واژگان عفت و حیاء و غض در قرآن: تفاوت میان نسخهها
A.rezapour (بحث | مشارکتها) جز (A.rezapour صفحهٔ عفت و حیاء و غض در قرآن را به واژگان عفت و حیاء و غض در قرآن منتقل کرد) |
Nazarzadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{شروع متن}} | {{شروع متن}} | ||
{{سوال}} | {{سوال}} | ||
واژههای عفت، حیاء، غض، که در قرآن کریم آمده است، به چه معنا میباشد؟ | واژههای عفت، حیاء، غض، که در قرآن کریم آمده است، به چه معنا میباشد؟ | ||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}} | ||
عفت در قرآن به معنای خودداری کردن از حرام و پاکدامنی آمده است. کلمه حیاء در قرآن نیامده است اما مشتقات آن به معنای شرم و خجالت است که درباره خداوند و پیامبر(ص) آمده است. و یک بار هم در معنای مصطلح درباره دختر [[حضرت شعیب(ع)]] استعمال شد. غض در اصل به معنای کاستن و کم کردن است. در قرآن درباره نگاه به نامحرم و درباره صدای بلند کلمه غض استفاده شده است. | |||
{{مفردات قرآن}} | |||
== عفت == | |||
واژهٔ «عفت» اگر از ماده «تعفف» باشد؛ یعنی کوشش و مبالغه در نگهداری عفت نفس، پاکدامنی و پرهیزکاری، خود داری کردن، حفظ نفس از به جا آوردن اعمال بد و اموال حرام واخلاق ناپسند است».<ref>شعرانی، میرزا ابوالحسن، نشر طوبی یا دائره المعارف لغات قرآن مجید، تهران، کتاب فروشی اسلامیه، ج۱ و ۲، ص۱۶۹.</ref> و در جای دیگر واژهٔ «عفت» به صورت «العفّه» آمده که معنای آن به این شرح است: «حاصل شدن حالتی برای نفس و جان آدمی که به وسیلهٔ آن از غلبه و تسلط شهوت، جلوگیری میشود.<ref>راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ترجمه و تحقیق دکتر خسروی حسینی، سید غلام رضا، تهران، انتشارات مرتضوی، ج۲، ص۶۱۸.</ref> | |||
ریشه عفت چهار بار در قرآن آمده است. دو بار مربوط به مسائل اقتصادی است مانند {{قرآن|... وَمَن کانَ غَنِیًّا فَلْیَسْتَعْفِفْ وَمَن کانَ فَقِیرًا|ترجمه=هر کس از (اولیاء یتیم) که داراست، از تصرف در مال او خودداری کند و هر کس فقیر است به قدر متعارف ارتزاق کند.|سوره=نساء|آیه=۶}} و نیز آیه ۲۷۳ سوره بقره. | |||
و دو بار در موضوعات شهوانی:{{قرآن|وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لَا یَجِدُونَ نِکاحًا|ترجمه=و آنان که وسیلهٔ نکاح نیابند، باید عفت نفس پیشه کنند.|سوره=نور|آیه=۳۳}} و نیز آیه ۶۰ سوره نور. | |||
== حیاء == | |||
واژهٔ «حیاء»، یعنی «خودداری نفس از زشتیها و ترک زشتیها است، لذا میگویند حَییَ که اسم فاعلش «حیّ» است. «استحیا که اسم فاعلش، مستحی است».<ref>کتاب مفردات الفاظ قرآن، همان، ج۱.</ref> | |||
خداوند میفرماید: {{قرآن|إِنَّ اللَّهَ لاَ یَسْتَحْیِی أَن یَضْرِبَ مَثَلاً مَّا بَعُوضَه|ترجمه=خدا را شرم و ملاحظه از آن نیست که به پشه و چیزی بزرگتر از آن مثل زند.|سوره=بقره|آیه=۲۶}} که در اینجا به این معناست که خداوند ترس و ابایی ندارد از اینکه از آنچه شما زشت و کوچک میپندارید مثال بزند. | |||
و در جای دیگر میفرماید: {{قرآن|إِنَّ ذَلِکمْ کانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیِی مِنکمْ وَاللَّهُ لَا یَسْتَحْیِی مِنَ الْحَقِّ|ترجمه=این کار، پیغمبر را آزار میدهد و او به شما از شرم، اظهار نمیدارد؛ ولی خدا را بر اظهار حق خجالتی نیست.|سوره=احزاب|آیه=۵۳}} | |||
