رفتار پیامبر با مخالفان

سؤال

مبنای پیامبر در برخورد با مخالفان چه بوده است؟

پیامبر اسلام(ص) در طول عمر خود ملایم‌ترین برخورد را با مخالفان و دشمنان داشتند و با ایشان در صلح و مدارا زندگی می‌کردند مگر در مواردی که جلوی گسترش و رسیدن ندای حق گرفته می‌شد. پیامبر اسلام(ص) همواره پیش از آغاز جنگ، دشمن را به صلح دعوت می‌نمود و تا جایی که می‌توانست از نزاع و خونریزی جلوگیری می‌کرد. منش ایشان در برخورد با اسیران، ملاطفت و نرمی بود و گاه آنان را آزاد می‌کرد.

مدارا با مخالفان

یکی از مهربانانه‌ترین و بزرگ‌منشانه‌ترین برخوردهای پیامبر اعظم(ص) اعلان عفو عمومی مکه و بخشش و مدارا با سران کفر و شرک و دشمنان دیرین خود، پس از فتح مکه بود. گروه‌های متعصب و لجوجی که جنگ‌های خونینی علیه پیامبر(ص) به راه انداخته و اصحاب و یاران آن حضرت را به شهادت رسانده بودند با فتح مکه همه مورد عفو قرار گرفتند.[۱]

پیامبر در برخورد با اهل کتاب در مدینه تا آنجا که ممکن بود با گفت‏‌وگو و با عهد و پیمان سعی در زندگی مسالمت‏ آمیز در کنار هم داشت، اما وقتی آن‏ها پا را فراتر نهاده، خیانت می‏‌کردند یا نقض پیمانی صورت می‏‌گرفت. پیامبر برخورد می‏‌نمود؛ همانند برخورد عملی با قبایل یهودی مدینه. و در برخورد با منافقان، که با فتنه‏‌انگیزی، جبهه داخلی علیه پیامبر را تشکیل داده بودند، سعی پیامبر بر مدارا بود.آن حضرت به دلایل گوناگون سیاسی و اجتماعی با مخالفان با ملایمت و رفق برخورد می‏‌نمود، آن‏گونه که با عبداللّه بن اُبی برخورد کرد و در جریان فتنه‌‏انگیزی وی پس از غزوه «بنی‏‌المصطلق» حاضر به کشتن او، که سرکرده منافقان بود، نشد و در پاسخ به فرزند عبداللّه، که اجازه قتل پدرش را از پیامبر طلب نمود، فرمودند: «تا هنگامی که زنده است، مانند یک دوست و رفیق با او به نیکی رفتار می‌‏کنیم.» به قول ابن‌‏هشام، همین رفتار آن حضرت باعث شد که عبداللّه بن ابی از آن پس مورد سرزنش و ملامت قوم و قبیله خود قرار گیرد.[۲]

جنبه دفاعی جنگ‌ها

بر رسول اکرم(ص) درطول عمر پربرکتش حدود ۲۸ جنگ بزرگ و کوچک تحمیل شده که ۱۷ جنگ یا به صلح انجامیده یا بدون درگیری به پایان رسیده است، که در تاریخ فرماندهان جنگ بی نظیر است. یکی از نشانه‌های صلح طلب بودن پیامبر اکرم همین که فقط ۱۰ جنگ از ۲۸ جنگ به درگیری انجامید و نکته جالب این که در همه این ۱۰ مورد، موضع پیامبر اعظم(ص) و سپاه اسلام جنبه دفاع از امت اسلامی داشت.[۳]

پیامبر اعظم(ص) هیچ‌گاه آغازگر جنگ نبودند چنان‌که یکی از دستوراتی که قبل از جنگ بدر خطاب بر سربازان اسلام صادر نمود، این بود که شما آغازگر جنگ نباشید.[۴]

برخورد با اسیران

در جنگ بدر هفتاد نفر از سپاه دشمن به اسارت نیروهای اسلام درآمدند که بعد از مجازات دو تن از آنها با این که بقیه نیز مستحق مجازات بودند، پیامبر اکرم(ص) به تقاضای مسلمانان از اسرا جریمه گرفت و آنها را آزاد کرد.[۵]

رسول اکرم(ص) بعد از فتح مکه خطاب به اهل مکه فرمودند «بروید که شما آزادید»[۶] و این در حالی است که اهل مکه و مشرکان قریش در دوران زندگی پیامبر(ص) در مکه و بعد از هجرت از هیچ آزار و اذیتی علیه آن حضرت و مسلمانان کوتاهی نکردند اما آن حضرت در نهایت بزرگواری از آنان گذشت کرد.و به اصحابش می‌فرمود اسیران را گرامی بدارید؛ و ایشان نیز اسیران را هنگام غذا بر خود مقدم می‌داشتند[۷] پیامبر اکرم(ص) درباره اسرای بنی‌قریظه که محکوم به قتل بودند اجازه نداد در گرمای تابستان زیر آفتاب نگهداری شوند.[۸]

دعوت به صلح قبل از جنگ

یکی از نشانه‌های بارز و روشن صلح طلب بودن پیامبر(ص) اتمام محبت و دعوت به صلح قبل از جنگ بود به گواهی تاریخ، ایشان با سرسخت‌ترین دشمنان خود یعنی ابوسفیان روابط سیاسی خود را قطع نکرد، آن حضرت فرستاده‌های او را به حضور می‌پذیرفت، به نامه‌ها یا پیامهایش پاسخ می‌داد و درباره مسائل سیاسی و نظامی با او گفتگو می‌کرد؛ حتی در روزهای جنگ نیز همین روش ادامه داشت.[۹]

البته با وجود این همه محبت و اشتیاق به صلح؛ پیامبر تن به ذلت نمی‌داد و زیر بار ظلم نمی‌رفت و تا می‌توانست از طریق گفتگو و صلح با آن‌ها مدارا می‌کرد و اگر از طریق گفتگو و اخلاق نمی‌توانست به اهداف خود برسد و آنها مزاحم پیامبر و اهداف او بودند جنگ را انتخاب می‌کرد.

﴿وَ قاتِلُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ الَّذينَ يُقاتِلُونَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدين‏؛ و در راه خدا، با کسانی که با شما پیکار می‌کنند بجنگید؛ و (از حد) تجاوز نکنید، چرا که خدا تجاوزکاران را دوست نمی‌دارد.(بقره:۱۹۰)


منابع

  1. انصاری، علیرضا، «رفق و مدارای پیامبر اعظم (ص) با مخالفان»، معارف اسلامی، سال بیست و هشتم، زمستان ۱۳۸۸ش، شماره ۷۸.
  2. رزاقی موسوی، سید قاسم، «مدارا با مخالف و مبارزه با معاند در سیره نبوی»، معرفت، ۱۳۸۳ش، شماره ۸۶.
  3. اسلام و آیین نبرد، احمد حسینیان، ص۱۰۷ – ۱۳۳.
  4. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج۱، ص۲۶۲.
  5. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج۱، ص۲۷۰.
  6. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۶۱.
  7. ابن کثیر الدمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۴۴۵.
  8. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۶۱.
  9. ابن اشعث، محمد بن محمد، الجعفریات (الأشعثیات)، ۱جلد، مکتبه النینوی الحدیثه - تهران، چاپ: اول، بی تا، ص۷۷.