معنای اسطوره در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۴: خط ۴:
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
اساطیر جمع «اسطوره» است. این واژه در لغت به معنای افسانه و داستان می‌باشد که بیشتر در مورد اخبارخرافی استعمال می‌شود.<ref>لویس معلوف، المنجد فی اللغه، قم،: نشر بلاغت، دوّم، ص۱۱.
اسطوره از «سطر» و مفرد «اساطیر» به معنای باطل، مطالب دروغین، افسانه و داستان است. اساطیر بیشتر در باره خرافات نیز به کار می‌رود. واژه اسطوره در قرآن نیامده است؛ اما واژه اساطیر که جمع اسطوره می‌باشد، ۹ بار در قرآن تکرار شده است. اين واژه همه جا در قرآن به صورت تركيب اساطير الاولين (داستان‏‌ها يا افسانه‏‌هاى پيشينيان) به كار رفته است و آن صفتى است كه مكيان داستان‏‌هايى را كه حضرت محمد(ص) بر آنان مى‏‌خواند، بدان وصف مى‏‌كردند.


و سیاح، احمد، فرهنگ بزرگ جامع نوین، ج۱، انتشارات اسلام، هفدهم، ص ۳۱.</ref>
== لغت‌شناسی اسطوره ==
اسطوره از «سطر» و مفرد «اساطیر»، به معنای باطل؛<ref>ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ۱۴۰۵، نشر أدب الحوزة، ج۴، ص۳۶۳. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، تحقيق: أحمد عبد الغفور عطار، بیروت، دار العلم للملايين، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۶۸۴.</ref> مطالب دروغین و سخنانی بدون ریشه و اصل؛<ref>زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس، تحقيق: علي شيري، بيروت، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، ۱۴۱۴ق- ۱۹۹۴م، ج۶، ص۵۲۰.</ref> افسانه و داستان که بیشتر در مورد خرافات استفاده می‌شود.<ref>لویس معلوف، المنجد فی اللغه، قم، نشر بلاغت، دوّم، ص۱۱. سیاح، احمد، فرهنگ بزرگ جامع نوین، انتشارات اسلام، چاپ هفدهم، ج۱، ص۳۱.</ref>


عالمان ادیان در منشأ رواج این واژه می‌گویند: اختراع اسطوره‌ها و افسانه‌ها در تمام نوع بشر عمومیّت دارد. هم چنان‌که در نزد باستانیان و بومیان استرالیا رواج داشت. اسطوره از آن ناشی شد که به اندیشه‌های مافوق الطبیعه اهمیّت خاص می‌دهند یا برای تشریفات و آداب و عبادت قبیله، یک نوع حقانیّت و استدلال ایجاد می‌کنند و نیز پیدایش ریشهٔ اساطیر اولیّه را می‌توان در خواب‌ها و رؤیاها جستجو کرد، که آن را بارها نقل و تکرار نموده‌اند، تا بدان وسیله برای ابتداء و سرآغاز و علل معانی امور تا حدّی دلیل و سببی پیدا کنند. هم چنین اساطیر ممکن است از آن جا تکوین یافته باشد که در یکی از روزهای نخستین از شخصی که دارای قوهٔ پندار نیرومندی بوده است سؤالاتی به عمل آمده: مانند این که: چگونه آسمان برافراشته شد است؟ چه کسی عالم را ساخته است؟ انسان اوّلی از کجا آمد؟... پس او از قوّهٔ تصوّر یا از خواب و خیال خویش جواب‌هایی برای آن سؤالات گفته است، به ویژه اگر حکایات ساده‌ای از پیرمردان در این باره شنیده و نقل کرده و سپس خود بر آن جزئیاتی افزوده باشد، کم‌کم اسطوره به ظهور رسید؛ البتّه اسطوره‌گویی گاهی بسیار ساده و ابتدائی است، نظیر این که علّت زلزله را، خرسی بدانیم که در زیر زمین باشد که هر گاه تنش را می‌خارد، خانه به لرزش در می‌آید و گاهی عمیق‌تر و با معناتر. امّا اسطوره‌های نیمه تاریخی از نوع دیگر و عبارت از تکامل و تحویل یک واقعهٔ ابتدائی و حادثه اصلی است که در آن شخص مادی یا پهلوانی زورمند کارهای فوق عادت انجام می‌دهد تا آن که کم‌کم به صورت یک افسانه پر از عجائب و غرایب در می‌آید.<ref>جان بی ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمهٔ علی اصغر حکمت، انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، چهارم، ۱۳۷۰، ص۲۵.</ref>
اسطوره به داستانی گفته می‌شود که از نقطه نظر تاريخی حقيقت ندارد.<ref>حسيني، یدالله، ‌انسان و اسطوره، کتاب ماه (هنر)، شماره ۷۵ ـ‌۷۶، ص۱۸۸</ref>
== اسطوره و اساطیر در قرآن ==
واژه اسطوره در قرآن نیامده است؛ اما واژه اساطیر که جمع اسطوره می‌باشد، ۹ بار در قرآن و همه جا به صورت تركيب «اساطير الاوّلين» به كار رفته است.<ref>سوره بقره، آیه۲۵. سوره انفال، آیه۳۱. سوره نحل، آیه۲۴. سوه مومنون، آیه۸۳. سوره فرقان، آیه۵. سوره نمل، آیه۶۸. سوره احقاف، آیه۱۷. سوره قلم، آیه۱۵. سوره مطففین، آیه۱۳.</ref>


