جنگ و جهاد از دیدگاه امام علی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۴۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{ویرایش}}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
ویژگی‌های جنگ و جهاد از دیدگاه امام علی
ویژگی‌های جنگ و جهاد از دیدگاه امام علی(ع) چیست؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
{{درگاه|غدیر|حکومت دینی}}
{{درگاه|غدیر|حکومت دینی|سنت}}


== جنگ و جهاد در راه خدا ==
انگیزه الهی و در راه خدا بودن از اصلی‌ترین ویژگی‌های جنگ و جهاد در نگاه [[امام علی(ع)]] دانسته شده است. به توصیه حضرت، مجاهدان نباید عقده‌های شخصی را در نبرد با دشمن دخالت دهند. امام(ع)، جنگ را آخرین راه می‌دانست و تأکید داشت با نصیحت و خیرخواهی از بروز جنگ جلوگیری شود. ایشان،‌ [[صلح]] را بهتر از جنگ می‌دانست؛ چنان‌که در سفارش خود به مالک اشتر صلح را بهتر از جنگ معرفی کرده و از او خواست در صورت پیشنهاد صلح از جانب دشمن، اگر مصلحت کشور و رضای خداوند را در آن دید، بی‌درنگ صلح کند. [[امیرالمؤمنین(ع)]] آغاز جنگ، بدون اتمام حجت را عملی نادرست می‌دانست و با تلاش فراوان، سعی در [[هدایت]] طرف مقابل داشت.
از دیدگاه امام علی(ع)، جنگ و جهادی ارزش و اهمیت دارد که با انگیزه‌ای الهی، «فی سبیل‌الله» و هدف از آن، اعتلای «کلمة الله» و ذلت کافران باشد:


امام در خطبه ۱۹۷ نهج‌البلاغه می‌فرماید: «با ديده بصيرت به راه افتيد، و بايد در جنگ با دشمنانتان نيّت شما صادق باشد. به خداوندى كه جز او خدايى نيست من بر راه حق هستم، و دشمنان بر لغزشگاه باطل ...»<ref>نهج‌البلاغه، همان، خطبهٔ ۱۹۷، ص۴۱۲.</ref>
== ویژگی‌های جهاد در بیان امیرالمؤمنین ==
از دیدگاه [[امیرالمؤمنین(ع)]]، جبهه [[اسلام]] علاوه بر رعایت اصول کلی جنگ، باید ملتزم به مجموعه‌ای از ویژگی‌ها و آداب خاص باشد که رعایت آنها، هم در پیروزی آنان مؤثر است و هم در اثبات حقانیت جبهه اسلام؛ برخی از این اصول و ویژگی‌ها عبارت‌اند از:


«عبدالرحمن بن ابی لیلی» نقل می‌کند، زمانی که سپاه امام علی(ع) با سپاه شام در صفین روبرو شدند، علی(ع) سخنرانی کرد و در آن فرمود اگر با شمشیر در مقابل تجاوزی برخیزیم تا کلام خدا، بلند و گفتار ستم‌گران، پست گردد، راه رستگاری را یافته و نور یقین به دل‌ها تابیده است.<ref>«أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ إِنَّهُ مَنْ رَأَی عُدْوَاناً یُعْمَلُ بِهِ وَ مُنْکراً یُدْعَی إِلَیْهِ فَأَنْکرَهُ بِقَلْبِهِ فَقَدْ سَلِمَ وَ بَرِئَ وَ مَنْ أَنْکرَهُ بِلِسَانِهِ فَقَدْ أُجِرَ وَ هُوَ أَفْضَلُ مِنْ صَاحِبِهِ وَ مَنْ أَنْکرَهُ بِالسَّیْفِ لِتَکونَ کلِمَه اللَّهِ هِیَ الْعُلْیا وَ کلِمَه الظَّالِمِینَ السُّفْلَی فَذَلِک الَّذِی أَصَابَ سَبِیلَ الْهُدَی وَ قَامَ عَلَی الطَّرِیقِ وَ نَوَّرَ فِی قَلْبِهِ الْیَقِین «همان، حکمت۳۷۳، ص۷۱۹. و عزّالدین ابن‌اثیر، الکامل، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، ج۱۳، ص۸۲؛ محمدبن‌جریر طبری، همان، ج۸، ص۳۷۰۶–۳۷۰۵.</ref>
=== جنگ و جهاد در راه خدا (قصد خلوص) ===
از دیدگاه [[امام علی(ع)]]، جنگ و [[جهاد]]، اگر با انگیزه‌ای الهی و در راه خدا باشد، ارزش و اهمیت دارد. توصیه حضرت به یارانش این بود که به خاطر عقده‌های شخصی با دشمن نبرد نکنند؛ بلکه جنگ آنان، در راه خداوند باشد؛ او به «معقل بن قیس» از فرماندهان نظامی خویش سفارش کرد: {{متن عربی|وَ لَا يَحْمِلَنَّكُمُ شَنَآنُهُمْ عَلَى قِتَالِهِم‏|ترجمه=به‌خاطر دشمنی شخصی، با دشمنان پیکار نکند}}.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=نهج البلاغه|سال=1414|نام=محمد بن حسين|نام خانوادگی=شريف الرضی|ناشر=قم، انتشارات هجرت|صفحه=493}}</ref>


توصیهٔ حضرت علی(ع)، به یاران خویش این بود که به خاطر عقده‌های شخصی با دشمن نبرد نکنند بلکه جنگ آنان، در راه خداوند باشد. آن حضرت به «معقل بن قیس» ـ یکی از فرماندهان نظامی خویش ـ فرمود: … مواظب باش پیش از آن‌که دشمن را به صلح و راه خدا دعوت کنی و راه عذرشان را در پیشگاه خدا ببندی، به خاطر عدوات شخصی، باآن‌ها پیکار نکنی.<ref>همان، نامه ۱۲، ص۴۹۳؛ نصربن‌مزاحم منقری، همان، ص۲۰۵.</ref>
عبدالرحمن بن ابی‌لیلی نقل می‌کند، زمانی که سپاه امام علی(ع) با سپاه شام در [[صفین]] روبرو شدند، علی(ع) سخنرانی کرد و در آن فرمود: {{متن عربی|أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ إِنَّهُ مَنْ رَأَى عُدْوَاناً يُعْمَلُ بِهِ وَ مُنْكَراً يُدْعَى إِلَيْهِ فَأَنْكَرَهُ بِقَلْبِهِ فَقَدْ سَلِمَ وَ بَرِئ|ترجمه=اگر در مقابل تجاوزی برخیزیم تا کلام خدا، بلند و گفتار ستمگران، پست گردد، راه رستگاری را یافته‌ایم}}.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=نهج البلاغه|سال=1414|نام=محمد بن حسين|نام خانوادگی=شريف الرضی|ناشر=قم، انتشارات هجرت|صفحه=541}}</ref>


