معنای اسطوره در قرآن
اسطوره در قرآن به چه معناست؟
اسطوره از «سطر» و مفرد «اساطیر» به معنای باطل، مطالب دروغین، افسانه و داستان است. اساطیر بیشتر درباره خرافات به کار میرود. واژه اسطوره در قرآن نیامده؛ اما واژه اساطیر که جمع اسطوره میباشد، ۹ بار در قرآن تکرار شده است و در تمام موارد به صورت تركيب ﴿أَسَاطِيرُ الأَوَّلِينَ﴾ (داستانها يا افسانههای پيشينيان) به كار رفته و آن صفتی است كه مكيان داستانهايی را كه حضرت محمد(ص) برای آنان میخواند، بدان وصف میكردند.
معناشناسی
اسطوره از «سطر» و مفرد «اساطیر»، به معنای باطل؛ [۱] [۲] مطالب دروغین و سخنانی بدون ریشه و اصل؛[۳] افسانه و داستان است که بیشتر در مورد خرافات استفاده میشود. [۴] [۵] اسطوره به داستانی گفته میشود که از نقطه نظر تاريخی حقيقت ندارد.[۶]
اسطوره و اساطیر در قرآن
واژه اسطوره در قرآن نیامده؛ اما واژه اساطیر که جمع اسطوره میباشد، ۹ بار در قرآن بهکار رفته و در تمامی موارد به صورت تركيب ﴿أَسَاطِيرُ الأَوَّلِينَ﴾ به كار رفته است.[۷]
نسبت دادن اساطير به قرآن، در آغاز به وسيله نَضْر بن حارِث و به دنبال او از سوی ديگر مشركان مطرح گرديد. [۸] [۹] وی از راه معاشرت با يهود و نصارا نسبت به سخنان آنها آگاه بود؛ ازاينرو هنگامی كه آيات قرآن را شنيد و ركوع و سجود پيامبر(ص) را ديد، گفت: اين سخنان را شنيدهايم و اگر بخواهيم میتوانيم همانند آن را بگوييم.[۸] هنگامی كه رسول خدا(ص) برای هدايت مردمان از خدا و سرنوشت اقوام گذشته و گرفتار شدن آنان به عذاب الهی سخن میگفت، پس از رفتن آن حضرت، نضر بن حارث بر جای او نشسته، و میگفت: ای جماعت قريش! به خدا من خوش سخنتر از او هستم. بياييد تا سخنانی زيباتر از سخنان او به شما بگويم و آنگاه پس از حكايت سرگذشت پادشاهان ايران و رستم و اسفنديار میگفت: با اينكه محمد(ص) خوش سخنتر از من نيست، من ادعای نبوت نمیكنم. گروهی از سران شرك مانند ابوسفيان، عتبه، شيبه، ابوجهل، وليد بن مغيره بر رسول خدا(ص) گرد آمده، به آياتی كه تلاوت میكرد، گوش فرا دادند، آنگاه از نضر بن حارث درباره سخنان پيامبر(ص) پرسيدند. او گفت: سوگند به كسی كه آن [كعبه] را خانه خود قرار داد، نمیدانم چه میگويد! من فقط حركت لبهايش را میبينم. چيزی جز اساطير الاولين نمیگويد؛ همانند سخنانی كه من از اعصار و قرون گذشته برای شما میگفتم.[۱۰]
برخلاف پندار برخی مفسران كه نسبت اساطير را فقط متوجه قصههای قرآن میدانند و نه همه آيات آن،[۱۱] در سورههای انعام، انفال، نحل، فرقان، قلم و مطففين، همه آیات قرآن توسط مشرکان و کفار اساطیر دانسته شده است و در سورههای مؤمنون، نمل، احقاف، وعده زنده شدن مردگان (معاد) توسط مشرکان، اساطير خوانده شده است:[۱۲]
- آیه ۳۱ سوره انفال خبر از مشرکانی میدهد که نقشه قتل حضرت محمد(ص) را داشتند و در مقابل تحدی قرآن کریم ادعا نمودند چیز مهمی نیست، ما مثل آنرا میآوریم ولی همین که عاجز ماندند، بهجای ایمان به آن، تهمت اسطوره به قرآن زدند.[۱۳]
- آیه ۲۴ سوره نحل از ابتدای سوره در مورد عظمت نعمتهای خدا سخن میگوید تا آنجا که قابل شمارش نیست ولی کافران دنبال عبادت مخلوق رفته و قیامت را که حق است انکار نمودند و قرآن کریم را اسطوره میپندارند. معاد و قرآن کریم حق است و حق نمیتواند اسطوره باشد ولی کافران که در گناه غلطیدهاند حق را نادیده میگیرند. نظیر همین آیه در آیات ۸۳ سوره مؤمنون و ۶۸ سوره نحل است.[۱۳]
- آیه ۵ سوره فرقان میگوید به قرآن کریم، نسبت اسطوره دادهاند که دستنوشت خود پیامبر یا املاء صبح و شام دیگران به اوست. خداوند در جواب این سخن میفرماید: ﴿خدائی آن را نازل نمود که از حقیقت آسمان و زمین آگاه است و اوست غفور رحیم.﴾ این قرآن اعجاز پیامبر است، با خرافه و افسانه حسابش جداست.[۱۳]
