گردن زدن کافران در آیه ۴ سوره محمد

از ویکی پاسخ
سؤال

آیهٔ ۴ سورهٔ محمد، به چه حادثه تاریخی اشاره دارد. آیا در عصر کنونی هم باید با کفار چنین برخورد کرد؟

در آیه ۴ سوره محمد، روش برخورد با مشرکان در جنگ بیان شده است. عبارت «لقیتم» گر چه معنای عام ملاقات با کسی است، اما با وجود چند قرینه در آیه مانند صحبت از رفتار با اسیران، پایان جنگ و شهادت مجاهدان، معلوم می‌شود که معنای ملاقات، رویارویی در صحنه جنگ می‌باشد. عبارت «فضرب الرقاب» به معنای گردن زدن و کنایه از قتل است و چون روشن‌ترین مصداق قتل زدن گردن بوده است، در آیه از این عبارت استفاده شده است. بنابر این با توجه به معانی لغوی کلمات، معلوم می‌شود مراد از ملاقات و گردن زدن، قتال و جنگیدن در میدان جنگ می‌باشد.

در ادامه در آیه زمان پایان قتال بیان شده است، که تا زمانی به جنگ ادامه دهید که نبرد پایان یابد و بعد از آن به احکام اسارت اشاره می‌کند که یا ایشان را آزاد کنید یا از آن‌ها فدیه و عوض دریافت کنید و سپس آزادشان کنید. بنابر این قتل بعد از جنگ به‌طور کلی منتفی شده است.

در پایان آیه نیز به بحث امتحان الهی اشاره می‌کند که هدف از این نبرد امتحان الهی است و افرادی که در این نبرد کشته می‌شوند اعمالشان ضایع نمی‌شود و رستگار خواهند بود.

متن آیه

شأن نزول آیه

علامه طباطبایی می‌نویسند: در الدر المنثور است که ابن منذر از ابن جریح روایت کرده است، «در ذیل آیه ﴿وَ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمالَهُمْ این آیه درباره کسانی از اصحاب رسول خدا(ص) نازل شده است که در جنگ احد کشته شدند.»[۱]

از این آیه اینطور برداشت می‌شود که این آیه عام است و در صدد بیان یک قاعدهٔ کلی است و تا روز قیامت و در همهٔ عصرها که جنگی میان کفار و اسلام اتفاق بیفتد، این آیه مصداق دارد؛ بنابراین، دیدگاه درالمنثور و افراد دیگر که این آیه را به جنگ احد، مقید می‌کنند درست نمی‌باشد.[۲]

ملاقات کفار در میدان جنگ

«ضرب الرقاب» مصدر است و در تقدیر چنین است: «اضربوا ضرب الرقاب» بزنید گردنشان را. همان‌طور که واضح است گردن زدن کنایه از قتل است، و چون گردن زدن روشن‌ترین مصداق قتل بوده روی آن تکیه شده است و هدف این است که دشمن از پای درآید. «لقیتم» از مادهٔ «لقاء»، به معنای «جنگ» است. قرائن متعددی در خود این آیه وجود دارد که معنای لقاء، در این آیه رویارویی برای نبرد و جنگ می‌باشد، مانند بحث از رفتار با «اسیران» و واژهٔ «حرب» (جنگ) و «شهادت در راه خدا» که در ذیل آیه آمده است. بنابر این با وجود اینکه «لقاء» گاه به معنای هر گونه ملاقات و گاه به معنای روبرو شدن در میدان جنگ استعمال می‌شود و در قرآن مجید در هر دو معنی به کار رفته است، اما با توجه به قرائن در آیه، معنای رویارویی در جنگ برداشت می‌شود.

در عبارت ﴿حَتَّی تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها «حتی» غایت و مدت انجام «فضرب الرقاب» است، یعنی به قتل کفار تا زمانی که جنگ بار سنگین خود را بر زمین نهد، ادامه دهید و بعد از آن دیگران را به اسارت بگیرید. نکته قابل توجه این است که بارهای سنگین در آیه به جنگ نسبت داده شده است و به این معنا است که تا بارهای سنگین در جنگ که کنایه از سلاح‌ها و مواردی که جنگجویان با خود به همراه دارند بر زمین گذاشته نشود، جنگ پایان نخواهد پذیرفت.

