حرام‌زاده بودن غیرشیعه

از ویکی پاسخ
سؤال
در روایتی مردمی که شیعه نیستند حرام‌زاده شمرده شده‌اند. آیا این روایت صحیح است؟


حرام‌زاده بودن غیرشیعه
اطلاعات حدیث
به نقل ازامام صادق(ع)
راویان
راوی اصلیابی‌حمزه ثمالی
دیگر راویانعلی بن محمد، عاصم بن حمید، علی بن عباس جراذینی، حسن بن عبدالرحمن حمانی
سند
اعتبار سندضعیف
منابع شیعهالکافی
توضیحاتمحتوای روایت با دیگر روایات ناسازگار است.

حرام‌زاده بودن غیرشیعه مضمون روایتی در کتاب کافی است، که از نظر سند ضعیف و از نظر محتوا با دیگر روایات ناسازگار دانسته شده است؛ چراکه بر اساس روایات، هر کسی با آداب و رسوم خود ازدواج کند، حتی اگر مسلمان نباشد، فرزند او حلال‌زاده است.

دلیل ضعیف بودن سند روایت، وجود علی بن عباس جراذینی در سلسله‌سند است که رجال‌شناسان شیعه او را ضعیف، غلوکننده و فرومایه توصیف کرده‌اند.

متن و ترجمه

بررسی سند

حدیث حرام‌زاده بودن غیر شیعه، در کافی از امام صادق(ع) نقل شده است.[۲] علی بن عباس جراذینی یکی از راویان سلسله‌سند این روایت، ضعیف دانسته شده است.[۳] احمد نجاشی رجال‌شناس شیعه، او را غلوکننده[۴] و علامه حلی وی را فردی فرومایه که به روایتش اعتنایی نمی‌شود شمرده‌اند.[۵] حسن بن عبدالرحمن حمانی دیگر راوی این سلسله‌سند نیز ناشناخته بوده و در کتاب‌های رجالی درباره او مطلبی ذکر نشده است.[۶] از این رو، این روایت را از نظر سند ضعیف شمرده‌اند.

بررسی محتوا

در این روایت، غیرشیعیان حرام‌زاده شمرده شده‌اند. این مطلب با دیگر روایات شیعه ناسازگار است؛ چراکه بر اساس روایات، هر کسی با آداب و رسوم خود ازدواج کند، حتی اگر مسلمان نباشد، فرزند او حلال‌زاده است.[۷]

برخی محققان (صرف نظر از ضعف سند) معنای عبارت «اَوْلَادُ بَغَایا» که در روایت به‌کار رفته را به معنای حرام‌زاده ندانسته‌اند؛ بلکه به معنای کسی دانستند که از مال حرام به دنیا آمده است؛ زیرا استدلال ذکر شده در روایت، مربوط به غنیمت، خمس و خراج است. در روایت، استدلال شده که خمس و خراج متعلق به اهل‌بیت(ع) است و اهل‌بیت آن را بر غیرشیعه حرام کرده‌اند. اگر مراد از غنیمت، کنیزی باشد که غیرشیعه با او ازدواج کرده نیز، با دیگر روایات شیعه ناسازگار شمرده شده؛ زیرا اهل سنت ازدواج با کنیز را جایز می‌دانند و طبق روایات شیعه هر کسی با رسوم خود ازدواج کند، فرزند او حلال‌زاده است.


منابع

  1. كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي، تهران، دار الکتب الاسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۲۸۵، ح۴۳۱.
  2. كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي، تهران، دار الکتب الاسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۲۸۵، ح۴۳۱.
  3. ابن داوود، رجال ابن داوود، قم، رضی، ۱۳۹۳ق، ص۲۶۱؛ تفرشی، نقد الرجال، قم، مؤسسه آل البیت، چاپ اول، ۱۴۱۸ق، ج۳، ص۲۷۴؛ خوئی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، بی‌جا، بی‌نا، چاپ پنجم، ۱۴۱۳ق، ج۱۳، ص۷۲.
  4. نجاشی، رجال النجاشی، قم، جامعه مدرسین، چاپ پنجم، ۱۳۱۶ق، ص۲۵۵.
  5. علامه حلی، خلاصه الاقوال، بی جا، مؤسسه نشر الفقاهه، چاپ اول، ۱۴۱۷ق، ص۳۶۷.
  6. نمازی شاهرودی، علی، مستدرکات علم رجال الحدیث، تهران، چاپخانه حیدری، چاپ اول، بی‌تا، ج۲، ص۴۱۸.
  7. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، المکتبه الاسلامیه، ج۲، ص۳۲۴.