عدم پذیرش سخن بر ضد برادر مومن

از ویکی پاسخ
سؤال

در احادیثی بیان شده که «اگر تا هفتاد مرتبه چیزی بر ضد برادری مؤمن شنیدی آن را قبول نکن»، یا این که «بین حق و باطل چهار انگشت فاصله است.» از طرفی نیز چیزی در مورد برخی از اشخاص شنیده می‌شود که به سادگی احتمال دروغ را نمی‌توان مد نظر داشت. چگونه می‌توان این دو مسئله را با یکدیگر جمع نمود؟

عدم پذیرش سخن بر ضد برادر مؤمن یکی از مسائلی است که می‌توان از قرآن و روایات آن را برداشت نمود. آیه‌ای که از ظن و گمان بر حذر می‌دارد می‌تواند به عنوان قاعده فقهی استفاده شده و انسان را از این مسئله دور نماید. همچنین در برخی روایات انواعی از دروغ را که به نیت اصلاح و آشتی دادن برادران دینی باشد را مجاز بیان می‌کند. همچنین اهمیت عدم توجه به سخن دیگران بر ضد برادر دینی در ابعاد مختلف فردی و اجتماعی بسیار بوده و نفس عدم توجه دارای بازدارنگی و کشش به سوی عمل درست خواهد بود.

گمان بد بردن در قرآن و قواعد فقهی

قرآن درباره گمان بد بردن چنین بیان نموده است که ﴿... اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ …؛ از بسیاری از گمان‌ها اجتناب کنید که قطعاً برخی از گمان‌ها گناه است.(حجرات:۱۳) یکی از موضوع‌هایی که از این آیه و روایات مکمل آن به دست می‌آید این‌که فقها قاعده «کار مسلمان درست است» (حمل بر صحت کردن کار مؤمن) را از این ادله استفاده کرده‌اند، آیت الله مکارم شیرازی در کتاب «القواعد الفقهیه» اثر تربیتی این قاعده را این گونه بیان می‌کند:

«هدف از همه این تأکیدها محکم کردن پایه‌های برادری بین مؤمنان و امر به همزیستی شایسته است … این (سفارش‌ها) مخصوص کسانی است که ریسمان‌های دوستی و برادری بین‌شان محکم پیچیده شده است».[۱]

جایگاه و وظیفه دوستی در پذیرش سخن

مسائل گوناگونی از مباحث فردی و اجتماعی در سؤال وجود دارد که باید با بیان توضیحات مخصوص به هریک مسئله روشن شود؛ ناسازگاری عملی با وجود اعتقاد قلبی دارای راه‌حل است. اگر انسان با کسی رابطه دوستی برقرار کرد نمی‌تواند به اندک چیزی از او جدا شود و چنانچه این دوستی بر پایه ایمان بود وظیفه حفظ دوستی بیشتر می‌گردد. اگر دوستی فردی باشد فواید آن و عوارض ناشی از قطع آن محدود است؛ اما در دوستی اجتماعی، اهمیت وظیفه حفظ دوستی، به اندازه اهمیت اجتماع است. دوستی اجتماعی یعنی ارتباط افراد اجتماع برای رسیدن به هدف اجتماعی بر مبنای محبت و مواسات (تقسیم شادی‌ها و دردها).

اگر دوست، شرایط دوستی فردی یا اجتماعی را در جامعه دینی از دست داد می‌توان این شرط را دوباره احیا نمود و باید فرصت دوباره داده شود. باید با ایجاد زمینه‌های مناسب، اندیشه و تأمل دوباره به او داد. حفظ خودآگاهی و خود باوری و خود بازسازی، حداقل کاری است که باید به دلیل دوستی با شخص ایجاد کرد و باید آبروی شخص حفظ شود. در همه مسائل حفظ شخصیت برادر مؤمن بر اظهار نظر دیگران مقدم است؛ زیرا خداوند رفتارهای فرد انسانی را در حال تکامل و همراه با افت و خیز قرار داده است تا ثبات شخصیت و باروری او به مرحله قطعی و غیرقابل خدشه برسد.

بر فرض درست بودن نظر دیگران، با انتقال اظهار نظرها به برادر مؤمن، چه با گفتار و چه رفتار، ممکن است در سیر ثبات شخصیت و خودباوری و خود بازسازی او خللی جبران ناپذیر وارد آید و دست به کارهای بدتر بزند. درباره مفاهیمی مانند پرده‌پوشی خدا از بندگان و حکمت‌های آن، حکمت حرمت غیبت و استهزاء و بردن آبروی مؤمن، توبه و مراحل شخصیت‌ساز آن، دوستی و برادری در قاموس دین و … باید بیشتر تأمل شود.[۲]

رفتار و سخن دروغ جهت اصلاح

در روایات آمده است: «إِنَّ اَلْمُصْلِحَ لَيْسَ بِكَذَّابٍ إِنَّمَا هُوَ اَلصُّلْحُ لَيْسَ بِكَذِبٍ؛ همانا اصلاح‌گر دروغگو نیست و این اصلاح بین دو نفر به کیفیتی که مردم آن را دروغ می‌پندارند آشتی است، دروغ نیست.»[۳]

امام صادق(ع) سخن شخص را به سه دسته تقسیم کرده‌اند: سخن سه گونه است: راست و دروغ و اصلاح میان مردم به آن حضرت عرض شد:قربانت اصلاح میان مردم چیست؟ فرمودند: از کسی سخنی درباره دیگری می شنویکه اگر سخن به گوش او برسد، ناراحت می‌شود. پس تو آن دیگری را می‌بینی و بر خلافآنچه شنیده‌ای، به او می‌گویی: از فلانی شنیدم که در خوبی تو چنین و چنان می‌گفت.[۴] هرچند این روایت مربوط به اصلاح کلامی بین دو نفر است، اما برای اصلاح یک نفر آن هم از نوع اصلاح رفتاری قابل سرمشق‌گیری است.


منابع

  1. مکارم شیرازی، ناصر، القواعد الفقهیه، ج۱، ص۱۱۷، برنامه کامپیوتری معجم کتب فقهی آیت الله گلپایگانی
  2. نراقی، احمد، معراج السعاده؛ محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه.
  3. قمی، عباس، سفینه البحار، چاپ افست سنگی، ج۲، ص۴۰.
  4. اَلْکَلامُ ثَلاثَةٌ: صِدْقٌ وَکِذْبٌ وَ إِصْلاحٌ بَیْنَ النّاسِ قالَ: قیلَ لَهُ:جُعِلْتُ فِداکَ مَا الاْصْلاحُ بَیْنَ النّاسِ؟ قالَ: تَسْمَعُ مِنَ الرَّجُلِ کَلاما یَبْلُغُهُ فَتَخْبُثُ نَفْسُهُ، فَتَلْقاهُ فَتَقولُ: سَمِعْتُ مِنْ فُلانٍ قالَ فیکَ مِنَ الْخَیْرِ کَذا وَ کَذا، خِلافَ ماسَمِعْتَ مِنْهُ. سفینه البحار، چاپ افست سنگی، ج۲، ص۴۰.