طور سینا: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵: خط ۵:
{{درگاه|واژه‌ها}}
{{درگاه|واژه‌ها}}


طور سینا نام کوه مقدسی است که محل نزول وحی به [[موسی(ع)]] شمرده می‌شود. از این مکان بارها در قرآن نام برده شده که مربوط به وقایع زندگی حضرت موسی(ع) و بنی‌اسرائیل است. طور سینا به اتفاق مفسران، همان میقات و میعادگاهی است که موسی و منتخبینی از [[بنی‌اسرائیل]] به آنجا رفتند و تقاضای رویت خداوند را کردند و در همان‌جا کوه متلاشی شد. طور سینا مکانی است که حضرت موسی چهل شب در آنجا ساکن بود و الواح تورات را در آنجا دریافت کرد.
طور سینا نام کوه مقدسی است که محل نزول وحی به [[موسی(ع)]] شمرده می‌شود. از این مکان بارها در قرآن نام برده شده که مربوط به وقایع زندگی حضرت موسی(ع) و بنی‌اسرائیل است. طور سینا به اتفاق مفسران، همان میقات و میعادگاهی است که موسی و منتخبینی از [[بنی‌اسرائیل]] به آنجا رفتند و تقاضای رویت خداوند را کردند و در همان‌جا کوه متلاشی شد. طور سینا مکانی است که حضرت موسی(ع) چهل شب در آنجا ساکن بود و الواح تورات را در آنجا دریافت کرد.


در آیاتی از قرآن طور مطلق آمده است و معنای کوه را می‌دهد اما به معنای طور سینا نیست.
در آیاتی از قرآن طور مطلق آمده است و معنای کوه را می‌دهد اما به معنای طور سینا نیست.

نسخهٔ ‏۸ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۰۷

سؤال
طور سینا کجاست و چرا مقدس است؟
درگاه‌ها
واژه-ها.png


طور سینا نام کوه مقدسی است که محل نزول وحی به موسی(ع) شمرده می‌شود. از این مکان بارها در قرآن نام برده شده که مربوط به وقایع زندگی حضرت موسی(ع) و بنی‌اسرائیل است. طور سینا به اتفاق مفسران، همان میقات و میعادگاهی است که موسی و منتخبینی از بنی‌اسرائیل به آنجا رفتند و تقاضای رویت خداوند را کردند و در همان‌جا کوه متلاشی شد. طور سینا مکانی است که حضرت موسی(ع) چهل شب در آنجا ساکن بود و الواح تورات را در آنجا دریافت کرد.

در آیاتی از قرآن طور مطلق آمده است و معنای کوه را می‌دهد اما به معنای طور سینا نیست.

نام و موقعیت

سینا را به معنی کوه پر برکت، یا پر درخت یا زیبا می‌دانند. و همان کوهی است که موسی به هنگام مناجات به آنجا می‌رفت.[۱] بعضی از مفسرین گفته‌اند طور به معنای مطلق کوه است، و هر کوهی را طور می‌گویند، اما استعمالش در آن کوهی که موسی(ع) با خدای تعالی سخن گفت غلبه یافته است.[۲]

«طور» در لغت به معنی «کوه» است، ولی با توجه به این که این کلمه در ده آیه از قرآن مجید مطرح شده که در نه مورد سخن از «طور سینا» همان کوهی که در آنجا وحی بر موسی نازل می‌شد به میان آمده است. آیه یک طور.[۳] طور، در لغت به کوه گفته می‌شود؛ اما وقتی با «الف» و «لام» معرفه ذکر می‌شود، مقصود کوه خاصی است. «طور سینا» اسم کوهی است که حضرت موسی ع با خدا در آن مناجات می‌کرد.[۴]

اسم خاص کوهی در سرزمین سینا است![۵] طور در لغت سریانی بمعنی جبل است‏.[۶] سینا به گفته آرتور جفری (درگذشت ۱۹۵۹م) در واژه‌های دخیل در قرآن مجید اصلا سریانی است. طور یعنی کوه و طور سینا یعنی کوه سینا و آن کوهی است که موسی در آنجا با خداوند مناجات کرد. محیی الدین درویش می‌نویسد سینا شبه جزیره ای است از شمال محدود به دریای مدیترانه، از غرب به کانال سوئز و خلیج سوئز، از شرق به فلسطین و خلیج عقبه و از جنوب به رأس محمد در دریای سرخ. و سینا کوهی است واقع در جنوب شبه جزیره سینا. امروز این کوه جبل موسی نامیده می‌شود.[۷]

