موانع فهم حدیث

از ویکی پاسخ
سؤال

موانع فهم حدیث را بیان کنید؟

موانع فهم حدیث اموری است که در روایات ذکر شده است مانند: پیش داوری؛ شتاب و عجله؛ تعصبات افراطی؛ هواپرستی؛ دنیادوستی؛ عجب و تکبر و ... . در کنار موانع فهم حدیث، بایستی به شرایط فهم حدیث نیز توجه کرد که نبود این موارد خود از موانع فهم حدیث خواهد شد.

جایگاه حدیث

حدیث یکی از منابع مهم در دستیابی به احکام، عقائد و معارف اسلامی است. در روایات به نقل حدیث[۱] و فهم و درایت آن[۲] سفارش شده است. آنچه اهمیت بیشتری دارد فهم و درایت حدیث است. امام صادق(ع) می‌فرماید: «حدیثٌ تَدْریه خیرٌ مِنْ الْفِ حدیثٍ تَرْویه؛ یک حدیثی که آن را بفهمی بهتر از هزار حدیثی است که فقط آن را (بدون فهم) نقل کنی.»[۳] برای فهم حدیث کسی می‌تواند از احادیث اهل‌بیت(ع) بهره ببرد و آنها را بفهمد که شرائط فهم حدیث را جمع کرده باشد و موانع آن را از خود دور کند.

شرایط فهم حدیث

فقدان شرائط فهم حدیث می‌تواند از موانع فهم حدیث باشد. بعضی از شرائط فهم حدیث عبارتند از:

  • توجه به عرف زمان شارع در فهم لغات و ساختارها؛
  • نگاه مجموعی به روایات؛
  • شناخت اهداف شریعت و اصول مسلم دینی؛
  • شناخت تاریخ صدور روایات؛
  • شناخت موارد نقل به معنی؛
  • شناخت روایات تقیه‌ای؛
  • آگاهی از مضامین مختلف احادیث، چون: معارف، اخلاق، آداب و … و ضوابط هر یک.[۴]

موانع فهم

پیش داوری

حدیث باید آن‌گونه که هست فهم شود و انسان نمی‌تواند با عقیده و فکر خویش به احادیث کمک و یا حدیثی را ثابت کند. اگر چنین اقدامی در خوانش و فهم روایت اتفاق بیفتد این حدیث دچار پیش داوری و بسته شدن درب فهم آن خواهد شد. به این عمل در اصطلاح روایت‌شناسی تفسیر به رای گفته می‌شود که نوعی تحمیل عقیده شخصی بر حدیث است. با انجام چنین عملی در واقع در صدد فهم حدیث بر نیامده است.

شتاب و عجله

شتاب در مطالعه و تحقیق از آفات و مانع فهم دقیق و رسیدن به واقعیت است. در روایات متعددی از عجله‌های بی‌مورد مذمت و نهی شده است.[۵] از پیامبر(ص) نقل شده است که فرمودند: «انّما أهلَکَ الناسَ العجله و لو أنّ الناسَ تثَبَّتوا لمْ یُهْلَکْ أحدٌ.»[۶]

امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرماید: «إیّاک و العجله بالأمورِ قبْلَ أوانِها؛ مبادا هرگز در کاری که وقت آن نرسیده شتاب کنی.» در حدیثی دیگر از امام علی(ع) آمده است: «معَ العَجَلِ یَکْثُر الزَللِ؛ با عجله لغزش‌ها زیاد می‌شود.»[۷]

تعصبات افراطی

اصرار بر آنچه به‌طور یقینی حق بودنش معلوم است، امری پسندیده و مطلوب است و در قرآن[۸] و روایات[۹] بر آن تأکید شده است. در طول تاریخ نیز انبیاء و اولیای الهی جان خود را در راه حق داده‌اند. اما اصرار و تعصب داشتن در چیزی که حق بودنش معلوم نیست یا اینکه بطلانش روشن است کاری ناپسند است.[۱۰] این تعصب می‌تواند ریشه در بسته بودن ذهن، لجاجت، نژاد و قوم گرایی و … دارد. تعصب ناپسند انسان را اسیر نموده و حاضر نمی‌شود به آرای دیگران توجهی نماید و یا اینکه در نظرات خود تجدید نظر کند. زیرا با هم‌نظری و تجدید نظر شاید به نتیجه‌ای غیر از آنچه که بر آن جمود و تعصب دارد برسد. پدید آمدن وهابیت، خوارج و … ناشی از این نحوه برخورد با متون دینی است.