به‌طور مسلّم همواره واقعیّاتی وجود دارد که بعضی با اغراض متفاوت بر آن افزوده‌اند، لذا عقل از پذیرش آن‌ها در سرگردانی می‌ماند.<ref>ر. ک. زرین کوب، عبد الحسین، در قلمرو وجدان، انتشارات علمی، اوّل، ص۴۰۴–۴۰۵.</ref> بر انسان عاقل است که با بکارگیری عقل و منطق، گرد و غبار را از واقعیّات بزداید.
نسبت دادن اساطير به قرآن، در آغاز به وسيله نَضْربن حارِث و به دنبال او از سوى ديگر مشركان مطرح گرديد.<ref>طبری، محمد بن جریر، جامع ‏البيان، بیروت، دار المعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق، ج۹، ص۱۵۲. طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان فی تفسیر القرآن، تهران، فراهانى، چاپ اول، ج۱۶، ص۱۸۱.</ref> وی از راه معاشرت با يهود و نصارا نسبت به سخنان آنها آگاه بود؛ ازاين‏رو هنگامى كه آيات قرآن را شنيد و ركوع و سجود پيامبر(ص) را ديد، گفت: اين سخنان را شنيده‏‌ايم و اگر بخواهيم مى‏‌توانيم همانند آن را بگوييم.<ref>طبری، محمد بن جریر، جامع ‏البيان، بیروت، دار المعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق، ج۹، ص۱۵۲.</ref>


قرآن کریم می‌فرماید: {{قرآن|ذَلِکَ الْکِتَابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدًی لِلْمُتَّقِینَ}}<ref>بقره: ۲/۲.</ref> در این کتاب هیچ شک و تردیدی نیست، هدایت برای متّقیان است.
هنگامى كه رسول خدا(ص) براى هدايت مردمان از خدا و سرنوشت اقوام گذشته و گرفتار شدن آنان به عذاب الهى سخن مى‌گفت، پس از رفتن آن حضرت، نضربن حارث بر جاى او نشسته، و مى‌‏گفت: اى جماعت قريش! به خدا من خوش سخن‏‌تر از او هستم. بياييد تا سخنانى زيباتر از سخنان او به شما بگويم؛ و آن‏گاه پس از حكايت سرگذشت پادشاهان ايران و رستم و اسفنديار مى‌‏گفت: با اين‏كه محمد(ص) خوش سخن‏‌تر از من نيست، من ادعاى نبوت نمى‏‌كنم مستند شود. گروهى از سران شرك مانند ابوسفيان، عتبه، شيبه، ابوجهل، وليدبن مغيره بر رسول خدا(ص) گرد آمده، به آياتى كه تلاوت مى‏‌كرد، گوش فرا دادند، آن‏گاه از نضربن حارث درباره سخنان پيامبر(ص) پرسيدند. او گفت: سوگند به كسى كه آن [كعبه‏] را خانه خود قرار داد، نمى‌‏دانم چه مى‏‌گويد! من فقط حركت لب‏‌هايش را مى‌‏بينم. چيزى جز اساطير الاولين نمى‏‌گويد؛ همانند سخنانى كه من از اعصار و قرون گذشته براى شما مى‌‏گفتم.<ref>مركز فرهنگ و معارف قرآن، دايره المعارف قرآن كريم، قم، بوستان كتاب قم، چاپ سوم، ۱۳۸۲ش، ج۲، ص۶۲۰.</ref>


