عدالت موجب همدلی است: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
جز (جایگزینی متن - 'هٔ' به 'ه')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵: خط ۵:
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
{{درگاه|حکومت دینی}}
'''عدالت موجب ارتباط دل‌ها است''' در [[خطبه حضرت زهرا(س)]] بیان شده است. در توضیح این جمله بیان شده است که عدل موجب از بین رفتن کینه‌ها و کدورت‌ها و رفع آشوب‌ها و بی‌نظمی‌های اجتماعی می‌شود. [[امام علی(ع)]] نیز جملاتی نزدیک به همین مضمون را در نهج‌البلاغه بیان کرده اند. با توجه به مطالب ذکر شده انچه در اجتماع لازم است ایجاد تعادل در وظایف است. به زمام‌دار قدرت داده شد تا به امور مردم برسد و بر فقیر صبر توصیه شد اما رسیدگی به امور دیگران از او خواسته نشد.
'''عدالت موجب ارتباط دل‌ها است''' در [[خطبه حضرت زهرا(س)]] بیان شده است. در توضیح این جمله بیان شده است که عدل موجب از بین رفتن کینه‌ها و کدورت‌ها و رفع آشوب‌ها و بی‌نظمی‌های اجتماعی می‌شود. [[امام علی(ع)]] نیز جملاتی نزدیک به همین مضمون را در نهج‌البلاغه بیان کرده اند. با توجه به مطالب ذکر شده انچه در اجتماع لازم است ایجاد تعادل در وظایف است. به زمام‌دار قدرت داده شد تا به امور مردم برسد و بر فقیر صبر توصیه شد اما رسیدگی به امور دیگران از او خواسته نشد.
==برسی معنایی==
==برسی معنایی==

نسخهٔ ‏۱ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۲۸

سؤال

مراد از جمله «و العدل تنسیقاً للقلوب» که در خطبه حضرت زهرا(س) آمده‌ است؟

درگاه‌ها
حکومت دینی.png


عدالت موجب ارتباط دل‌ها است در خطبه حضرت زهرا(س) بیان شده است. در توضیح این جمله بیان شده است که عدل موجب از بین رفتن کینه‌ها و کدورت‌ها و رفع آشوب‌ها و بی‌نظمی‌های اجتماعی می‌شود. امام علی(ع) نیز جملاتی نزدیک به همین مضمون را در نهج‌البلاغه بیان کرده اند. با توجه به مطالب ذکر شده انچه در اجتماع لازم است ایجاد تعادل در وظایف است. به زمام‌دار قدرت داده شد تا به امور مردم برسد و بر فقیر صبر توصیه شد اما رسیدگی به امور دیگران از او خواسته نشد.

برسی معنایی

«تسنیق» به معنای تنظیم است.[۱] پس عبارت خطبه به این معنی است که: «خداوند عدل و دادگستری را سبب برقراری ارتباط قلب‌ها با یکدیگر قرار داد». فراز بعدی خطبه حضرت فاطمه(س) این عبارت است: «و طاعتَنا نظاماً للملّه و اِمامتَنا اَماناً مِنَ الفُرقَه»[۲] این دو فراز از خطبه مکمل یکدیگرند و اشاره به دو نوع اختلاف در جامعه دارد که یکی نابرابری در توزیع ثروت خدادادی است که همه باید به‌طور عادلانه از آن بهره‌مند شوند و دیگری اختلاف در عقاید و افکار.

با نگاه دقیق به جرم و جنایت‌هایی که در عالم رخ می‌دهد، سرمنشأ اصلی آنها، فقدان عدالت و وجود نابرابری و تبعیض به ویژه در مسئله ثروت است که عده‌ای از آن نعمت بهره‌مند و اکثریت فاقد آن هستند و چون تبعیض برای بسیاری غیرقابل تحمل است، لذا سر از طغیان و جنایت درمی‌آورد.

تاثیر عدالت

امام علی(ع) می‌فرماید: «ان الله فرض علی ائمه‌ العدول ان یقدّروا انفسهم بضعفه الناس کی لا یتبیّغ بالفقیر فقره؛ خداوند متعال بر پیشوایان عادل واجب کرده‌ است که بر خود تنگ بگیرند تا نیاز تهیدستان، آنان را به هیجان و شورش واندارد.»[۳] پس بی‌عدالتی موجب به هم ریختن جامعه و از هم پاشیدگی و دوری قلب‌ها و دل‌ها می‌شود که، ظلم ناپایدار است. در مقابل، اگر افراد جامعه مشاهده کردند که امام و رهبر و به دنبال آنها تمام مسئولین، زندگی مناسب با عدالت اجتماعی دارند، قلب آنها آرام گرفته و اطمینان خود را از دست نخواهند داد و در پی آن، مردم با یکدیگر مهربان تر خواهند شد.

در این زمینه حضرت علی(ع) می‌فرماید: «و لو شئتُ لاهتدیتُ الطریقَ الی مُصفّی هذا العسلِ و لباب هذا القمحِ ولکنْ هیهاتَ اَنْ یقودَنی جشَعی اِلی تخیُّرِ الاَطْعِمه اَنْ یغلبَنی هوای و لعلَّ بالحجاز و الیمامه مَنْ لاعهد له بالشبع و لا طمع له فی القرص؛ اگر بخواهم راه دستیابی به عسل مصفا و نان مغز گندم را بلد هستم، اما هیهات که هوای نفس را به اختیار غذاهای لذیذ بکشام و حال آن که شاید در حجاز یا یمامه کسی باشد که هرگز سیر نشده و مدتهاست قرص نان به دست نیاورده است؛»[۴]

حفظ تعادل در جامعه

لازمه تنسیق و ایجاد ارتباط، تساوی در حقوق نیست، بلکه تعادل، بهترین کنش ارتباطی و پربازده‌ترین روابط است. اگر بر زن حجاب واجب شده‌ است، زینت کردن به طلا و حریر را هم حلال شده و اگر به والی قدرت داده شد در مقابل، زهد و بیداری و رسیدگی در نیمه شب و باز بودن در منزل به روی ارباب رجوع نیز بر او واجب شده‌ است. اگر بر فقیر صبر واجب شد، رسیدگی به نیازمندان از او خواسته نشده‌ است و …. از این جهت است که فرمودند: «العدل نظام الاِمرَه؛ عدل سازمان حکومت است» و «العدل ملاک»[۵]


برای مطالعه بیشتر


منابع

  1. فیروز آبادی، قاموس اللغه، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، چاپ اول، ج۳، ص۴۱۲.
  2. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، دارالرضا، بی‌تا، ج۲۹، ص۲۲۳.
  3. نهج البلاغه، محمد عبده، ص۴۰۰.
  4. نهج البلاغه، صبحی صالح، بیروت، ۱۳۸۷ق، ص۴۱۸ و نهج البلاغه، محمد عبده، ص۵۰۵.
  5. محدث، سید جلال الدین، شرح فارسی غرر و درر آمدی، فهرست موضوعی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۷/۹۱۲، سال ۱۳۴۶ ش، ج۷، ص۲۳۶.