پیش نویس:عرش الهی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
(ابرابزار) |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}} | ||
عرش در تعاریف مختلف به معنای تخت پادشاهی، سقف، علم و قدرت خداوند، جسم کل، ملک و ماسویالله آمده است. در فلسفه، کلام و عرفان، تعابیر گوناگونی از عرش ارائه شده که شامل مرکز فرماندهی جهان، علم بیپایان خداوند، محل سلطنت و تدبیر الهی و حتی فلکالافلاک است. برخی عرش را جسمی مادی دانستهاند، درحالیکه دیگران آن را نمادی از اقتدار الهی تعبیر کردهاند. در روایات، عرش مکانی عظیم توصیف شده که فرشتگان آن را حمل میکنند و بر آن جمله «لا اله الا الله، محمد رسولالله، علی امیرالمؤمنین» نوشته شده است. همچنین در سایر ادیان به عرش الهی اشاره شده و آن را تخت خداوند توصیف کردهاند. | |||
عرش در تعاریف مختلف به معنای تخت پادشاهی، سقف، علم و قدرت خداوند، جسم کل، ملک و ماسویالله آمده است. در فلسفه، کلام و عرفان، تعابیر گوناگونی از عرش ارائه شده که شامل مرکز فرماندهی جهان، علم بیپایان خداوند، محل سلطنت و تدبیر الهی و حتی فلکالافلاک است. برخی عرش را جسمی مادی دانستهاند، درحالیکه دیگران آن را نمادی از اقتدار الهی تعبیر کردهاند. در روایات، عرش مکانی عظیم توصیف شده که فرشتگان آن را حمل میکنند و بر آن جمله | |||
در روایات، عرش جایگاهی عظیم دارد که فرشتگان مقرب آن را حمل میکنند و تمثال همه موجودات در آن ثبت شده است. همچنین، از آن بهعنوان عرش نورانی یاد شده که مخلوقات توان نگاه کردن به آن را ندارند. نقل شده که پیامبر(ص) در معراج معصومان را در کنار عرش مشاهده کرده است. فاصله میان ستونهای عرش چنان گسترده است که طی آن هزار سال طول میکشد. در سایر ادیان نیز به عرش اشاره شده است؛ در کتاب مقدس، آسمان عرش خداوند نامیده شده و از آن بهعنوان تختی با چرخهای آتشین که خداوند بر آن نشسته، یاد شده است. | در روایات، عرش جایگاهی عظیم دارد که فرشتگان مقرب آن را حمل میکنند و تمثال همه موجودات در آن ثبت شده است. همچنین، از آن بهعنوان عرش نورانی یاد شده که مخلوقات توان نگاه کردن به آن را ندارند. نقل شده که پیامبر(ص) در معراج معصومان را در کنار عرش مشاهده کرده است. فاصله میان ستونهای عرش چنان گسترده است که طی آن هزار سال طول میکشد. در سایر ادیان نیز به عرش اشاره شده است؛ در کتاب مقدس، آسمان عرش خداوند نامیده شده و از آن بهعنوان تختی با چرخهای آتشین که خداوند بر آن نشسته، یاد شده است. | ||
خط ۱۶: | خط ۱۵: | ||
== معنای عرش الهی == | == معنای عرش الهی == | ||
=== تعریف لغوی عرش === | |||
عرش به معنای تخت پادشاه،<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=کتاب العین|نام=خلیل بن احمد|نام خانوادگی=فراهیدی|صفحه=249}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=لسان العرب|نام=ابن منظور|نام خانوادگی=انصاری|جلد=6|صفحه=313}}</ref> سقف و چیزی است که به ارتفاع تکیه داده باشد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مفردات|نام=راغب|نام خانوادگی=اصفهانی|صفحه=558}}</ref> | |||
=== | در اصطلاح فلسفه و [[عرفان]] به معنای علم<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=ممدّ الهمم|نام=حسن حسنزاده|نام خانوادگی=آملی|جلد=3|صفحه=501}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=اسرار الحکم|نام=محقق|نام خانوادگی=سبزواری|صفحه=۳۵۰ و ۶۴۸}}</ref> و قدرت [[خداوند]]<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=ممدّ الهمم|نام=حسن حسنزاده|نام خانوادگی=آملی|جلد=3|صفحه=501}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تفسیر القرآن|نام=صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی|نام خانوادگی=ملاصدرا|جلد=4|صفحه=182}}</ref> و جسم کل<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مفاتیح الغیب|نام=صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی|نام خانوادگی=ملاصدرا|صفحه=۴۵۴}}</ref> است و در اصطلاح علم کلام به معنای ملک<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=التفسیر الکبیر|نام=فخرالدین|نام خانوادگی=رازی|جلد=14|صفحه=270}}</ref> و ماسویالله<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مرآة العقول|نام=محمد باقر بن محمد تقی|نام خانوادگی=مجلسی|جلد=2|صفحه=69}}</ref> بهکار رفته است. | ||
=== دیدگاه امام خمینی === | |||
[[امامخمینی]] به برخی از این معانی اشاره کرده و افزون بر آن دو معنای دیگر را به آن افزوده است که [[واحدیت]] و فیض مقدس میباشد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=آداب الصلاة|نام=روحالله|نام خانوادگی=خمینی|صفحه=۲۷۳و۲۷۴}}</ref> | |||
=== | === معنای نجومی و فلکی === | ||