آن حضرت در آخرین لحظات عمر شریفشان، در وصایای خویش به امام حسن و امام حسین(ع) فرمود:
[[امام علی(ع)]] پس از ضربت خوردن توسط [[ابن‌ملجم]]، وصیتی برای فرزندانش دارد و در آن چنین توصیه می‌کند که با اموال، جان و زبانتان، در راه خدا جهاد کنند: {{متن عربی|وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي الْجِهَادِ بِأَمْوَالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ وَ أَلْسِنَتِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ}}.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=نهج البلاغه|سال=1414|نام=محمد بن حسين|نام خانوادگی=شريف الرضی|ناشر=قم، انتشارات هجرت|صفحه=421}}</ref>


«الله الله فی الجهاد بأموالکم و أنفسکم و ألسنتکم فی سبیل الله…»؛<ref>همان، نامه ۴۷، ص۵۵۹؛ فتال نیشابوری، همان، ص۱۳۶؛ موفق‌بن‌احمد خوارزمی، المناقب، ص۳۸۵.</ref> خدا را خدا را در مورد جهاد با اموال، جانها و زبان‌های خویش «در راه خدا»، فراموش نکنید.
=== جنگ، آخرین راهکار ===
امام علی(ع)، جنگ را آخرین راه می‌دانست و تأکید داشت با [[نصیحت]] و خیرخواهی از بروز جنگ جلوگیری شود. امام،‌ [[صلح]] را بهتر از جنگ می‌دانست و به [[مالک‌اشتر]] گفت: {{متن عربی|وَ لَا تَدْفَعَنَّ صُلْحاً دَعَاكَ إِلَيْهِ عَدُوُّكَ و لِلَّهِ فِيهِ رِضًا فَإِنَّ فِي الصُّلْحِ دَعَةً لِجُنُودِكَ وَ رَاحَةً مِنْ هُمُومِكَ وَ أَمْناً لِبِلَادِكَ وَ لَكِنِ الْحَذَرَ كُلَّ الْحَذَرِ مِنْ عَدُوِّكَ بَعْدَ صُلْحِهِ|ترجمه=در میدان نبرد، اگر دشمن پرچم دوستی برافراشت و به آن‌ها اعتماد داشتی و رضای خدا و مصلحت کشور را در صلح یافتی، بی‌درنگ صلح کن؛ زیرا صلح هر چه باشد از جنگ بهتر است...}}.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=نهج البلاغه|سال=1414|نام=محمد بن حسين|نام خانوادگی=شريف الرضی|ناشر=قم، انتشارات هجرت|صفحه=422}}</ref>


بنابراین حضرت جهاد «فی سبیل الله» را دارای ارزش می‌داند و در نظر ایشان مرگ در راه خدا گرامی‌ترین مرگ‌هاست. علی(ع) می‌فرماید: پربرکت‌ترین و شرافت‌مندانه‌ترین و باشکوه‌ترین مرگ‌ها، کشته شدن در راه خداست، سوگند به خدایی که جان فرزند ابوطالب در دست اوست، هزار ضربه شمشیر بر من آسان‌تر از آن است که در بسترم بمیرم، در حالی که در مسیر انجام فرمان خدا نباشم.<ref>«اِنَّْ اکرم الموت القتل و الذی نفس ابن ابیطالب بیده لالف ضربه بالسیفِ اهونُ علیّ من میته، علی الفراش فی غیر طاعه الله» همان، خطبهٔ ۱۲۳، ص۲۳۴؛ مجلسی، همان، ج۳۳، ص۴۵۵.</ref>
علی(ع) معتقد بود اگر شیوه‌های سیاسی مناسب برای جلوگیری از جنگ کارساز نبود و به جنگ منجر شد، باید از هر فرصتی برای اتمام جنگ و بازگرداندن صلح استفاده نمود. حضرت در نامه‌ای به یکی از فرماندهان خویش، در مورد گروهی از یاغیان نوشت: {{متن عربی|فَإِنْ عَادُوا إِلَى ظِلِّ الطَّاعَةِ فَذَاكَ الَّذِي نُحِبُّ|ترجمه=اگر آن پیمان شکنان، به سایه فرمانبرداری بازگشتند، این همان چیزی است که ما می‌خواهیم}}.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=نهج البلاغه|سال=1414|نام=محمد بن حسين|نام خانوادگی=شريف الرضی|ناشر=قم، انتشارات هجرت|صفحه=366}}</ref>


== جنگ، آخرین راهکار ==
امام پیش از آغاز [[جنگ جمل]] گفت که امید صلح دارد، اگر آن‌ها اجابت کنند و بپذیرند؛ اما اگر نپذیرند، باید به آخرین علاج یعنی جنگ، اقدام نمود.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الفتنه و وقعه الجمل|سال=1404|نام=سیف‌بن‌ عمر|نام خانوادگی=تمیمی|ناشر=بیروت، دارالنفائس|صفحه=150}}</ref> قبل از جنگ جمل رفاعه بن رافع به امام علی(ع) گفت: ای امیرمؤمنان بر چه کاری تصمیم گرفته‌ای؟ حضرت فرمود: آنچه نیت کرده‌ام، اصلاح است. اگر از ما بپذیرند. رفاعه گفت: نپذیرفتند چه کنیم؟ امام جواب داد: آنان را فرا می‌خوانیم و از حق، به اندازه‌ای به آنان می‌بخشیم که امید داریم، راضی شوند؛ رفاعه سؤال کرد: اگر راضی نشدند؟ امام فرمود: اگر ما را به خود واگذارند، آن‌ها را به حال خود وا می‌گذاریم. رفاعه گفت: اگر ما را به خود واگذار نکنند؟ علی(ع) جواب داد: در مقابل آنان از خود دفاع می‌کنیم. رفاعه گفت: تصمیم خوبی است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=شرح نهج البلاغه|سال=1404|نام=عبد الحميد بن هبه الله‏|نام خانوادگی=ابن أبي الحديد|ناشر=قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی|جلد=14|صفحه=17}}</ref>
حضرت علی(ع)، همواره جنگ را آخرین راه می‌دانست و تا مجبور نمی‌شد، اقدام به جنگ نمی‌کرد. آن حضرت، سعی داشت با نصیحت و خیرخواهی از بروز جنگ جلوگیری کند و بعد او اتمام حجت، جنگ را آغاز می‌نمود. ایشان طبق آموزه‌های الهی، صلح را از جنگ ستوده‌تر و بهتر معرفی می‌کند. و به مالک اشتر چنین سفارش می‌کند: … در میدان نبرد، بسیار اتفاق افتد که نیروی دشمن، سفرهٔ صلح اندازد و پرچم دوستی و آشنایی برفرازد، همین که مطابق آزمایش‌های سیاسی، به راستی گفتار دشمن اعتماد کردی و رضای خدا و مصلحت کشور را در صلح یافتی، بی‌درنگ صلح کن؛ زیرا صلح هر چه باشد از جنگ ستوده‌تر و بهتر است….<ref>نهج‌البلاغه، همان، نامه ۵۳، ص۵۸۶؛ ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول، ص۱۴۵؛ شیخ محمدباقر محمودی، نهج السعاده، ج۵، ص۱۱۳.</ref>


