیده‌های عجیب عالم آفرینش می‌باشند، سخن به میان آورده و اساساً حیات در منطق قرآن به‌طور مطلق فیضی عالی و بالاتر و فراتر از جسم محسوس است.

اشاره‌های قرآن به مرگ و حیات

در آیات متعددی از موضوع مرگ و زندگی یاد شده است. در ادامه برخی از این موارد که در موضوع متفاوت هستند، گزارش می‌شود.

1.حیات و مرگ تمام موجودات در اختیار و دست خداوند

﴿اَلَّذِي خَلَقَ اَلْمَوْتَ وَ اَلْحَيٰاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ اَلْعَزِيزُ اَلْغَفُورُ؛ نكه مرگ و زندگى را آفريد تا شما را بيازمايد كه كدامتان نيكوكارتريد، و او تواناى شكست‌ناپذير و بسيار آمرزنده است(ملک:2)

حیات و مرگ تمام موجودات در اختیار و دست خداوند متعال است؛ كلمه "حيات" در مورد چيزى بكار مى‌رود كه آن چيز حالتى دارد كه به خاطر داشتن آن حالت داراى شعور و اراده شده است. و كلمه "موت" به معناى نداشتن آن حالت است، چيزى كه هست به طورى كه از تعليم قرآن برمى‌آيد معناى ديگرى به خود گرفته، و آن عبارت از اين است كه همان موجود داراى شعور و اراده از يكى از مراحل زندگى به مرحله‌اى ديگر منتقل شود، قرآن كريم صرف اين انتقال را موت خوانده با اينكه منتقل شونده شعور و اراده خود را از دست نداده، هم چنان كه از آيه " نَحْنُ قَدَّرْنٰا بَيْنَكُمُ اَلْمَوْتَ‌  ... فِي مٰا لاٰ تَعْلَمُونَ "  اين معنا استفاده مى‌شد، بنا بر اين ديگر نبايد پرسيد: چرا در آيه مورد بحث فرموده:" خدا موت و حيات را آفريده "مگر مرگ هم آفريدنى است‌؟ چون گفتيم: از تعليم قرآن برمى‌آيد كه مرگ به معناى عدم حيات نيست، بلكه به معناى انتقال است. امرى است وجودى كه مانند حيات خلقت‌پذير است. علاوه بر اين اگر مرگ را امر عدمى بگيريم، همانطور كه عامه مردم هم چنين مى‌پندارند، باز خلقت پذير هست، چون اين عدم با عدمهاى صرف فرق دارد و مانند كورى و تاريكى، عدم ملكه است، كه حظى از وجود دارد [۱]

2.مرگ همواره در تعقیب انسان‌هاست و زندگی و حیات در دنیا فریبنده است

﴿کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ … وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ؛ هر كسى چشندۀ مرگ است ،و جز اين نيست كه در روز قيامت به طور كامل پاداش هايتان را دريافت مى‌كنيد، پس هركس از آتش دور نگه داشته شده و به بهشت درآورده شود، بى گمان رستگار شده است و زندگى دنيوى، جز كالاى فريب نيست(آل عمران:185)