در اصطلاح هیئت و نجوم نیز به معنای فلکالافلاک است<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم|نام=محمد بن علی ابن القاضی محمد حامد بن محمد صابر الفاروقی الحنفی|نام خانوادگی=تهانوی|جلد=2|صفحه=۱۱۷۱}}</ref> که از آن به فلک اطلس و فلک اقصی تعبیر میشود.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تشریح الافلاک|نام=محمد بن عزّالدین حسین|نام خانوادگی=بهایی}}</ref> | در اصطلاح هیئت و نجوم نیز به معنای فلکالافلاک است<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم|نام=محمد بن علی ابن القاضی محمد حامد بن محمد صابر الفاروقی الحنفی|نام خانوادگی=تهانوی|جلد=2|صفحه=۱۱۷۱}}</ref> که از آن به فلک اطلس و فلک اقصی تعبیر میشود.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تشریح الافلاک|نام=محمد بن عزّالدین حسین|نام خانوادگی=بهایی}}</ref> | ||
=== معنای مرتبط با عرش === | === معنای مرتبط با عرش === | ||
از الفاظ مرتبط با عرش، کرسی است که به معنای چیزی است که بر آن مینشینند<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مجمع البحرین|نام=فخرالدّین بن محمدعلی|نام خانوادگی=طریحی|جلد=4|صفحه=99}}</ref> و بر آن تکیه میزنند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=لسان العرب|نام=ابن منظور|نام خانوادگی=انصاری|جلد=6|صفحه=193}}</ref> در اصطلاح فلسفی فلک اقصای جسمانی<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الحکمة المتعالیه|نام=صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی|نام خانوادگی=ملاصدرا|جلد=6|صفحه=۳۰۴و۳۰۵}}</ref> و محل امر و نهی<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=کتاب التعریفات،|نام=علی بن محمد|نام خانوادگی=جرجانی|صفحه=119}}</ref> و نفس کلی است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مجموعه رسائل | از الفاظ مرتبط با عرش، کرسی است که به معنای چیزی است که بر آن مینشینند<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مجمع البحرین|نام=فخرالدّین بن محمدعلی|نام خانوادگی=طریحی|جلد=4|صفحه=99}}</ref> و بر آن تکیه میزنند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=لسان العرب|نام=ابن منظور|نام خانوادگی=انصاری|جلد=6|صفحه=193}}</ref> در اصطلاح فلسفی فلک اقصای جسمانی<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الحکمة المتعالیه|نام=صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی|نام خانوادگی=ملاصدرا|جلد=6|صفحه=۳۰۴و۳۰۵}}</ref> و محل امر و نهی<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=کتاب التعریفات،|نام=علی بن محمد|نام خانوادگی=جرجانی|صفحه=119}}</ref> و نفس کلی است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مجموعه رسائل فلسفی صدر المتالهین|نام=صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی|نام خانوادگی=ملاصدرا|صفحه=۴۴۶}}</ref> | ||
=== | === دیدگاه شیخ صدوق === | ||
[[شیخ صدوق]] عرش را به علم بیپایان پرودگار تفسیر کرده است. برخی دیگر نیز آن را کنایه از فرمانروایی، حاکمیت و مالکیت خداوند میدانند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=التمهید فی علوم القرآن|سال=1416|نام=محمدهادی|نام خانوادگی=معرفت|جلد=3|صفحه=125}}</ref> | [[شیخ صدوق]] عرش را به علم بیپایان پرودگار تفسیر کرده است. برخی دیگر نیز آن را کنایه از فرمانروایی، حاکمیت و مالکیت خداوند میدانند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=التمهید فی علوم القرآن|سال=1416|نام=محمدهادی|نام خانوادگی=معرفت|جلد=3|صفحه=125}}</ref> | ||
=== | === دیدگاه علامه طباطبایی === | ||
[[سید محمدحسین طباطبائی|علامه طباطبایی]] معتقد است عرش مرحله تکامل یافتهای از عوالم وجود و مرکز فرماندهی جهان و محل صدور دستورات الهی است و نشستن خداوند بر عرش نیز کنایه از تدبیر جهان و علم او به تمام امور است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=المیزان|سال=1417|نام=سید محمدحسین|نام خانوادگی=طباطبایی|جلد=17|صفحه=289}}</ref> | [[سید محمدحسین طباطبائی|علامه طباطبایی]] معتقد است عرش مرحله تکامل یافتهای از عوالم وجود و مرکز فرماندهی جهان و محل صدور دستورات الهی است و نشستن خداوند بر عرش نیز کنایه از تدبیر جهان و علم او به تمام امور است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=المیزان|سال=1417|نام=سید محمدحسین|نام خانوادگی=طباطبایی|جلد=17|صفحه=289}}</ref> | ||
== حقیقت عرش == | == حقیقت عرش == | ||
=== نظر متکلمان درباره عرش === | |||
=== | |||
* گروهی از [[متکلمان]]؛ از قبیل [[مجسّمه]] و مشبّهه قائل به تجسم خداوند بوده و معنای لغوی عرش را اختیار کردهاند و معتقدند عرش تختی است که خداوند بر آن نشسته است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=آبکار الافکار|نام=سیف الدین|نام خانوادگی=آمدی|صفحه=461}}</ref> | * گروهی از [[متکلمان]]؛ از قبیل [[مجسّمه]] و مشبّهه قائل به تجسم خداوند بوده و معنای لغوی عرش را اختیار کردهاند و معتقدند عرش تختی است که خداوند بر آن نشسته است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=آبکار الافکار|نام=سیف الدین|نام خانوادگی=آمدی|صفحه=461}}</ref> | ||
