نحس بودن برخی روزها

از ویکی پاسخ
سؤال

در تقویم اختیارات ایام ماه قمری را از امام صادق(ع) نقل کرده ‌است که امام فرموده‌اند: «روز اول، روز نیکویی است و … روز سیزدهم روز نحس است،» آیا این حدیث صحیح است؟ ایا با استناد به این روایت می‌توان قائل به نحوست سیزده شد؟

نحس بودن برخی روزها در روایاتی ذکر شده است. از جمله این روایات به نحس بودن روز سیزدهم ماه اشاره دارد. این روایت که از امام صادق(ع) نقل شده، مرسله بوده و می‌توان با بررسی آیات و روایات دیگر و نیز سیره اولیای خدا به صحت و یا عدم صحت این روایات پی برد. با توجه به برخی آیات قرآن روزهای نحس وجود دارد، اما این نحس بودن به شکل مطلق مختص روزها بیان نشده است زیرا با توجه به یکسانی روزها نمی‌توان روزی را نحس و روزی را سعید نامید، اما با توجه به رویدادهای رخ داده در آن روز خاص به نحسی توصیف شده است. برای رفع این مسئله نیز سفارش‌هایی بیان شده، از جمله توکل به خدا و صدقه دادن و خواندن قرآن و اذکاری که در روزهای هفته وارد شده است.

سند روایت نحس بودن سیزده

روایت نحس بودن سیزده از نظر سند، مرسله است. حدیث مرسل آن است که به مجرد نیاوردن واسطه و نسبت دادن روایت به شخص معصوم(ع) چه واسطه یکی باشد چه بیشتر، عمداً ترک شده باشد یا سهواً، معصوم پیامبر باشد یا امام، و به عبارت دیگر، حدیث مرسل آن است که راوی، واسطه را به صورت مبهم بیاورد مثل این که بگوید «عَنْ رَجُلٍ» یا «عن بعض اصحابنا».[۱]

با توجه به بعض آیات و نیز از اخبار و احادیث معتبر، ایام سعادت و نحوست قابل انکار نیست. اخبار و روایات زیادی در رابطه با ایام سعادت و نحوست وارد شده است؛ لذا ایام نحس را از دیدگاه قرآن کریم و روایات و دلیل عقلی و سیره عملی و منطقی پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت، باید مورد بررسی قرار داد.

دلیل قرآنی در نحس بودن برخی روزها

قرآن می‌فرماید: ﴿إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً صَرْصَراً فِی یَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ؛ بادی وحشتناک و سردی را در یک روز شوم مستمر بر آنان فرستادیم(قمر\آیه=۱۹) و در جای دیگر قرآن فرموده ‌است: ﴿فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً صَرْصَراً فِی أَیَّامٍ نَحِساتٍ؛ سرانجام تند بادی شدید و هول انگیز و سرد و سخت در روزهای شوم و پرغبار بر آنها فرستادیم.(فصلت:۱۶) از سیاق داستان قوم عاد که این دو آیه مربوط به آن است استفاده می‌شود که نحس بودن مربوط به خود آن زمانی است که در آن زمان باد به عنوان عذاب بر قوم عاد وزیده، و آن زمان هفت شب و هشت روز پشت سر هم بوده که عذاب به‌طور دائم و مستمر بر آنان نازل می‌شده‌ است؛ یعنی در حقیقت زمان، ظرف عذاب برای آنان واقع شده ‌است. امّا از این آیات بر نمی‌آید که این تأثیر و دخالت زمان به نحوی بوده که با گردش هفته‌ها، دوباره آن زمان نحسی برگردد. این معنا به خوبی از آیات استفاده می‌شود و در مقابل زمان نحس، در قرآن نامی از زمان سعادت آفرین آمده و در سوره دخان[۲] و سوره قدر[۳] ذکر شده است.

دلیل روایی

روایاتی نیز ایام نحس را برمی‌شمارد و از آن جمله چهارشنبه هر هفته و چهارشنبه آخر هر ماه و هفت روز از هر ماه است. از دیدگاه روایات علت نحوست در این ایام عبارت از این است که در این روزهای نحس، حوادث ناگواری به‌طور مکرر اتفاق افتاده است؛ این ناگواری نیز ناگوار از نظر مذاق دینی است، از قبیل رحلت رسول خدا(ص) و شهادت سیدالشهدا(ع) و انداختن حضرت ابراهیم(ع) در آتش و نزول عذاب بر فلان امت و خلق شدن آتش و امثال اینها.