قانون عمومی مرگ به دنبال بحث در باره لجاجت مخالفان و افراد بى ايمان، اين آيه، اشاره به قانون عمومى مرگ و سرنوشت مردم در رستاخيز مى‌كند، تا هم دلدارى براى پيامبر ص و مؤمنان باشد و هم هشدارى به مخالفان گناهكار!. اين آيه نخست اشاره به قانونى مى‌كند كه حاكم بر تمام موجودات زنده جهان است و مى‌گويد تمام زندگان خواه و ناخواه روزى مرگ را خواهند چشيد ( كُلُّ نَفْسٍ ذٰائِقَةُ اَلْمَوْتِ‌  ). گرچه بسيارى از مردم مايلند، كه فناپذير بودن خود را فراموش كنند ولى اين واقعيتى است، كه اگر ما آن را فراموش كنيم، آن هرگز ما را فراموش نخواهد كرد، حيات و زندگى اين جهان، بالآخره پايانى دارد، و روزى ميرسد كه مرگ به سراغ هر كس خواهد آمد و ناچار است از اين جهان رخت بربندد. منظور از" نفس "در آيه مجموعه جسم و جان است، اگر چه گاهى نفس در قرآن، تنها به روح نيز اطلاق مى‌شود، و تعبير به چشيدن اشاره به احساس كامل است، زيرا گاه مى‌شود انسان غذايى را با چشم مى‌بيند و يا با دست لمس مى‌كند، ولى اينها هيچكدام احساس كامل نيست، مگر زمانى كه بوسيله ذائقه خود آن را بچشد، و گويا در سازمان خلقت بالآخره مرگ نيز يك نوع غذا براى آدمى و موجودات زنده است.[۲]

3.چگونگی حیات و مرگ مؤمنان:

﴿الا ان اولیاءالله لاخوف علیهم و لاهم یحزنون، الذین امنوا و کانوا یتقون لهم البشری فی الحیاة الدنیا و فی الاخرة لاتبدیل لکمات الله ذلک هو الفوز العظیم؛ آگاه باشيد كه همانا دوستانِ خدا نه ترسى بر آنان است و نه اندوهگين مى‌شوند براى آنها در زندگى دنيا و در آخرت نويد [پاداش نيكو] است [و] هيچ دگرگونى براى كلمات خدا نيست، و اين همان رستگارى بزرگ است(یونس:62.63.64)

خداى تعالى در اين آيه شريفه اولياى خود را بشارتى اجمالى مى‌دهد، بشارتى كه در عين اجمالى بودن مايه روشنى چشم آنان است، حال اگر منظور از جمله " لَهُمُ اَلْبُشْرىٰ‌"  انشاى بشارت باشد، و معنايش اين باشد: "بشارت باد آنان را كه..." در نتيجه معنايش اين خواهد بود كه اين بشارت هم در دنيا براى آنان واقع مى‌شود و هم در آخرت واقع خواهد شد، و اگر انشاء نباشد بلكه خبر باشد، و خواسته باشد بفرمايد: "خداى تعالى بزودى اولياى خود را در دنيا و آخرت بشارت مى‌دهد" و بعدها بشارت در دنيا و آخرت واقع مى‌شود، ولى آيا آن نعمتى هم كه بشارت آن را داده تنها در آخرت تحقق مى‌يابد، و يا هم در دنيا و هم در آخرت‌؟ آيه شريفه از آن ساكت است. و اينكه فرمود: " لاٰ تَبْدِيلَ لِكَلِمٰاتِ اَللّٰهِ "  اشاره است به اينكه اين بشارت قضاى حتمى الهى است. و در كلام خداى تعالى مواردى ديگر نيز هست كه در آن موارد به مؤمنين بشارتهايى داده كه بر اولياى خدا منطبق است.[۳]

4.چگونگی مرگ کافران:

﴿الذین تتوفاهم الملائکه ظالمی انفسهم؛ كسانى كه فرشتگان جانشان را مى‌گيرند، در حالى كه ستم كنندگان بر خودشان بوده اند، و در آن حال اظهار تسليم و اطاعت مى‌كنند [ومى‌گويند] ما هيچ كار بدى انجام نمى‌داديم ،[خطاب به آنان گفته مى‌شود] چرا ،[انجام مى‌داديد]؛ زيرا خدا به آنچه انجام مى‌داديد، داناست(نحل:28)