هوا پرستی

پیروی از هوای نفس انسان را به برآوردن خواهش‌های نفسانی می‌کشاند و بسیاری از این خواهش‌ها حرام و گمراه کننده است، شخصی که اسیر هواپرستی خویش است ممکن است در برخورد با روایات نیز به کج اندیشی گرفتار شده و از فهم درست آنها بازماند چنان‌که قرآن پیروی از هوای نفس را مایه گمراهی معرفی می‌کند،[۱۱] و امام علی(ع) نیز می‌فرماید: «أوصیکمْ بمُجانَبه الهوی، فإنّ الهوی یَدْعو إلی العَمی و هو الضلالُ فی الآخره و الدنیا؛ شما را به دوری از هوای نفس سفارش می‌کنم چرا که هوای نفس انسان را به کوری می‌کشاند و آن گمراهی در آخرت و دنیاست.»[۱۲] و نیز می‌فرماید: «من اتَّبَعَ هواه أعْماه و أصّمَه و أذلَّه و أضلَّه؛ هر کس از هوای نفسش پیروی کند او را کور، کر، ذلیل و گمراه می‌کند.»[۱۳] واضح است که مراد، کوری و کری ظاهری نیست بلکه مراد این است که پیروی هوای نفس موجب می‌شود ادراک انسان به روی حقیقت و فهم صحیح بسته شود.

دنیا دوستی

در برخی از روایات سر منشأ هر خطایی محبت و دلدادگی به دنیا معرفی شده است.[۱۴] امام صادق(ع) می‌فرماید: «رأسُ کلِّ خطیئه حبُّ الدنیا؛ اساس و ریشه هر خطایی محبت دنیاست.»[۱۵]؛ و یکی از خطاها را می‌توان خطا در فهم صحیح حدیث دانست. در حدیثی دیگر امام علی(ع) می‌فرماید: «لَحُبُّ الدنیا صَمّتْ الأسماعَ عنْ سَماعِ الحکمه و عمیتْ القلوبَ عنْ نورِ البصیره؛ در اثر دنیا دوستی گوش‌ها از شنیدن حکمت کر، و قلب‌ها از نور بصیرت کدر می‌شود.»[۱۶]

عجب و تکبر

عجب به معنای خود پسندی و تکبر به معنای خود برتر بینی تعریف شده است. اگر انسان دچار عجب شود یا مبتلا به تکبر گردد و خود را برتر و بالاتر از دیگران بداند، نمی‌تواند با آزاداندیشی و استفاده از آراء دیگران به حقیقت معنی حدیث پی ببرد. امام علی(ع) عُجب را مایه فساد عقل می‌داند چنان‌که کبر را نیز از بدترین آفات آن معرفی می‌کند.[۱۷] در حدیثی نیز عُجب را ضد صواب (درستی) دانسته و می‌فرماید: «الإعجاب ضدّ الصواب و آفه الألباب؛ خود پسندی ضد [فهم] درست و آفت عقل‌هاست.»[۱۸] درباره تکبر نیز می‌فرماید: «لا يَتَعَلَّمُ مَن يَتَكَبَّرُ؛ کسی که متکبر است علم آموزی نمی‌کند.»[۱۹]

استبداد و خود کامگی

این صفت نیز باعث دور ماندن از درک درست است. امام علی(ع) می‌فرماید: «المستبِدُّ متهورٌ فی الخطأِ و الغَطِ؛ انسان مستبد بی باکانه به خطا و غلط می‌افتد.»[۲۰]

آلودگی به گناه

آیه ۸۰ سوره واقعه آلودگی را مانع دسترسی به حقیقت قرآن بیان می‌کند. اهل‌بیت(ع) نیز مطابق حدیث ثقلین[۲۱] سخنانشان پرتوی از قرآن و تفسیر و توضیح آن است. با این توضیح دست آلودگان به گناه از فهم دقیق روایات در بسیاری از مواقع کوتاه است.