قبل از آغاز جنگ جمل فرمودند: … ما امید صلح داریم، اگر آن‌ها اجابت کنند و بپذیرند؛ و اگر نپذیرند، «فان آخر الدواء الکی»؛<ref>آخرین دوا، داغ کردن است. در قدیم جراحات را به جای پانسمان (که در عصر حاضر متداول است)، داغ می‌کردند. ابن‌خلدون، العبر، ترجمهٔ محمد پروین گنابادی، ج۲، ص۸۱۹؛ محمدبن‌یوسف صالحی شامی، سبل الهدی، ج۱۲، ص۱۶۰.</ref> باید به آخرین علاج یعنی (جنگ)، اقدام نمود<ref>طبری، همان، ج۶، ص۲۴۱۸؛ سیف‌بن‌عمر الضبی الاسدی، الفتنه و وقعه الجمل، ص۱۵۰.</ref> از منظر امام علی(ع)، جنگ و جهاد، نه ذاتی و قاعده، که امری عَرَضی و اضطراری است؛ حضرت، این دیدگاه را، به شخص پیامبر اکرمn، نسبت می‌دهد و می‌فرماید: پیامبر، مانند طبیبی سیار بود که نخست، مرهم و داروهای عادّی را برای درمان زخم و مریض خود به کار می‌بست و در صورت نیاز و ضرورت، به داغ کردن زخم می‌پرداخت.<ref>«طَبِیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ، قَدْ أَحْکمَ مَرَاهِمَهُ، وَ أَحْمَی مَوَاسِمَهُ، یَضَعُ مِنْ ذَلِک حَیْثُ الْحَاجَه إِلَیْه»، نهج‌البلاغه، همان، خطبهٔ ۱۰۷.</ref>
پیش از جنگ صفین، سپاه امام علی(ع)، نارضایتی خود را از تأخیر در جنگیدن با شامیان، ابراز داشتند. امام، تأخیر در جنگ را به این امید دانست که گروهی از دشمنان، به امام بپیوندند و [[هدایت]] یابند: {{متن عربی|فَوَاللَّهِ مَا دَفَعْتُ الْحَرْبَ يَوْماً إِلَّا وَ أَنَا أَطْمَعُ أَنْ تَلْحَقَ بِي طَائِفَةٌ فَتَهْتَدِيَ بِي وَ تَعْشُوَ إِلَى ضَوْئِي وَ ذَلِكَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَقْتُلَهَا عَلَى ضَلَالِهَا وَ إِنْ كَانَتْ تَبُوءُ بِآثَامِهَا}}.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=نهج البلاغه|سال=1414|نام=محمد بن حسين|نام خانوادگی=شريف الرضی|ناشر=قم، انتشارات هجرت|صفحه=106}}</ref>


امام علی(ع) معتقد بودند اگر شیوه‌های سیاسی مناسب برای جلوگیری از جنگ کارساز نبود، و به جنگ منجر شد، باید از هر فرصتی برای اتمام جنگ و بازگرداندن صلح استفاده نمود. حضرت در نامه‌ای به یکی از فرماندهان خویش، در مورد گروهی از یاغیان نوشت:
=== جلوگیری از جنگ پیش از اتمام حجت ===
در مورد امام علی(ع) گفته‌اند حضرت هیچ‌گاه بدون اتمام حُجت، جنگ را آغاز نمی‌کرد. [[شیخ مفید]]، در مورد جنگ جمل می‌نویسد: امام علی(ع) خطاب به مردم گفت: «برای شروع جنگ شتاب مکنید! تا حجت را بر این قوم تمام کنم». سپس [[عبدالله بن عباس]] را احضار کرد، [[قرآن|قرآنی]] به او داد تا نزد [[طلحه]]، [[زبیر]] و [[عایشه]] ببرد و آنان را به احکام قرآن، فراخواند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الجمل|سال=1413|نام=محمد بن محمد|نام خانوادگی=مفید|ناشر=قم، مکتب الإعلام الإسلامی|صفحه=336}}</ref> ابن‌عباس نزد دشمن رفت و پس از بازگشت، گفت: این قوم، تنها، خواستار جنگ هستند. تیراندازان دشمن، شروع به تیرباران کردند و ابن‌عباس از امام خواست تا فرمان جنگ دهد؛ اما امام دستور آغاز جنگ را نداد و خواست تا یکبار دیگر با آن‌ها اتمام حجت شود.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=المعجم الاوسط|سال=1405|نام=سلیمان بن احمد|نام خانوادگی=طبرانی|ناشر=ریاض، مکتبة المعارف|جلد=4|صفحه=228}}</ref>


اگر آن پیمان شکنان، به سایهٔ فرمانبرداری بازگردند، دل‌خواه همین است و چنان‌چه بر نفاق‌افکنی و سرکشی، پای فشاری کردند، آن‌گاه با کمک فرمانبرداران، با سرکشان پیکار کن!<ref>«فَإِنْ عَادُوا إِلَی ظِلِّ الطَّاعَه فَذَاک الَّذِی نُحِبُّ وَ إِنْ تَوَافَتِ الْأُمُورُ بِالْقَوْمِ إِلَی الشِّقَاقِ وَ الْعِصْیَانِ فَانْهَدْ بِمَنْ أَطَاعَک إِلَی مَنْ عَصَاک» همان، نامهٔ ۴، ص۴۸۴.</ref>
=== نادیده انگاشتن تعصبات قومی و ملی ===
رزمنده اسلام باید همه تعصبات جاهلی، قومی، نسبی و ملی را کنار گذاشته، تنها بر محور حق مجاهده کند. اگر اقوام و نسب نزدیک یا دور در محور حق مجتمع شدند، جهاد در کنار آنها خواهد بود، اما اگر آنان در زیر پرچم باطل گرد آمدند، جهاد با آنان خواهد بود: {{عربی|وَ لَقَدْ كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص نَقْتُلُ آبَاءَنَا وَ أَبْنَاءَنَا وَ إِخْوَانَنَا وَ أَعْمَامَنَا مَا يَزِيدُنَا ذَلِكَ إِلَّا إِيمَاناً وَ تَسْلِيماً وَ مُضِيّاً عَلَى‏ اللَّقَمِ|ترجمه=ما در كنار رسول خدا بوديم، پدران و فرزندان و عموهاى خود را به امر حق مى‌كشتيم و اين مسئله جز بر ايمان و تسليم و حركت در راه راست و شكيبايى بر سوزش الم و كوشش ما در جهاد با دشمن نمى‌افزود}}.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=نهج البلاغه|سال=1414|نام=محمد بن حسين|نام خانوادگی=شريف الرضی|ناشر=قم، انتشارات هجرت|صفحه=91}}</ref>