افرادی که از حقیقت تقوی روگردان هستند، همواره در هر عصری در مقابل واقعیّات الهی موضع گرفته، و چون خود قابلیّت درک حقیقت را نداشته، تهمت اساطیر به آن زده‌اند. به‌طور قطع همین مهمّ سبب آن شده است که دربارهٔ علل پیدایش مذاهب نظراتی داده شود که محکوم به بطلان و فساد است، عدّه‌ای خواسته‌اند علّت ایجاد آن را عوامل اقتصادی یا ضد استعماری یا نیازهای اخلاقی، اجتماعی یا جعل و بی‌اطلاعی از اسرار طبیعت و… بیان نمایند.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، انگیزه پیدایش مذاهب، مؤسسهٔ مطبوعاتی هدف، ص۱۱ و ۱۲.</ref>
برخلاف پندار برخى مفسران كه نسبت اساطير را فقط متوجه قصه‏‌هاى قرآن مى‏‌دانند و نه همه آيات آن،<ref>قطب، سید، فى ظلال‏ القرآن، لبنان، دار الشروق، چاپ سی و پنجم، ۱۴۲۵ق، ج ۲، ص ۱۰۶۶.</ref> در سوره‏‌هاى انعام، انفال، نحل، فرقان، قلم و مطففين، همه آیات قرآن توسط مشرکان و کفار اساطیر دانسته شده است و در سوره‌‏هاى مؤمنون، نمل، احقاف، وعده زنده شدن مردگان (معاد) توسط مشرکان، اساطير خوانده شده است.<ref>مركز فرهنگ و معارف قرآن، دايرة المعارف قرآن كريم، قم، بوستان كتاب قم، چاپ سوم، ۱۳۸۲ش، ج۲، ص۶۱۸.</ref>
# آیه ۳۱ [[سوره انفال]] خبر از مشرکانی می‌دهد که نقشه قتل [[حضرت محمد(ص)]] را داشتند و در مقابل [[تحدی]] قرآن کریم ادعا نمودند چیز مهمی نیست، ما مثل آن را می‌آوریم ولی همین که عاجز ماندند، به‌جای ایمان به آن، تهمت اسطوره به قرآن زدند.
# آیه ۲۴ [[سوره نحل]] از ابتدای سوره در مورد عظمت نعمت‌های خدا سخن می‌گوید تا آنجا که قابل شمارش نیست ولی کافران دنبال عبادت مخلوق رفته و قیامت را که حق است انکار نمودند و قرآن کریم را اسطوره می‌پندارند. معاد و قرآن کریم حق است، حق نمی‌تواند اسطوره باشد ولی کافران که در گناه غلطیده‌اند حق را نادیده می‌گیرند، نظیر همین آیه، در آیات ۸۳ سوره مؤمنون و ۶۸ سوره نحل است.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۱و ۱۴و ۱۵، تهران، دار الکتب اسلامیه، چاپ هشتم، صص۱۶۸، و ۲۹۳ و ۵۲۸.</ref>
# در آیه ۵ [[سوره فرقان]] به قرآن کریم، نسبت اسطوره داده‌اند که دست‌نوشت خود پیامبر یا املاء صبح و شام دیگران به او است. خداوند در جواب این سخن می‌فرماید: خدائی آن را نازل نمود که از حقیقت آسمان و زمین آگاه است و اوست غفور رحیم در هر صورت این قرآن اعجاز پیامبر است، با خرافه و افسانه حسابش جداست.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۱و ۱۴و ۱۵، تهران، دار الکتب اسلامیه، چاپ هشتم، صص۱۶۸، و ۲۹۳ و ۵۲۸.</ref>
# در آیه ۱۷ [[سوره احقاف]] درباره کسی می‌باشد که عواطف انسانی خود را از دست داده است، زیرا به والدین و ولی نعمت خود احترام نمی‌کنند و چون مادر و پدر سوی خدا استغاثه می‌کنند و انذار به قیامت می‌کنند او می‌گوید قیامت از اساطیر است. سپس اصل عذاب قیامت برای آنها مسلم می‌گیرد و آنها را به عذاب عرضه می‌کند به خاطر استفاده نامشروع از نعمت الهی و استکباری که دارند. یعنی در حقیقت همان استکباری که نسبت به والدین داشته سبب استکبار به خدا شده است.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه،  تهران، دار الکتب اسلامیه، چاپ هشتم، ج۲۱، ص۳۷۷.</ref>
# در آیه ۱۵ [[سوره قلم]] یاد می‌کند از کسانی که به خاطر کارهای زشت قابلیت فهم و درک حقیقت قرآنی را ندارند. وقتی قرآن کریم به آن‌ها عرضه می‌شود، می‌گویند: اساطیر اولین است.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه،  تهران،دار الکتب اسلامیه، چاپ هشتم،  ج۲۴، ص۳۸۷.</ref> چه بسا این که در آیه ۱۳ سوره مطففین، همین افرادی که قلب آن‌ها از گناه زنگار زده، چنین نسبت به قرآن کریم داده شده است.


