حدیث «تبدیل محفوظات فراموششده قرآن به مار»
این مقاله هماکنون به دست Shamsoddin در حال ویرایش است. |
حدیثی است به این مضمون: «کسانی که قرآن را حفظ میکنند اگر آن را فراموش کنند و دوره نکنند، این آیات در آخرت به صورت مارهایی میشوند و گریبانش را میگیرند» آیا این روایت صحیح است؟
عواقب فراموش کردن آیات قرآن پس از حفظ در برخی روایات، فراموش کردن آیات حفظشده قرآن، در قیامت به شکل ماری به تصویر کشیده شده است که به گردن شخص فراموشکننده آویزان است. با توجه به روایات دیگر در این موضوع، این فراموشی به معنای سهلانگاری و عدم توجه به معنا و مفهوم و عمل به دستورات قرآن است نه مجرد فراموش کردن آیات به دلایل مختلف از جمله ضعف حافظه و غیره.
اهمیت حفظ قرآن
انس با قرآن و حفظ آیات آن از اموری است که به آن بسیار تأکید شده است، چنانچه پیامبر(ص) میفرمایند:
- «اگر خداوند به کسی حفظ قرآن را عطا نماید ولی او گمان کند که به کسی برتر از آنچه به او عطا شده، داده شده است، برترین نعمت را کوچک شمرده است.»[۱]
روایاتی بر یادآوری و تکرار و تمرین جهت به یاد ماندن آیات قرآن تأکید دارند.[۲] از جمله در روایتی امام صادق(ع) میفرمایند: «هرکسی سورهای از قرآن را فراموش کند آن سوره در بهشت با صورتی زیبا و مقامی بلند در برابرش نمایان میشود و چون آن شخص را ببیند گوید: «تو کیستی؟ چقدر زیبایی! کاش تو از آن من بودی! گوید: آیا مرا نمیشناسی؟ من فلان سورهام و اگر تو مرا فراموش نکرده بودی به این درجه تو را میرساندم.»[۳]
پیامدهای فراموش کردن محفوظات قرآن
بنا بر حدیثی از پیامبر(ص) آیات فراموششده قرآن در قیامت به ماری تبدیل میشود و بر فراموشکننده آيات مسلط خواهد شد: شیخ صدوق از امام علی(ع) نقل میکند که پیامبر(ص) فرمودند: «... الا و من تعلّمَ القرآنَ ثُمّ نسیَه لقی یومَ القیامه مغلولاً یسلِّطُ الله عزوجل علیه بکل آیة منه حیة تکون قرینتَه الی النار إلاّ أنْ یغفرَ اللهُ له …؛ الا! هرکسی قرآن را فرا گیرد سپس آن را فراموش کند، در روز قیامت در حالی خدا را ملاقات خواهد کرد که به غل و زنجیر کشیده شده و خداوند در برابر هر آیهای که فراموش کرده بر او ماری مسلط خواهد نمود که به سوی آتش همراهش خواهد بود، مگر آنکه خداوند او را بیامرزد.»[۴] مضمون این حدیث از طریق از طریق ابوهریره و ابن عباس[۵] نیز از پیامبر(ص) با اختلافاتی نقل شده است.
معنا و مفهوم آیه
توجه به نکات زیر به فهم معنا و مفهوم کمک میکند:
- در آغاز حدیث آمده است: «و من تعلّمَ» معنی تعلم، فراگرفتن است نه حفظ کردن به معنی از بَرکردن؛ بنابراین نمیتوان آن را مختص به حفظ قرآن دانست.
- در روایت ذکر شده که در برابر هر آیه، خدا ماری را بر آن شخص مسلط میکند، نه اینکه آیات همانند مار گریبان او را بگیرد؛ زیرا حرف «ب» در «بکل آیه …» برای مقابله است یعنی در مقابل هر آیه؛ چنانکه بعضی از محققان متذکر شدهاند[۶]
- تهدیدی که در روایت مطرح شده، متوجه افرادی است که بهطور عمدی و از روی سهلانگاری به آیات قرآن بیتوجهی میکنند و به دستورات آن عمل نمیکنند؛ بنابراین شامل کسانی که در اثر ضعف حافظه یا مانند آن دچار فراموشی آیات میشوند، نیست. شاهد این مطلب آن است که در بعضی از نقلها قید «متعهداً» بعد از «نسیَه» آمده است[۷] و معنی آن این است که از روی عمد فراموش کند.
- همچنین در روایت دیگری ابی کهمس نقل کرده است: «از امام صادق(ع) در مورد مردی که قرآن را خوانده (فرا گرفته) و سپس آن را فراموش کند، تا سه بار پرسیدم که آیا بر او باکی هست؟ فرمودند: نه» بعضی از محققان متذکر شدهاند که شخص گنهکار نیست و کیفر ندارد هرچند از اجر بزرگی محروم شده است.[۸]
روایات، حفظ قرآن را زمانی ارزشمند دانستهاند که حفظ مقدمهای برای عمل به دستورات و راهنماییهای قرآن باشد، پیامبر(ص) میفرمایند: «تو زمانی قرآن میخوانی که تو را از بدیها بازدارد و زمانی که تو را از بدیها باز ندارد تو آن را نخواندهای.»[۹] در بعضی روایات ایرادی بر فراموشی قرآن گرفته نشده و در بعضی نیز مورد مذمت و تهدید قرار گرفته است میتوان میان دو دسته روایات این گونه جمع کرد که منظور از حدیثی که در آن تهدید مطرح شده، فراموشی عمدی و عمل نکردن به قرآن است.
منابع
- ↑ محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۶، ج۸، ص۷۶.
- ↑ کلینی، اصول کافی، ص۴۱۰–۴۱۲؛ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، تحقیق عبدالرحیم ربانی شیرازی، بیروت، درالحیاء التراث العربی، چاپ چهارم، ۱۳۹۱ق، ج۴، ص۸۴۵–۸۴۷.
- ↑ کلنی، اصول کافی، ص۴۱۰–۴۱۱، ح۲؛ صدوق، محمد بن علی، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ترجمه علیاکبر غفاری، تهران، کتابفروشی صدوق، چاپ هفتم، ۱۳۶۳، ص۵۴۰.
- ↑ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ص۱۲.
- ↑ صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ترجمه علی اکبر غفاری، تهران، کتابفروشی صدوق، چاپ هفتم، ۱۳۶۳، ص۶۴۰–۶۸۸.
- ↑ صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، همان، ص۶۴۶، پاورقی مترجم، ص۱۲
- ↑ صدوق، الامالی، ص۵۱۳.
- ↑ مازندرانی، ملاصالح، شرح الاصول کافی، بی جا، بی نا، بی تا، ج۱۱، ص۳۴.
- ↑ محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ص۹۰.