ایشان عجله برای شروع جنگ را ناپسند دانسته و معتقد بود برای شروع جنگ نباید عجله کرد، باید با نرمش و شکیبایی دشمن را به اطاعت از حق فراخواند و حجّت را بر او تمام کرد.
=== ابتدا به جنگ، ممنوع ===
مکتب امام، مکتب صلح و محبت و هدایت است و تا آنجا که میسور است، جلوی جنگ و خون‌ریزی را می‌گیرد. اگر از بروز جنگ گریزی نبود، در میدان کارزار می‌بایست منتظر شروع جنگ از سوی دشمن شد. حضرت در نامه خود به [[مالک اشتر]] که یکی از فرماندهان ارشد وی در [[جنگ صفین]] بود، او را به همین اصل توصیه می‌دهد<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=وقعة صفین|سال=1404|نام=نصر بن مزاحم|نام خانوادگی=منقری|ناشر=قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی|صفحه=153}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=بحارالانوار|سال=1403|نام=محمد باقر|نام خانوادگی=مجلسی|ناشر=بیروت، دار إحياء التراث العربی|جلد=22|صفحه=374}}</ref> و خود به لشکرش می‌فرماید: {{عربی|لَا تُقَاتِلُوهُمْ حَتَّى يَبْدَءُوكُمْ فَإِنَّكُمْ بِحَمْدِ اللَّهِ عَلَى حُجَّةٍ وَ تَرْكُكُمْ إِيَّاهُمْ حَتَّى يَبْدَءُوكُمْ حُجَّةٌ أُخْرَى لَكُمْ عَلَيْهِمْ|ترجمه=دست به جنگ نزنيد تا آنان شروع كنند، زيرا به حمد خدا حجّت با شماست، و جنگ نكردن از سوى شما تا شروع جنگ از جانب آنان حجّت ديگرى از شما بر آنهاست}}.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=نهج البلاغه|سال=1414|نام=محمد بن حسين|نام خانوادگی=شريف الرضی|ناشر=قم، انتشارات هجرت|صفحه=373}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=وسائل الشیعه|سال=1409|نام=محمد بن حسن|نام خانوادگی=حرعاملی|ناشر=قم، مؤسسه آل البيت‏|جلد=11|صفحه=69}}</ref>


در جنگ جمل، بعد از اینکه نیروهای کوفی، جهت همراهی با حضرت، برای مقابله با اصحاب جمل جمع شدند، حضرت فرمودند: «شما باید در موافقت من، به بصره آئید که در آنجا بنگریم، خیال ایشان چیست؟! ابتدا ایشان را نصیحت کنیم، باشد که رشد خویش بازیابند. و اگر روی به جنگ آرند، ما نیز در اطفاء نایره (آتش) سعی نمائیم تا حکم و تقدیر حق سبحانه در چیست؟<ref>«نستظهر باللّه علیهم…» محمّدبن‌محمّدبن‌نعمان، (شیخ مفید)، الجمل والنصره لسید العتره فی حرب البصره، ص۳۳۹؛ ابن اعثم کوفی، همان، ص۴۱۵.</ref>
=== دعا و نیایش ===
رزمنده دینی برای خداوند به جهاد می‌پردازد و در همه لحظات جنگ، از [[خداوند]] متعال درخواست نصرت و یاری می‌کند، علاوه اینکه نفس [[دعا]] و پیوند با خدا موجب تقویت روحی مجاهد شده، وی را در جهاد با کفار استوارتر می‌کند. امام در مواجهه با دشمن و در میدان جهاد نیز از نیایش دست برنمی‌داشت و در حق لشکر خود و همچنین برای هدایت جبهه مقابل دعاهایی می‌خواند که گزارش آنها در این مقال نمی‌گنجد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=نهج البلاغه|سال=1414|نام=محمد بن حسين|نام خانوادگی=شريف الرضی|ناشر=قم، انتشارات هجرت|صفحه=243}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تهذیب الاحکام|سال=1407|نام=محمد بن حسن|نام خانوادگی=طوسی|ناشر=تهران، دار الكتب الإسلاميه‏|جلد=3|صفحه=81}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تاریخ طبری|سال=1413|نام=محمد بن جریر|نام خانوادگی=طبری|ناشر=بیروت، مؤسسة عزالدين|جلد=5|صفحه=14}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الکامل فی التاریخ|سال=1407|نام=علی بن محمد|نام خانوادگی=ابن اثیر|ناشر=بیروت، دار الکتب العلمية|جلد=3|صفحه=175}}</ref>


هنگامی که علی(ع) به ربذه رسید، «رفاعه بن رافع» به پا خواست و چنین گفت: ای امیر مؤمنان برچه کاری تصمیم گرفته‌ای و ما را کجا خواهی برد؟ حضرت علی(ع) فرمود: آنچه نیت کرده‌ام و تصمیم بر انجامش دارم اصلاح است. اگر از ما بپذیرند و به آن پاسخ مثبت دهند! رفاعه گفت: اگر نپذیرند چه؟ حضرت فرمود: آنان را فرا می‌خوانیم و ازحق، به اندازه‌ای به آنان می‌بخشیم که امید داریم، راضی شوند؛ رفاعه گفت: اگر راضی نشدند؟ حضرت فرمود: تا وقتی که آنان ما را به خود واگذارند، آن‌ها را به حال خود واگذار می‌کنیم؛ رفاعه گفت: اگر ما را به خود واگذار نکنند؟ علی(ع) فرمود: در مقابل آنان از خود دفاع می‌کنیم؛ رفاعه گفت: نیکو تصمیمی است.<ref>«امّا الذی نرید و ننوی، فَإصلاح، اِن قَبَلوا مِنَّا و اجابوا الیه…» ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۱۷ج؛ محمدبن‌جریرطبری، همان، ج۳، ص۲۳۹۵–۲۳۹۶ و عزالدین ابن‌اثیر، الکامل، همان، ج۹، ص۳۶۹.</ref>
=== شعار و تبلیغات جنگی ===
از زمان‌های قدیم، دادن شعار و به راه انداختن تبلیغات در جنگ‌ها برای تقویت روحیه سربازان خودی و تضعیف جبهه مقابل، مرسوم و رایج بوده است. برافراشتن پرچم، از محورهای عمده تبلیغات جنگ‌های قدیمی بود که نشانه نشاط و آمادگی لشکر و قدرت تهاجمی آنها به شمار می‌آمد. از این رو، حضرت توصیه می‌کرد که پرچم جنگ را همیشه برافراشته نگه دارید و دور آن را خالی نگذارید و آن را به دست افراد شجاع و دلیر بسپارید.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=نهج البلاغه|سال=1414|نام=محمد بن حسين|نام خانوادگی=شريف الرضی|ناشر=قم، انتشارات هجرت|صفحه=180}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الکامل فی التاریخ|سال=1407|نام=علی بن محمد|نام خانوادگی=ابن اثیر|ناشر=بیروت، دار الکتب العلمية|جلد=3|صفحه=178}}</ref>


