حی علی خیر العمل

سؤال

آیا اذان تعلیمی از سوی پیامبر اکرم(ص) حاوی «حی علی خیر العمل» بود؟ و دلیل حذف آن از سوی یکی از خلفا در اذان اهل سنت چیست؟

درگاه‌ها
واژه-ها.png


«حَیَّ عَلیٰ خَیرِ العَمل» در اذان از فرازهای اختلافی میان شیعه و اهل‌سنت است. طبق گزارش‌های تاریخی این فراز از زمان پیامبر(ص) تا زمان حکومت عمر جزئی از اذان بود و صحابه در اذان آن را به کار می‌بردند. عمر بن خطاب در زمان حکومتش این فراز را به بهانه امکان رویگردانی مردم از جهاد، از اذان حذف کرد. طبق برخی از روایات منظور از بهترین اعمال، ولایت و یا نیکی به فرزندان حضرت زهرا(س) دانسته شده است؛ بنابراین دلیل حذف این فراز از اذان، جلوگیری از گرایش مردم به‌سوی ولایت عنوان شده است؛ هرچند در ظاهر جلوگیری از رویگردانی مردم از جهاد معرفی شد.

اهل‌سنت به تبعیت از عمر این شعار را از اذان حذف نمودند؛ اما شیعیان با بدعت دانستن حذف این فراز به پیروی از دستورات پیامبر(ص) آن را در اذان ذکر می‌کنند. در طول تاریخ، گفتن «حی علی خیر العمل» در نماز تبدیل به نماد برای شیعیان شد و حکومت‌های شیعی به آن اهتمام ویژه‌ای داشته‌اند.

جزئی از اذان

«حَیَّ عَلیٰ خَیرِ العَمل» به‌معنای «بشتابید به‌سوی بهترین عمل»، از فرازهای اذان و اقامه است. این جمله از اختلافات شیعه و سنی است.[۱] گاهی از آن و همچنین فراز «حی علَی الْفَلاح»، با عنوان «حَیْعَلَه» یاد می‌شود.[۲]

طبق پاره‌ای از روایات کیفیت اذان توسط وحی به پیامبر(ص) رسید.[۳] این واقعه در دو سال نخست هجرت، پس از تغییر قبله از بیت المقدس به سوی کعبه، تشریع گردید.[۴]

فقهای شیعه بر این مطلب اجماع دارند که مجموع جملات اذان و اقامه، سی و پنچ جمله (۱۸ جمله اذان و ۱۷ جمله اقامه) است و احادیث متعدد نیز بر این مطلب دلالت دارند. یکی از فرازهای اذان و اقامه «حیّ علی خیر العمل» است که دو بار در اذان و دوبار در اقامه ذکر می‌شود.[۵]

فقیهان اهل‌سنت حی علی خیر العمل را جزو اذان نمی‌دانند و به جای آن گفتن الصلاة خیر من النوم در اذان صبح را مستحب می‌دانند.[۶] از نظر آنان گفتن حی علی خیر العمل در اذان مکروه است.[۷]

حذف از اذان

بر اساس روایات، در زمان پیامبر(ص)، حی علی خیر العمل جزو اذان بود.[۸] این فراز از اذان و اقامه در زمان پیامبر اکرم(ص) و مدتی بعد از رحلت ایشان در اذان و اقامه ذکر می‌شد.[۹] چنانکه گزارش‌هایی وجود دارد که برخی صحابه مانند عبدالله بن عمر،[۱۰] بلال حبشی[۱۱] و ابومحذوره[۱۲] در اذان حی علی خیر العمل می‌گفتند.

این شعار تا حکومت عمر همچنان در اذان‌ها گفته می‌شد.[۱۳] عمر بن خطاب در زمان حکومتش، حی علیٰ خیر العمل را از اذان حذف کرد.[۱۴] به‌گفته شیخ صدوق، به نقل از ابن‌عباس هدف خلیفه دوم جلوگیری از رویگردانی مردم از جهاد با استناد به برتری نماز عنوان شده است.[۱۵]

نماد شیعه

در طول تاریخ «حی علی خیر العمل» از نمادهای شیعه محسوب شده و در حکومت‌های شیعه چون فاطمیان،[۱۶] ابن طولون[۱۷] و آل‌بویه[۱۸] و حتی پس از گرایش اولجایتو به مذهب تشیع، در اذان ذکر می‌شد.[۱۹]

حاکمان اهل‌سنت «حی علی خیر العمل» را از اذان حذف می‌کردند.[۲۰] در مقابلِ حی علی خیر العمل، عبارت الصلاة خیر من النوم یا «تثویب» نماد اذان اهل‌سنت شد.[۲۱] از نظر امامیه و زیدیه، اضافه کردن الصلاة خیر من النوم در اذان، بدعت دانسته شده است.[۲۲]

منظور از خیر العمل

در پاره‌ای از روایات مراد از خیر العمل نماز دانسته شده است؛[۲۳] چنانکه مراد از خیر العمل، ولایت[۲۴] یا نیکی به فاطمه(س) و فرزندانش[۲۵] نیز بیان شده است. در روایتی از امام کاظم(ع) علت حقیقی این کار، جلوگیری از گرایش مردم به‌سوی ولایت دانسته شده است؛ هرچند در ظاهر علت آن جلوگیری از رویگردانی مردم از جهاد قلمداد شده است.[۲۶]


مطالعه بیشتر

  • اذان شعار اسلام، محمد اسماعیل نوری.
  • اجتهاد در مقابل نص، سید عبدالحسین شرف الدین، ترجمه علی دوانی.