* درمقابل برخی از [[معتزله]] تشبیه در عرش را نپذیرفته اما در توضیح و تأویل آن به بیراهه رفتهاند و آن را مجرد تخیل و [[تمثیل]] معنا کردهاند که مقصود بیان عظمت و کبریای حق است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=شرح اصول الکافی|نام=صدرالدین محمد بن ابراهیم قوام شیرازی|نام خانوادگی=ملاصدرا|جلد=3|صفحه=310}}</ref> | * درمقابل برخی از [[معتزله]] تشبیه در عرش را نپذیرفته اما در توضیح و تأویل آن به بیراهه رفتهاند و آن را مجرد تخیل و [[تمثیل]] معنا کردهاند که مقصود بیان عظمت و کبریای حق است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=شرح اصول الکافی|نام=صدرالدین محمد بن ابراهیم قوام شیرازی|نام خانوادگی=ملاصدرا|جلد=3|صفحه=310}}</ref> | ||
=== | === تفاسیر متعددی از عرش === | ||
* بعضی مفسران همانند [[زمخشری]]،<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الکشاف|نام=جارالله محمودبن عمر|نام خانوادگی=زمخشری|جلد=3|صفحه=52}}</ref> [[فخر رازی]]،<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=التفسیر الکبیر|نام=ابوعبداللّه محمّد بن عمر بن حسین رازی شافعی|نام خانوادگی=فخر رازی|جلد=14|صفحه=۲۵۸و۲۷۶}}</ref> [[بیضاوی]]<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تفسیر بیضاوی|نام=ناصرالدین عبدالله بن عمر|نام خانوادگی=بیضاوی|جلد=3|صفحه=16}}</ref> و [[نیشابوری]]<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تفسیر غرائب القرآن|نام=نظام الدین حسن بن محم|نام خانوادگی=نیشابوری|جلد=3|صفحه=۲۴۷و۲۶۴}}</ref> در این امر از معتزله متأثر بودهاند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=شرح اصول الکافی|نام=محمد بن ابراهیم قوام شیرازی|نام خانوادگی=ملاصدرا|جلد=3|صفحه=311}}</ref> آنان بر اساس مشرب تفسیری خود، تفاسیرِ متعددی چون ملک<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الکشاف|نام=محمود بن عمر بن محمد|نام خانوادگی=زمخشری|جلد=3|صفحه=52}}</ref> و عالم جسمانی<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=التفسیر الکبیر|نام=ابوعبداللّه محمّد بن عمر بن حسین رازی شافعی|نام خانوادگی=فخرالدین|صفحه=137}}</ref> از عرش آرایه کردهاند،<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=دایرةالمعارف فارسی|نام=غلامحسین|نام خانوادگی=مصاحب|جلد=2|صفحه=۱۷۲۷}}</ref> | |||
* بعضی مفسران همانند [[زمخشری]]،<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الکشاف|نام=جارالله محمودبن عمر|نام خانوادگی=زمخشری|جلد=3|صفحه=52}}</ref> [[فخر رازی]]،<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=التفسیر الکبیر|نام=ابوعبداللّه محمّد بن عمر بن | * اما برخی متکلمان [[شیعی]] طبق بعضی روایات،<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=التوحید|نام=محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی|نام خانوادگی=صدوق|صفحه=۳۲۷}}</ref> عرش را به علم<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تفسیر الصافی|نام=ملا محمد بن مرتضی بن محمود|نام خانوادگی=فیض کاشانی|صفحه=۲۸۲}}</ref> یا ماسویالله<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مرآة العقول|نام=محمد باقر بن محمد تقی|نام خانوادگی=مجلسی|جلد=2|صفحه=69و73}}</ref> معنا کردهاند. | ||
* اما برخی متکلمان [[شیعی]] طبق بعضی روایات،<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=التوحید|نام=محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی|نام خانوادگی=صدوق|صفحه=۳۲۷}}</ref> عرش را به علم<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تفسیر الصافی|نام=ملا محمد بن مرتضی بن محمود|نام خانوادگی=فیض کاشانی|صفحه=۲۸۲}}</ref> یا ماسویالله<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مرآة العقول|نام=محمد باقر بن محمد تقی|نام خانوادگی=مجلسی|جلد=2|صفحه=69و73}}</ref> معنا کردهاند. | |||
=== دیدگاه ملاصدرا === | === دیدگاه ملاصدرا === | ||
خط ۵۶: | خط ۵۱: | ||
=== تفسیرهای عرفا از عرش === | === تفسیرهای عرفا از عرش === | ||
* عرفا تفسیرهای مختلفی از عرش بیان کردهاند و عرش را محیط بر جمیع اجسام<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الفتوحات المکیه|نام=محمد بن علی|نام خانوادگی=ابن عربی|جلد=2|صفحه=۱۷۴}}</ref> و آن را محل استقرار اسمای الهی میدانند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الفتوحات المکیه|نام=محمد بن علی|نام خانوادگی=ابن عربی|جلد=2|صفحه=129}}</ref> | |||
* عرفا تفسیرهای مختلفی از عرش بیان کردهاند و عرش را محیط بر جمیع اجسام<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الفتوحات المکیه|نام=محمد بن علی|نام خانوادگی=ابن عربی|جلد=2|صفحه=۱۷۴}}</ref> و آن را محل استقرار اسمای الهی میدانند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الفتوحات المکیه|نام=محمد بن علی|نام خانوادگی=ابن عربی|جلد=2|صفحه=129}}</ref> | |||
