مهد در قرآن: تفاوت میان نسخهها
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) جز (A.rezapour صفحهٔ «مهاد» در قرآن را به مهد در قرآن منتقل کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۲ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۲۹
این مقاله هماکنون به دست A.rezapour در حال ویرایش است. |
آیا در لغت عرب «مهادا» به معنی گهواره است؟
مهد، مهاد، مهادا و… همه از یک ریشه هستند و در لغت عرب و قرآن کریم برای معانی شبیه و نزدیک به هم استفاده شدهاند که با نگاهی به لغت و معنای لغوی آن روشن میگردد.
مهد در لغت
جایی که برای خوابیدن بچه آماده میکنند را مهد گویند.[۱] و مهد همان آماده کردن و مهیا ساختن مکان و شرایطی برای زندگی و عاقبت کار خویشتن است.[۲]
بنابراین، مهد یعنی آماده ساختن و اگر به گهواره بچه مهد گفته میشود، برای این است که گهواره جایی است که برای استراحت بهتر کودک آماده میشود و مهد هر چند در نگاه اولیه به گهواره معنی میشود، ولی در اصل هر گونه آمادهسازی شرایط را مهد گویند.
اما مهاد اعم است از گهواره و غیر گهواره؛ یعنی در مهد، آنچه اول به ذهن انسان میآید گهوراه کودک است؛ ولی «مهاد» اعم است از جایی که برای کودک آماده میشود و جایی که برای بزرگسالان استفاده میشود و نیز اعم است از جایی که برای استراحت آماده شود یا برای زندگی عمومی بشر یا یک خانواده محیطی آماده گردد و نیز اعم است از جایگاه بشری در دنیا و جایگاه انسانها در آخرت.[۳]
کلمه مهد و مشتقات آن پانزده مرتبه در قرآن کریم تکرار شده است که هم به معنای گهواره و هم به معنای اعم از گهواره و شرایط زندگی و عاقبت کارها آمده که در این نوشتار به آنها اشاره میشود:
۱. مهد یعنی گهواره: خداوند در چند مورد از کلمهٔ مهد گهواره را منظور کرده از جمله در سخن گفتن حضرت عیسی(ع) در گهواره: ﴿وَیُکلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَکهْلاً وَمِنَ الصَّالِحِینَ﴾[۴]؛ «و با مردم در گهواره و در سن بزرگسالی سخن گفت و از بندگان صالح بود».
۲. مهد یعنی زمین برای زندگی مردم: در کنار این، گاهی خداوند متعال «زمین» را مهد دانسته است. چون آن را برای زندگی بشر آفریده و مهیا ساخته و گسترانیده است هم چنانچه یک مادر، گهواره را برای آسایش و رفاه بچه اش آماده میسازد:
﴿الَّذِی جَعَلَ لَکمُ الْأَرْضَ مَهْدًا وَسَلَک لَکمْ فِیهَا سُبُلًا وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّن نَّبَاتٍ شَتَّی﴾[۵]؛ «همان خداوندی که زمین را برای شما محل آسایش قرار داد و راههایی در آن ایجاد کرد و از آسمان آبی فرستاد که با آن، انواع گوناگون گیاهان را برآوردیم».
در این قسمت مهاد را به معنای فرش و محل آرامش آورده است: ﴿أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهَادًا﴾[۶]؛ «آیا زمین را محل آرامش قرار ندادیم».
۳. جایگاه اهل عذاب: با توجه به این که «مهد» آماده کردن جایگاه بشری معنا شد، خداوند متعال از جهنم نیز بابد جایگاه بود و بد مهاد بودن یاد کرده است یعنی عده ای با کردارهای ناپسند خود بدجایی را برای استراحت خود اختیار نمودند: ﴿وَإِذَا قِیلَ لَهُ اتَّقِ اللّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّه بِالإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَلَبِئْسَ الْمِهَادُ﴾[۷]؛ «وقتی گفته میشود با تقوا باش، لجاجت و تعصب آنها را به گناه میکشاند، آتش دوزخ برای آنان کافی است و چه بد جایگاهی است».
۴. فراهم ساختن وسایل زندگی: خداوند متعال میفرماید این انسان کسی است که وسایل زندگی را برای آنها از هر نظر فراهم ساختم: ﴿وَمَهَّدتُّ لَهُ تَمْهِیدًا﴾.[۸]
۵. آماده کردن سرانجام کار: انسانها هم چنانچه وسایل زندگی و مکان آسایش را برای خود فراهم میسازد، آماده کردن سرانجام کار و سعادت یا به شقاوت رسیدن نیز در گرو اعمال خودش میباشد و خداوند متعال به این نتیجه اشاره کرده و میفرماید: ﴿مَن کفَرَ فَعَلَیْهِ کفْرُهُ وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِأَنفُسِهِمْ یَمْهَدُونَ﴾[۹]؛ «هر کس کافر شود کفرش بر زیان خود اوست و آنها که کار شایسته انجام دهند به خودشان آماده میسازند».
یمهدون از مهد است و به معنای آماده ساختن استعمال شده است.
حاصل سخن این که «مهد» و «مهاد» به معنای آماده ساختن، مهیا کردن، فراهم نمودن و گستراندن بستر و بساط برای آسایش و رفاه آرامش است و به گهواره نیز مهد گفته میشود چون بستری است برای آسایش و رفاه بچه که مادرش آماده کرده است در روایات اسلامی نیز از مهد هم به گهواره و هم به آماده ساختن و گستراندن بساط استفاده شده است. در حقیقت بین مهد و مهاد، عام و خاص مطلق وجود دارد و هر مهادی، مهد را میگیرد؛ و لی هر مهدی مهاد را نمیگیرد.
منابع
- ↑ زاهیدی، خلیل، کتاب العین، بی جا، مؤسسه دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۳۱.
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، بی جا، نشر ادب الحوزه، چاپ اول، ۱۴۰۵ق، ج۳، ص۴۱۱.
- ↑ همان.
- ↑ آل عمران ۴۶؛ مائده / ۱۱۰؛ مریم / ۲۹؛ طه / ۵۳.
- ↑ طه / ۵۳؛ زخرف / ۱۰؛ ذاریات / ۴۸.
- ↑ نباء / ۶.
- ↑ بقره / ۲۰۶؛ آل عمران / ۱۲ و ۱۹۷؛ اعراف / ۴۱؛ رعد / ۱۸؛ ص۵۲.
- ↑ مدثر / ۱۴.
- ↑ روم / ۴۴.