منابع

  1. عاملی، «حی علی خیر العمل فی الأذان»، ص۵۲.
  2. انصاری، محمدعلی، الموسوعة الفقهیة المیسرة، قم، مجمع الفکر الاسلامی، ۱۴۱۵ق، ج۱۳، ص۲۱۹.
  3. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، به تصحیح و تحقیق ربانی شیرازی، عبدالرحیم، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ چهارم، ۱۳۹۱ش، ج۴، ص۶۱۲.
  4. جمعی از نویسندگان، دائره المعارف بزرگ اسلامی، تهران، انتشارات حیّان، چاپ اول، ۱۳۷۵ش. ج۷، ص۳۸۵.
  5. سید مرتضی، علی بن حسین، الانتصار فی انفرادات الامامیة، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۵ق، ص۱۳۷؛ نوری، محمد اسماعیل، اذان شعار اسلام، قم، انتشارات احسن الحدیث، چاپ اول، ۱۳۷۷ش، ص۱۴.
  6. نگاه کنید به جزیری، عبدالرحمن بن محمدعوض، الفقه علی المذاهب الاربعه، بیروت، دارلکتب العلمیه، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۲۸۳.
  7. نگاه کنید به نووی، یحیی بن شرف، المجموع شرح المهذب، دارالفکر، بی‌جا، بی‌تا، ج۳، ص۱۹۸.
  8. نگاه کنید به بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارلکتب العلمیه، الطبعة الثالثة، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۶۲۵.
  9. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، به تصحیح و تحقیق ربانی شیرازی، عبدالرحیم، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ چهارم، ۱۳۹۱ش، ج۵، ص۴۱۸.
  10. مالک بن انس، موطأ مالک بروایة محمد بن الحسن الشیبانی، تحقیق عبدالوهاب عبداللطیف، بی‌جا، المکتبة العلمیة، چاپ دوم، بی‌نا، ج۱، ص۵۵؛ بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارلکتب العلمیه، الطبعة الثالثة، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۶۲۵.
  11. بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارلکتب العلمیه، الطبعة الثالثة، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۶۲۵.
  12. عزان، محمد سالم، «حی علی خیر العمل بین الشریعة و الابتداع»، یمن، چاپ اول، ۱۴۱۹ق، ص۲۱.
  13. جمعی از نویسندگان، دائره المعارف بزرگ اسلامی، تهران، انتشارات حیّان، چاپ اول، ۱۳۷۵ش. ص۳۸۶.
  14. تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، تحقیق عبدالرحمن عمیره، قم، الشریف الرضی، قم، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۲۸۳.
  15. شیخ صدوق، محمد بن علی، علل الشرائع، قم، انتشارات داوری، ۱۳۸۵ش، ج۲، ص۳۶۸.
  16. ابن‌خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الاکبر، تحقیق خلیل شحادة، بیروت،دار الفکر، ط الثانیة، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م، ج۴، ص۶۱.
  17. ابن‌اثیر، علی بن بی‌کرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق، ج۸، ص۵۹۰.
  18. حلبی، علی بن ابراهیم، السیرة الحلبیة، دارالکتب العلمیه، بی‌جا، بی‌تا، ج۲، ص۱۳۶.
  19. قاشانی، عبدالله بن محمد، تاریخ اولجایتو، به اهتمام مهین همبلی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۸ش، ص۱۰۰.
  20. ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷ق، ج۱۲، ص۲۶۳؛ ابن‌اثیر، علی بن بی‌کرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر - دار بیروت، ۱۳۸۵ق، ج۹، ص۶۳۲.
  21. نگاه کنید به مالک بن انس، موطأ مالک بروایة محمد بن الحسن الشیبانی، تحقیق عبدالوهاب عبداللطیف، بی‌جا، المکتبة العلمیة، چاپ دوم، بی‌نا، ج۱، ص۵۴.
  22. سید مرتضی، علی بن حسین، المسائل الناصریات، تهران، رابطة الثقافة و العلاقات الاسلامیة، ۱۴۱۷ق، ص۱۸۳.
  23. شیخ صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا(ع)، تهران، نشر جهان، چاپ اول، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۰۶؛ ابن حیون، نعمان بن محمد مغربی، دعائم الاسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الاحکام‏، قم، مؤسسة آل البیت‏(ع)، چاپ دوم، ۱۳۸۵ق، ج۱، ص۱۴۲؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق و تصحیح علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دار الکتاب الاسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق، ج۷، ص۵۲.
  24. شیخ صدوق، محمد بن علی، علل الشرائع، قم، انتشارات داوری، ۱۳۸۵ش، ج۲، ص۳۶۸، ح۴.
  25. شیخ صدوق، محمد بن علی، علل الشرائع، قم، انتشارات داوری، ۱۳۸۵ش، ج۲، ص۳۶۸، ح۵؛ شیخ صدوق، محمد بن علی، التوحید، قم، جامعه مدرسین، چاپ اول، ۱۳۹۸ق، ص۲۴۱.
  26. شیخ صدوق، محمد بن علی، علل الشرائع، قم، انتشارات داوری، ۱۳۸۵ش، ج۲، ص۳۶۸؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، همان، ج۵، ص۴۱۸.