* قلب [[مؤمن]] از معانی دیگری است که برای عرش ذکر کردهاند؛<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مفاتیح الأعجاز|نام=محمد بن یحیی|نام خانوادگی=لاهیجی|صفحهها=۱۸۴و۱۸۶}}</ref> از این جهت قلب انسان کامل را عرش اکبر نامیدهاند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم|نام=محمد بن علی ابن القاضی محمد حامد بن محمد صابر الفاروقی الحنفی|نام خانوادگی=تهانوی|جلد=2|صفحه=1171}}</ref> | * قلب [[مؤمن]] از معانی دیگری است که برای عرش ذکر کردهاند؛<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مفاتیح الأعجاز|نام=محمد بن یحیی|نام خانوادگی=لاهیجی|صفحهها=۱۸۴و۱۸۶}}</ref> از این جهت قلب انسان کامل را عرش اکبر نامیدهاند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم|نام=محمد بن علی ابن القاضی محمد حامد بن محمد صابر الفاروقی الحنفی|نام خانوادگی=تهانوی|جلد=2|صفحه=1171}}</ref> | ||
=== دیدگاه امام خمینی === | === دیدگاه امام خمینی === | ||
* [[امام خمینی|امامخمینی]] علاوه بر معانی مزبور دو معنای دیگر به عرش نسبت میدهد که به اعتقاد ایشان در کلمات عرفا مشاهده نمیشود. معنای اول [[حضرت واحدیت]] است که محل اقتدار و سلطنت فیض اقدس است و معنای دوم [[فیض مقدس]] است که محل سلطنت [[اسم اعظم]] است. به اعتقاد ایشان اختلاف ظواهر اخبار در معنای عرش و همچنین حاملان آن، به تعدد معانی عرش بر میگردد و در واقع میان اخبار اختلاف و تعارضی نیست.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=آداب الصلاة|نام=روحالله|نام خانوادگی=خمینی|صفحه=273}}</ref> | |||
* [[امام خمینی|امامخمینی]] علاوه بر معانی مزبور دو معنای دیگر به عرش نسبت میدهد که به اعتقاد ایشان در کلمات عرفا مشاهده نمیشود. معنای اول [[حضرت واحدیت]] است که محل اقتدار و سلطنت فیض اقدس است و معنای دوم [[فیض مقدس]] است که محل سلطنت [[اسم اعظم]] است. به اعتقاد ایشان اختلاف ظواهر اخبار در معنای عرش و همچنین حاملان آن، به تعدد معانی عرش بر میگردد و در واقع میان اخبار اختلاف و تعارضی نیست.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=آداب الصلاة|نام= | * امامخمینی معانی و کاربردهای دیگری برای عرش ذکر کرده است: ماسویالله، جسم کل، علم (علم فعلی)،<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=آداب الصلاة|نام=روحالله|نام خانوادگی=خمینی|صفحه=273}}</ref> علم قضایی،<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تقریرات|نام=روحالله|نام خانوادگی=خمینی|جلد=2|صفحه=547}}</ref> جسم کل محیط، مجموع عالم، علم مفاض به [[انبیا اولوالعزم|انبیا(ع)]] و [[حجج|حجج(ع)]] و فیض منبسط.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=حدیث جنود|نام=روحالله|نام خانوادگی=خمینی|صفحهها=30و31}}</ref> همچنین ایشان با استناد به برخی روایات،<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=بحارالانوار. ج۲۷. ص۱.|سال=۱۴۰۳|نام=محمدباقر|نام خانوادگی=مجلسی|جلد=58|صفحه=39}}</ref> قلب مؤمن را عرش رحمان میداند و معتقد است چون قلب مؤمن منزلگاه و محل سلطنت حق است، توجه و محبت به غیر حق و اولیا او در مشرب عرفان جایز نیست.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=چهل حدیث|نام=روحالله|نام خانوادگی=خمینی|صفحه=480}}</ref> | ||
* امامخمینی معانی و کاربردهای دیگری برای عرش ذکر کرده است: ماسویالله، جسم کل، علم (علم فعلی)<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=آداب الصلاة|نام= | |||
== ویژگیهای عرش در روایات == | == ویژگیهای عرش در روایات == | ||
=== حمل عرش توسط فرشتگان مقرب === | |||
=== | در روایات عرش را به [[فرشته|فرشتگان]] مقرب الهی عرش را حمل میکنند و تمثال تمام موجودات جهان در عرش وجود دارد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=المیزان|تاریخ=۱۴۱۷|نام=سید محمدحسین|نام خانوادگی=طباطبایی|جلد=8|صفحه=170}}</ref> | ||
در روایات عرش را به [[فرشته|فرشتگان]] مقرب الهی عرش را حمل میکنند و تمثال تمام موجودات جهان در عرش وجود دارد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=المیزان|تاریخ=۱۴۱۷|نام=سید محمدحسین|نام خانوادگی=طباطبایی|جلد=8|صفحه=170}}</ref> | |||
=== شعار توحید و ولایت === | === شعار توحید و ولایت === | ||
جملهٔ {{متن عربی|«لا اله الّا اللّه، مُحَمَّدٌ رَسولاللّه، علیٌ امیرالمؤمنین»|ترجمه=خدایی جز خدای یگانه نیست. محمد (ع) فرستاده خداست و علی (ع) امیر | جملهٔ {{متن عربی|«لا اله الّا اللّه، مُحَمَّدٌ رَسولاللّه، علیٌ امیرالمؤمنین»|ترجمه=خدایی جز خدای یگانه نیست. محمد(ع) فرستاده خداست و علی(ع) امیر مؤمنان است.}}بر روی عرش نوشته شده است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=بحارالانوار|تاریخ=۱۴۰۳|نام=محمدباقر|نام خانوادگی=مجلسی|جلد=27|صفحه=1}}</ref> | ||
=== عرش بهعنوان علم بیپایان خداوند === | === عرش بهعنوان علم بیپایان خداوند === | ||