در جنگ صفین نیز، وقتی حضرت علی(ع)، «جریر بن عبدالله بجلّی» را نزد معاویه فرستاد و طی نامه‌ای معاویه را به بیعت و به رسمیت شناختن حکومت شرعی خویش. دعوت نمود، یاران امام اشاره نمودند که، باید برای جنگ با اهل شام، آماده شد؛ حضرت فرمود: جنگ با اهل شام، بازداشتن آنان از رسیدن به رستگاری و طاعت الهی است، در صورتی که خواهان آن باشند… من چارهٔ کار را در نرمش و شکیبایی می‌بینیم»؛<ref>«أَنَّ اسْتِعْدَادِی لِحَرْبِ أَهْلِ الشَّامِ وَ جَرِیرٌ عِنْدَهُمْ إِغْلَاقٌ لِلشَّامِ وَ صَرْفٌ لِأَهْلِهِ عَنْ خَیْرٍ إِنْ أَرَادُوهُ وَ لَکنْ قَدْ وَقَّتُّ لِجَرِیرٍ وَقْتاً لَا یُقِیمُ بَعْدَهُ إِلَّا مَخْدُوعاً أَوْ عَاصِیاً وَ الرَّأْیُ عِنْدِی مَعَ الْأَنَاه» نهج‌البلاغه، همان، خطبه ۴۳، ص۹۶. و ابن‌قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، ترجمهٔ سیدناصر طباطبائی، ص۱۲۵.</ref> در صفین، بعد از آن‌که دو لشکر روبروی هم قرار گرفتند، یاران حضرت نارضایتی خود را از تأخیر در جنگیدن با شامیان، ابراز داشتند و برخی از افراد نادان گمان می‌کردند، این تأخیر شاید به این جهت باشد که حضرت، از مرگ می‌ترسد؛ حضرت به آنان فرمود: اما این‌که شما می‌پرسید: آیا این همه تأخیر به خاطر ناگواری مرگ است؟ به خدا سوگند که هیچ باک ندارم که من به سوی مرگ روم یا مرگ به سویم آید! اما این‌که می‌گویید در جنگیدن با اهل شام، دو دل هستم، به خدا یک روز هم جنگ را به تأخیر نینداختم، مگر به این امید که گروهی از آنان، به من بپیوندند و به دست من هدایت یابند و در پرتو روشنایی من رستگار شوند.<ref>«فَوَالله ما دفعت الحرب…». همان، خطبه ۵۵، ص۱۰۶؛ ابن‌اعثم کوفی، همان، ص۱۰۲۳؛ ابوجعفر اسکافی، المعیار والموازنه، ص۲۰۱.</ref>
=== رفتار انسانی با دشمن ===
در مکتب امام، اصل بر رفتار انسانی با همه انسان‌ها، حتی دشمن است. حضرت در موارد متعددی، لشکر خویش را به این اصول اخلاقی و انسانی سفارش می‌نمود و از آنان می‌خواست اجساد دشمن را مثله نکنند<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=نهج البلاغه|سال=1414|نام=محمد بن حسين|نام خانوادگی=شريف الرضی|ناشر=قم، انتشارات هجرت|صفحه=422}}</ref> و وارد خانه‌های مردم نشوند و اموال آنان را چپاول نکنند<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=نهج البلاغه|سال=1414|نام=محمد بن حسين|نام خانوادگی=شريف الرضی|ناشر=قم، انتشارات هجرت|صفحه=373}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تهذیب الاحکام|سال=1407|نام=محمد بن حسن|نام خانوادگی=طوسی|ناشر=تهران،  دار الكتب الإسلاميه‏|جلد=6|صفحه=155}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تاریخ یعقوبی|نام=احمد بن اسحاق|نام خانوادگی=یعقوبی|ناشر=بیروت، دار صادر|جلد=2|صفحه=183}}</ref> و کودکان و پیران و زنان را نکشند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مستدرک الوسائل|سال=1408|نام=حسين بن محمد تقى‏|نام خانوادگی=نوری|ناشر=قم، مؤسسة آل البيت‏|جلد=11|صفحه=39}}</ref>


== جلوگیری از جنگ بدون اتمام حجت ==
== مطالعه بیشتر ==
امیرمؤمنان(ع)، هیچ‌گاه بدون اتمام حُجت بر دشمن، جنگ را آغاز نمی‌کرد. شیخ مفیدw، در مورد جنگ جمل می‌نویسد:
# محمد حسن قدردان قراملکی، مقاله جهاد، دانشنامه امام علی ج۶.
 
حضرت علی(ع)، بامداد پنج شنبه ـ دهم جمادی‌الاولی ـ به سوی دشمن حرکت کرد. چون به اردوگاه رسید توقف نمود و خطاب به مردم اظهار داشت: «برای شروع جنگ شتاب مکنید! تا حجت را بر این قوم تمام کنم. سپس عبدالله‌بن عبّاس را احضار کرد و قرآنی به او داد و فرمود: (این قرآن را، پیش طلحه و زبیر و عایشه ببر و آنان را به احکام قرآن، فرا خوان و به طلحه و زبیر بگو: علی می‌گوید: مگر شما به اختیار خود با من بیعت نکردید؟ اکنون چه انگیزه‌ای شما را به شکستن بیعت من واداشته است و این کتاب خدا، میان من و شماست!<ref>«ودعا عبدالله‌بن‌العباس رضی‌الله عنه فاعطاه المصحف و قال امض بهذا المصحف الی طلحه و الزبیر و عائشه وادعهم الی ما فیه». شیخ مفید، الجمل، همان، ص۳۳۶.</ref>
 
