ذکر «لاحول و لاقوة الا بالله العلی العظیم»
معنی و تفسیر جمله «لاحول و لا قوة الا بالله العلی العظیم»، و آثار و فضیلت آن چیست؟
ذکر «لاحول و لا قوة الا بالله العلي العظيم» با توجه به معنای عمیقی که دارد ما را به یکی از اوصاف بسیار مهم خداوند توجه میدهد؛ زیرا صفت قدرت مطلق، یکی از صفات اساسی خداوند است و هر انسان خردمند و خداشناس ناگزیر است در حوزه خداشناسی خویش به آن توجه کند و از آن تصور و بینش درستی داشته باشد؛ لذا همانگونه که از احادیث شریف و کلمات معصومین(ع) استفاده میشود، این ذکر دارای فضیلت و منزلت بسیار والایی است و خداوند آن را به منزله گنجی از گنجهای بهشت قرار داده و برای آن اسرار و آثار زیادی نهاده است.
معناشناسی
واژهٔ «حول» در لغت به معنای حرکت و جنبش و کلمهٔ «قوّه» به معنای استطاعت و توانایی است، بنابراین معنای عبارت «لاحول و لا قوة الا بالله العلي العظيم» چنین است: هیچ حرکت و استطاعتی جز به مشیت خداوند بزرگ نیست.[۱][۲]
شرح جمله
در تفسیر مفهوم فوق باید گفت: تمام افعال انسانها با قدرت الهی بهوجود میآید، اگرچه به لحاظ اینکه انسانها در انجام آن برخوردار از اراده و اختیار هستند، به عنوان کارهای بشری بهشمار میروند، اما حقیقت این است که توانایی بشر در انجام کارهای خود، تنها از جانب خدای قادر متعال است، البته فراموش نکنیم که عبارت مورد بحث، به هر نوع قدرت و توانایی و هر نوع جنبش و تحرکی در همه جهان هستی نظر دارد، نه فقط قدرت استطاعت در انسان، لذا چنین برداشتی شکوه ویژهای به معنای آن میدهد و تأثیر بهسزایی در خداشناسی و خداباوری یک انسان با ایمان دارد؛ لذا براساس این ذکر، جریان هر چیزی به مشیت و خواست الهی است و خواست خداوند بر همهٔ خواستها غلبه مییابد و هر آنچه که پروردگار متعال اراده کند انجام میدهد. شخصی از امام محمد باقر(ع) دربارهٔ معنای عبارت «لا حول و لا قوة الا بالله» پرسید، آن حضرت در پاسخ فرمود: «ما توانی در ترک معصیت الهی و قدرتی در اطاعت پروردگار جز با توفیق و یاری خداوند نداریم».[۳] زمانی که «عبادیة بن ربعی» از امام علی(ع) دربارهٔ استطاعت و قدرت بندگان خدا پرسید، آن حضرت فرمود: «آیا قدرت تو در انجام کارها به صورت شرکت و معیت با خداست یا آنکه در افعال و کارهای خود مستقل هستی، به طوری که محتاج به خدا نیستی؟» «عبادیه» ساکت و متحیر شد، حضرت فرمود: «چرا پاسخ نمیدهی؟ اگر بگویی در کارهای خود با اشتراک خدا قادرم، تو را میکشم، زیرا این عقیده مستلزم شرک به خداست و نیز اگر بگویی به نحو مستقل قادرم، تو را خواهم کشت، زیرا این عقیده مستلزم ضعف سلطنت الهی است»، «عبادیه» عرض کرد: پس چه بگویم؟ علی(ع) فرمود: «بگو با اعطای قدرت از جانب خدا، قادرم، آیا نشنیدهای که مردم، قدرت را از خداوند طلب میکنند و میگویند: «لاحول و لا قوة الا بالله». پس خداوند منشأ همه قدرتهاست و هر کاری تنها با قدرت الهی تحقق مییابد.[۴]
اهمیت ذکر
اهمیت ذکر «لا حول ولا قوه الا بالله العلي العظيم» در این است که هم در متون روایی و آثار فقهی و هم در دانشهایی چون کلام و اخلاق و نیز در دعا و مناجات مورد کاربرد و استناد قرار گرفته است. از سه منظر عمده به بررسی اهمیت این ذکر پرداخته شده است:
فضیلت
با بررسی روایاتی که درباره ذکر «لا حول و لا قوة الا بالله» وارد شده به دست میآید که خداوند برای آن ارزش و فضیلت ویژهای قرار داده است. برخی از این روایات عبارت است از:
- رسول خدا(ص) در سفر معراج خود به خدا عرض کرد: «پروردگارا! تو به انبیای خود فضایلی کرامت نمودی، به من نیز کرامت کن، خداوند فرمود: در میان آنچه عطا کردهام، به تو دو کلمه عطیه دادهام که در زیر عرشم نوشته شده است و آن دو کلمه عبارت است از کلمهٔ «لاحول ولا قوة الا بالله… و كلمة «لامنجا منك الا اليك».[۵]
- ابن مسعود از پیامبر خاتم(ص) روایت کرده که فرمود: «من ابراهیم(ع) را در شب معراج دیدم و به من گفت: ای محمد سلام مرا به امت برسان و به آنها بگو، زمین بهشت، زمین پاکیزه و قابل کشت و زرع و آب آن گواراست و همه آن دشت هموار میباشد و نهالهایی که میتوانید بفرستید کلمهٔ «سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اكبر» و كلمه «لاحول ولا قوة الا بالله» است!»