در [[حدیث|حدیثی]] از [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] نقل شده است در سفر [[معراج]]، هنگامی که به عرش نگاه کردم، مشاهده کردم همه[[چهارده معصوم|معصومان]] در طرف راست عرش قرار دارند. در بعضی از روایات نیز وارد شده که عرش، علم بیپایان پروردگار است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=عرش خدا و تفاوت آن با کرسی|نام=بیات|نام خانوادگی=مختاری|صفحه=58}}</ref> | در [[حدیث|حدیثی]] از [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] نقل شده است در سفر [[معراج]]، هنگامی که به عرش نگاه کردم، مشاهده کردم همه[[چهارده معصوم|معصومان]] در طرف راست عرش قرار دارند. در بعضی از روایات نیز وارد شده که عرش، علم بیپایان پروردگار است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=عرش خدا و تفاوت آن با کرسی|نام=بیات|نام خانوادگی=مختاری|صفحه=58}}</ref> | ||
=== | === عظمت و اندازه عرش === | ||
از دیدگاه روایات، عرش باعظمت است و تمام موجودات در مقابل عرش، مثل حلقهای در بیابانی پهناورند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=سیری در اسرار فرشتگان|تاریخ=۱۳۹۳|نام خانوادگی=رستمی و آلبویه|صفحه=۱۹۸}}</ref> همچنین فاصلهٔ بین هریک از ستونهای عرش، بهاندازهای است که هزار سال طول میکشد تا پرندهٔ تیزپروازی بتواند از ستونی به ستون دیگر آن برود.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=سیری در اسرار فرشتگان|نام خانوادگی=رستمی و آلبویه|تاریخ=۱۳۹۳|صفحه=۱۹۸}}</ref> عرش از [[کرسی]] بزرگتر است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=عرش خدا و تفاوت آن با کرسی|نام=بیات|نام خانوادگی=مختاری|صفحه=59}}</ref> | از دیدگاه روایات، عرش باعظمت است و تمام موجودات در مقابل عرش، مثل حلقهای در بیابانی پهناورند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=سیری در اسرار فرشتگان|تاریخ=۱۳۹۳|نام خانوادگی=رستمی و آلبویه|صفحه=۱۹۸}}</ref> همچنین فاصلهٔ بین هریک از ستونهای عرش، بهاندازهای است که هزار سال طول میکشد تا پرندهٔ تیزپروازی بتواند از ستونی به ستون دیگر آن برود.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=سیری در اسرار فرشتگان|نام خانوادگی=رستمی و آلبویه|تاریخ=۱۳۹۳|صفحه=۱۹۸}}</ref> عرش از [[کرسی]] بزرگتر است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=عرش خدا و تفاوت آن با کرسی|نام=بیات|نام خانوادگی=مختاری|صفحه=59}}</ref> | ||
=== | === خلق عرش از نور === | ||
[[خدا|خداوند]] عرش را از نور خلق کرده است و هیچکدام از مخلوقات نمیتوانند به آن نگاه کنند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=معارف قرآنی دیدگاهها | [[خدا|خداوند]] عرش را از نور خلق کرده است و هیچکدام از مخلوقات نمیتوانند به آن نگاه کنند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=معارف قرآنی دیدگاهها درباره عرش خدا|نام=یعقوب|نام خانوادگی=جعفری|جلد=۴۱}}</ref> | ||
== عرش در ادیان دیگر == | == عرش در ادیان دیگر == | ||
عرش الهی در ادیان دیگری مطرح شده است. در [[کتاب مقدس]] آمده است به آسمان [[سوگند|قسم]] نخورید؛ زیرا آسمان همان عرش خداست.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=کتاب | عرش الهی در ادیان دیگری مطرح شده است. در [[کتاب مقدس]] آمده است به آسمان [[سوگند|قسم]] نخورید؛ زیرا آسمان همان عرش خداست.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=کتاب مقدس، کتاب متی|فصل=باب ۵، آیه ۳۵}}</ref> همچنین از آن به تختی یاد شده که چرخهایی دارد و خداوند بر آن نشسته<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=کتاب مقدس، کتاب حزقیال|فصل=باب ۱، آیه ۲۶}}</ref> و عرش و چرخهای آن از آتش ملتهباند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=کتاب مقدس، کتاب دانیال|فصل=باب۷، آیه ۹}}</ref> در جای دیگری از این کتاب، از [[فرشتگانی]] یاد شده که بر سریر (عرش) الهی نشستهاند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=کتاب مقدس، کتاب اول پادشاهان|فصل=باب۲۲، آیه ۱۹}}</ref> همینطور بیان شده است [[ملائکه]] [[سَرّافین]] در اطراف تخت پروردگار، به تسبیح او مشغولاند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=کتاب مقدس، کتاب اشعیای نبی|فصل=باب۶، آیه۳}}</ref> | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
خط ۱۰۵: | خط ۹۷: | ||
}} | }} | ||
{{تکمیل مقاله | {{تکمیل مقاله | ||
| شناسه = | | شناسه = | ||
| تیترها = | | تیترها = | ||
| ویرایش = | | ویرایش = |
نسخهٔ ۲۳ فوریهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۴:۳۰
![]() | این مقاله هماکنون به دست Mohammadaminrazi در حال ویرایش است. |
مقصود از عرش الهی در روایات چیست؟
عرش در تعاریف مختلف به معنای تخت پادشاهی، سقف، علم و قدرت خداوند، جسم کل، ملک و ماسویالله آمده است. در فلسفه، کلام و عرفان، تعابیر گوناگونی از عرش ارائه شده که شامل مرکز فرماندهی جهان، علم بیپایان خداوند، محل سلطنت و تدبیر الهی و حتی فلکالافلاک است. برخی عرش را جسمی مادی دانستهاند، درحالیکه دیگران آن را نمادی از اقتدار الهی تعبیر کردهاند. در روایات، عرش مکانی عظیم توصیف شده که فرشتگان آن را حمل میکنند و بر آن جمله «لا اله الا الله، محمد رسولالله، علی امیرالمؤمنین» نوشته شده است. همچنین در سایر ادیان به عرش الهی اشاره شده و آن را تخت خداوند توصیف کردهاند.
