قیام عاشورا برای خدا یا به خواست مردم: تفاوت میان نسخه‌ها

جزبدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶: خط ۶:
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
{{درگاه|امام حسین}}
{{درگاه|امام حسین}}
انگیزه اصلی قیام عاشورا در واقع حرکتی الهی برای مبارزه با یک جریان انحرافی بود که در درون جامعه مسلمانان پدید آمده بود. [[امر به معروف]]، [[نهی از منکر]]، احقاق حق و مبارزه با باطل از ارکان این قیام است. نامه مردم کوفه و درخواست از [[امام حسین(ع)]] برای رهبری و تشکیل حکومت بعد از خروج امام از [[مدینه]] و عدم بیعت با [[یزید]] به دست امام رسیده است. [[نامه کوفیان]] باعث شد امام از مکه به سمت [[کوفه]] حرکت کند که در پایان با عدم همراهی مردم کوفه امام به [[شهادت]] رسید.
انگیزه اصلی قیام عاشورا را حرکتی الهی برای مبارزه با یک جریان انحرافی در درون جامعه مسلمانان، دانسته‌اند. [[امر به معروف]]، [[نهی از منکر]]، احقاق حق و مبارزه با باطل از ارکان این قیام است. نامه مردم کوفه و درخواست از [[امام حسین(ع)]] برای رهبری و تشکیل حکومت بعد از خروج امام از [[مدینه]] و عدم بیعت با [[یزید]] به دست امام رسیده است. [[نامه کوفیان]] باعث شد امام از مکه به سمت [[کوفه]] حرکت کند که در پایان با عدم همراهی مردم کوفه امام به [[شهادت]] رسید.
== فلسفه قیام امام حسین(ع) ==
== فلسفه قیام امام حسین(ع) ==
بعد از بررسی دلایل قیام امام حسین(ع) این حقیقت مسلم خواهد شد که انگیزه اصلی قیام عاشورا در واقع مبارزه با یک جریان انحرافی بود که در درون جامعه مسلمانان پدید آمده بود. جریانی که اساس دین را هدف قرار داده و به تدریج جامعه مسلمانان را از حاکمیت احکام الهی و شریعت آسمانی تهی سازد.
بعد از بررسی دلایل قیام امام حسین(ع) این حقیقت مسلم خواهد شد که انگیزه اصلی قیام عاشورا در واقع مبارزه با یک جریان انحرافی بود که در درون جامعه مسلمانان پدید آمده بود. جریانی که اساس دین را هدف قرار داده و به تدریج جامعه مسلمانان را از حاکمیت احکام الهی و شریعت آسمانی تهی سازد.

نسخهٔ ‏۲۴ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۱۷

سؤال

آیا قیام امام حسین(ع) یک حرکت دموکراتیک بوده است؟ چون اهل کوفه به وی نامه داده بودند و حسین(ع) برای اجرای دموکراسی به طرف کوفه حرکت کردند آیا چنین بوده است؟!


درگاه‌ها
امام حسین.png


انگیزه اصلی قیام عاشورا را حرکتی الهی برای مبارزه با یک جریان انحرافی در درون جامعه مسلمانان، دانسته‌اند. امر به معروف، نهی از منکر، احقاق حق و مبارزه با باطل از ارکان این قیام است. نامه مردم کوفه و درخواست از امام حسین(ع) برای رهبری و تشکیل حکومت بعد از خروج امام از مدینه و عدم بیعت با یزید به دست امام رسیده است. نامه کوفیان باعث شد امام از مکه به سمت کوفه حرکت کند که در پایان با عدم همراهی مردم کوفه امام به شهادت رسید.

فلسفه قیام امام حسین(ع)

بعد از بررسی دلایل قیام امام حسین(ع) این حقیقت مسلم خواهد شد که انگیزه اصلی قیام عاشورا در واقع مبارزه با یک جریان انحرافی بود که در درون جامعه مسلمانان پدید آمده بود. جریانی که اساس دین را هدف قرار داده و به تدریج جامعه مسلمانان را از حاکمیت احکام الهی و شریعت آسمانی تهی سازد.

این قیام و حرکت امام حسین در زمان حکومت معاویه انجام نشد و یکی از دلایل این مسئله را باید در تفاوت حکومت یزید با معاویه جستجو کرد. تا زمانی که معاویه در رأس حکومت قرار گرفته بود سعی می‌کرد از رویارویی مستقیم با شریعت الهی و احکام دینی اسلام بپرهیزد اما برخلاف وی پسرش یزید، از تجاهر به فسق و مخالفت علنی با احکام اسلام ابایی نداشت. وی منصب خلافت مسلمانان را عملاً به ابزاری برای نابودی اساس دین بکار گرفته بود. وقتی مأمور یزید بن معاویه از امام حسین(ع) خواست با یزید بیعت کند، امام فرمود: چگونه با فردی فاسق و شارب الخمر که آشکارا تظاهر به فسق می‌کند بیعت کنم؟[۱]