ابن‌عبّاس نزد دشمن رفت، پس از برگشت، گفت: این قوم، تنها، خواستار جنگ می‌باشند. حضرت فرمود: ما برای پیروزی بر آنان، به خداوند تکیه داریم.<ref>«نستظهر بالله علیهم»، همان، ص۳۳۹.</ref> ابن‌عبّاس می‌گوید: هنوز از جایم حرکت نکرده بودم که تیراندازان دشمن، شروع به تیرباران ما کردند. گفتم: ای امیرالمؤمنین چه می‌اندیشی؟ تا چه هنگام این قوم، هر کار می‌خواهند انجام دهند؟! فرمان بده تا آنان را کنار بزنیم! حضرت فرمود: تا یک بار دیگر حجّت برایشان تمام کنم؛ سپس فرمود: چه کسی این قرآن را از من می‌گیرد و بر آنان، عرضه می‌دارد و ایشان را به احکام قرآن، فرا می‌خواند؟ و باید بداند که کشته خواهد شد!<ref>همان، ص۳۳۹. مَن یَأخذُ هذا المُصحَف فَیَدعُوهُم الیهِ و هُو المقتول و أنَا ضامنُ لد علی الله الجنه؟ و قاضی‌نعمان، شرح الاخبار فی فضائل الائمه الاطهار، ج۱، ص۳۹۴؛ طبرانی، المعجم الاوسط، ج۴، ص۲۲۸؛ ابن‌ابی‌الحدید، همان، ج۹، ص۱۱۲؛ طبری، همان، ج۶، ص۲۴۳۸.</ref>
 
تمام این جریانات تاریخی، حکایت از این دارند که هدف حضرت، صرف جنگ و نابود کردن دشمن نبوده است، بلکه هدف اصلی ایشان، در حقیقت، هدایت دشمن بوده است؛ هدایتی که سبب شود، دشمن از راه گمراهی خویش بازگردد و به حق رو آورد؛ بنابراین حضرت از هرگونه تلاشی، در جهت عدم شروع جنگ دریغ نمی‌کرد.
 
== پیوند به بیرون ==
این مدخل برگرفته شده از کتاب «سیره نظامی امیرالمؤمنین» نوشته «یدالله حاجی‌زاده» قم مرکز مدیریت حوزه‌های علمیه، ۱۳۹۲ش.


== منابع ==
== منابع ==
{{پانویس}}
:<small>''این مدخل برگرفته از کتاب «سیره نظامی امیرالمؤمنین» نوشته «یدالله حاجی‌زاده»، قم، مرکز مدیریت حوزه‌های علمیه، ۱۳۹۲ش، است.''</small>
{{پانویس}}
{{جهاد}}
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی =
  | شاخه اصلی = تاریخ
  | شاخه فرعی۱ =
  | شاخه فرعی۱ = تاریخ و سیره معصومان
  | شاخه فرعی۲ =
  | شاخه فرعی۲ =امام علی(ع)
  | شاخه فرعی۳ =
  | شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{ارزیابی
  | شناسه =
  | شناسه = شد
  | تیترها =
  | عکس = <!--خالی | شد-->
  | ویرایش =
  | درگاه = شد
  | لینک‌دهی =
  | ادبیات = شد
  | ناوبری =
  | پیوند = شد
  | نمایه =
  | ناوبری = <!--خالی | شد-->
  | تغییر مسیر =
  | تغییرمسیر = <!--خالی | شد-->
  | ارجاعات =
  | ارجاعات = شد
  | بازبینی =
  | ارزیابی کمی = شد
  | تکمیل =
  | ارزیابی کیفی = <!--خالی | شد-->
  | اولویت =
  | اولویت = ج
  | کیفیت =
  | کیفیت = متوسط
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۵ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۳۰

سؤال

ویژگی‌های جنگ و جهاد از دیدگاه امام علی(ع) چیست؟

درگاه‌ها
درگاه غدیر.png
حکومت دینی.png

انگیزه الهی و در راه خدا بودن از اصلی‌ترین ویژگی‌های جنگ و جهاد در نگاه امام علی(ع) دانسته شده است. به توصیه حضرت، مجاهدان نباید عقده‌های شخصی را در نبرد با دشمن دخالت دهند. امام(ع)، جنگ را آخرین راه می‌دانست و تأکید داشت با نصیحت و خیرخواهی از بروز جنگ جلوگیری شود. ایشان،‌ صلح را بهتر از جنگ می‌دانست؛ چنان‌که در سفارش خود به مالک اشتر صلح را بهتر از جنگ معرفی کرده و از او خواست در صورت پیشنهاد صلح از جانب دشمن، اگر مصلحت کشور و رضای خداوند را در آن دید، بی‌درنگ صلح کند. امیرالمؤمنین(ع) آغاز جنگ، بدون اتمام حجت را عملی نادرست می‌دانست و با تلاش فراوان، سعی در هدایت طرف مقابل داشت.

ویژگی‌های جهاد در بیان امیرالمؤمنین

از دیدگاه امیرالمؤمنین(ع)، جبهه اسلام علاوه بر رعایت اصول کلی جنگ، باید ملتزم به مجموعه‌ای از ویژگی‌ها و آداب خاص باشد که رعایت آنها، هم در پیروزی آنان مؤثر است و هم در اثبات حقانیت جبهه اسلام؛ برخی از این اصول و ویژگی‌ها عبارت‌اند از:

جنگ و جهاد در راه خدا (قصد خلوص)

از دیدگاه امام علی(ع)، جنگ و جهاد، اگر با انگیزه‌ای الهی و در راه خدا باشد، ارزش و اهمیت دارد. توصیه حضرت به یارانش این بود که به خاطر عقده‌های شخصی با دشمن نبرد نکنند؛ بلکه جنگ آنان، در راه خداوند باشد؛ او به «معقل بن قیس» از فرماندهان نظامی خویش سفارش کرد: «وَ لَا يَحْمِلَنَّكُمُ شَنَآنُهُمْ عَلَى قِتَالِهِم‏؛ به‌خاطر دشمنی شخصی، با دشمنان پیکار نکند».[۱]

عبدالرحمن بن ابی‌لیلی نقل می‌کند، زمانی که سپاه امام علی(ع) با سپاه شام در صفین روبرو شدند، علی(ع) سخنرانی کرد و در آن فرمود: «أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ إِنَّهُ مَنْ رَأَى عُدْوَاناً يُعْمَلُ بِهِ وَ مُنْكَراً يُدْعَى إِلَيْهِ فَأَنْكَرَهُ بِقَلْبِهِ فَقَدْ سَلِمَ وَ بَرِئ؛ اگر در مقابل تجاوزی برخیزیم تا کلام خدا، بلند و گفتار ستمگران، پست گردد، راه رستگاری را یافته‌ایم».[۲]

امام علی(ع) پس از ضربت خوردن توسط ابن‌ملجم، وصیتی برای فرزندانش دارد و در آن چنین توصیه می‌کند که با اموال، جان و زبانتان، در راه خدا جهاد کنند: «وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي الْجِهَادِ بِأَمْوَالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ وَ أَلْسِنَتِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ».[۳]