در روایات، عرش جایگاهی عظیم دارد که فرشتگان مقرب آن را حمل میکنند و تمثال همه موجودات در آن ثبت شده است. همچنین، از آن بهعنوان عرش نورانی یاد شده که مخلوقات توان نگاه کردن به آن را ندارند. نقل شده که پیامبر(ص) در معراج معصومان را در کنار عرش مشاهده کرده است. فاصله میان ستونهای عرش چنان گسترده است که طی آن هزار سال طول میکشد. در سایر ادیان نیز به عرش اشاره شده است؛ در کتاب مقدس، آسمان عرش خداوند نامیده شده و از آن بهعنوان تختی با چرخهای آتشین که خداوند بر آن نشسته، یاد شده است.
روایات مختلفی درباره عرش وجود دارد که از جمله آنها این است که فرشتگان مقرب الهی عرش را حمل میکنند و تمثال تمام موجودات جهان در آن قرار دارد. برخی معتقدند که جمله «لا اله الا الله، محمد رسولالله، علی امیرالمؤمنین» بر روی عرش نوشته شده است. در برخی روایات، عرش به عنوان علم بیپایان خداوند معرفی میشود و از نظر عظمت، تمام موجودات در برابر عرش مانند حلقهای در بیابان هستند. عرش از نور ساخته شده و هیچ موجودی نمیتواند به آن نگاه کند. درباره معنای عرش، دیدگاههای مختلفی وجود دارد؛ برخی بر این باورند که عرش تنها باید مورد ایمان قرار گیرد و از تفکر درباره آن پرهیز شود، در حالی که برخی دیگر آن را به مفاهیم مادی یا تمثیلی مانند فرمانروایی و علم خداوند تفسیر میکنند. همچنین در ادیان دیگر نیز به مفهومی مشابه با عرش اشاره شده است، مانند کتاب مقدس که از عرش خدا و ملائکهٔ اطراف آن سخن گفته است.
معنای عرش الهی
تعریف لغوی عرش
عرش به معنای تخت پادشاه،[۱][۲] سقف و چیزی است که به ارتفاع تکیه داده باشد.[۳]
در اصطلاح فلسفه و عرفان به معنای علم[۴][۵] و قدرت خداوند[۶][۷] و جسم کل[۸] است و در اصطلاح علم کلام به معنای ملک[۹] و ماسویالله[۱۰] بهکار رفته است.
دیدگاه امام خمینی
امامخمینی به برخی از این معانی اشاره کرده و افزون بر آن دو معنای دیگر را به آن افزوده است که واحدیت و فیض مقدس میباشد.[۱۱]
معنای نجومی و فلکی
در اصطلاح هیئت و نجوم نیز به معنای فلکالافلاک است[۱۲] که از آن به فلک اطلس و فلک اقصی تعبیر میشود.[۱۳]
معنای مرتبط با عرش
از الفاظ مرتبط با عرش، کرسی است که به معنای چیزی است که بر آن مینشینند[۱۴] و بر آن تکیه میزنند.[۱۵] در اصطلاح فلسفی فلک اقصای جسمانی[۱۶] و محل امر و نهی[۱۷] و نفس کلی است.[۱۸]
دیدگاه شیخ صدوق
شیخ صدوق عرش را به علم بیپایان پرودگار تفسیر کرده است. برخی دیگر نیز آن را کنایه از فرمانروایی، حاکمیت و مالکیت خداوند میدانند.[۱۹]
دیدگاه علامه طباطبایی
علامه طباطبایی معتقد است عرش مرحله تکامل یافتهای از عوالم وجود و مرکز فرماندهی جهان و محل صدور دستورات الهی است و نشستن خداوند بر عرش نیز کنایه از تدبیر جهان و علم او به تمام امور است.[۲۰]
حقیقت عرش
نظر متکلمان درباره عرش
- گروهی از متکلمان؛ از قبیل مجسّمه و مشبّهه قائل به تجسم خداوند بوده و معنای لغوی عرش را اختیار کردهاند و معتقدند عرش تختی است که خداوند بر آن نشسته است.[۲۱]
- درمقابل برخی از معتزله تشبیه در عرش را نپذیرفته اما در توضیح و تأویل آن به بیراهه رفتهاند و آن را مجرد تخیل و تمثیل معنا کردهاند که مقصود بیان عظمت و کبریای حق است.[۲۲]
تفاسیر متعددی از عرش
- بعضی مفسران همانند زمخشری،[۲۳] فخر رازی،[۲۴] بیضاوی[۲۵] و نیشابوری[۲۶] در این امر از معتزله متأثر بودهاند.[۲۷] آنان بر اساس مشرب تفسیری خود، تفاسیرِ متعددی چون ملک[۲۸] و عالم جسمانی[۲۹] از عرش آرایه کردهاند،[۳۰]
- اما برخی متکلمان شیعی طبق بعضی روایات،[۳۱] عرش را به علم[۳۲] یا ماسویالله[۳۳] معنا کردهاند.
