علل شورش بر ضد عثمان

سؤال

علل شورش بر ضد عثمان چه بود؟


عثمان پس از رسیدن به خلافت به سیره نبوی و حتی سیره دو خلیفه اول عمل نکرد. اقدامات و بدعت‌های او سبب شورش در جامعه اسلامی شد. مخالفت با سیره نبوی و شیخین و عمل بر خلاف قرآن؛ مسلط کردن بنی‌امیه و خویشان خود و ترجیح آنان بر تمام مسلمانان و ایجاد فاصلهٔ طبقاتی فراوان؛ اسراف و تبذیر و بخشش بی‌حد و حصر بیت‌المال به خویشان، از جمله اعمالی دانسته شده که سبب شورش بر علیه او و درنهایت کشته شدنش شد.

انحراف عثمان

گفته شده است که عثمان پس از این که به خلافت رسید نه تنها سیره نبوی بلکه سیره دو خلیفه اول را نیز زیر پا گذاشت. او دست به اقداماتی زد که در نهایت به آشوب و شورش در جامعه اسلامی منجر شد. وی بدعت‌هایی را در دین به وجود آورد که آثار مخربی در جامعه اسلامی داشت. عثمان زمینه‌ساز تسلط طولانی خاندانش به قدرت بود.[۱]

مدت حکومت عثمان ۱۲ سال بود.[۲] برخی معتقدند که اقدامات خلاف او خصوصاً در نیمه دوم حکومتش زمینه‌ساز شورش بر ضد او شد. برخی از آنها عبارت‌اند از:

عدم قصاص عبیدالله بن عمر

عبیدالله فرزند عمر به بهانه کشته شدن پدرش توسط ابو لؤلؤ، دختر ابو لؤلؤ، جفینه و هرمزان را به قتل رساند.[۳] عثمان او را بدون قصاص، بخشید و منزلی را با احترام در کوفه در اختیار او گذاشت. این مسئله در بین مسلمانان و صحابه روشن بود که بر خلاف آیات قرآن و سیره نبوی است که در مقابل قتل باید قاتل قصاص شود و هیچ‌کس حق تعرض بر غیر قاتل را ندارد.

برگرداندن حکم بن ابو العاص و مروان تبعیدی‌های پیامبر(ص) به مدینه

او با برگرداندن حکم بن ابوالعاص و پسرش مروان از طائف به مدینه، حکم رسول خدا(ص) را زیر پا گذاشت؛ در حالی که خلفای پیش از او از این عمل امتناع کردند.[۴]

توجه بیش از حد به مادیات و تجمل

بر طبق برخی از گزارش‌ها عثمان برای خود کاخی ساخت که در مدینه سابقه نداشت و اموال و املاکی را به تملک خود درآورد.[۵] گفته شده است زمانی‌که که عثمان کشته شد، اموال وی نزد خزانه‌دارش به ۱۵۰ هزار دینار طلا و یک میلیون درهم می‌رسید و بهای املاک او در وادی‌القری و حنین و دیگر مناطق ۱۰۰ هزار دینار طلا و تعداد زیادی گوسفند و شتر گزارش شده است.[۶]

تسلط دادن بنی امیه بر مردم و بخشش اموال فراوان به آنها

عثمان به تدریج بنی‌امیه را بر دیگر قبایل و قریشیان برتری داد. این امر برای بسیاری از خاندان‌های قریشی و دیگران قابل تحمل نبود؛ بنابراین به تدریج حامیان او به مخالفینش تبدیل شده و بر ضد او در شورش متحد شدند.[۷]