اسطوره در قرآن کریم، ۹ بار تکرار شده است؛ و به معنای افسانه یا داستان یا خیال آمده است. در تمام این آیات نه‌گانه قرآن کریم، نخست در پی اثبات حقایقی می‌باشد که اسطوره نیست، علّت این که افرادی چنین نسبتی به آن داده‌اند. کفر و تأثیر اعمال زشت ایشان است.
برخورد شدید قرآن با اسطوره نگاران، گویاترین گواه بر اسطوره نبودن قرآن است، زیرا قرآن به دليل آنكه حق و حكمت است، هيچ گاه حقّ و باطل و واقعي و غير واقعي را به هم نمي‌آميزد و از مطالبي غيرواضح منزّه و دور است و در عين اين كه از واقعيات سخن مى گويد، از دل واقعيت به درون حقايق متعالى راهى باز مى‌كند تا واقعيت و پيام را با هم جمع كند. قرآن ضمن گزارش ديدگاه مشرکان مبنی بر اسطوره‌انگاری معارف قرآنی، به شدت با آن برخورد می‌کند، چون منظور آنان از اسطوره، طرح برخى از داستان‌ها و توصيف برخى شخصيت‌ها به عنوان يك ايده و آرمان است، بدون اين كه واقعيت خارجى داشته باشد و قرآن خود را نه اساطیر و بلکه وحی الهی، سخنی به حق و به دور از هرگونه غیر واقعی بودن معرفی می‌کند.<ref>سوره بقره، آیه۲۵. سوره انعام، آیه۲۵. سوره انفال، آیه۳۱. سوره نحل، آیه۲۴. سوره مومنون، آیه۸۳. سوره فرقان، آیه۵. سوره نمل، آیه۶۸. سوره احقاف، آیه۱۷. سوره قلم، آیه۱۵. سوره مطففین، آیه۱۳.</ref>
 
در آیهٔ ۳۱ انفال خبر از مشرکانی می‌دهد که نقشهٔ قتل حضرت محمد(ص) را داشته‌اند و در مقابل تحدّی قرآن کریم ادّعا نموده‌اند چیز مهمّی نیست، ما مثل آن را می‌آوریم ولی همین که عاجز ماندند عوض ایمان به آن، تهمت اسطوره به آن چسباندند.
 