جنگ، آخرین راهکار

امام علی(ع)، جنگ را آخرین راه می‌دانست و تأکید داشت با نصیحت و خیرخواهی از بروز جنگ جلوگیری شود. امام،‌ صلح را بهتر از جنگ می‌دانست و به مالک‌اشتر گفت: «وَ لَا تَدْفَعَنَّ صُلْحاً دَعَاكَ إِلَيْهِ عَدُوُّكَ و لِلَّهِ فِيهِ رِضًا فَإِنَّ فِي الصُّلْحِ دَعَةً لِجُنُودِكَ وَ رَاحَةً مِنْ هُمُومِكَ وَ أَمْناً لِبِلَادِكَ وَ لَكِنِ الْحَذَرَ كُلَّ الْحَذَرِ مِنْ عَدُوِّكَ بَعْدَ صُلْحِهِ؛ در میدان نبرد، اگر دشمن پرچم دوستی برافراشت و به آن‌ها اعتماد داشتی و رضای خدا و مصلحت کشور را در صلح یافتی، بی‌درنگ صلح کن؛ زیرا صلح هر چه باشد از جنگ بهتر است...».[۴]

علی(ع) معتقد بود اگر شیوه‌های سیاسی مناسب برای جلوگیری از جنگ کارساز نبود و به جنگ منجر شد، باید از هر فرصتی برای اتمام جنگ و بازگرداندن صلح استفاده نمود. حضرت در نامه‌ای به یکی از فرماندهان خویش، در مورد گروهی از یاغیان نوشت: «فَإِنْ عَادُوا إِلَى ظِلِّ الطَّاعَةِ فَذَاكَ الَّذِي نُحِبُّ؛ اگر آن پیمان شکنان، به سایه فرمانبرداری بازگشتند، این همان چیزی است که ما می‌خواهیم».[۵]

امام پیش از آغاز جنگ جمل گفت که امید صلح دارد، اگر آن‌ها اجابت کنند و بپذیرند؛ اما اگر نپذیرند، باید به آخرین علاج یعنی جنگ، اقدام نمود.[۶] قبل از جنگ جمل رفاعه بن رافع به امام علی(ع) گفت: ای امیرمؤمنان بر چه کاری تصمیم گرفته‌ای؟ حضرت فرمود: آنچه نیت کرده‌ام، اصلاح است. اگر از ما بپذیرند. رفاعه گفت: نپذیرفتند چه کنیم؟ امام جواب داد: آنان را فرا می‌خوانیم و از حق، به اندازه‌ای به آنان می‌بخشیم که امید داریم، راضی شوند؛ رفاعه سؤال کرد: اگر راضی نشدند؟ امام فرمود: اگر ما را به خود واگذارند، آن‌ها را به حال خود وا می‌گذاریم. رفاعه گفت: اگر ما را به خود واگذار نکنند؟ علی(ع) جواب داد: در مقابل آنان از خود دفاع می‌کنیم. رفاعه گفت: تصمیم خوبی است.[۷]

پیش از جنگ صفین، سپاه امام علی(ع)، نارضایتی خود را از تأخیر در جنگیدن با شامیان، ابراز داشتند. امام، تأخیر در جنگ را به این امید دانست که گروهی از دشمنان، به امام بپیوندند و هدایت یابند: «فَوَاللَّهِ مَا دَفَعْتُ الْحَرْبَ يَوْماً إِلَّا وَ أَنَا أَطْمَعُ أَنْ تَلْحَقَ بِي طَائِفَةٌ فَتَهْتَدِيَ بِي وَ تَعْشُوَ إِلَى ضَوْئِي وَ ذَلِكَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَقْتُلَهَا عَلَى ضَلَالِهَا وَ إِنْ كَانَتْ تَبُوءُ بِآثَامِهَا».[۸]

جلوگیری از جنگ پیش از اتمام حجت

در مورد امام علی(ع) گفته‌اند حضرت هیچ‌گاه بدون اتمام حُجت، جنگ را آغاز نمی‌کرد. شیخ مفید، در مورد جنگ جمل می‌نویسد: امام علی(ع) خطاب به مردم گفت: «برای شروع جنگ شتاب مکنید! تا حجت را بر این قوم تمام کنم». سپس عبدالله بن عباس را احضار کرد، قرآنی به او داد تا نزد طلحه، زبیر و عایشه ببرد و آنان را به احکام قرآن، فراخواند.[۹] ابن‌عباس نزد دشمن رفت و پس از بازگشت، گفت: این قوم، تنها، خواستار جنگ هستند. تیراندازان دشمن، شروع به تیرباران کردند و ابن‌عباس از امام خواست تا فرمان جنگ دهد؛ اما امام دستور آغاز جنگ را نداد و خواست تا یکبار دیگر با آن‌ها اتمام حجت شود.[۱۰]

نادیده انگاشتن تعصبات قومی و ملی

رزمنده اسلام باید همه تعصبات جاهلی، قومی، نسبی و ملی را کنار گذاشته، تنها بر محور حق مجاهده کند. اگر اقوام و نسب نزدیک یا دور در محور حق مجتمع شدند، جهاد در کنار آنها خواهد بود، اما اگر آنان در زیر پرچم باطل گرد آمدند، جهاد با آنان خواهد بود: «وَ لَقَدْ كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص نَقْتُلُ آبَاءَنَا وَ أَبْنَاءَنَا وَ إِخْوَانَنَا وَ أَعْمَامَنَا مَا يَزِيدُنَا ذَلِكَ إِلَّا إِيمَاناً وَ تَسْلِيماً وَ مُضِيّاً عَلَى‏ اللَّقَمِ؛ ما در كنار رسول خدا بوديم، پدران و فرزندان و عموهاى خود را به امر حق مى‌كشتيم و اين مسئله جز بر ايمان و تسليم و حركت در راه راست و شكيبايى بر سوزش الم و كوشش ما در جهاد با دشمن نمى‌افزود».[۱۱]

ابتدا به جنگ، ممنوع

مکتب امام، مکتب صلح و محبت و هدایت است و تا آنجا که میسور است، جلوی جنگ و خون‌ریزی را می‌گیرد. اگر از بروز جنگ گریزی نبود، در میدان کارزار می‌بایست منتظر شروع جنگ از سوی دشمن شد. حضرت در نامه خود به مالک اشتر که یکی از فرماندهان ارشد وی در جنگ صفین بود، او را به همین اصل توصیه می‌دهد[۱۲][۱۳] و خود به لشکرش می‌فرماید: «لَا تُقَاتِلُوهُمْ حَتَّى يَبْدَءُوكُمْ فَإِنَّكُمْ بِحَمْدِ اللَّهِ عَلَى حُجَّةٍ وَ تَرْكُكُمْ إِيَّاهُمْ حَتَّى يَبْدَءُوكُمْ حُجَّةٌ أُخْرَى لَكُمْ عَلَيْهِمْ؛ دست به جنگ نزنيد تا آنان شروع كنند، زيرا به حمد خدا حجّت با شماست، و جنگ نكردن از سوى شما تا شروع جنگ از جانب آنان حجّت ديگرى از شما بر آنهاست».[۱۴][۱۵]

