منع تدوین و نقل حدیث
این مقاله هماکنون به دست Mohammadaminrazi در حال ویرایش است. |
منع نوشتن و نقل حدیث در چه دورانی اتفاق افتاده است؟
منع حدیث به جلوگیری از نوشتن و نقل احادیث پیامبر گفته میشود.
جلوگیری از نقل و نوشتن احادیث پیامبر اکرم(ص) در قرن اول هجری قمری بود. ممانعت از نگارش و تدوین حدیث که از دوران خلیفه اول و خلیفه دوم آغاز و تا زمان خلافت عمر بن عبدالعزیز یعنی حدود ۱۰۰ سال ادامه یافت. البته بحث از ممانعت از تدوین حدیث تنها به حوزه حدیث اهل تسنن مربوط میشود و حدیث شیعه هیج گاه چنین ممانعتی را نپذیرفته است.
علمای اهلسنت علت این سیاست خلفای اول و دوم را جلوگیری از آمیختن حدیث با قرآن، پیشگیری از اختلاف مسلمانان، ترس از سرگرمشدن مردم به چیزی غیر از قرآن و عدم آشنایی راویان حدیث با کتابت میدانند.
عالمان شیعه، انگیزه منع کتابت حدیث را جلوگیری از نشر فضایل امام علی(ع) و تلاش در جهت تثبیت حاکمیت خلفا میدانند. بهباور شیعیان منع کتابت حدیث موجب جعل حدیث، نابودی نخستین متون حدیثی، پیدایش مذاهب مختلف و تغییر سنت پیامبر اسلام شده است.
تاریخچه
پیش از دوره خلیفه اول ابوبکر بن ابیقحافه و خلیفه دوم عمر بن خطاب کتابت احادیث در میان مسلمانان رایج بود[۱] و پیامبر اصحاب را به نوشتن و نقل احادیث تشویق میکرده است.[۲]
ابوبکر در خلافت خود، نگارش احادیث را ممنوع کرد و احادیث زیادی را از بین برد.[۳] همچنین، خلیفه دوم فرمانداران خود را از نقل روایات پیامبر(ص) بر حذر میداشت و به توجه به قرآن دعوت میکرد.[۴] عمر بن خَطّاب ابتدا تصمیم داشت احادیث پیامبر را جمعآوری و نگارش کند؛ ولی پس از مدتی از این کار خودداری کرد و علت آن را احتمال مخلوطشدن روایات با قرآن اعلام کرد.[۵]
پس از اعلام ممنوعیت کتابت حدیث، برخی از اصحاب پیامبر، احادیث نبوی را برای مردم نقل میکردند. ازاینرو خلیفه دوم، خروج بدون اجازه اصحاب از مدینه[۶] و نقل حدیث را ممنوع اعلام کرد.[۷] او افرادی از صحابه همچون ابودَرداء و ابنمسعود را به جرم نقل احادیث پیامبر زندانی نمود.[۸] برخی از محققان احتمال دادهاند جلوگیری از کتابت حدیث، پس از منع از نقل احادیث صورت گرفته است.[۹]
لغو ممنوعیت
ممنوعیت کتابت حدیث تا دوره عُمَر بن عَبدالعَزیز (۶۳-۱۰۱ق) هشتمین خلیفه اموی ادامه داشت. او نامهای به ابوبکر بن حَزم حاکم مدینه نوشت و از او خواست احادیث پیامبر را بنویسد؛ چراکه بیم آن میرود علم و اهل آن از میان برود.[۱۰]
عبدالله بن عمرو گوید: «من هر چه را از رسول خدا(ص) میشنیدم مینوشتم تا آنها را حفظ کنم، اما قریش مرا از این کار بازداشتند و گفتند: «هر چه را از پیامبر خدا میشنوی مینویسی در حالی که او بشری است که در حال خشنودی و غضب سخن میگوید» من (عبدالله بن عمرو) از این کار دست کشیدم و سخن قریش را به پیامبر(ص) گزارش دادم، حضرت فرمود: «قسم به کسی که جانم در دست اوست چیزی جز حق از آن (دهانم) بیرون نمیآید».[۱۱]
منع تدوین حدیث پس از رحلت پیامبر(ص)، شدت یافت تا آنجا که ابوبکر[۱۲] و عمر[۱۳] با استناد به کافی بودن قرآن در میان مسلمانان، احادیث نبوی را سوزاندند. این ممانعت ادامه یافت تا اینکه عمر بن عبد العزیز اموی، ممنوعیت تدوین حدیث را لغو کرد و دستور داد تا احادیث پیامبر(ص) گردآوری و نوشته شود؛ با مرگ عمرو بن عبدالعزیز در سال ۱۰۱ ق این دستور اجرایی نشد اما سالها پس از مرگ او در سال ۱۴۳ ق تدوین حدیث توسط علمای اهلسنت رسماً شروع شد.[۱۴] اما علمای شیعه به رهبری امامان معصوم(ع) هیچگاه دست از تدوین حدیث برنداشتند.