توصيفى از كافران مى‌كند كه آيه قبل با نام آنها پايان يافته بود با تعبيرى كه درس تكان دهنده‌اى براى بيدار كردن غافلان و بيخبران است مى‌گويد "آنها كسانى هستند كه فرشتگان مرگ روح آنها را مى‌گيرند، در حالى كه به خود ظلم كرده بودند" ( اَلَّذِينَ تَتَوَفّٰاهُمُ اَلْمَلاٰئِكَةُ ظٰالِمِي أَنْفُسِهِمْ‌  ). زيرا انسان هر ظلم و ستمى كند در درجه اول به خودش باز مى‌گردد و خانه خويشتن را قبل از خانه ديگران ويران مى‌سازد، چرا كه گام اول ظلم گام اول ويرانگرى ملكات درونى و صفات برجسته خود انسان است، و از اين گذشته بنياد ظلم در هر جامعه‌اى بر قرار شود، با توجه به پيوندهاى اجتماعى، سرانجام دور مى‌زند و به خانه ظالم بر مى‌گردد. اما آنها هنگامى كه خود را در آستانه مرگ مى‌بينند و پرده‌هاى غرور و غفلت از مقابل چشمانشان كنار مى‌رود "فورا تسليم مى‌شوند، و مى‌گويند ما كار بدى انجام نمى‌داديم" ! ( فَأَلْقَوُا اَلسَّلَمَ مٰا كُنّٰا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ‌  ). چرا آنها انجام هر گونه كار بد را انكار مى‌كنند؟ آيا دروغ مى‌گويند، به خاطر اينكه دروغ بر اثر تكرار، صفت ذاتى آنها شده است‌؟ و يا مى‌خواهند بگويند ما مى‌دانيم اين اعمال را انجام داده‌ايم ولى اشتباه كرده‌ايم و سوء نيت نداشته‌ايم، ممكن است هر دو باشد. ولى بلافاصله به آنها گفته مى‌شود شما دروغ مى‌گوئيد، اعمال زشت فراوانى انجام داديد "آرى خداوند از اعمال و همچنين از نيتهاى شما با خبر است" ( بَلىٰ‌ إِنَّ اَللّٰهَ عَلِيمٌ بِمٰا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ‌  ). بنا بر اين جاى انكار كردن و حاشا نمودن نيست![۴]

5. منشأ و سرچشمه حیات و مرگ خداوند متعال است؛

﴿لا اله هو یحیی و یمیت فامنوا بالله و رسوله النبی الامی الذی یومن بالله و کلماته و اتبعوه لعلکم تهتدون؛ معبودی جز او نیست زنده می‌کند و میمیراند، پس ایمان بیاورید به خدا و فرستادهاش آن پیامبر درس نخواندهای که به خدا و کلماتش ایمان دارد و از او پیروی کنید تا هدایت یابید(اعراف:158)

خداوندى كه معبودى شايسته پرستش جز او وجود ندارد " ( لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ  ). " خداوندى كه زنده مى‌كند و مى‌ميراند و نظام حيات و مرگ به فرمان او است" ( يُحيِي وَ يُمِيتُ‌  ). و به اين ترتيب، الوهيت غير خالق آسمان و زمين، و هر گونه بت، و همچنين تثليث مسيحيت را نفى مى‌كند، و نيز قدرت پروردگار را بر رسالت جهانى پيامبر ص و توانايى او را بر امر معاد تاكيد مى‌كند. و در پايان از همه مردم جهان دعوت مى‌كند كه" به خدا و فرستاده او پيامبر درس نخوانده و قيام كننده از ميان توده‌هاى جمعيت، ايمان بياورند " ( فَآمِنُوا بِاللّٰهِ وَ رَسُولِهِ اَلنَّبِيِّ اَلْأُمِّيِّ‌  ). " پيامبرى كه تنها ديگران را دعوت به اين حقايق نمى‌كند.[۵]

6. شهیدان راه خدا، زنده‌اند:

﴿لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ؛ و به آنها که در راه خدا کشته می‌شوند، مرده نگویید! بلکه آنان زندهاند، ولی شما نمی‌فهمید(بقره:154)

