کاربرد فرح در قرآن

    نسخهٔ تاریخ ‏۱۲ ژانویهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۱:۴۵ توسط Fabbasi (بحث | مشارکت‌ها) (مدخل بازنویسی شد تا همه مشتقات واژه «فرح» آورده شود.)
    سؤال

    کاربردهای فَرَحَ در قرآن چیست؟

    فَرْحْ به معنای شادی کردن، شادمانی کردن و خوشحال شدن است، در قرآن برای دو کاربرد شادیِ پسندیده و شادیِ ناپسند به‌کار رفته است.

    شادمانی‌های پسندیده در قرآن عبارتند از: شادمانی شهدا از رحمت خدا؛ شادمان مومنان از فضل الهی؛ شادمانی از پیروزی‌ها بر دشمنان خدا؛ شادمانی از نازل شدن کتاب آسمانی.

    شادمانی‌های ناپسند در قرآن عبارتند از: شادمانی از گرفتاری دیگران؛ شادمانی بر داشته‌های دنیایی؛ شادمانی از نرفتن به جهاد؛ شادمانی از اختلاف افکنی.

    مفهوم‌شناسی فرح

    فَرْحْ به معنای شادی کردن، شادمانی کردن و خوشحال شدن است.[۱] این واژه در مقابل اندوهگین شدن به کار می‌رود و برای کسی گفته می‌شود که خوشال است. [۲] فرح، در معانى: رضا و خشنودى، خوشحالى، غرور و تكبّر بر اثر فراوانی نعمت، استعمال شده است. [۳]

    واژه فرح با مشتقاتش 22 مرتبه در قرآن تکرار شده است.

    شادی پسندیده

    • شادمانی شهدا: حيات شهيدان يك حيات فوق العاده عالى و آميخته با انواع نعمت‌هاى معنوى است. آنها بقدرى غرق مواهب حيات معنوى هستند كه گويا زندگى ساير برزخيان در مقابل آنها چيزى نيست. قرآن به گوشه‏اى از مزايا و بركات فراوان زندگى برزخى شهيدان اشاره كرده[۴] و مى‏فرمايد: ﴿فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه؛ آنها بخاطر نعمت‌هاى فراوانى كه خداوند از فضل خود به ايشان بخشيده است، خوشحالند(آل عمران:۱۷۰)
    • شادی مومنان از فضل الهی: در آیه ۵۸ سوره یونس، به مؤمنان سفارش شده نسبت به فضل و رحمت خدا شادمان شوند؛ زیرا فضل و رحمت خدا از ثروتی که اندوخته‌اند بهتر است: ﴿قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ؛ بگو: به فضل و رحمت خدا بايد خوشحال شوند؛ كه اين، از تمام آنچه گردآورى كرده‏اند، بهتر است.
    • شادی مومنان از پیروزی بر دشمنان: قرآن در آیه ۴ سوره روم، به شادی مؤمنان هنگام محقق شدن وعده الهی و پیروز شدن بر دشمنان خدا اشاره کرده است: ﴿في‏ بِضْعِ سِنينَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ وَ يَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ؛ در چند سال همه كارها از آن خداست؛ چه قبل و چه بعد (از اين شكست و پيروزى)؛ و در آن روز، مؤمنان(بخاطر پيروزى ديگرى) خوشحال خواهند شد.
    • شادمانی از نازل شدن کتاب آسمانی: افراد حقيقت‏جو و حق‏طلب در برابر آنچه بر پيامبر نازل مى‏شد، تسليم و خوشحال بودند و افراد لجوج به مخالفت برمى‏خاستند.[۵] خداوند حال اینگونه افراد را چنین توصیف کرده است:﴿وَ الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَفْرَحُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ مِنَ الْأَحْزابِ مَنْ يُنْكِرُ بَعْضَهُ؛ و آنها كه كتاب آسمانى در اختيارشان قرار داده‏ايم از آنچه بر تو نازل شده خوشحالند، و بعضى از احزاب قسمتى از آن را انكار مى‏كنند.(رعد:36)


    شادی ناپسند

    واژه فرحین در آیه ﴿... إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْفَرِحِین(قصص:۷۶) برای قارون به کار رفته است. بر پایه این آیه، وقتی قارون که دارای ثروت زیادی شده بود به قوم حضرت موسی(ع) ظلم کرد، قوم موسی(ع) به او گفتند شادی نکن، خدا شادی‌کنندگان را دوست ندارد.

    با توجه به فراز نخستین این آیه و با توجه به اینکه شادی کردن در اسلام ممنوع نیست، مراد از «فرحین» همه شادی‌ها نیست؛ بکله منظور، شادی‌هایی است که انسان را از خدا و شکر الهی دور کرده و به عذاب الهی دچار می‌سازد. فرحین در این آیه، به شادی‌کنندگان متکبر و مغرور معنا شده است.[۶]

    در آیه ۷۵ سوره مؤمنون نیز، علت عذاب شدن دوزخیان، شادی آنها در زمین دانسته شده است، که مراد از آن، شادی مستانه و متکبرانه است.[۷] بنابراین، هر نوع شادی ممنوع نیست؛ بلکه فقط شادی‌های غیر الهی، مستانه و متکبرانه نکوهش شده است.[۸]


    منابع

    1. فراهيدى، خليل بن أحمد، كتاب العين، قم، نشر هجرت،چاپ دوم، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۲۱۳.
    2. صاحب بن عباد، إسماعيل بن عباد، المحيط في اللغه، بيروت، عالم الکتاب، چاپ اول، ۱۴۱۴ق، ج۳، ص۸۳.
    3. طريحي، فخر الدين بن محمد، مجمع البحرين، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۳۹۷.
    4. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلاميه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۳، ص۱۷۰.
    5. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلاميه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۱۰، ص۲۳۲.
    6. قرشی، علی اکبر، قاموس قرآن‏، تهران، تهران‏، دار الکتب الاسلامیه‏، ۱۳۷۱ش، ج۵، ص۱۵۸.
    7. قرشی، علی اکبر، قاموس قرآن‏، تهران، تهران‏، دار الکتب الاسلامیه‏، ۱۳۷۱ش، ج۵، ص۱۵۸.
    8. کلینی، محمد، الکافی، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۳۵.