یک بار دیگر هم کلمه استحیاء نسبت به دختر حضرت شعیب(ع) به کار برده شد که گفته شده است آن دختر با حیا و آزرم راه میرفت. | |||
== غض == | |||
غض در اصل به معنای نقصان و کم شدن بعد از تمام بودن است و نیز به معنای کم کردن بهره است. غض در جای دیگر هم به معنای کم کردن صدا و کم کردن نگاه چشم است که عبارت آن چنین است «الغضّ: النقصان من الطرف و الصوت…».<ref>ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن کریم، همان، ج۲.</ref> در اقرب موارد، تخفیف و نگهداری و شکستن صدا و نگاه گفته است. غض بصر، به معنای بستن چشم نیست که هیچ چیز را نبیند، بلکه کوتاه کردن چشم است و به عبارت دیگر ورانداز نکردن است. | |||
و در جای دیگر واژهٔ «غضّ» را چنین معنی نمودند: «نقصان از دیدن و صدا و آنچه که در ظرفی است یا (خیره نگاه کردن و صدا آرام و ملایم برآوردن از حلقومات و از ظرف) که خداوند متعال میفرماید: {{قرآن|وَاقْصِدْ فِی مَشْیِک وَاغْضُضْ مِن صَوْتِک إِنَّ أَنکرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ | غضّ، أغضّ یعنی «دیده فرو هشت و آرام صدا کرد چنانچه در قرآن آمده است {{قرآن|قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ|ترجمه=ای رسول ما، مردان مؤمن را بگو تا چشمها از نگاه ناروا بپوشند|سوره=نور|آیه=۳۰}} | ||
و در جای دیگر واژهٔ «غضّ» را چنین معنی نمودند: «نقصان از دیدن و صدا و آنچه که در ظرفی است یا (خیره نگاه کردن و صدا آرام و ملایم برآوردن از حلقومات و از ظرف) که خداوند متعال میفرماید: {{قرآن|وَاقْصِدْ فِی مَشْیِک وَاغْضُضْ مِن صَوْتِک إِنَّ أَنکرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ|ترجمه=در رفتارت میانهروی اختیار کن و سخن آرام گو (نه با فریاد بلند) که زشتترین صداها صوت الاغ است.|سوره=لقمان|آیه=۱۹}} | |||
{{پایان پاسخ}} | {{پایان پاسخ}} | ||
== منابع == | == منابع == | ||
{{پانویس|۲}} | {{پانویس|۲}} | ||
{{شاخه | {{شاخه | ||
| شاخه اصلی = علوم و معارف قرآن | | شاخه اصلی = علوم و معارف قرآن | ||
خط ۲۷: | خط ۴۱: | ||
}} | }} | ||
{{تکمیل مقاله | {{تکمیل مقاله | ||
| شناسه = | | شناسه =شد | ||
| تیترها = | | تیترها =شد | ||
| ویرایش = | | ویرایش =شد | ||
| لینکدهی = | | لینکدهی =شد | ||
| ناوبری = | | ناوبری = | ||
| نمایه = | | نمایه = | ||
خط ۳۷: | خط ۵۱: | ||
| بازبینی = | | بازبینی = | ||
| تکمیل = | | تکمیل = | ||
| اولویت = | | اولویت =ج | ||
| کیفیت = | | کیفیت =ج | ||
}} | }} | ||
{{پایان متن}} | {{پایان متن}} |
نسخهٔ کنونی تا ۱۳ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۰۱
واژههای عفت، حیاء، غض، که در قرآن کریم آمده است، به چه معنا میباشد؟
عفت در قرآن به معنای خودداری کردن از حرام و پاکدامنی آمده است. کلمه حیاء در قرآن نیامده است اما مشتقات آن به معنای شرم و خجالت است که درباره خداوند و پیامبر(ص) آمده است. و یک بار هم در معنای مصطلح درباره دختر حضرت شعیب(ع) استعمال شد. غض در اصل به معنای کاستن و کم کردن است. در قرآن درباره نگاه به نامحرم و درباره صدای بلند کلمه غض استفاده شده است.
