قهر و غلبه در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|کاربر=A.rezapour }}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
خط ۵: خط ۴:
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
دو واژهٔ قهر و غلبه در قرآن معنای نزدیکی به هم دارند. قهر به معنای غالب و پیروز است. و غلبه هم به معنای چیرگی و پیروزی آمده است. علامه طباطبایی معتقد است غلبه اعم از قهر است.  
'''قهر و غلبه در قرآن''' معنای نزدیکی به هم دارند. قهر به معنای غالب و پیروز است. و غلبه هم به معنای چیرگی و پیروزی آمده است. واژه قهر در قرآن نیامده است اما مشتقات آن مثل قاهر و قهار و… در قرآن تکرار شده است. به بیان علامه طباطبایی، غلبه اعم از قهر می‌باشد و موارد کاربرد آن گسترده‌تر است.


== قهر در قرآن ==
== قهر در قرآن ==
در قرآن کریم عین کلمهٔ قهر نیامده است؛ ولی مشتقات آن وجود دارد:
در قرآن کریم کلمهٔ قهر نیامده است؛ ولی مشتقات آن در چهار مورد استفاده شده است:


۱. القاهر: اسم «قاهر» در قرآن کریم دو بار آمده است و در هر دو مورد وصف خدای تبارک و تعالی قرار گرفته است، چنان‌که می‌فرماید:
۱. القاهر: اسم «قاهر» در قرآن کریم دو بار آمده است و در هر دو مورد وصف خداوند قرار گرفته است<ref>سوره انعام، آیات ۱۸ و ۶۱.</ref>


{{قرآن|وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَهُوَ الْحَکیمُ الْخَبِیرُ|ترجمه=اوست غالب و بالای (برتر از) بندگانش و اوست فرزانه و آگاه|سوره=انعام|آیه=۱۸}}
۲. القهار: لفظ «قهار» در قرآن کریم شش مورد آمده است و در همهٔ این موارد، وصف خدا قرار گرفته و پیوسته با اسم «الواحد» همراه می‌باشد.<ref>سوره رعد، آیه ۱۶؛ سوره یوسف، آیه ۳۹؛ سوره ابراهیم آیه ۴۸؛ سوره ص، آیه ۶۵؛ سوره زمر آیه ۴؛ سوره غافر آیه ۱۶.</ref>


و باز می‌فرماید: {{قرآن|وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَیُرْسِلُ عَلَیْکم حَفَظَه|ترجمه=اوست غالب و برتر از بندگانش، نگهبانانی بر شما گمارد.|سوره=انعام|آیه=۶۱}}
۳. قاهرون: یک بار در قرآن به معنای مسلط بودن فرعونیان بر [[بنی اسرائیل|بنی‌اسرائیل]] آمده است.<ref>سوره اعراف، آیه ۱۲۷.</ref>


۲. القهار: لفظ «قهار» در قرآن کریم شش مورد آمده است و در همهٔ این موارد، وصف خدا قرار گرفته و پیوسته با اسم «الواحد» همراه می‌باشد. چنان‌که می‌فرماید:
۴. تقهر: یک بار در قرآن به معنای تحقیر و ذلیل شمردن آمده است.<ref>همدانی، سید حسین، شرح اسماء حسنی، ص۸۶.</ref><ref>سوره ضحی، آیه ۹.</ref>