- آیه ۱۷ سوره احقاف درباره کسی است که عواطف انسانی خود را از دست داده، زیرا به والدین و ولی نعمت خود احترام نمیکند و چون مادر و پدر بهسوی خدا استغاثه میکنند و انذار به قیامت میکنند، او میگوید قیامت از اساطیر است. سپس اصل عذاب قیامت را برای آنها مسلم میگیرد و آنها را به خاطر استفاده نامشروع از نعمت الهی و استکباری که دارند، به عذاب عرضه میکند. در حقیقت همان استکباری که نسبت به والدین داشته، سبب استکبار به خدا شده است.[۱۴]
- آیه ۱۵ سوره قلم از کسانی یاد میکند که به خاطر کارهای زشت، قابلیت فهم و درک حقیقت قرآنی را ندارند. وقتی قرآن کریم به آنها عرضه میشود، میگویند: اساطیر اولین است. در آیه ۱۳ سوره مطففین، از طریق همین افرادی که قلب آنها از گناه زنگار زده، چنین نسبت به قرآن کریم داده شده است.[۱۵]
برخورد شدید قرآن با اسطوره نگاران، گویاترین گواه بر اسطوره نبودن قرآن است، زیرا قرآن به دليل آنكه حق و حكمت است، هيچ گاه حقّ و باطل و واقعی و غير واقعی را به هم نمیآميزد و از مطالبی غيرواضح منزّه و دور است و در عين اينكه از واقعيات سخن میگويد، از دل واقعيت به درون حقايق متعالی راهی باز میكند تا واقعيت و پيام را با هم جمع كند. قرآن ضمن گزارش ديدگاه مشرکان مبنی بر اسطورهانگاری معارف قرآنی، به شدت با آن برخورد میکند، چون منظور آنان از اسطوره، طرح برخی از داستانها و توصيف برخی شخصيتها به عنوان يك ايده و آرمان است، بدون اينكه واقعيت خارجی داشته باشد و قرآن خود را نه اساطیر و بلکه وحی الهی، سخنی به حق و به دور از هرگونه غیر واقعی بودن معرفی میکند.[۷]
منابع
- ↑ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ۱۴۰۵، نشر أدب الحوزة، ج۴، ص۳۶۳.
- ↑ جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، تحقيق: أحمد عبد الغفور عطار، بیروت، دار العلم للملايين، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۶۸۴.
- ↑ زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس، تحقيق: علي شيري، بيروت، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، ۱۴۱۴ق- ۱۹۹۴م، ج۶، ص۵۲۰.
- ↑ لویس معلوف، المنجد فی اللغه، قم، نشر بلاغت، دوّم، ص۱۱.
- ↑ سیاح، احمد، فرهنگ بزرگ جامع نوین، انتشارات اسلام، چاپ هفدهم، ج۱، ص۳۱.
- ↑ حسيني، یدالله، انسان و اسطوره، کتاب ماه (هنر)، شماره ۷۵ ـ۷۶، ص۱۸۸.
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ سوره انعام، آیه۲۵. سوره انفال، آیه۳۱. سوره نحل، آیه۲۴. سوره مومنون، آیه۸۳. سوره فرقان، آیه۵. سوره نمل، آیه۶۸. سوره احقاف، آیه۱۷. سوره قلم، آیه۱۵. سوره مطففین، آیه۱۳.
- ↑ ۸٫۰ ۸٫۱ طبری، محمد بن جریر، جامع البيان، بیروت، دار المعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق، ج۹، ص۱۵۲.
- ↑ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البيان فی تفسیر القرآن، تهران، فراهانی، چاپ اول، ج۱۶، ص۱۸۱.
- ↑ مركز فرهنگ و معارف قرآن، دايره المعارف قرآن كريم، قم، بوستان كتاب قم، چاپ سوم، ۱۳۸۲ش، ج۲، ص۶۲۰.
- ↑ قطب، سید، فی ظلال القرآن، لبنان، دار الشروق، چاپ سی و پنجم، ۱۴۲۵ق، ج ۲، ص ۱۰۶۶.
- ↑ مركز فرهنگ و معارف قرآن، دايرة المعارف قرآن كريم، قم، بوستان كتاب قم، چاپ سوم، ۱۳۸۲ش، ج۲، ص۶۱۸.
- ↑ ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ ۱۳٫۲ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۱و ۱۴و ۱۵، تهران، دار الکتب اسلامیه، چاپ هشتم، صص۱۶۸، و ۲۹۳ و ۵۲۸.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب اسلامیه، چاپ هشتم، ج۲۱، ص۳۷۷.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران،دار الکتب اسلامیه، چاپ هشتم، ج۲۴، ص۳۸۷.