- امام صادق(ع) فرمود: وقتی بندهای میگوید: «ماشاء الله لاحول و لاقوة الا بالله» خداوند به ملائکه میگوید: بنده من تسلیم است، پس او را کمک کنید و او را دریابید و حاجت او را برآورده سازید.[۶]
- امام علی(ع) روایت نمود که پیامبر(ص) به او فرمود: «یا علی، آیا تو را به گنجی از گنجهای بهشت راهنمایی کنم؟ علی(ع) گفت: آری یا رسولالله، پیامبر فرمود: «آن گنج عبارت است از سخن لاحول و لاقوة الا بالله».[۷]
- پیامبر اکرم(ص) فرمود: «بافضیلتترین عبادتها، سخن «لا اله الا الله و لا حول ولا قوة الا بالله» است».[۸]
آثار
برای تشویق به گفتن ذکر مورد نظر، در روایات آثاری بیان شده که برخی از آنها عبارت است از:
- از پیامبر اکرم(ص) روایت شده است که وقتی بندهای گفت: «لاحول ولاقوة الا بالله»، همانا سرنوشت خود را به خدا واگذار کرده است، بنابراین بر خداوند است که او را کفایت نماید (و همه نیازهای او را برآورده سازد).[۹]
- همچنین از آن حضرت نقل شده است که هر کس موقع خارج شدن از خانه خود بگوید «بسم الله الرحمن الرحيم»، دو فرشته به او میگویند: هدایت یافتهای و اگر بگوید «لا حول ولاقوة الا بالله»، آن دو فرشته میگویند: حفظ شدهای و اگر بگوید: «توكلت علي الله»، آن دو میگویند: در کفایت قرار گرفتی، آنگاه شیطان میگوید: بندهای که هدایت شده و حفظ گشته و در کفایت قرار گرفته چگونه برای من است (یعنی من نمیتوانم چنین انسانی را فریب دهم و از راه بندگی بیرون کنم).[۱۰]
- شیبه هذیلی، از پیامبر خدا(ص) خواست تا به او سخنی بیاموزد که در اثر آن به او فایده رسد و کار بر او آسان باشد، لذا پیامبر به او فرمود: بعد از نماز صبح ده مرتبه بگو «سبحان الله العظيم و بحمده و لا حول و لاقوة الا بالله العظيم» که در اثر آن خداوند تو را از نابینایی و جنون و جذام و پیری (زودرس) در امان میدارد.[۱۱]
- از پیامبر گرامی(ص) نقل شده است: شخصی که نعمتهای الهی به او روی آورده بگوید: «الحمدلله رب العالمين» و کسی که از فقر رنج میبرد پیوسته بگوید: «لاحول و لاقوة الا بالله العلي العظيم» زیرا آن گنجی از گنجهای بهشت است و در آن از هفتاد و دو بیماری شفا است که آسانترین آنها دل مشغولی است.[۱۲]
- رسول اکرم(ص) فرمود: کسی که از چیزی اندوهناک شد پس بگوید: «لاحول ولاقوة الا بالله».[۱۳]
- جمعی از مفسران گفتهاند: آیه شریفهٔ ﴿وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا …؛ و هر کس از خدا پروا کند، [خدا] برای او راه بیرونشدنی قرار میدهد﴾(سوره طلاق:۲) دربارهٔ عوف بن مالک نازل شده است که از یاران پیامبر(ص) بود، وقتی که دشمنان اسلام فرزندش را اسیر کردند، محضر رسول خدا آمد و از این ماجرا و نیز از تنگدستی خود شکایت کرد، پیامبر اکرم(ص) در پاسخ فرمود: تقوا پیشه کن و شکیبا باش و بسیار ذکر {{متن عربی|لاحول و لاقوة الا بالله» بگو، او اين كار را كرد، ناگهان