مفردات قرآن |
---|
قول سدید |
عفت
واژهٔ «عفت» اگر از ماده «تعفف» باشد؛ یعنی کوشش و مبالغه در نگهداری عفت نفس، پاکدامنی و پرهیزکاری، خود داری کردن، حفظ نفس از به جا آوردن اعمال بد و اموال حرام واخلاق ناپسند است».[۱] و در جای دیگر واژهٔ «عفت» به صورت «العفّه» آمده که معنای آن به این شرح است: «حاصل شدن حالتی برای نفس و جان آدمی که به وسیلهٔ آن از غلبه و تسلط شهوت، جلوگیری میشود.[۲]
ریشه عفت چهار بار در قرآن آمده است. دو بار مربوط به مسائل اقتصادی است مانند ﴿... وَمَن کانَ غَنِیًّا فَلْیَسْتَعْفِفْ وَمَن کانَ فَقِیرًا؛ هر کس از (اولیاء یتیم) که داراست، از تصرف در مال او خودداری کند و هر کس فقیر است به قدر متعارف ارتزاق کند.﴾(نساء:۶) و نیز آیه ۲۷۳ سوره بقره.
و دو بار در موضوعات شهوانی:﴿وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لَا یَجِدُونَ نِکاحًا؛ و آنان که وسیلهٔ نکاح نیابند، باید عفت نفس پیشه کنند.﴾(نور:۳۳) و نیز آیه ۶۰ سوره نور.
حیاء
واژهٔ «حیاء»، یعنی «خودداری نفس از زشتیها و ترک زشتیها است، لذا میگویند حَییَ که اسم فاعلش «حیّ» است. «استحیا که اسم فاعلش، مستحی است».[۳]
خداوند میفرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ لاَ یَسْتَحْیِی أَن یَضْرِبَ مَثَلاً مَّا بَعُوضَه؛ خدا را شرم و ملاحظه از آن نیست که به پشه و چیزی بزرگتر از آن مثل زند.﴾(بقره:۲۶) که در اینجا به این معناست که خداوند ترس و ابایی ندارد از اینکه از آنچه شما زشت و کوچک میپندارید مثال بزند.
و در جای دیگر میفرماید: ﴿إِنَّ ذَلِکمْ کانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیِی مِنکمْ وَاللَّهُ لَا یَسْتَحْیِی مِنَ الْحَقِّ؛ این کار، پیغمبر را آزار میدهد و او به شما از شرم، اظهار نمیدارد؛ ولی خدا را بر اظهار حق خجالتی نیست.﴾(احزاب:۵۳)
یک بار دیگر هم کلمه استحیاء نسبت به دختر حضرت شعیب(ع) به کار برده شد که گفته شده است آن دختر با حیا و آزرم راه میرفت.
غض
غض در اصل به معنای نقصان و کم شدن بعد از تمام بودن است و نیز به معنای کم کردن بهره است. غض در جای دیگر هم به معنای کم کردن صدا و کم کردن نگاه چشم است که عبارت آن چنین است «الغضّ: النقصان من الطرف و الصوت…».[۴] در اقرب موارد، تخفیف و نگهداری و شکستن صدا و نگاه گفته است. غض بصر، به معنای بستن چشم نیست که هیچ چیز را نبیند، بلکه کوتاه کردن چشم است و به عبارت دیگر ورانداز نکردن است.
غضّ، أغضّ یعنی «دیده فرو هشت و آرام صدا کرد چنانچه در قرآن آمده است ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ؛ ای رسول ما، مردان مؤمن را بگو تا چشمها از نگاه ناروا بپوشند﴾(نور:۳۰)
و در جای دیگر واژهٔ «غضّ» را چنین معنی نمودند: «نقصان از دیدن و صدا و آنچه که در ظرفی است یا (خیره نگاه کردن و صدا آرام و ملایم برآوردن از حلقومات و از ظرف) که خداوند متعال میفرماید: ﴿وَاقْصِدْ فِی مَشْیِک وَاغْضُضْ مِن صَوْتِک إِنَّ أَنکرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ؛ در رفتارت میانهروی اختیار کن و سخن آرام گو (نه با فریاد بلند) که زشتترین صداها صوت الاغ است.﴾(لقمان:۱۹)
منابع
- ↑ شعرانی، میرزا ابوالحسن، نشر طوبی یا دائره المعارف لغات قرآن مجید، تهران، کتاب فروشی اسلامیه، ج۱ و ۲، ص۱۶۹.
- ↑ راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ترجمه و تحقیق دکتر خسروی حسینی، سید غلام رضا، تهران، انتشارات مرتضوی، ج۲، ص۶۱۸.
- ↑ کتاب مفردات الفاظ قرآن، همان، ج۱.
- ↑ ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن کریم، همان، ج۲.