در آیهٔ ۲۴ سورهٔ نحل از اوّل سوره در مورد عظمت نعمت‌های خدا سخن می‌گوید تا آنجا که قابل شمارش نیست ولی کافران دنبال عبادت مخلوق رفته و قیامت را که حقّ است انکار نمود و قرآن کریم را اسطوره می‌پندارند و با توجّه به این که معاد و قرآن کریم حقّ است، نمی‌تواند این مطلب حقّ، اسطوره باشد ولی کافران که در گناه غلطیده‌اند حقّ را نادیده می‌گیرند، نظیر همین آیه، آیات ۸۳ سورهٔ مؤمنون و ۶۸ سورهٔ نحل است.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۱و ۱۴و ۱۵، تهران: انتشارات دار الکتب اسلامی، هشتم، صص۱۶۸، و ۲۹۳ و ۵۲۸.</ref>
 
در آیهٔ ۵ سورهٔ فرقان به قرآن کریم، نسبت اسطوره داده‌اند که دست نوشت خود پیامبر یا املاءصبح و شام دیگران به او است خداوند در جواب این سخن می‌فرماید: خدائی آن را نازل نمود که از حقیقت آسمان و زمین آگاه است و اوست غفور رحیم در هر صورت این قرآن اعجاز پیامبر است، با خرافه و افسانه حسابش جداست.<ref>همان، ج۱۵، ص۲۱.</ref>
 
در آیهٔ ۱۷ سورهٔ احقاف دربارهٔ کسی می‌باشد که عواطف انسانی خود را از دست داده است، زیرا به والدین و ولی نعمت خود احترام نمی‌کنند و چون مادر و پدر سوی خدا استغاثه می‌کنند و انذار به قیامت می‌کنند او می‌گوید قیامت از اساطیر است و سپس اصل عذاب قیامت برای آنها مسلّم می‌گیرد و آنها را به عذاب عرضه می‌کند به خاطر استفاده نامشروع از نعمت الهی و استکباری که دارند. یعنی در حقیقت همان استکباری که نسبت به والدین داشته سبب استکبار به خدا شده است.<ref>همان، ج۲۱، ص۳۷۷.</ref>
 
در آیهٔ ۱۵ سورهٔ قلم یاد می‌کند از کسانی که به خاطر کارهای زشت قابلیّت فهم و درک حقیقت قرآنی را ندارند. وقتی قرآن کریم به آن‌ها عرضه می‌شود، می‌گویند: اساطیر اولین است.<ref>همان، ج۲۴، ص۳۸۷.</ref> چه بسا این که در آیهٔ سورهٔ مطففین، همین افرادی که قلب آن‌ها زنگار زده از گناه چنین نسبت به قرآن کریم داده شده است.
 
در پایان اضافه می‌شود که پاکی درون از صفات رذیله در درک انسان از واقعیّات تأثیر مستقیم دارد، لذا قرآنی که نور است، همواره از سوی عدّه‌ای که از گناه غفلت نمی‌ورزیده‌اند مورد تهمت قرار گرفته و اسطوره نامیده شده است.
 
<span></span>
{{مطالعه بیشتر}}
 
== معرفی منابع جهت مطالعهٔ بیشتر ==
۱. مکارم شیرازی، ناصر، انگیزه پیدایش مذاهب، انتشارات مطبوعاتی هدف، ص۱۵–۱۱.
 
۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۱۶۸.
 
۳. زرکوب، در قلمرو وجدان، تهران: انتشارات علمی ص۴۰۴.
 