دیدگاه ملاصدرا
بنابر نظر ملاصدرا این نوع بیانات بازکردن باب سفسطه و تعطیل و فتح باب تأویل در معاد جسمانی، عذاب قبر، صراط، میزان و حساب است.[۳۴] برخی با تطبیق آن بر هیئت بطلمیوسی آن را بر فلکالافلاک منطبق کردند[۳۵] و برخی با رد این نظریه در علوم جدید ناگزیر از تفسیر دیگری در این زمینه شدند.[۳۶]
تطبیق عرش بر فلک و آسمان نهم
برخی از حکما عرش را بر فلک و آسمان نهم تطبیق داده و بر این باورند که جهان دارای نه فلک میباشد که فلک نهم را محددالجهات، فلکالافلاک، فلک اقصی و فلک اطلس نیز مینامند.[۳۷] برخی آن را به معنای جسم کل، علم حقتعالی و وجود منبسط او دانستهاند.[۳۸] عدهای به مناسبت معنای لغوی که به معنای تخت پادشاهی است، عرش را کنایه از محل سلطنت و اقتدار محل تدبیر عوالم مادون میدانند و بیانگر مقامی است که زمام همه امور به آن منتهی میشود.[۳۹]
تفسیرهای عرفا از عرش
- عرفا تفسیرهای مختلفی از عرش بیان کردهاند و عرش را محیط بر جمیع اجسام[۴۰] و آن را محل استقرار اسمای الهی میدانند.[۴۱]
- قلب مؤمن از معانی دیگری است که برای عرش ذکر کردهاند؛[۴۲] از این جهت قلب انسان کامل را عرش اکبر نامیدهاند.[۴۳]
دیدگاه امام خمینی
- امامخمینی علاوه بر معانی مزبور دو معنای دیگر به عرش نسبت میدهد که به اعتقاد ایشان در کلمات عرفا مشاهده نمیشود. معنای اول حضرت واحدیت است که محل اقتدار و سلطنت فیض اقدس است و معنای دوم فیض مقدس است که محل سلطنت اسم اعظم است. به اعتقاد ایشان اختلاف ظواهر اخبار در معنای عرش و همچنین حاملان آن، به تعدد معانی عرش بر میگردد و در واقع میان اخبار اختلاف و تعارضی نیست.[۴۴]
- امامخمینی معانی و کاربردهای دیگری برای عرش ذکر کرده است: ماسویالله، جسم کل، علم (علم فعلی)،[۴۵] علم قضایی،[۴۶] جسم کل محیط، مجموع عالم، علم مفاض به انبیا(ع) و حجج(ع) و فیض منبسط.[۴۷] همچنین ایشان با استناد به برخی روایات،[۴۸] قلب مؤمن را عرش رحمان میداند و معتقد است چون قلب مؤمن منزلگاه و محل سلطنت حق است، توجه و محبت به غیر حق و اولیا او در مشرب عرفان جایز نیست.[۴۹]
ویژگیهای عرش در روایات
حمل عرش توسط فرشتگان مقرب
در روایات عرش را به فرشتگان مقرب الهی عرش را حمل میکنند و تمثال تمام موجودات جهان در عرش وجود دارد.[۵۰]
شعار توحید و ولایت
جملهٔ ««لا اله الّا اللّه، مُحَمَّدٌ رَسولاللّه، علیٌ امیرالمؤمنین»؛ خدایی جز خدای یگانه نیست. محمد(ع) فرستاده خداست و علی(ع) امیر مؤمنان است.»بر روی عرش نوشته شده است.[۵۱]
عرش بهعنوان علم بیپایان خداوند
در حدیثی از پیامبر(ص) نقل شده است در سفر معراج، هنگامی که به عرش نگاه کردم، مشاهده کردم همهمعصومان در طرف راست عرش قرار دارند. در بعضی از روایات نیز وارد شده که عرش، علم بیپایان پروردگار است.[۵۲]
عظمت و اندازه عرش
از دیدگاه روایات، عرش باعظمت است و تمام موجودات در مقابل عرش، مثل حلقهای در بیابانی پهناورند.[۵۳] همچنین فاصلهٔ بین هریک از ستونهای عرش، بهاندازهای است که هزار سال طول میکشد تا پرندهٔ تیزپروازی بتواند از ستونی به ستون دیگر آن برود.[۵۴] عرش از کرسی بزرگتر است.[۵۵]
خلق عرش از نور
خداوند عرش را از نور خلق کرده است و هیچکدام از مخلوقات نمیتوانند به آن نگاه کنند.[۵۶]
عرش در ادیان دیگر
عرش الهی در ادیان دیگری مطرح شده است. در کتاب مقدس آمده است به آسمان قسم نخورید؛ زیرا آسمان همان عرش خداست.[۵۷] همچنین از آن به تختی یاد شده که چرخهایی دارد و خداوند بر آن نشسته[۵۸] و عرش و چرخهای آن از آتش ملتهباند.[۵۹] در جای دیگری از این کتاب، از فرشتگانی یاد شده که بر سریر (عرش) الهی نشستهاند.[۶۰] همینطور بیان شده است ملائکه سَرّافین در اطراف تخت پروردگار، به تسبیح او مشغولاند.[۶۱]
جستارهای وابسته
منابع
- ↑ فراهیدی، خلیل بن احمد. کتاب العین. ص۲۴۹.
- ↑ انصاری، ابن منظور. لسان العرب. ج۶. ص۳۱۳.
- ↑ اصفهانی، راغب. مفردات. ص۵۵۸.
- ↑ آملی، حسن حسنزاده. ممدّ الهمم. ج۳. ص۵۰۱.
- ↑ سبزواری، محقق. اسرار الحکم. ص۳۵۰ و ۶۴۸.
- ↑ آملی، حسن حسنزاده. ممدّ الهمم. ج۳. ص۵۰۱.
- ↑ ملاصدرا، صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی. تفسیر القرآن. ج۴. ص۱۸۲.
- ↑ ملاصدرا، صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی. مفاتیح الغیب. ص۴۵۴.
- ↑ رازی، فخرالدین. التفسیر الکبیر. ج۱۴. ص۲۷۰.
- ↑ مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی. مرآة العقول. ج۲. ص۶۹.
- ↑ خمینی، روحالله. آداب الصلاة. ص۲۷۳و۲۷۴.
- ↑ تهانوی، محمد بن علی ابن القاضی محمد حامد بن محمد صابر الفاروقی الحنفی. موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم. ج۲. ص۱۱۷۱.
- ↑ بهایی، محمد بن عزّالدین حسین. تشریح الافلاک.
