تفاوت معنای اثم، سیئه، ذنب و معصیت در قرآن

سؤال

معنای اثم و سیئه و ذنب و معصیت چیست؟

واژگاه اثم، سیئه، ذنب و معصیت به معنای گناه در قرآن آمده است؛ هرچند معناهای متفاوتی باهم دارند. اثم کلمه‌ای است که نشان‌دهنده زیان برای فاعل آن است. سیئه در مقابل حسنه است و به معنای زشتی و کار بد آمده واست. واژه ذنب به معنای گناه است و در لغت به معنای دنباله و نتیجه است و این تعبیر بیشتر می‌خواهد عواقب گناه را نشان دهد. معصیت در مقابل طاعت است و هر نوع نافرمانی را شامل می‌شود.

اثم

کلمهٔ اثم با مشتقات مختلف، ۴۸ مرتبه در قرآن کریم به کار رفته است. اثم بمعنای تأخیر و درنگ کردن و ممانعت است. [۱] واژه اثم را به گناه کعنا کرده‌اند یعنی عملی که انجام دادن آن حلال نباشد. [۲] اسمی است برای افعالی که مانع رسیدن به ثواب و پاداش است.[۳] مرحوم شعرانی می‌نویسد: اثم عبارت از گناه یا مَنقَصَت نفسانی است که از مخالفت امر پروردگار برای انسان حاصل می‌شود. نظر می‌رسد که چون گناه در فاعل آن نقصان به وجود می‌آورد، آن را اثم گویند و از آن لحاظ که مخالفت امر خدا است، عصیان گفته می‌شود.[۴] با توجه به آیاتی که در آن‌ها واژه اثم و مشتقات آن به کار رفته است، می‌توان دریافت که این واژه، مشعر به زیان و منقصت در اثر گناه است.

در سوره بقره می‌فرماید: زیان و مَنقَصَت شراب و قمار از سود و نفع‌شان بیشتر است.[۵] اینجا اثم به معنای زیان به کار رفته است. در سوره نساء اثم را کنار خطیئه به کار برده و به معنای گناه است.[۶] در برخی آیات اثم به معنای زیان و منقصت نفسانی به کار رفته است: ﴿از بسیاری از گمان‌ها اجتناب کنید که بعضی گمان‌ها زیان نفسانی دارد.(حجرات:۱۲) باز در سوره بقره می‌فرماید: ﴿آن کس که شهادت را نهان دارد، دلش زیان‌کار است.(بقره:۲۸۳) این واژه در آیات مختلف و به لحاظ مفهوم و محتوای آیه، معانی مختلفی پیدا می‌کند؛ ولی در کل بیان دارنده گناهی است که سبب زیان بدنی، روانی و روحی می‌شود.

سیئه

سیئه در لغت به هر چیزی ناپسند،[۷] زشت،[۸] آفت و گرفتاری‌ها گفته می‌شود.[۹] هر چیزی که انسان را از امور دنیوی یا اخروی، حالات نفسانی و بدنی، همچنین به خاطر از دست رفتن مال و جاه و از دست رفتن دوست، اندوهگین سازد، سیئه اطلاق می‌شود. سیئه که از سوء اخذ شده است به عمل زشت نیز گفته می‌شود که نقطه مقابل حسنه است.[۱۰]به کار زشت سیئه گفته شده و آن را به برهم خوردن چهره‌ها نسبت می‌دهد، زیرا همواره در اثر گناه و کار زشت، غم در چهره ظاهر می‌شود.

کلمه سیئه و با مشتقاتش، بیش از ۱۶۷مرتبه در قرآن کریم به کار رفته است. با توجه به محتوای آیه، مفاهیم و معانی مختلف دارد. مرحوم طبرسی در تفسیر آیه ۸۱ سوره بقره، می‌نویسد: سیئه در اینجا به معنای شرک و شرک‌گرایی است و برخی نیز می‌گویند منظور از سیئه، گناه بزرگی است که کیفر آن آتش است؛ ولی نظر اول بهتر است. به این دلیل که آتش جاودانه ای که در آیه به آن اشاره شده با شرک و شرک گرایی هماهنگ است.[۱۱] در جای دیگر سیئه را به قحطی، مرض، بلاء و معصیه و… معنی کرده است.[۱۲] آنچه در مورد سیئه قابل بیان است، این است که در اغلب موارد در قرآن کریم، سیئه در کنار حسنه به کار رفته است؛ «حسنه» از «حسن (زيبايى)» است كه به معنى «كار زيبا و ارزشمند» مى‏‌باشد پس «سيئه» بمعنى «كار زشت و پست» خواهد بود.[۱۳]

ذنب

واژه ذنب با مشتقاتش ۳۹ بار در قرآن کریم به کار رفته است. ذنب به آبی که در سطل باشد،[۱۴] هر چیزی که انجام دهنده‌اش مواخذه می‌شود،[۱۵] بمعنى دم حيوان و غيره است، گفته می‌شود. [۱۶] هر کاری كه عاقبتش وخيم است آنرا ذنب گويند زيرا كه جزاى آن مانند دم حيوان در آخر است. به گناه تبعه گويند كه جزايش در آخر و تابع آن است.[۱۷]

واژهٔ «ذنب» به اعتبار نتیجه‌ای که از گناه حاصل می‌شود بد فرجامی و تنبیه نامیده شده است.‏[۱۸]

برخی از مفسرین نیز در معنای ذنب گفته‌اند: هر عمل نیکو که فوت آن پشیمانی آورد و توبه از آن معقول باشد نیز ذنب نامیده می‌شود. هر چند مرتکب آن مستحق عقاب نباشد، بلکه هر چه دنباله‌اش حسرت آورد. مانند آن که نماز صبح را برای آن که خواب مانده ترک کند.[۱۹]