در تعیین محل کوه سینا، که راهبان آن را (حوریب) می‌نامند؛ میان دانشمندان اختلاف است: بعضی پنداشته‌اند (حوریب) نام سلسله جبال و سینا نام قله‌ای از آن سلسله است. به عقیده بعضی، کوه موسی در میان سلسله طور سینا واقع و در کمر آن قله سینا یا حوریب، که عرب آن را (رأس الصفصافه) می‌نامند قرار دارد و این قله، از شمال مشرِف به سهل الراحه است و بنی‌اسرائیل در سهل الراحه اردو، می‌زده‌اند. بعضی دیگر؛ کوه سینا را بر قلهٔ جنوبی تطبیق می‌کنند و در مجاورت این قله نیز جلگه وسیعی، که بتواند اردوگاه اسرائیلیان باشد؛ وجود دارد. (دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۳۲۱). اما در مورد شبه جزیره سینا، که کوه مورد بحث، در آن واقع شده است؛ محیی‌الدین درویش می‌نویسد: سینا، شبه جزیره است؛ محدود از شمال، به دریای مدیترانه، از غرب به کانال سوئز و خلیج سوئز، از شرق به فلسطین و خلیج عقبه و از جنوب، منتهی است به رأس محمد و دریای سرخ؛ و سینا کوهی است واقع بر جنوب شبه جزیره سینا.[۸]

نزول وحی بر موسی(ع)

مطابق آیات قرآن، در طور سینا به موسی(ع) تورات نازل شد.[۹] در آنجا به موسی گفته شد که با رسالت و سخن گفتن با تو، تو را بر مردم برگزیدم.[۱۰] سخن گفتن با خداوند و اعطای امر نبوت به او در آن مکان انجام گرفت.[۱۱]

میقات چهل روزه موسی در کوه طور انجام گرفت.[۱۲] بعد از نجات بنی اسرائیل از چنگال فرعونیان و غرق شدن آنها در نیل، موسی مأموریت پیدا می‌کند برای گرفتن الواح تورات، مدت سی شب به کوه طور برود، ولی بعداً برای آزمایش مردم، ده شب تمدید می‌گردد، و داستان گوساله سامری بوجود می‌آید.[۱۳]

در اینکه موسی(ع) یک میقات و میعاد با پروردگار داشته یا بیشتر در میان مفسران گفتگو است و هر کدام برای اثبات مقصود خود شواهدی از آیات قرآن ذکر کرده‌اند. از مجموع قرائن موجود در آیات قرآن، و روایات، بیشتر چنین به نظر می‌رسد که موسی ع تنها یک میقات داشته، آنهم به اتفاق جمعی از بنی اسرائیل بوده است در همین میقات بود که خداوند الواح تورات را نازل کرد و با موسی ع سخن گفت و نیز در همین میقات بود که بنی اسرائیل به موسی ع پیشنهاد کردند از خدا بخواهد خود را نشان دهد، و نیز در همین‌جا بود که صاعقه یا زلزله‌ای درگرفت و موسی ع بیهوش شد و بنی اسرائیل بر زمین افتادند.[۱۴]

طور و بنی اسرائیل

قوم بنی اسرائیل از موسی(ع) تقضا کردند تا خدا را به آنها نشان دهد. موسی هفتاد نفر از آنان را انتخاب کرد و به میقات (طور سینا) برد.[۱۵] خداوند پس از تقاضای آنان، کوهی را متلاشی ساخت و موسی بیهوش شد.[۱۶]