فلسفه قیام امام امر به معروف و نهی از منکر بود. هنگامی که امام از مدینه خارج می‌شد خطاب به برادر خود محمد بن حنفیه فرمود: اینک من از مدینه خارج می‌شوم ولی نه برای ریاست و حکومت و رسیدن به جاه و مقام بلکه برای اجرای امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح امت جدم رسول خدا(ص).[۲]

اساس حرکت امام قیام در راه احقاق حق و مبارزه با باطل بود که ایشان فرمودند: آیا نمی‌بینید که به حق رفتار نمی‌شود و از باطل جلوگیری نمی‌گردد. پس جا دارد یک مؤمن در چنین شرایطی تن به شهادت دهد. ایشان همچنین در نامه ای که به بزرگان بصره نوشتند انگیزه قیام خود را دعوت مردم به کتاب خدا و سنت رسول او در زمانی که سنت پیامبر از بین رفته و بدعت‌ها فزونی یافته ذکر نمودند.[۳]

بنابراین انگیزه و هدف امام حسین(ع) از قیام کربلا چیزی جز عمل به وظیفه شرعی و انجام تکالیف الهی نبود.

خواست مردم در قیام عاشورا

از نکات قابل توجه در قیام امام و به طور کلی موضوع جایگاه حاکمیت سیاسی معصومان، مسئله توجه به نقش رضایت و خواست مردم در آن است. شکل‌گیری حاکمیت سیاسی حاکم اسلامی و اِعمال این حاکمیت پس از پذیرش، اعلام رضایت و اقبال مردمی به آن تحقق یافتنی است؛ چنان‌که اساس حکومت رسول خدا(ص) در مدینه، حاکمیت سیاسی امام علی(ع) در کوفه و پس از ایشان دوران کوتاه حکومت امام حسن مجتبی(ع) در پی اعلام حمایت و بیعت گروه‌های کثیری از مسلمانان با آنان تحقق یافت و استمرار آن نیز با حمایت عملی مسلمانان از آنان امکان می‌یافت. امّا این مسئله به مفهوم مشروعیت بخش دانستن خواست مردم برای حکومت دینی و حاکم اسلامی نیست. حاکمیت سیاسی در زمان حضور معصوم انحصاراً متعلق به آنان است و مردم مجاز نیستند به حاکمیت و ولایت سیاسی غیر آنان رضایت دهند.[۴]

از مطالب فوق می‌توان چنین نتیجه گرفت که قیام امام حسین(ع) دارای منشأ الهی و دینی است. البته این به معنای نادیده انگاشتن جنبه مردمی آن نیست. هدف امام و حرکت ایشان در قیام تاریخی عاشورا در راستای عمل به فریضه امر به معروف و نهی از منکر بود، یزید با اقدامات خود و مجبور ساختن امام برای بیعت با وی روندی را آغاز کرد که به نابودی اساس دین می‌انجامید، در کنار این مسئله و پس از عدم بیعت امام با یزید و خورجش از مدینه، مسلمانان کوفه نیز که از اقدامات یزید به ستوه آمده بودند با نامه‌های متعدد از امام خواستند به جانب آنان رود و حکومت ظالمانه یزید را سرنگون سازد.

این دعوت، حجّت را بر امام تمام و تکلیف الهی ایشان را در برابر حکومت و براندازی حاکمیت باطل روشن ساخت. از این رو امام حسین(ع) قیام تاریخی خود را آغاز کرد؛ چنان‌که پیامبر اکرم(ص) و امام علی(ع) و امام حسن مجتبی(ع) نیز پس از اقبال عمومی و اعلام رضایت مردمی به تأسیس حکومت اقدام نمودند لکن این امر به مفهوم اعتماد به حقانیت محض و مشروعیت بخش بودن رأی مردم ـ آن گونه که در دموکراسی تعریف می‌شود ـ نیست.


منابع

  1. باقر شریف قرشی، حیات الامام الحسین(ع)، ج۲، نجف: مطبعه الاداب، ۱۳۹۰ ق، ص۲۵۵.
  2. سید هاشم رسولی محلاتی، زندگی امام حسین(ع)، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۸ ش، ص۱۵۲.
  3. ابو جعفر محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره: دارالمعارف، ۱۹۷۹ م، ج۴، ص۲۶۶.
  4. به عنوان مثال آیات متعددی از قرآن کریم ضمن تأکید بر ولایت سیاسی رسول خدا(ص) از مؤمنان می‌خواهد که اوامر ایشان را اطاعت کنند و در برابر حکم خدا و رسول اختیار و حق مخالفتی برای خود قایل نباشند. رک: نساء، ۶۴، احزاب، ۳۴.