به دنبال مساله صبر و استقامت در آيه بعد، سخن از حيات جاويدان شهيدان مى‌گويد كه پيوند نزديكى با استقامت و صبرشان دارد. نخست مى‌گويد:" هرگز به آنها كه در راه خدا كشته مى‌شوند و شربت شهادت مى‌نوشند مرده مگوييد " ( وَ لاٰ تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اَللّٰهِ أَمْوٰاتٌ‌  ). سپس براى تاكيد بيشتر اضافه مى‌كند:" بلكه آنها زندگانند، اما شما درك نمى‌كنيد! " ( بَلْ أَحْيٰاءٌ وَ لٰكِنْ لاٰ تَشْعُرُونَ‌  ). اصولا در هر نهضتى گروهى راحت طلب و ترسو خود را كنار مى‌كشند و علاوه بر اينكه خودشان كارى انجام نمى‌دهند سعى در دلسرد كردن ديگران دارند همين كه حادثه ناگوارى رخ مى‌دهد، اظهار تاسف مى‌كنند و آن را دليل بر بى نتيجه بودن آن قيام مى‌پندارند، غافل از اينكه هيچ هدف مقدس و گرانبهايى بدون دادن قربانى يا قربانيها بدست نيامده و اين يكى از سنن اين جهان است. قرآن كريم كرارا از اين دسته سخن به ميان آورده و آنها را سخت سرزنش مى‌كند. گروهى از اين قماش مردم در آغاز اسلام بودند كه هر گاه كسى از مسلمانان در ميدان جهاد به افتخار شهادت نائل مى‌آمد مى‌گفتند فلانى مرد! و با اظهار تاسف از مردنش، ديگران را مضطرب مى‌ساختند. خداوند در پاسخ اين گفته‌هاى مسموم پرده از روى يك حقيقت بزرگ بر مى‌دارد و با صراحت مى‌گويد: شما حق نداريد كسانى را كه در راه خدا جان مى‌دهند مرده بخوانيد آنها زنده‌اند، زنده جاويدان، و از روزيهاى معنوى در پيشگاه خدا بهره مى‌گيرند، با يكديگر سخن مى‌گويند، و از سرنوشت پربارشان كاملا خشنودند، اما شما كه در چهار ديوارى محدود عالم ماده محبوس و زندانى هستيد اين حقايق را نمى‌توانيد درك كنيد.[۶]

7.تعداد مرگ و زندگی انسان

﴿قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلی خُرُوجٍ مِنْ سَبِیلٍ؛ آنها می‌گویند: "پروردگارا! مارا دو بار می‌راندی و دوبار زنده کردی، اکنون به گناهان خود معترفیم آیا راهی برای خارج شدن (از دوزخ) وجود دارد؟(غافر:11)

به هر حال مجرمان با مشاهده اوضاع و احوال قیامت و آگاهی بر خشم خداوند نسبت به آنها از خواب غفلت طولانی خویش بیدار می‌شوند و در فکر چاره افتاده «می‌گویند: پروردگارا! ما را دو بار میراندی و دو بار زنده کردی (و ما در این مرگ و حیاتها همه چیز را فهمیدیم) اکنون به گناهان خود اعتراف می‌کنیم، پس آیا راهی برای خارج شدن (از دوزخ و بازگشت به دنیا و جبران ما فات) وجود دارد؟! (قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلی خُرُوجٍ مِنْ سَبِیلٍ).

آری! در آنجا پرده‌های غرور و غفلت کنار می‌رود، و چشم حقیقت بین انسان باز می‌شود، لذا چاره‌ای جز اعتراف به گناه ندارد.

منظور از دو بار میراندن، مرگ در پایان عمر و مرگ در پایان برزخ است، و منظور از دو مرتبه احیا، احیای برزخی و احیای در قیامت است.