در چگونگی قرار گرفتن کوه بالای سر بنی اسرائیل[۱۷] جمعی از مفسران معتقدند که به فرمان خداوند، طور از جا کنده شد و همچون سایبانی بر سر آنها قرار گرفت در حالی که بعضی دیگر می‌گویند: زلزله شدیدی در کوه واقع شد و چنان کوه به لرزه درآمد که افرادی که پائین کوه بودند، سایه قسمت‌های بالای آن را بر سر خود مشاهده کردند و احتمال می‌دادند هر لحظه ممکن است بر سر آنها فرود آید، ولی به لطف الهی زلزله آرام گرفت و کوه به جای خود قرار گرفت‏. این احتمال نیز وجود دارد که قطعه عظیمی از کوه به فرمان خدا بر اثر زلزله و صاعقه شدید از جا کنده شد، و از بالای سر آنها گذشت به طوری که چند لحظه، آن را بر فراز سر خود دیدند و تصور کردند که بر آنها فرو خواهد افتاد.[۱۸]

تقدس

کوه طور، محل وحی به موسی بود.[۱۹] اما این سرزمین پیش از نزول وحی به موسی هم مقدس شمرده می‌شد. در قرآن آمده است که به موسی گفته می‌شود که کفش‌هایت را دربیاور که تو در سرزمین مقدسی هستی.[۲۰] در جایی دیگر از قسمتی از این سرزمین به الْبُقْعَةِ الْمُبَارَکَةِ: جایگاه مبارک نام می‌برد.[۲۱] خداوند به کوهی که موسی(ع) بر روی آن با خدا سخن گفته سوگند یاد کرده است.[۲۲] خداوند در قرآن به کوه طور قسم خورده است.[۲۳]


منابع

  1. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دار الکتب الاسلامیه، ج۲۷، ص۱۴۰.
  2. علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۴.
  3. مکارم شیرازی، ناصر، برگزیده تفسیر نمونه، ج۴، ص۵۵۶.
  4. هاشمی رفسنجانی، اکبر، و برخی از محققان مرکز فرهنگ ومعارف قرآن، فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، ج۱۹، ص۲۳۲.
  5. خرم‌دل، مصطفی، تفسیر نور، تهران، احسان، ۱۳۸۴، ص۱۱۱۴.
  6. کاشانی، فتح‌الله‏، منهج الصادقین فی إلزام المخالفین‏، تهران، کتابفروشی اسلامیه‏، ج۹، ص۴۹.
  7. خرمشاهی، بهاءالدین، قرآن شناخت، تهران، ۱۳۷۹، طرح نو، ص۲۱۰.
  8. مُهری، محمد جواد. احسن القصص. انتشارات آیین دانش. 1391. ص260.
  9. سوره اعراف آیه ۱۴۳. سوره مریم آیه ۵۲. سوره طه آیه ۸۰. سوره قصص آیه ۴۴ و ۴۶.
  10. سوره اعراف آیه ۱۴۴.
  11. سوره مریم آیه ۵۲. سوره قصص آیه ۴۴ و ۴۶.
  12. ترجمه تفسیر المیزان، ج‏1، ص: ۲۸۶. ذیل آیه ۵۱ سوره بقره.
  13. تفسیر نمونه، ج‏1، ص: ۲۵۳. ذیل آیه ۵۱ سوره بقره.
  14. تفسیر نمونه، ج‏6، ص: 388
  15. تفسیر نمونه، ج‏6، ص: 355
  16. سوره اعراف آیه ۱۴۳ و ۱۵۵. سوره طه آیه ۸۰. سوره بقره آیه ۵۵ و ۵۶. سوره نساء آیه ۱۵۳.
  17. سوره نساء آیه ۱۵۴. سوره اعراف آیه ۱۷۱. سوره بقره آیه ۶۳ و ۹۳.
  18. تفسیر نمونه، ج‏1، ص: 294
  19. مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، تهران، صدرا، ۱۳۹۰، ج۱۳، ص۲۲۲.
  20. سوره طه آیه ۱۲.
  21. سوره قصص آیه ۳۰.
  22. طبرسی، فضل بن حسن‏، تفسیر جوامع الجامع، ترجمه عبدالحمیدی، علی و همکاران، ج‏6، ص: ۱۴۵.
  23. سوره طور آیه ۱، سوره تین آیه ۱ و ۲.