- ↑ طریحی، فخرالدّین بن محمدعلی. مجمع البحرین. ج۴. ص۹۹.
- ↑ انصاری، ابن منظور. لسان العرب. ج۶. ص۱۹۳.
- ↑ ملاصدرا، صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی. الحکمة المتعالیه. ج۶. ص۳۰۴و۳۰۵.
- ↑ جرجانی، علی بن محمد. کتاب التعریفات،. ص۱۱۹.
- ↑ ملاصدرا، صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی. مجموعه رسائل فلسفی صدر المتالهین. ص۴۴۶.
- ↑ معرفت، محمدهادی (۱۴۱۶). التمهید فی علوم القرآن. ج۳. ص۱۲۵.
- ↑ طباطبایی، سید محمدحسین (۱۴۱۷). المیزان. ج۱۷. ص۲۸۹.
- ↑ آمدی، سیف الدین. آبکار الافکار. ص۴۶۱.
- ↑ ملاصدرا، صدرالدین محمد بن ابراهیم قوام شیرازی. شرح اصول الکافی. ج۳. ص۳۱۰.
- ↑ زمخشری، جارالله محمودبن عمر. الکشاف. ج۳. ص۵۲.
- ↑ فخر رازی، ابوعبداللّه محمّد بن عمر بن حسین رازی شافعی. التفسیر الکبیر. ج۱۴. ص۲۵۸و۲۷۶.
- ↑ بیضاوی، ناصرالدین عبدالله بن عمر. تفسیر بیضاوی. ج۳. ص۱۶.
- ↑ نیشابوری، نظام الدین حسن بن محم. تفسیر غرائب القرآن. ج۳. ص۲۴۷و۲۶۴.
- ↑ ملاصدرا، محمد بن ابراهیم قوام شیرازی. شرح اصول الکافی. ج۳. ص۳۱۱.
- ↑ زمخشری، محمود بن عمر بن محمد. الکشاف. ج۳. ص۵۲.
- ↑ فخرالدین، ابوعبداللّه محمّد بن عمر بن حسین رازی شافعی. التفسیر الکبیر. ص۱۳۷.
- ↑ مصاحب، غلامحسین. دایرةالمعارف فارسی. ج۲. ص۱۷۲۷.
- ↑ صدوق، محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی. التوحید. ص۳۲۷.
- ↑ فیض کاشانی، ملا محمد بن مرتضی بن محمود. تفسیر الصافی. ص۲۸۲.
- ↑ مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی. مرآة العقول. ج۲. ص۶۹و۷۳.
- ↑ ملاصدرا، صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی. شرح اصول الکافی. ج۳. ص۳۱۱.
- ↑ سجادی، جعفر. فرهنگ معارف اسلامی. ج۳. ص۱۴۳۷.
- ↑ طباطبایی، سید محمدحسین (۱۴۱۷). المیزان. ج۸. ص۱۵۴.
- ↑ میرداماد، سید محمدباقر بن محمد حسینی استرآبادی. مصنفات. ص۵۶۶.
- ↑ سبزواری، محمدباقر. اسرار الحکم. ص۶۴۸.
- ↑ طباطبایی، سید محمدحسین. المیزان. ج۸. صص۱۴۸و ۱۵۰ و ۱۵۶.
- ↑ ابن عربی، محمد بن علی. الفتوحات المکیه. ج۲. ص۱۷۴.
- ↑ ابن عربی، محمد بن علی. الفتوحات المکیه. ج۲. ص۱۲۹.
- ↑ لاهیجی، محمد بن یحیی. مفاتیح الأعجاز. صص۱۸۴و۱۸۶.
- ↑ تهانوی، محمد بن علی ابن القاضی محمد حامد بن محمد صابر الفاروقی الحنفی. موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم. ج۲. ص۱۱۷۱.
- ↑ خمینی، روحالله. آداب الصلاة. ص۲۷۳.
- ↑ خمینی، روحالله. آداب الصلاة. ص۲۷۳.
- ↑ خمینی، روحالله. تقریرات. ج۲. ص۵۴۷.
- ↑ خمینی، روحالله. حدیث جنود. صص۳۰و۳۱.
- ↑ مجلسی، محمدباقر (۱۴۰۳). بحارالانوار. ج۲۷. ص۱. ج۵۸. ص۳۹.
- ↑ خمینی، روحالله. چهل حدیث. ص۴۸۰.
- ↑ طباطبایی، سید محمدحسین (۱۴۱۷). المیزان. ج۸. ص۱۷۰.
- ↑ مجلسی، محمدباقر (۱۴۰۳). بحارالانوار. ج۲۷. ص۱.
- ↑ مختاری، بیات. عرش خدا و تفاوت آن با کرسی. ص۵۸.
- ↑ رستمی و آلبویه (۱۳۹۳). سیری در اسرار فرشتگان. ص۱۹۸.
- ↑ رستمی و آلبویه (۱۳۹۳). سیری در اسرار فرشتگان. ص۱۹۸.
- ↑ مختاری، بیات. عرش خدا و تفاوت آن با کرسی. ص۵۹.
- ↑ جعفری، یعقوب. معارف قرآنی دیدگاهها درباره عرش خدا. ج۴۱.
- ↑ «باب ۵، آیه ۳۵». کتاب مقدس، کتاب متی.
- ↑ «باب ۱، آیه ۲۶». کتاب مقدس، کتاب حزقیال.
- ↑ «باب۷، آیه ۹». کتاب مقدس، کتاب دانیال.
- ↑ «باب۲۲، آیه ۱۹». کتاب مقدس، کتاب اول پادشاهان.
- ↑ «باب۶، آیه۳». کتاب مقدس، کتاب اشعیای نبی.