به این ترتیب ما یک حیات جسمانی داریم و یک حیات برزخی، در پایان عمر از حیات جسمانی می‌میریم، و در پایان این جهان از حیات برزخی و نیز دارای دو حیات به دنبال این دو مرگ هستیم: حیات برزخی، و حیات روز قیامت.[۷]

8.حقیقت حیات و مرگ؛

﴿کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ کُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْیاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ؛ چگونه کافر می‌شوید به خدا و حال آنکه مرده بودید و خدا شما را زنده کرد و دیگر بار بمیراند و باز زنده کند و عاقبت به سوی او باز گردانده می‌شوید؟!(بقره:28)

حیات بر تنتان پوشانید» (کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ کُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْیاکُمْ).

قرآن به همه ما یادآوری می‌کند که قبل از این شما مانند سنگها و چوبها و موجودات بی‌جان مرده بودید، و نسیم حیات اصلا در کوی شما نوزیده بود. ولی اکنون دارای نعمت حیات و هستی می‌باشید، اعضاء و دستگاههای مختلف، حواس و ادراک به شما داده شده، و این مسأله آنقدر اسرار آمیز است که افکار میلیونها دانشمند و کوششهایشان تاکنون از درک آن عاجز مانده! آیا هیچ کس می‌تواند چنین امر فوق العاده دقیق و ظریف را که نیازمند به یک علم و قدرت فوق العاده است به طبیعت بی‌شعور که خود فاقد حیات بوده است نسبت دهد! اینجاست که می‌گوئیم پدیده حیات در جهان طبیعت بزرگترین سند اثبات وجود خدا است، پس از یادآوری این نعمت، دلیل آشکار دیگری را یادآور می‌شود و آن مسأله «مرگ» است می‌گوید: «سپس خداوند شما را می‌میراند» (ثُمَّ یُمِیتُکُمْ).

آری آفریننده حیات همان آفریننده مرگ است، چنانکه در آیه 2 سوره ملک می‌خوانیم: «او خدائی است که حیات و مرگ را آفریده که شما را در میدان حسن عمل بیازماید».

قرآن پس از ذکر این دو دلیل روشن بر وجود خدا به ذکر مسأله معاد و زنده شدن پس از مرگ پرداخته، می‌گوید: «سپس بار دیگر شما را زنده می‌کند» (ثُمَّ یُحْیِیکُمْ). البته این زندگی پس از مرگ به هیچ وجه جای تعجب نیست، و با توجه به دلیل اول یعنی اعطای حیات به موجود بی‌جان، پذیرفتن اعطای حیات پس از متلاشی شدن بدن، نه تنها کار مشکلی نیست بلکه از نخستین بار آسانتر است (هر چند آسان و مشکل برای وجودی که قدرتش بی‌انتهاست مفهومی ندارد!). و در پایان آیه می‌گوید: «سپس به سوی او بازگشت می‌کنید» (ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ). مقصود از رجوع به سوی پروردگار بازگشت به سوی نعمتهای خداوند می‌باشد، یعنی در قیامت و روز رستاخیز به نعمتهای خداوند بازگشت می‌کنید.[۸]

9. حیات طیبه و پاکیزه صالحان و مؤمنان:

﴿مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ؛ هرکس کار شایستهای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی که مؤمن است، او را به حیاتی پاک زنده می‌داریم و پاداش آنها را به بهترین اعمالی که انجام می‌دادند خواهیم داد(نحل:97)

هر کس عمل صالح انجام دهد، چه مرد باشد چه زن، در حالی که مؤمن باشد، قطعا او را به زندگی پاکیزه ای زنده می کنیم…» می پردازد و تفسیر آن را ارائه می‌دهد. بر اساس این آیه، خداوند به همه مؤمنان، فارغ از جنسیت، وعده حیات طیبه (زندگی پاکیزه و برتر) می دهد. این وعده، بر خلاف دیدگاه های رایج در میان غیر موحدین و اهل کتاب که زنان را از مزایای دینی محروم می دانستند، برابری کامل بین زن و مرد را در پذیرش ایمان و پاداش اعمال صالح نشان می دهد.