<span></span>


== منابع ==
== منابع ==
خط ۴۶: خط ۳۰:
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی = علوم و معارف قرآن
  | شاخه اصلی = علوم و معارف قرآن
|شاخه فرعی۱ = متفرقات معارف در قرآن
| شاخه فرعی۱ = معارف قرآنی
|شاخه فرعی۲ = خرافات
| شاخه فرعی۲ = خرافات
|شاخه فرعی۳ =
| شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =
  | شناسه = شد
  | تیترها =
  | تیترها = شد
  | ویرایش =
  | ویرایش =شد
  | لینک‌دهی =
  | لینک‌دهی =شد
  | ناوبری =
  | ناوبری =
  | نمایه =
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =
  | تغییر مسیر = شد
  | ارجاعات =
  | ارجاعات =
| بازبینی نویسنده =
  | بازبینی =
  | بازبینی =
  | تکمیل =
  | تکمیل =
  | اولویت =
  | اولویت =ج
  | کیفیت =
  | کیفیت = ب
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۶ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۵۰

سؤال

اسطوره در قرآن به چه معنا است؟

اسطوره از «سطر» و مفرد «اساطیر» به معنای باطل، مطالب دروغین، افسانه و داستان است. اساطیر بیشتر در باره خرافات نیز به کار می‌رود. واژه اسطوره در قرآن نیامده است؛ اما واژه اساطیر که جمع اسطوره می‌باشد، ۹ بار در قرآن تکرار شده است. اين واژه همه جا در قرآن به صورت تركيب اساطير الاولين (داستان‏‌ها يا افسانه‏‌هاى پيشينيان) به كار رفته است و آن صفتى است كه مكيان داستان‏‌هايى را كه حضرت محمد(ص) بر آنان مى‏‌خواند، بدان وصف مى‏‌كردند.

لغت‌شناسی اسطوره

اسطوره از «سطر» و مفرد «اساطیر»، به معنای باطل؛[۱] مطالب دروغین و سخنانی بدون ریشه و اصل؛[۲] افسانه و داستان که بیشتر در مورد خرافات استفاده می‌شود.[۳]

اسطوره به داستانی گفته می‌شود که از نقطه نظر تاريخی حقيقت ندارد.[۴]

اسطوره و اساطیر در قرآن

واژه اسطوره در قرآن نیامده است؛ اما واژه اساطیر که جمع اسطوره می‌باشد، ۹ بار در قرآن و همه جا به صورت تركيب «اساطير الاوّلين» به كار رفته است.[۵]

نسبت دادن اساطير به قرآن، در آغاز به وسيله نَضْربن حارِث و به دنبال او از سوى ديگر مشركان مطرح گرديد.[۶] وی از راه معاشرت با يهود و نصارا نسبت به سخنان آنها آگاه بود؛ ازاين‏رو هنگامى كه آيات قرآن را شنيد و ركوع و سجود پيامبر(ص) را ديد، گفت: اين سخنان را شنيده‏‌ايم و اگر بخواهيم مى‏‌توانيم همانند آن را بگوييم.[۷]

هنگامى كه رسول خدا(ص) براى هدايت مردمان از خدا و سرنوشت اقوام گذشته و گرفتار شدن آنان به عذاب الهى سخن مى‌گفت، پس از رفتن آن حضرت، نضربن حارث بر جاى او نشسته، و مى‌‏گفت: اى جماعت قريش! به خدا من خوش سخن‏‌تر از او هستم. بياييد تا سخنانى زيباتر از سخنان او به شما بگويم؛ و آن‏گاه پس از حكايت سرگذشت پادشاهان ايران و رستم و اسفنديار مى‌‏گفت: با اين‏كه محمد(ص) خوش سخن‏‌تر از من نيست، من ادعاى نبوت نمى‏‌كنم مستند شود. گروهى از سران شرك مانند ابوسفيان، عتبه، شيبه، ابوجهل، وليدبن مغيره بر رسول خدا(ص) گرد آمده، به آياتى كه تلاوت مى‏‌كرد، گوش فرا دادند، آن‏گاه از نضربن حارث درباره سخنان پيامبر(ص) پرسيدند. او گفت: سوگند به كسى كه آن [كعبه‏] را خانه خود قرار داد، نمى‌‏دانم چه مى‏‌گويد! من فقط حركت لب‏‌هايش را مى‌‏بينم. چيزى جز اساطير الاولين نمى‏‌گويد؛ همانند سخنانى كه من از اعصار و قرون گذشته براى شما مى‌‏گفتم.[۸]