برخی نیز داستان «قلم و کاغذ» که در لحظات آخر عمر پیامبر، عمر بن خطاب ایشان را از نگارش روایت منع کرد را آغاز منع حدیث دانستهاند. در این داستان عمر بن خطاب گفت: «درد بر پیامبر غلبه کرده است. قرآن نزد شماست پس کتاب خدا ما را بس است.» و بر طبق روایت دیگری گفت: «پیامبر هذیان میگوید».[۱۵]
منابع
- ↑ بیدگلی، دیاری. نقد و بررسی علل و انگیزههای منع نگارش حدیث. ص. ۳۸.
- ↑ ابیداود، سليمان بن اشعث بن اسحق سجستانى. سنن ابیداود. ج. ۳. المکتبه العصریه. ص. ۳۱۸.
- ↑ هندی، متقی (۱۴۰۱). کنز العمال. ج. ۱۰. ص. ۲۸۵.
- ↑ طبری، ابن جرير (۱۳۸۷). تاريخ الامم و الملوک. ج. ۴. ص. ۲۰۴.
- ↑ هندی، متقی (۱۴۰۱). «ح۲۹۴۷۴». کنزالعمال. ج. ۱۰. صص. ۲۹۱-۲۹۲.
- ↑ عاملی، مرتضی. الصحیح من سیرة النبی الاعظم. ج. ۱. ص. ۷۷.
- ↑ ذهبی، شمسالدین محمد بن احمد بن عثمان (۱۴۱۹). تذکرة الحفاظ. ج. ۱. صص. ۱۱-۱۲.
- ↑ ذهبی، شمسالدین محمد بن احمد بن عثمان (۱۴۱۹). تذکرة الحفاظ. ج. ۱. ص. ۱۲.
- ↑ شهرستانی، سید علی (۱۴۱۸). منع تدوین الحدیث. صص. ۳۱-۳۲.
- ↑ بخاری، محمد بن اسماعیل (۱۴۰۱). صحیح بخاری. ج. ۱. ص. ۳۳.
- ↑ محمد بن محمد حاکم نیشابوری، مستدرک الحاکم، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۱۰۶.
- ↑ مؤدب، سید رضا، تاریخ حدیث، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۴، ص۱۷۹.
- ↑ تاریخ حدیث، ص۱۸۲–۱۸۳.
- ↑ عسگري، سيد مرتضي، معالم المدرستين، مجمع جهاني اهل بيت(ع)، چاپ اول، ۱۴۲۴ق، ج ۲، ص۶۴–۶۷.
- ↑ محمود ابوریه، اضواء علی السنه المحمدیه، بی جا، دار الکتاب الاسلامی، بی تا، ص۵۵؛ معالم المدرستین، ج ۲، ص۴۷–۴۸.