{{قرآن|... قُلِ اللّهُ خَالِقُ کلِّ شَیْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ|ترجمه=بگو خدا آفریدگار همه چیز است و اوست یگانه و غالب.|سوره=رعد|آیه=۱۶}}<ref>همدانی، سید حسین، شرح اسماء حسنی، ص۸۶.</ref>
=== معنای قهر ===
[[ابن فارس]] (درگذشته ۳۹۵ق) درباره معنای قهر که قاهر و قهار از آن گرفته شده است، می‌گوید: این کلمه بر پیروزی و برتری دلالت می‌کند و قاهر به معنای غالب است.<ref>ابن فارس، أحمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة - قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق، ج۵، ص۳۵.</ref> [[راغب اصفهانی]] (درگذشته ۴۰۱ق) می‌گوید قهر به معنای غلبه و ذلیل کردن طرف مقابل است، چنان‌که می‌فرماید:{{قرآن|فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ|سوره=ضحی|آیه=۹|ترجمه=و یتیم را ذلیل مکن}}. ولی ظاهر این است که «ذلت» معنای مستقیم «قهر» نیست، بلکه از لوازم آن می‌باشد، زیرا لازمهٔ غلبه بر کسی، ذلیل و سرکوب کردن اوست که ملازم با ذلت است.<ref>راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، بیروت، دار الشامیة - لبنان - بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۲ق، ص۶۸۷.</ref>


'''معنای قهر'''
[[علامه طباطبایی]]، قهر را نوعی از غلبه می‌داند که چیزی بر چیزی پیروز گردد و او را به پیروی از اثر خود مجبور سازد، اثری که با طبع او سازگار نیست، مانند غلبه آب بر آتش، که آن را خاموش می‌سازد.


«ابن فارس» دربارهٔ معنای «قهر» که قاهر و قهار از آن گرفته شده است، می‌گوید: این کلمه بر پیروزی و برتری دلالت می‌کند و قاهر به معنای غالب است. «راغب» می‌گوید: «قهر» به معنای غلبه و ذلیل کردن طرف مقابل است، چنان‌که می‌فرماید:{{قرآن|فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ}}.<ref>ضحی / ۹.</ref> (امّا یتیم را ذلیل مکن). ولی ظاهر این است که «ذلت» معنای مستقیم «قهر» نیست، بلکه از لوازم آن می‌باشد، زیرا لازمهٔ غلبه بر کسی، ذلیل و سرکوب کردن اوست که ملازم با ذلت است.
اسم قاهر همان گونه که بر دیگران صدق می‌کند بر خدا نیز صدق می‌کند؛ ولی با این تفاوت که در غیر خداوند قاهر و مقهور از نظر وجودی در رتبه واحدی قرار دارند؛ مثلاً آب و آتش هر دو موجود طبیعی است، در حالی که قاهر بودن خدا بر جهان با بندگان، از این مقوله نیست. قاهریت او برتری و احاطه اوست، درست است خدا بر بندگانش غالب است، لکن چون از نظر وجودی برتر است، از این جهت در قرآن کریم لفظ قاهر با جمله «فَوْقَ عِبَادِهِ» همراه می‌باشد و عنایت دارد که این مطلب با به کار بردن کلمهٔ «فوق عباده» بیان کند تا برساند نه تنها خدا قاهر بر بندگان است، بلکه بالا و برتر از آن‌ها است.<ref>طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش، ج۷، ص۳۵.</ref>


علامه طباطبایی می‌گوید قهر، نوعی از غلبه است و آن این که چیزی بر چیزی پیروز گردد و او را به پیروی از اثر خود مجبور سازد، اثری که با طبع او سازگار نیست، مانند غلبه آب بر آتش، که آن را خاموش می‌سازد.
گاهی گفته می‌شود قهار مبالغهٔ قاهر است و علاوه بر این، تفاوت جوهری، توصیف خدا به «قهار» به اعتبار ذات است، در حالی که توصیف او به «قاهر» به اعتبار فعل است. و امّا نمایش این اسم در زندگی ما این است که بر دشمنان خود قاهر و پیروز شویم و بدترین دشمن‌ها نفس اماره است و آنگاه که بر شهوت و خشم غلبه کردیم، بر دشمن خود پیروز شده‌ایم.<ref>سبحانی، جعفر، مجله درس‌هایی از مکتب اسلام، شماره ۵، ص۷۶.</ref>
 
