آلایش حدیث: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۱: خط ۱۱:
'''منع از تدوین حدیث'''
'''منع از تدوین حدیث'''


در زمان [[پیامبر(ص)]] مسلمانان به حفظ و نوشتن احادیث ایشان اهمیت زیادی می‌دادند. عده‌ای از [[صحابه]] روایات بسیاری که مجموعاً به حد تواتر می‌رسند، در اثبات وقوع کتابت حدیث در زمان پیامبر(ص) نقل کرده‌اند.<ref>حسینی جلالی، سید محمدرضا، تدوین السنه الشریفه، بی جا، بی تا، ص۲۹.</ref> این مسئله به جهت اهتمام پیامبر(ص) به این امر بوده است.<ref>مؤدب، سیدرضا، تاریخ حدیث، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، ۱۳۸۴، ج۱، ص۲۳–۳۱.</ref> اما بعد از رحلت آن حضرت، خلفا به بهانه‌هایی<ref>تاریخ حدیث، ص۱۸۶–۲۰۵</ref> از نقل و نوشتن حدیث جلوگیری کردند. [[شیعه]] معتقد است هدف اصلی آنها از این کار جلوگیری از انتشار فضائل [[اهل بیت(ع)]] بوده و جهت آشکار نشدن این هدف و این‌که صحابه در برابر این امر مقاومت نشان ندهند از نقل و کتابت هرگونه حدیثی جلوگیری کردند.<ref>تدوین السنه الشریفه، ص۴۱۲–۴۱۴.</ref> [[عمر بن الخطاب]] در نقلی به صحابه چنین گفته است: {{متن عربی|اقلوا الروایه عن رسول الله الا فی ما یعمل به|ترجمه=نقل روایت از پیامبر را کم کنید مگر آنچه را که به آن عمل می‌شود؛}}<ref>ابوبکر، عبدالرزاق، المصنف، بی‌جا، المجلس العاملی، بی تا، ج۱۱، ص۲۶۲، رقم ۲۰۴۹۶.</ref> در خواست قلم و کاغذ توسط پیامبر در اواخر عمر و رد این درخواست توسط عمر نیز در این راستا بیان شده است.<ref>محمد بن اسماعیل البخاری، صحیح البخاری، بیروت، دارالفکر، بی تا، ج۱، ص۳۷؛ عسگری، سید مرتضی، معالم المدرستین، بی جا، مجمع جهانی اهل بیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۱۴۰.</ref>
در زمان [[پیامبر(ص)]] مسلمانان به حفظ و نوشتن احادیث ایشان اهمیت زیادی می‌دادند. عده‌ای از [[صحابه]] روایات بسیاری که مجموعاً به حد تواتر می‌رسند، در اثبات وقوع کتابت حدیث در زمان پیامبر(ص) نقل کرده‌اند.<ref>حسینی جلالی، سید محمدرضا، تدوین السنه الشریفه، بی جا، بی تا، ص۲۹.</ref> این مسئله به جهت اهتمام پیامبر(ص) به این امر بوده است.<ref>مؤدب، سیدرضا، تاریخ حدیث، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، ۱۳۸۴، ج۱، ص۲۳–۳۱.</ref> اما بعد از رحلت آن حضرت، خلفا به بهانه‌هایی<ref>تاریخ حدیث، ص۱۸۶–۲۰۵</ref> از نقل و نوشتن حدیث جلوگیری کردند. [[شیعه]] معتقد است هدف اصلی آنها از این کار جلوگیری از انتشار فضائل [[اهل بیت(ع)]] بوده و جهت آشکار نشدن این هدف و این‌که صحابه در برابر این امر مقاومت نشان ندهند از نقل و کتابت هرگونه حدیثی جلوگیری کردند.<ref>تدوین السنه الشریفه، ص۴۱۲–۴۱۴.</ref> [[عمر بن الخطاب]] در نقلی به صحابه چنین گفته است: {{متن عربی|قَالَ عُمَرُ: أَقِلُّوا الرِّوَايَةَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِلَّا فِيمَا يُعْمَلُ بِهِ.|ترجمه=نقل روایت از پیامبر را کم کنید مگر آنچه را که به آن عمل می‌شود؛}}<ref>ابوبکر، عبدالرزاق، المصنف، بی‌جا، المجلس العاملی، بی تا، ج۱۱، ص۲۶۲، رقم ۲۰۴۹۶؛ ابن کثیر، ابوالفداء، البدایه و النهایه، بی جا، دارالفکر، ۱۴۰۷ ق، ج۸، ص۱۰۷</ref> در خواست قلم و کاغذ توسط پیامبر در اواخر عمر و رد این درخواست توسط عمر نیز در این راستا بیان شده است.<ref>محمد بن اسماعیل البخاری، صحیح البخاری، بیروت، دارالفکر، بی تا، ج۱، ص۳۷؛ عسگری، سید مرتضی، معالم المدرستین، بی جا، مجمع جهانی اهل بیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۱۴۰.</ref>