حکمی که در این آیه وجود دارد، عام است و بر هر کسی که عمل صالح انجام دهد، صدق می کند. البته، عمل صالح وقتی مقبول است که فرد مؤمن باشد. حیات طیبه، یک زندگی حقیقی و جدید است که به مؤمنان داده می شود و با زندگی عادی تفاوت دارد. این حیات، صرفاً تغییر صفت زندگی موجود نیست بلکه جان بخشیدن دوباره به مؤمن است. این حیات جدید، همراه با آثار و برکاتی مانند نور، علم، قدرت و بصیرت است.

در این زندگی جدید، مؤمن به شناخت و بینش عمیق‌تری از حق و باطل می رسد. او به دنبال عزت الهی است و از وسوسه های شیطان و فریبندگی دنیا دوری می کند. او قلبی متعلق به خدا دارد و به دنبال تقرب به اوست. در این حالت، فرد مؤمن درک عمیقی از نور، کمال، قدرت، عزت، لذت و سرور دارد.

این نوع زندگی که بر عمل صالح مبتنی است، نه تنها در دنیا، بلکه به عنوان مقدمه‌ای بر زندگی ابدی است که در آن نعمت و سعادت دائمی وجود دارد. زندگی طیبه که در این آیه آمده، یک زندگی حقیقی و مختص به مومنان است که جدا از زندگی پیشین است و از آن بالاتر و برتر.

در پایان، مفسرین نظرات مختلفی در مورد حیات طیبه داشته‌اند: بعضی آن را زندگی بهشتی، برخی زندگی برزخی، برخی زندگی دنیوی همراه با قناعت، برخی رزق حلال، و برخی روزی روز به روز دانسته‌اند. در نهایت، متن تأکید می کند که زندگی طیبه یک زندگی حقیقی و مختص به مؤمنان است.[۹]

10.حتمی و قطعی بودن مرگ:

﴿انا لله و انا الیه راجعون؛ ما از آن خداییم، وبه سوی او بازمی‌گردیم(بقره:156) انصاریان: همان کسانی که چون بلا و آسیبی به آنان رسد گویند: ما مملوک خداییم و یقیناً به سوی او بازمی گردیم.

خرمشاهی: كسانى كه چون مصيبتى به آنان رسد گويند انا لله و انا اليه راجعون [ما از خداييم و به خدا باز مى‏گرديم‏]

فولادوند: [همان] كسانى كه چون مصيبتى به آنان برسد مى‏ گويند ما از آن خدا هستيم و به سوى او باز مى‏ گرديم

قمشه‌ای: آنان که چون به حادثه سخت و ناگواری دچار شوند (صبوری پیش گرفته و) گویند: ما به فرمان خدا آمده‌ایم و به سوی او رجوع خواهیم کرد.

مکارم شیرازی: آنها كه هر گاه مصيبتي به آنها رسد مي‏گويند: ما از آن خدا هستيم و به سوي او باز مي‏گرديم!

منابع

  1. محمد حسین طباطبایی. المیزان. ج. ۱۹. ص. ۵۸۵.
  2. آیت الله مکارم شیرازی. تفسیر نمونه. ج. ۳. ص. ۲۰۰.
  3. محمدحسین طباطبایی. المیزان. ج. ۱۰. ص. ۱۳۶.
  4. آیت الله مکارم شیرازی. تفسیر نمونه. ج. ۱۱. ص. ۲۰۵.
  5. آیت الله مکارم شیرازی. تفسیرنمونه. ج. ۶. ص. ۴۰۵.
  6. ایت الله مکارم شیرازی. تفسیر نمونه. ج. ۱. ص. ۵۲۰.
  7. آیت الله مکارم شیرازی. برگزیده تفسیر نمونه. ج. ۴. ص. ۲۵۸.
  8. آثیت الله مکارم شیرازی. برگزیده تفسیر نمونه. ج. ۱. ص. ۵۸.
  9. محمدحسین طباطبایی. المیزان. ج. ۱۲. ص. ۴۹۱.