دستور به اسارت بعد از پایان جنگ

«اثخنتموهم» از مادهٔ «ثخن» به معنای غلظت و صلابت است و به همین مناسبت به پیروزی و غلبهٔ آشکار و تسلط کامل بر دشمن اطلاق می‌شود. گرچه غالب مفسران این جمله را به معنای کثرت و شدت کشتار از دشمن گرفته‌اند، ولی چنان که گفتیم این معنی در ریشهٔ لغوی این عبارت نیست، اما از آن جا که گاه جز با کشتار شدید و وسیع دشمن، خطر بر طرف نمی‌گردد، یکی از مصادیق این جمله در چنین شرائطی می‌تواند مسئله کشتار بوده باشد نه مفهوم اصلی آن.[۳]

با توجه به عبارت «اثخنتموهم»، آیهٔ فوق بیانگر یک دستور جنگی است که پیش از درهم شکستن قطعی مقاومت دشمن، نباید اقدام به گرفتن اسیر کرد، چرا که پرداختن به این امر گاهی سبب تزلزل موقعیت مسلمانان در جنگ خواهد شد و پرداختن به امر اسیران، ممکن است آن‌ها را از وظیفهٔ اصلی خود بازدارد.

«فشدوا الوثاق» (با توجه به این که «وثاق» به معنای طناب یا هرچیزی است که با آن می‌بندند) اشاره به محکم کاری در بستن اسیران است، مبادا اسیر از فرصت استفاده کند و خود را آزاد ساخته و ضربه کاری وارد سازد.

حکم اسیران

در جملهٔ ﴿فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً حکم اسیران جنگی بیان می‌شود که بعد از خاتمه جنگ باید در مورد آن‌ها تصمیم‌گیری شود، می‌فرماید: یا بر آن‌ها منت بگذارید و بدون عوض آزادشان کنید یا از آن‌ها فدیه و عوض بگیرید و آزاد نمایید

به این ترتیب اسیر جنگی را نمی‌توان بعد از پایان جنگ به قتل رسانید، بلکه رهبر مسلمین طبق مصالحی که در نظر می‌گیرد، آن‌ها را گاه بدون عوض، گاه با عوض، آزاد می‌سازد. در مورد عوض هم گفته شده است که از توانایی این فرد استفاده شود، مثلاً برای تدریس به فرزندان مسلمانان از او استفاده شود.

جنگ محل آزمون الهی

در ادامه این عبارت می‌آید که :﴿وَ لکنْ لِیَبْلُوَا بَعْضَکمْ بِبَعْضٍ «اما خدا می‌خواهد بعضی از شما را با بعضی دیگر بیازماید». این در حقیقت فلسفهٔ جنگ و نکتهٔ اصلی درگیری حق و باطل است، در این پیکارها صفوف مؤمنان واقعی از اهل سخن جدا می‌شوند. استعدادها شکوفا می‌گردد و نیروی استقامت زنده می‌شود و هدف اصلی زندگی دنیا که آزمودگی و پرورش قدرت ایمان است تأمین می‌گردد.

و در آیه قبل از این آیه آمده است: ﴿وَ لِیُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ یَمْحَقَ الْکافِرِینَ: «هدف این است که خداوند (در سایه این پیکارها) افراد با ایمان را خالص گرداند و کافران را نابود سازد».


معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر

۱ـ تفسیر احسن الحدیث، علی اکبر قرشی، ج۳، ص۶۳ و ج۱۰، ص۱۷۸.

۲ـ تفسیر هدایت؛ گروهی از مترجمان، ج۲، ص۳۱۵ و ج۱۳، ص۲۰۴.


منابع

  1. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، ج۶، ص۴۸.
  2. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ترجمه موسوی همدانی، محمد باقر، قم، جامعه مدرسین، ج۱۸، ص۳۴۴.
  3. در «لسان العرب» از ابن الاعرابی نقل می‌کند که اثخن اذا غلب و قهر.