در حالي كه در خانهاش نشسته بود، فرزندش وارد شد، معلوم شد كه از يك لحظه غفلت دشمن استفاده كرده و فرار نموده و حتي شتري از دشمن را با خود آورده است. اين بود كه آيه فوق نازل شده و از گشايش مشكل اين شخص باتقوا و روزي او از جايي كه انتظارش را نداشت خبر داد. البته بايد توجه داشت كه هرگز مفهوم سخن بالا اين نيست كه انسان تلاش و كوشش در زندگي را به دست فراموشي بسپارد و بگويد در خانه مينشينم و تقوا پيشه ميكنم و ذكر «لاحول ولا قوة الا بالله» میگویم تا از آنجا که گمان ندارم به من روزی رسد![۱۴][۱۵] بلکه هدف تقوی و پرهیزکاری توأم با تلاش و کوشش است، اگر با این حال، درها به روی انسان بسته شد، خداوند گشودن آنها را تضمین فرموده است.
- از امام صادق(ع) روایت شده است که هر کس هزار بار بگوید: «لاحول ولاقوة الا بالله العلي العظيم»، خداوند زیارت خانه خدا را نصیب او میکند پس اگر اجل او نزدیک باشد، خداوند آن را به تأخیر میاندازد تا بتواند حج را بهجای آورد.[۱۶]
- از امام رضا(ع) روایت شده است که هر کس بعد از نماز صبح، صد بار بگوید: «بسم الله الرحمن الرحيم لاحول و لا قوة الا بالله العلي العظيم»، به اسم اعظم نزدیکتر است از سیاهی چشم نسبت به سفیدی آن و همانا داخل شده است در او اسم اعظم.[۱۷]
- از امام جعفر صادق(ع) روایت شده است که هر کس پس از نماز فجر و نماز مغرب هفت بار بگوید: «بسم الله الرحمن الرحيم لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم»، خداوند او را از هفتاد بلا میرهاند که سبکترین آنها، برص و جنون است و اگر آن شخص شقی باشد، نام او از دفتر شقاوتمندان پاک میشود و در دفتر سعادتمندان نوشته میشود.[۱۸]
آداب و احکام
برخی از کتابهای روایی که در بر دارنده احادیث فقهیاند، بابی مستقل دربارهٔ استحباب ذکر لاحول و لاقوة الا باالله» دارند،[۱۹] مانند:
- مستحب است انسان قبل از مسافرت، غسل کند و در وقت غسل بگوید: «بسمِ اللهِ و باللهِ و لاحولَ ولا قوّةَ الاّ بالله»[۲۰] همچنین مستحب است هنگام داخل شدن در حمام، ذکر «بسم الله و بالله و لاحول و لا قوة الا بالله» را بگوید.[۲۱]
- در روایت آمده است که پیامبر اکرم(ص) در قنوت «وتر» در نماز شب در کنار دیگر اذکار ذکر «لاحول و لا قوة الا بك» را میگفت.[۲۲]
- گفتن: «لا حول ولا قوة الا بالله» در وقت پوشیدن لباس نو مستحب است.[۲۳]
- همچنین مستحب است موقع رفتن به بازار یا مسجد و نیز هنگام سوار شدن به مرکب، این ذکر را بگوید.[۲۴]
مطالعه بیشتر
- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، قم، دارالکتب الاسلامیه.
- طباطبایی، سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، مترجم: سیدمحمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر نشر اسلامی، انتشار ۱۳۷۴ ه.ق
- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، انتشار ۱۴۰۴ ه.ق.
- حرعاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعه، قم، مؤسسة آل البیت، انتشار ۱۴۰۹ ه.ق.
منابع
- ↑ ابن منظور، محمد بن مکرم. لسان العرب. ج۳. بیروت، دار احیاء تراث العربی. ص۴۰۳.
- ↑ دهخدا، علی اکبر. لغت نامة. ج۶. دانشگاه تهران.
- ↑ هاشمی خویی، میرزا حبیبالله؛ حسنزاده آملیٍ، حسن و کمرهای، محمد باقر، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، (1400)محقق / مصحح: میانجی، ابراهیم، ج14، تهران، مکتبة الإسلامیة، ص97.
- ↑ ابن شعبه حرانی، حسن بن علی،(1404) تحف العقول، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، قم، جامعه مدرسین، ص467
- ↑ طباطبایی، سید محمد حسین (۱۳۷۴). ترجمه تفسیر المیزان. ج۱۳. قم، دفتر نشر اسلامی. ص۱۷.
- ↑ طباطبایی، سید محمد حسین (۱۳۷۴). ترجمه تفسیر المیزان. ج۱۲. قم، دفتر نشر اسلامی. ص۳۰.
- ↑ مجلسی، محمد باقر (۱۴۰۴). بحارالانوار. ج۹۰. بیروت، مؤسسه الوفاء. ص۱۹۰.
- ↑ مجلسی، محمد باقر (۱۴۰۴). بحارالانوار. ج۹۰. بیروت، مؤسسه الوفاء. ص۱۹۰.
- ↑ حرعاملی، محمد بن حسن (۱۴۰۹). وسایل الشیعه. ج۷. قم، مؤسسه آل البیت. ص۲۱۸.
- ↑ حرعاملی، محمد بن حسن (۱۴۰۹). وسایل الشیعه. ج۶. قم، مؤسسه آل البیت. ص۲۸.
- ↑ حرعاملی، محمد بن حسن (۱۴۰۹). وسایل الشیعه. ج۶. قم، مؤسسه آل البیت. ص۴۷۵.
- ↑ حرعاملی، محمد بن حسن (۱۴۰۹). وسایل الشیعه. ج۷. قم، مؤسسه آل البیت. ص۱۸۸.
- ↑ مجلسی، محمد باقر (۱۴۰۳). بحارالانوار. ج۹۰. بیروت، دار إحیاء التراث العربی. ص۱۹۰.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر (۱۳۷۴). تفسیر نمونه. ج۲۴. قم، دارالکتب الاسلامیه. ص۲۳۸.
- ↑ طبرسی، فضل بن حسن (۱۳۷۲). مجمع البیان. ج۱۰. تهران، انتشارات ناصر خسرو. ص۴۶۰.
- ↑ شعیری، تاج الدین (۱۳۶۳). جامع الاخبار. قم، انتشارات رضی. ص۵۵.
- ↑ نوری، حسین بن محمد تقی (۱۴۰۸). مستدرک الوسایل. ج۵. قم، مؤسسة آل البیت علیهم السلام. ص۸۹.
- ↑ حرعاملی، محمد بن حسن (۱۴۰۹). وسایل الشیعه. ج۶. قم، مؤسسه آل البیت. ص۴۷۹.
- ↑ حرعاملی، محمد بن حسن (۱۴۰۹). وسایل الشیعه. ج۷. قم، مؤسسه آل البیت. ص۲۲۰.
- ↑ حر عاملی، محمد بن حسن (۱۴۰۹). وسایل الشیعه. ج۱۱. قم، مؤسسه آل البیت. ص۳۸۳.
- ↑ حر عاملی، محمد بن حسن (۱۴۰۹). وسایل الشیعه. ج۱۱. قم، مؤسسه آل البیت. ص۳۸۱.
- ↑ طباطبایی، سید محمد حسین (۱۳۷۴). ترجمه تفسیر المیزان. ج۶. قم، دفتر نشر اسلامی. ص۴۷۹.
- ↑ حرعاملی، محمد بن حسن (۱۴۰۹). وسایل الشیعه. ج۵. قم، مؤسسه آل البیت. ص۴۷.
- ↑ ابن بابویه، محمد بن علی (۱۴۱۳). من لایحضره الفقیه. ج۳. قم، دفتر انتشارات اسلامی. ص۱۸۷.