در دوره او بنی‌امیه و فرزندان ابی‌معیط بر تمام امور مسلط شده و دارای اموال و مرغوب‌ترین زمین‌ها شدند و اموال مردم را به ستم مصادره کردند.[۸] بر طبق گزارشی عثمان از بیت‌المال به خاندان خود می‌بخشید. او به شهرهای مختلف نامه می‌نوشت و دستور می‌داد تا والی آن شهر به بستگان او از بیت‌المال مبالغ زیادی بپردازند؛ مثلاً به والی بصره، عبدالله بن عامر نوشت که ششصد هزار درهم از بیت‌المال بصره را به دامادش بپردازد.[۹] او همواره به خویشاوندان خود جایزه می‌داد؛ تا جایی که خزانه‌دار مدینه از دست عثمان و خاندانش به ستوه آمد و روزی در حالی که عثمان در مسجد خطبه می‌خواند وارد مسجد شد، و به مردم گفت: ای مردم، عثمان گمان کرده است که من خزانه‌دار او و خویشان او هستم. این کلید بیت‌المال شماست؛ تحویل بگیرید.[۱۰]

عثمان ولید بن عقبه بن ابی معیط را که پیامبر(ص) او را اهل جهنم شمرده بود، والی کوفه کرد. او کسی بود که با مستی برای مردم نماز خواند و نماز صبح را به چهار رکعت تمام نمود. برخی از صحابه و مؤمنان به او اعتراض کردند. ولید همچنین جادوگری را که یهودی بود، برای اجرای نمایش و شعبده بازی به مسجد وارد کرد. والیان بعدی نیز همانند او با مردم بدرفتاری می‌کردند. این امور مردم را به منظور اعتراض به سوی مدینه روانه کرد.[۱۱]

بدرفتاری و جسارت به برخی از صحابهٔ بزرگ و مورد عنایت پیامبر(ص)

او ابوذر صدیق را به ربذه تبعید کرد و عبدالله بن مسعود را کتک زد و به عمار یاسر ناسزا گفت که منجر به مخالفت قبیلهٔ بنی مخزوم با او شد.[۱۲]



منابع

  1. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق احسان عباس، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۰۰، ج۴، ص۵۸۰، و طبری، تاریخ الطبری، بیروت، چاپ اول، بی‌تا، ج۴، ص۲۸۳.
  2. مسعودی، مروج الذهب، ترجمه پاینده، تهران، علمی فرهنگی، چاپ چهارم، ۱۳۷۰، ج۱، ص۶۸۸.
  3. محمد بن جریر طبری، تارخ طبری، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵، ج۵، ص ۲۰۸۳
  4. مسعودی، مروج الذهب، ترجمه پاینده، تهران، علمی فرهنگی، چاپ چهارم، ۱۳۷۰، ج۱، ص۶۸۹ و ۶۹۱.
  5. مسعودی، مروج الذهب، ترجمه پاینده، تهران، علمی فرهنگی، چاپ چهارم، ۱۳۷۰، ج۱، ص۶۹۰.
  6. علامه امینی، الغدیر، جمعی از مترجمان تهران، بنیاد بعثت، بی تا، ج۱۶، ص ۸۴
  7. جعفریان، رسول، تاریخ تحول دولت و خلافت، قم، دفتر تبلیغات، چاپ اول، ۱۳۷۳، ص۱۲۶.
  8. مسعودی، مروج الذهب، ترجمه پاینده، تهران، علمی فرهنگی، چاپ چهارم، ۱۳۷۰، ج۱، ص۶۹۳.
  9. مسعودی، مروج الذهب، ترجمه پاینده، تهران، علمی فرهنگی، چاپ چهارم، ۱۳۷۰، ج۱، ص۶۲.
  10. مسعودی، مروج الذهب، ترجمه پاینده، تهران، علمی فرهنگی، چاپ چهارم، ۱۳۷۰، ج۱، ص۶۲.
  11. مسعودی، مروج الذهب، ترجمه پاینده، تهران، علمی فرهنگی، چاپ چهارم، ۱۳۷۰، ج۱، ص۶۹۱ ۶۹۴.
  12. یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، با ترجمهٔ محمدابراهیم آیتی، تهران، علمی فرهنگی، چاپ هفتم، ۱۳۷۴، ج۲، ص۸ ۶۶.