اسم «قاهر» همان گونه که بر دیگران صدق می‌کند بر خدا نیز صدق می‌کند؛ ولی با این تفاوت که در غیر خداوند قاهر و مقهور از نظر وجودی در رتبه واحدی قرار دارند؛ مثلاً آب و آتش هر دو موجود طبیعی است، در حالی که قاهریت خدا بر جهان با بندگان، از این مقوله نیست. قاهریت او برتری و احاطه اوست، درست است خدا بر بندگانش غالب است، لکن چون از نظر وجودی برتر است، از این جهت در قرآن کریم لفظ قاهر با جمله «فوق عباده» همراه می‌باشد و عنایت دارد که این مطلب با به کار بردن کلمهٔ «فوق عباده» بیان کند تا برساند نه تنها خدا قاهر بر بندگان است، بلکه بالا و برتر از آن‌ها است.<ref>طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعهٔ مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۳۷۴ش، چاپ پنجم، ج۷، ص۳۵.</ref>
 
گاهی گفته می‌شود: «قهار» مبالغهٔ قاهر است و علاوه بر این، تفاوت جوهری، توصیف خدا به «قهار» به اعتبار ذات است، در حالی که توصیف او به «قاهر» به اعتبار فعل است. و امّا نمایش این اسم در زندگی ما این است که بر دشمنان خود قاهر و پیروز شویم و بدترین دشمن‌ها نفس اماره است و آنگاه که بر شهوت و خشم غلبه کردیم، بر دشمن خود پیروز شده‌ایم.<ref>سبحانی، جعفر، مجله درس‌هایی از مکتب اسلام، شماره ۵، ص۷۶.</ref>


== غلبه در قرآن ==
== غلبه در قرآن ==
غلبه به معنای چیره شدن و فراگیری و مشتقات مختلف آن به معنای: چیرگی بدبختی‌ها، خنده شخصی را فرا گرفت، چیرگی در تصرف شهر، بر کسی چیره شد، آمده است.<ref>حرونی، حسینی سید غلام رضا، ترجمه مفردات راغب، تهران، انتشارات مرتضوی، چاپ ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۷۱۰.</ref> در فرهنگ ابجدی آمده است: برتری یافتن و چیره شدن و مشتقات مختلف آن به معنای: سخاوت و بخشندگی خوی او شد، به زور چیزی را از کسی گرفتن، محکم و پابرجا، و باغچه پر از درخت، زمین بزرگ و بلند.<ref>مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی، ص۶۳۵.</ref>
غلبه به معنای چیره شدن و مشتقات مختلف آن به معنای چیرگی بدبختی‌ها، چیرگی در تصرف شهر، بر کسی چیره شد، آمده است.<ref>خسروی حسینی، غلام رضا، ترجمه مفردات راغب، تهران، انتشارات مرتضوی، چاپ ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۷۰۹.</ref> در فرهنگ ابجدی غلبه به معنای برتری یافتن و چیره شدن و مشتقات مختلف آن به معنای: سخاوت و بخشندگی خوی او شد، به زور چیزی را از کسی گرفتن، محکم و پابرجا، و باغچه پر از درخت، زمین بزرگ و بلند، آمده است.<ref>بستانی، فؤاد افرام، فرهنگ ابجدی، تهران، اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش، ص۶۴۴.</ref>


آیاتی که مشتقات این کلمه در آن‌ها آمده است، عبارتند از: روم ۲، بقره / ۲۴۹، انفال / ۶۵، ۴۸، ۳۶، مجادله / ۲۱، شعراء / ۴۴، آل عمران / ۱۲، انبیاء / ۴۴.
آیاتی که مشتقات این کلمه در آن‌ها آمده است، عبارتند از: روم ۲، بقره / ۲۴۹، انفال / ۶۵، ۴۸، ۳۶، مجادله / ۲۱، شعراء / ۴۴، آل عمران / ۱۲، انبیاء / ۴۴.