خستگی

گاهی انسان در اثر کار زیاد جسمی یا فکری و … دچار خستگی می‌شود در چنین مواقعی مغز انسان آمادگی دریافت معانی دقیق را ندارد و این خستگی مانعی بر سر راه تفکر و فهمیدن حدیث است. از امام علی(ع) در این خصوص چنین نقل شده است: «انّ النفسَ حمْعَنَه و الاُذُن مجّاجَه فلاتجبّ فهْمک بالالْحاحِ علی قلبِک فإنّ لکلّ عضوٍ مِنَ البَدَنِ استراحه؛ نفس (روح انسان) همانند شتر خواسته‌هایی دارد و گوش انسان اگر میل به پذیرش نداشته باشد شنیده را رد می‌کند پس با اصرار راه فهمت را بر قلبت مبند چرا که هر عضوی از بدن نیاز به استراحت دارد.»[۲۲]

لجباری

صفت لجبازی مانعی بزرگ در راه فهم انسان است. امام علی(ع) می‌فرمایند: «اللجاجُ یُفْسِدُ الرأیَ؛ لجبازی رأی انسان را فاسد می‌کند.»[۲۳] و نیز می‌فرماید: «اللجوجُ لارأیَ له؛ انسان لجباز رأیی ندارد.»[۲۴]

به جز موانع ذکر شده ممکن است موانع دیگری نیز برای فهم حدیث وجود داشته باشد، هم‌چنانکه بعضی از عناوین ذکر شده ممکن است قابل ادغام باشند، بنابراین نمی‌توان موانع فهم حدیث را با عناوین ذکر شده محدود نمود. اما خصوصیت موارد ذکر شده وجود این موانع در روایات اهل‌بیت(ع) است.


مطالعه بیشتر

  • فصلنامه علوم حدیث، تابستان ۱۳۷۷، مقاله موانع فهم حدیث، ص۶-۲.
  • تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص۶۶-۶۴.


منابع

  1. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ دوم، ج۲، ص۲۸۸–۲۹۰.
  2. میزان الحکمه، ص۲۹۱–۲۹۲.
  3. میزان الحکمه، ص۲۹۱.
  4. دار الحدیث، فصلنامه علوم حدیث، ش ۸، (تابستان ۱۳۷۷)، ص۲.
  5. میزان الحکمه، ج۶، ص۷۲–۷۳؛ تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، تحقیق مصطفی درایتی، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، ص۲۶۶–۲۶۷.
  6. قمی، شیخ عباس، سفینه البحار، قم، اسوه، چاپ اول، ج۱، ص۴۸۹.
  7. غرر الحکم، ص۲۶۷.
  8. سوره شوری، آیه ۱۵؛ سوره هود، آیه ۱۱۲؛ سوره جن، آیه ۱۶؛ سوره احقاف، آیه ۱۳.
  9. میزان الحکمه، ج۸، ص۲۸۶–۲۸۹.
  10. میزان الحکمه، ج۶، ص۳۳۴–۳۳۶.
  11. سوره ص، آیه ۲۶؛ سوره جائیه، آیه ۲۳.
  12. میزان الحکمه، ج۱۰، ص۳۷۷.
  13. غرر الحکم، ص۶۵، ح ۸۳۶.
  14. میزان الحکمه، ج۳، ص۲۹۴–۲۹۵.
  15. میزان الحکمه، ج۳، ص۲۹۴.
  16. غرر الحکم، ص۶۵، ح ۸۵۸.
  17. غرر الحکم، ص۶۵، ح ۸۴۶ و ۸۴۹.
  18. غرر الحکم، ص۶۵، ح ۸۴۷.
  19. غرر الحکم، ص۶۵، ح ۸۵۰.
  20. غرر الحکم، ص۶۵، ح ۸۶۴.
  21. میزان الحکمه، همان، ج۱، ص۱۹۱.
  22. غرر الحکم، ص۶۰، ح ۶۵۳.
  23. غرر الحکم، ص۶۵، ح۸۵۳.
  24. غرر الحکم، ص۶۵، ح۸۵۲.