یکی از روزهای نحس در روایات، روز سیزدهم بوده که درباره آن سوال شده است؛ روایتی منسوب به امام صادق(ع) که فرمود: «روز سیزده روز نحس و نامیمون است که انجام دادن هر کاری در آن کراهت دارد. باید در این روز از منازعات و قضاوت پرهیز کرد و ملاقات با حکام و غیر آن را در این روز ترک کرد، و نباید در این روز سر را روغن مالی کرد و نباید در این روز، موهای سر را تراشید، اگر کسی در این روز مریض شود، خوب نمی‌شود، و اگر کسی در چنین روز راه گم کند یا فرار نماید درمانده می‌ماند. و اگر نوزاد پسری در این روز متولد شود باقی نمی‌ماند مگر این که خواست خداوند تبارک و تعالی این باشد که بماند.»[۴]

در روایت دیگر آمده‌ است که این روز، روز نحس و بدی است که باید در آن از مراجعه به حاکم و کارگزارانش و کارهای دیگر پرهیز کرد، و نباید به دنبال حاجتی رفت.[۵] سلمان فارسی گفته‌ است: این روز، روز نحس است باید از مراجعه به سلطان، و انجام کارهای دیگر پرهیز کرد، و به دنبال هیچ حاجتی نرفت و خواب‌هایی که در این روز دیده می‌شوند پس از نه روز تعبیر می‌شوند.[۶]

دلیل عقلی

نحس بودن روز یا مقداری از زمان به این معنا است که در آن زمان به غیر از شر و بدی، حادثه‌ای رخ ندهد و اعمال آدمی یا حداقل نوع مخصوصی از اعمال برای صاحب عمل برکت و نتیجه خوبی نداشته باشد، و سعادت روز درست برخلاف این است. به هیچ وجه نمی‌توان بر سعادت روزی از روزها یا زمانی از ازمنه یا نحوست آن اقامه برهان کرد، زیرا طبیعت زمان از نظر مقدار طبیعتی است و اجزاء آن مثل هم هستند. بنابراین از نظر خود زمان، فرقی میان این روز و آن روز نیست؛ امّا عوامل و عللی که در حدوث حوادث مؤثرند و نیز در به ثمر رساندن اعمال تأثیر دارند، از حیطه علم و اطلاع انسانی بیرون‌اند، لذا نمی‌توان بر نبودن چنین چیزی اقامه برهان کرد، همان‌طور که نمی‌توان بر اثبات آن اقامه برهان کرد، هر چند که وجود چنین چیزی بعید است ولی بعید بودن غیر از محال بودن است.[۷]

سیره عملی معصومین و بحث نحسی روزها

در سیره و منطق عملی رسول خدا و جانشینان آن حضرت دیده نشده ‌است که آنها در زندگی خودشان از سعادت و نحس ایام استفاده کنند، بلکه عکس آن مشاهده می‌شد مانند داستان حضرت علی(ع) در نهج‌البلاغه، که علی(ع) تصمیم به جنگ خوارج گرفتند، اشعث بن قیس با عجله و شتابان آمد گفت یا علی حرکت نکنید و صبر کنید، برای این که یکی از خویشاوندان من منجم است، حرفی دارد می‌خواهد به عرض شما برساند.

حضرت فرمود بگو بیاید، آمد و گفت یا علی من در حساب‌های خودم به این‌جا رسیده‌ام، اگر شما الان حرکت کنید، به جنگ بروید، قطعاً شکست می‌خورید و شما و اکثریت اصحاب کشته خواهند شد، حضرت فرمود: هر کسی تو را تصدیق کند قرآن را تکذیب کرده‌ است. اصحاب من به نام خدا حرکت کنید. به خدا اعتماد و توکل کنید، علی‌رغم نظر این شخص همین الان حرکت کنید. در هیچ جنگی حضرت علی(ع) به اندازه این جنگ فاتح نشده ‌است.[۸]

در نتیجه برگشت نحس بودن این ایام به جهاتی از شقاوت‌های معنوی است که از علل و اسباب اعتباری منشأ می‌گیرد؛ به نوعی این نحوست مرتبط به این ایام است و بی‌اعتنایی به آن علل و اسباب، باعث نوعی شقاوت دینی می‌شود که این سعادت و نحوست به خاطر حوادث و واقعه دینی است که ایجاد حسن یا باعث قبح و زشتی آن شده است.[۹] و برای دفع این نحوست ایام روایاتی وارد شده ‌است من جمله، با خواندن قرآن و دعاهای مخصوص هر روز … و روز سیزدهم نیز جزء ایام نحس است و این نحوست را می‌توان با اعتماد و توکل به خدا و صدقه دادن و با خواندن قرآن، و دعاهای آن روز از بین برد.


جستارهای وابسته

مطالعه بیشتر

  • تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج۱۹، ۱۴۴ ـ ۱۴۰ ـ ۱۳۷، چاپ گلشن.
  • سیره نبوی، شهید مرتضی مطهری، ص۱۳۷.


منابع

  1. موسوی گرگانی، سید محسن، معجم مصطلحات الحدیث، ص۱۲۵، بند ۱۴۰.
  2. سوره دخان، آیه ۳ و ۴.
  3. سوره قدر، آیه ۴ و ۵.
  4. ابن طاووس، الدّروع الواقیه، انتشارات آل البیت لاحیاء التراث، چاپ اول، ۱۴۱۴ق، ص۱۱۴؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۵۶، ص۶۶.
  5. الدروع الواقیه، ص۲۶۲.
  6. الدروع الواقیه، ص۱۱۵.
  7. طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۱۳۷–۱۴۰.
  8. نهج البلاغه، خ۷۸.
  9. طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۱۴۰–۱۴۴.