برخلاف پندار برخى مفسران كه نسبت اساطير را فقط متوجه قصه‏‌هاى قرآن مى‏‌دانند و نه همه آيات آن،[۹] در سوره‏‌هاى انعام، انفال، نحل، فرقان، قلم و مطففين، همه آیات قرآن توسط مشرکان و کفار اساطیر دانسته شده است و در سوره‌‏هاى مؤمنون، نمل، احقاف، وعده زنده شدن مردگان (معاد) توسط مشرکان، اساطير خوانده شده است.[۱۰]

  1. آیه ۳۱ سوره انفال خبر از مشرکانی می‌دهد که نقشه قتل حضرت محمد(ص) را داشتند و در مقابل تحدی قرآن کریم ادعا نمودند چیز مهمی نیست، ما مثل آن را می‌آوریم ولی همین که عاجز ماندند، به‌جای ایمان به آن، تهمت اسطوره به قرآن زدند.
  2. آیه ۲۴ سوره نحل از ابتدای سوره در مورد عظمت نعمت‌های خدا سخن می‌گوید تا آنجا که قابل شمارش نیست ولی کافران دنبال عبادت مخلوق رفته و قیامت را که حق است انکار نمودند و قرآن کریم را اسطوره می‌پندارند. معاد و قرآن کریم حق است، حق نمی‌تواند اسطوره باشد ولی کافران که در گناه غلطیده‌اند حق را نادیده می‌گیرند، نظیر همین آیه، در آیات ۸۳ سوره مؤمنون و ۶۸ سوره نحل است.[۱۱]
  3. در آیه ۵ سوره فرقان به قرآن کریم، نسبت اسطوره داده‌اند که دست‌نوشت خود پیامبر یا املاء صبح و شام دیگران به او است. خداوند در جواب این سخن می‌فرماید: خدائی آن را نازل نمود که از حقیقت آسمان و زمین آگاه است و اوست غفور رحیم در هر صورت این قرآن اعجاز پیامبر است، با خرافه و افسانه حسابش جداست.[۱۲]
  4. در آیه ۱۷ سوره احقاف درباره کسی می‌باشد که عواطف انسانی خود را از دست داده است، زیرا به والدین و ولی نعمت خود احترام نمی‌کنند و چون مادر و پدر سوی خدا استغاثه می‌کنند و انذار به قیامت می‌کنند او می‌گوید قیامت از اساطیر است. سپس اصل عذاب قیامت برای آنها مسلم می‌گیرد و آنها را به عذاب عرضه می‌کند به خاطر استفاده نامشروع از نعمت الهی و استکباری که دارند. یعنی در حقیقت همان استکباری که نسبت به والدین داشته سبب استکبار به خدا شده است.[۱۳]
  5. در آیه ۱۵ سوره قلم یاد می‌کند از کسانی که به خاطر کارهای زشت قابلیت فهم و درک حقیقت قرآنی را ندارند. وقتی قرآن کریم به آن‌ها عرضه می‌شود، می‌گویند: اساطیر اولین است.[۱۴] چه بسا این که در آیه ۱۳ سوره مطففین، همین افرادی که قلب آن‌ها از گناه زنگار زده، چنین نسبت به قرآن کریم داده شده است.