معصیت

معصیت با مشتقاتش ۴۴ بار در آیات قرآن کریم به کار رفته است. معصیت از عصیان به معنای نافرمانی است و به هر نوع سرپیچی فارغ از ویژگی و شرایط آن معصیت گفته می‌شود. در اصطلاح عدم امتثال امر مولا و عدم اجتناب از نهی مولای واجب الاطاعه را عصیان و معصیت گویند.[۲۰] لذا مشاهده می‌شود که معصیت در برابر اطاعت، قرار دارد؛ یعنی کسی که اطاعت امر مولا و پروردگار خویش را نکند، معصیت کار است. حالا هر نوع نافرمانی که باشد. در حدیثی از رسول خدا(ص) نقل شد است که حضرت فرمودند: خداوند بر شما مسلمین اطاعت و فرمانبری از من را واجب کرده است و از نافرمانی و معصیت من شما را نهی فرموده است.[۲۱]

تفاوت معنایی این چهار کلمه

معصیت، عصیان، خطیئه، فواحش، منکر و امثال این کلمات همه مانند گناه، زشت ناپسند، ناروا، بزه و ناشایست نزدیک به یکدیگرند. امّا در هر یک از این واژه‌ها و الفاظ خصوصیتی معتبر است که تفاوت را می‌رساند.

  • چون گناه در فاعل آن نقص و زیانی به وجود می‌آورد، آن را اثم گفته‌اند.
  • چون مخالفت امر خداست، معصیت گفته می‌شود.
  • حسرت و عقاب در پی و دنباله گناه خواهد بود، ذنب گفته‌اند.

گناه مایهٔ غمگینی و اندوه است، سیئه گفته‌اند. واژه‌های مختلف اثم، سیئه، ذنب و معصیت درباره گناه هر کدام بیان‌گر بخشی از آثار شوم گناه و حاکی از گوناگونی گناه می‌باشد و هر یک با پیام مخصوصی، هشدار ویژه ای به انسان می‌دهد و بشر را از ارتکاب گناه بر حذر می‌دارد.


مطالعه بیشتر

  • وجوه و نظایر در قرآن، حسین دامغانی.
  • وجوه القرآن، حبیش تفلیسی.


منابع

  1. ابن فارس، أحمد بن فارس، معجم مقاييس اللغه، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۱۶۰.
  2. ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان العرب، بيروت، دار الفكر للطباعه و النشر و التوزيع- دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق، ج۱۲، ص۵.
  3. راغب اصفهانى، حسين بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، بيروت، دار الشاميه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق، ص۶۳.
  4. شعرانی، ابو الحسن، نثر طوبی، تهران، کتاب فروشی اسلامی، ۱۳۹۸ش، ج۱، ص۷.
  5. سوره بقره، آیه۲۱۹.
  6. سوره نساء، آیه۱۱۲.
  7. بن منظور، محمد بن مكرم، لسان العرب، بيروت، دار الفكر للطباعه و النشر و التوزيع- دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۹۵.
  8. كبير مدني شيرازي، على خان بن احمد، الطراز الأول و الكناز لما عليه من لغه العرب المعول، مشهد، مؤسسه آل البيت( عليهم السلام) لإحياء التراث‏، چاپ اول، ۱۳۸۴ش، ج۱، ص۱۰۵.
  9. فراهيدى، خليل بن أحمد، كتاب العين، قم، نشر هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق، ج۷، ص۳۲۷.
  10. راغب اصفهانى، حسين بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، بیروت، دار الشاميه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق، ص۴۴۱.
  11. طبرسی، فضل بن الحسن، مجمع البیان، بیروت، مؤسسه اعلمی، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۲۸۱.
  12. طبرسی، فضل بن الحسن، مجمع البیان، بیروت، مؤسسه اعلمی، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۱۳۸.
  13. نقى‏‌پورفر، ولى‏‌الله، پژوهشى پيرامون تدبر در قرآن، تهران، اسوه، چاپ چهارم، ۱۳۸۱ش، ص۳۰۷.
  14. شيبانى، محمد بن حسن، كتاب الجيم، قاهره، الهيئه العامه لشئون المطابع الاميريه، چاپ اول، ۱۹۷۵م، ج۱، ص۲۸۱.
  15. كبير مدني شيرازي، على خان بن احمد، الطراز الأول و الكناز لما عليه من لغه العرب المعول، مشهد، مؤسسه آل البيت( عليهم السلام) لإحياء التراث‏، چاپ اول، ۱۳۸۴ش، ج۲، ص۳۲.
  16. قرشى بنابى، على‏اكبر، قاموس قرآن، تهران، دار الكتب الإسلاميه، چاپ ششم، ۱۳۷۱ش، ج۳، ص۲۴.
  17. قرشى بنابى، على‏اكبر، قاموس قرآن، تهران، دار الكتب الإسلاميه، چاپ ششم، ۱۳۷۱ش، ج۳، ص۲۴.
  18. راغب اصفهانى، حسين بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، بيروت، دار الشاميه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق، ص۳۳۱.
  19. شعرانی، ابو الحسن، نثر طوبی، تهران، کتاب فروشی اسلامی، ۱۳۹۸ش، ج۱، ص۲۷۹.
  20. ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان العرب، بيروت، دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع- دار صادر، چاپ سوم، 1414ق، ج۱۵، ص۶۷.
  21. ابو حمزه ثمالی، تفسیر قرآن، نشر الهادی، ۱۴۲۰ق، ص۲۰۰.