دعا و نیایش

رزمنده دینی برای خداوند به جهاد می‌پردازد و در همه لحظات جنگ، از خداوند متعال درخواست نصرت و یاری می‌کند، علاوه اینکه نفس دعا و پیوند با خدا موجب تقویت روحی مجاهد شده، وی را در جهاد با کفار استوارتر می‌کند. امام در مواجهه با دشمن و در میدان جهاد نیز از نیایش دست برنمی‌داشت و در حق لشکر خود و همچنین برای هدایت جبهه مقابل دعاهایی می‌خواند که گزارش آنها در این مقال نمی‌گنجد.[۱۶][۱۷][۱۸][۱۹]

شعار و تبلیغات جنگی

از زمان‌های قدیم، دادن شعار و به راه انداختن تبلیغات در جنگ‌ها برای تقویت روحیه سربازان خودی و تضعیف جبهه مقابل، مرسوم و رایج بوده است. برافراشتن پرچم، از محورهای عمده تبلیغات جنگ‌های قدیمی بود که نشانه نشاط و آمادگی لشکر و قدرت تهاجمی آنها به شمار می‌آمد. از این رو، حضرت توصیه می‌کرد که پرچم جنگ را همیشه برافراشته نگه دارید و دور آن را خالی نگذارید و آن را به دست افراد شجاع و دلیر بسپارید.[۲۰][۲۱]

رفتار انسانی با دشمن

در مکتب امام، اصل بر رفتار انسانی با همه انسان‌ها، حتی دشمن است. حضرت در موارد متعددی، لشکر خویش را به این اصول اخلاقی و انسانی سفارش می‌نمود و از آنان می‌خواست اجساد دشمن را مثله نکنند[۲۲] و وارد خانه‌های مردم نشوند و اموال آنان را چپاول نکنند[۲۳][۲۴][۲۵] و کودکان و پیران و زنان را نکشند.[۲۶]

مطالعه بیشتر

  1. محمد حسن قدردان قراملکی، مقاله جهاد، دانشنامه امام علی ج۶.

منابع

این مدخل برگرفته از کتاب «سیره نظامی امیرالمؤمنین» نوشته «یدالله حاجی‌زاده»، قم، مرکز مدیریت حوزه‌های علمیه، ۱۳۹۲ش، است.
  1. شريف الرضی، محمد بن حسين (۱۴۱۴). نهج البلاغه. قم، انتشارات هجرت. ص. ۴۹۳.
  2. شريف الرضی، محمد بن حسين (۱۴۱۴). نهج البلاغه. قم، انتشارات هجرت. ص. ۵۴۱.
  3. شريف الرضی، محمد بن حسين (۱۴۱۴). نهج البلاغه. قم، انتشارات هجرت. ص. ۴۲۱.
  4. شريف الرضی، محمد بن حسين (۱۴۱۴). نهج البلاغه. قم، انتشارات هجرت. ص. ۴۲۲.
  5. شريف الرضی، محمد بن حسين (۱۴۱۴). نهج البلاغه. قم، انتشارات هجرت. ص. ۳۶۶.
  6. تمیمی، سیف‌بن‌ عمر (۱۴۰۴). الفتنه و وقعه الجمل. بیروت، دارالنفائس. ص. ۱۵۰.
  7. ابن أبي الحديد، عبد الحميد بن هبه الله‏ (۱۴۰۴). شرح نهج البلاغه. ج. ۱۴. قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی. ص. ۱۷.
  8. شريف الرضی، محمد بن حسين (۱۴۱۴). نهج البلاغه. قم، انتشارات هجرت. ص. ۱۰۶.
  9. مفید، محمد بن محمد (۱۴۱۳). الجمل. قم، مکتب الإعلام الإسلامی. ص. ۳۳۶.
  10. طبرانی، سلیمان بن احمد (۱۴۰۵). المعجم الاوسط. ج. ۴. ریاض، مکتبة المعارف. ص. ۲۲۸.
  11. شريف الرضی، محمد بن حسين (۱۴۱۴). نهج البلاغه. قم، انتشارات هجرت. ص. ۹۱.
  12. منقری، نصر بن مزاحم (۱۴۰۴). وقعة صفین. قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی. ص. ۱۵۳.
  13. مجلسی، محمد باقر (۱۴۰۳). بحارالانوار. ج. ۲۲. بیروت، دار إحياء التراث العربی. ص. ۳۷۴.
  14. شريف الرضی، محمد بن حسين (۱۴۱۴). نهج البلاغه. قم، انتشارات هجرت. ص. ۳۷۳.
  15. حرعاملی، محمد بن حسن (۱۴۰۹). وسائل الشیعه. ج. ۱۱. قم، مؤسسه آل البيت‏. ص. ۶۹.
  16. شريف الرضی، محمد بن حسين (۱۴۱۴). نهج البلاغه. قم، انتشارات هجرت. ص. ۲۴۳.
  17. طوسی، محمد بن حسن (۱۴۰۷). تهذیب الاحکام. ج. ۳. تهران، دار الكتب الإسلاميه‏. ص. ۸۱.
  18. طبری، محمد بن جریر (۱۴۱۳). تاریخ طبری. ج. ۵. بیروت، مؤسسة عزالدين. ص. ۱۴.
  19. ابن اثیر، علی بن محمد (۱۴۰۷). الکامل فی التاریخ. ج. ۳. بیروت، دار الکتب العلمية. ص. ۱۷۵.
  20. شريف الرضی، محمد بن حسين (۱۴۱۴). نهج البلاغه. قم، انتشارات هجرت. ص. ۱۸۰.
  21. ابن اثیر، علی بن محمد (۱۴۰۷). الکامل فی التاریخ. ج. ۳. بیروت، دار الکتب العلمية. ص. ۱۷۸.
  22. شريف الرضی، محمد بن حسين (۱۴۱۴). نهج البلاغه. قم، انتشارات هجرت. ص. ۴۲۲.
  23. شريف الرضی، محمد بن حسين (۱۴۱۴). نهج البلاغه. قم، انتشارات هجرت. ص. ۳۷۳.
  24. طوسی، محمد بن حسن (۱۴۰۷). تهذیب الاحکام. ج. ۶. تهران، دار الكتب الإسلاميه‏. ص. ۱۵۵.
  25. یعقوبی، احمد بن اسحاق. تاریخ یعقوبی. ج. ۲. بیروت، دار صادر. ص. ۱۸۳.
  26. نوری، حسين بن محمد تقى‏ (۱۴۰۸). مستدرک الوسائل. ج. ۱۱. قم، مؤسسة آل البيت‏. ص. ۳۹.