این منع تا زمان [[عمر بن عبدالعزیز]] ادامه یافت اما او بنا بر مصالحی، این ممنوعیت را لغو کرد و دستور به گردآوری و تدوین احادیث داد؛ ولی تا مرگ او (۱۰۱ق) عملی نشد تا آنکه در سال ۱۴۳ تدوین حدیث در میان [[اهل سنت]] آغاز گردید. تدوین حدیث در میان شیعیان در زمان پیامبر آغاز و در دوران اهل بیت نیز ادامه داشته است و در هیچ زمانی متوقف نشده است.<ref>معالم المدرستین، ج۲، ص۵۰–۶۷.</ref>
این منع تا زمان [[عمر بن عبدالعزیز]] ادامه یافت اما او بنا بر مصالحی، این ممنوعیت را لغو کرد و دستور به گردآوری و تدوین احادیث داد؛ ولی تا مرگ او (۱۰۱ق) عملی نشد تا آنکه در سال ۱۴۳ تدوین حدیث در میان [[اهل سنت]] آغاز گردید. تدوین حدیث در میان شیعیان در زمان پیامبر آغاز و در دوران اهل بیت نیز ادامه داشته است و در هیچ زمانی متوقف نشده است.<ref>معالم المدرستین، ج۲، ص۵۰–۶۷.</ref>

نسخهٔ ‏۷ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۷:۰۰

سؤال

آلایش حدیث چیست و عوامل تاریخی آلایش حدیث را بیان کنید؟

پیامبر اکرم(ص) تمسک به قرآن و اهل بیت(ع) را مایه رستگاری امت اسلام معرفی کرده است؛[۱]

آلایش‌های حدیثی

«آلایش» در لغت به معنی آلودن و آلودگی و ناپاکی است.[۲] مقصود از آلایش حدیث، هرگونه آسیبی است که سند و متن احادیث را دچار مشکل کرده است. از مهم‌ترین آسیب‌های حدیثی، می‌توان منع از تدوین حدیث، ورود احادیث خرافی (اسرائیلیات) در میان روایات و احادیث ساختگی را برشمرد که شمار بسیاری از احادیث ساختگی و خرافی در واقع از آثار منع از تدوین حدیث هستند.

منع از تدوین حدیث

در زمان پیامبر(ص) مسلمانان به حفظ و نوشتن احادیث ایشان اهمیت زیادی می‌دادند. عده‌ای از صحابه روایات بسیاری که مجموعاً به حد تواتر می‌رسند، در اثبات وقوع کتابت حدیث در زمان پیامبر(ص) نقل کرده‌اند.[۳] این مسئله به جهت اهتمام پیامبر(ص) به این امر بوده است.[۴] اما بعد از رحلت آن حضرت، خلفا به بهانه‌هایی[۵] از نقل و نوشتن حدیث جلوگیری کردند. شیعه معتقد است هدف اصلی آنها از این کار جلوگیری از انتشار فضائل اهل بیت(ع) بوده و جهت آشکار نشدن این هدف و این‌که صحابه در برابر این امر مقاومت نشان ندهند از نقل و کتابت هرگونه حدیثی جلوگیری کردند.[۶] عمر بن الخطاب در نقلی به صحابه چنین گفته است: «قَالَ عُمَرُ: أَقِلُّوا الرِّوَايَةَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِلَّا فِيمَا يُعْمَلُ بِهِ.؛ نقل روایت از پیامبر را کم کنید مگر آنچه را که به آن عمل می‌شود؛»[۷] در خواست قلم و کاغذ توسط پیامبر در اواخر عمر و رد این درخواست توسط عمر نیز در این راستا بیان شده است.[۸]

این منع تا زمان عمر بن عبدالعزیز ادامه یافت اما او بنا بر مصالحی، این ممنوعیت را لغو کرد و دستور به گردآوری و تدوین احادیث داد؛ ولی تا مرگ او (۱۰۱ق) عملی نشد تا آنکه در سال ۱۴۳ تدوین حدیث در میان اهل سنت آغاز گردید. تدوین حدیث در میان شیعیان در زمان پیامبر آغاز و در دوران اهل بیت نیز ادامه داشته است و در هیچ زمانی متوقف نشده است.[۹]

منابع

  1. حسینی میلانی، سید علی، حدیث الثقلین، بی جا، مرکز الابحاث العقائدیه، ۱۴۲۱ق، ج۱.
  2. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا (برنامه نرم‌افزاری).
  3. حسینی جلالی، سید محمدرضا، تدوین السنه الشریفه، بی جا، بی تا، ص۲۹.
  4. مؤدب، سیدرضا، تاریخ حدیث، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، ۱۳۸۴، ج۱، ص۲۳–۳۱.
  5. تاریخ حدیث، ص۱۸۶–۲۰۵
  6. تدوین السنه الشریفه، ص۴۱۲–۴۱۴.
  7. ابوبکر، عبدالرزاق، المصنف، بی‌جا، المجلس العاملی، بی تا، ج۱۱، ص۲۶۲، رقم ۲۰۴۹۶؛ ابن کثیر، ابوالفداء، البدایه و النهایه، بی جا، دارالفکر، ۱۴۰۷ ق، ج۸، ص۱۰۷
  8. محمد بن اسماعیل البخاری، صحیح البخاری، بیروت، دارالفکر، بی تا، ج۱، ص۳۷؛ عسگری، سید مرتضی، معالم المدرستین، بی جا، مجمع جهانی اهل بیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۱۴۰.
  9. معالم المدرستین، ج۲، ص۵۰–۶۷.