برخورد شدید قرآن با اسطوره نگاران، گویاترین گواه بر اسطوره نبودن قرآن است، زیرا قرآن به دليل آنكه حق و حكمت است، هيچ گاه حقّ و باطل و واقعي و غير واقعي را به هم نمي‌آميزد و از مطالبي غيرواضح منزّه و دور است و در عين اين كه از واقعيات سخن مى گويد، از دل واقعيت به درون حقايق متعالى راهى باز مى‌كند تا واقعيت و پيام را با هم جمع كند. قرآن ضمن گزارش ديدگاه مشرکان مبنی بر اسطوره‌انگاری معارف قرآنی، به شدت با آن برخورد می‌کند، چون منظور آنان از اسطوره، طرح برخى از داستان‌ها و توصيف برخى شخصيت‌ها به عنوان يك ايده و آرمان است، بدون اين كه واقعيت خارجى داشته باشد و قرآن خود را نه اساطیر و بلکه وحی الهی، سخنی به حق و به دور از هرگونه غیر واقعی بودن معرفی می‌کند.[۱۵]

منابع

  1. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ۱۴۰۵، نشر أدب الحوزة، ج۴، ص۳۶۳. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، تحقيق: أحمد عبد الغفور عطار، بیروت، دار العلم للملايين، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۶۸۴.
  2. زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس، تحقيق: علي شيري، بيروت، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، ۱۴۱۴ق- ۱۹۹۴م، ج۶، ص۵۲۰.
  3. لویس معلوف، المنجد فی اللغه، قم، نشر بلاغت، دوّم، ص۱۱. سیاح، احمد، فرهنگ بزرگ جامع نوین، انتشارات اسلام، چاپ هفدهم، ج۱، ص۳۱.
  4. حسيني، یدالله، ‌انسان و اسطوره، کتاب ماه (هنر)، شماره ۷۵ ـ‌۷۶، ص۱۸۸
  5. سوره بقره، آیه۲۵. سوره انفال، آیه۳۱. سوره نحل، آیه۲۴. سوه مومنون، آیه۸۳. سوره فرقان، آیه۵. سوره نمل، آیه۶۸. سوره احقاف، آیه۱۷. سوره قلم، آیه۱۵. سوره مطففین، آیه۱۳.
  6. طبری، محمد بن جریر، جامع ‏البيان، بیروت، دار المعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق، ج۹، ص۱۵۲. طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان فی تفسیر القرآن، تهران، فراهانى، چاپ اول، ج۱۶، ص۱۸۱.
  7. طبری، محمد بن جریر، جامع ‏البيان، بیروت، دار المعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق، ج۹، ص۱۵۲.
  8. مركز فرهنگ و معارف قرآن، دايره المعارف قرآن كريم، قم، بوستان كتاب قم، چاپ سوم، ۱۳۸۲ش، ج۲، ص۶۲۰.
  9. قطب، سید، فى ظلال‏ القرآن، لبنان، دار الشروق، چاپ سی و پنجم، ۱۴۲۵ق، ج ۲، ص ۱۰۶۶.
  10. مركز فرهنگ و معارف قرآن، دايرة المعارف قرآن كريم، قم، بوستان كتاب قم، چاپ سوم، ۱۳۸۲ش، ج۲، ص۶۱۸.
  11. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۱و ۱۴و ۱۵، تهران، دار الکتب اسلامیه، چاپ هشتم، صص۱۶۸، و ۲۹۳ و ۵۲۸.
  12. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۱و ۱۴و ۱۵، تهران، دار الکتب اسلامیه، چاپ هشتم، صص۱۶۸، و ۲۹۳ و ۵۲۸.
  13. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب اسلامیه، چاپ هشتم، ج۲۱، ص۳۷۷.
  14. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران،دار الکتب اسلامیه، چاپ هشتم، ج۲۴، ص۳۸۷.
  15. سوره بقره، آیه۲۵. سوره انعام، آیه۲۵. سوره انفال، آیه۳۱. سوره نحل، آیه۲۴. سوره مومنون، آیه۸۳. سوره فرقان، آیه۵. سوره نمل، آیه۶۸. سوره احقاف، آیه۱۷. سوره قلم، آیه۱۵. سوره مطففین، آیه۱۳.