در آیه ۴۴ سوره شعراء ساحران به فرعون قسم میخورند که بر موسی پیروز می شوند: {{قرآن|إِنَّا لَنَحْنُ الْغَالِبُونَ|ترجمه=ما حتماً پيروزيم|سوره=شعراء|آیه=۴۴}}
در آیه ۴۴ [[سوره شعراء]] ساحران به [[فرعون]] قسم می‌خورند که بر [[حضرت موسی(ع)]] پیروز می‌شوند: {{قرآن|إِنَّا لَنَحْنُ الْغَالِبُونَ|ترجمه=ما حتماً پیروزیم|سوره=شعراء|آیه=۴۴}}
 
== تفاوت غلبه و قهر ==
به بیان علامه طباطبایی، غلبه اعم از قهر می‌باشد و موارد کاربرد آن گسترده‌تر است. به بیان دیگر بین قهر و غلبه، عام و خاصّ مطلق وجود دارد و معنای غلبه اعمّ از قهر می‌باشد.
{{پایان پاسخ}}
{{مطالعه بیشتر}}
 
==مطالعه بیشتر ==
۱ـ التحقیق فی الکلمات القرآن، علامه حسن مصطفوی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، ۱۳۶۰ش، ج۷، ص۲۴۹.


۲ـ العین، فراهیدی، خلیل بن احمد، انتشارات هجرت، قم، ۱۴۱۰ق، چاپ دوم، ج۴، ص۴۲۱.
به بیان علامه طباطبایی، غلبه اعم از قهر می‌باشد و موارد کاربرد آن گسترده‌تر است. به بیان دیگر بین قهر و غلبه، عام و خاصّ مطلق وجود دارد و معنای غلبه اعمّ از قهر می‌باشد.{{پایان پاسخ}}{{مطالعه بیشتر}}


۳ـ تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، ج۳، ص۱۵۱.
== مطالعه بیشتر ==
{{پایان مطالعه بیشتر}}
* التحقیق فی الکلمات القرآن، علامه حسن مصطفوی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، ۱۳۶۰ش، ج۷، ص۲۴۹.
* العین، فراهیدی، خلیل بن احمد، انتشارات هجرت، قم، ۱۴۱۰ق، چاپ دوم، ج۴، ص۴۲۱.


== منابع ==
== منابع ==
خط ۵۹: خط ۴۸:
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =
  | شناسه =شد
  | تیترها =
  | تیترها =شد
  | ویرایش =
  | ویرایش =شد
  | لینک‌دهی =
  | لینک‌دهی =شد
  | ناوبری =
  | ناوبری =
  | نمایه =
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =
  | تغییر مسیر =شد
  | ارجاعات =
  | ارجاعات =
  | بازبینی =
  | بازبینی =
  | تکمیل =
  | تکمیل =
  | اولویت =
  | اولویت =ج
  | کیفیت =
  | کیفیت =ج
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۱۸

سؤال

تفاوت قهر با غلبه در قرآن کریم در چیست؟

قهر و غلبه در قرآن معنای نزدیکی به هم دارند. قهر به معنای غالب و پیروز است. و غلبه هم به معنای چیرگی و پیروزی آمده است. واژه قهر در قرآن نیامده است اما مشتقات آن مثل قاهر و قهار و… در قرآن تکرار شده است. به بیان علامه طباطبایی، غلبه اعم از قهر می‌باشد و موارد کاربرد آن گسترده‌تر است.

قهر در قرآن

در قرآن کریم کلمهٔ قهر نیامده است؛ ولی مشتقات آن در چهار مورد استفاده شده است:

۱. القاهر: اسم «قاهر» در قرآن کریم دو بار آمده است و در هر دو مورد وصف خداوند قرار گرفته است[۱]

۲. القهار: لفظ «قهار» در قرآن کریم شش مورد آمده است و در همهٔ این موارد، وصف خدا قرار گرفته و پیوسته با اسم «الواحد» همراه می‌باشد.[۲]

۳. قاهرون: یک بار در قرآن به معنای مسلط بودن فرعونیان بر بنی‌اسرائیل آمده است.[۳]

۴. تقهر: یک بار در قرآن به معنای تحقیر و ذلیل شمردن آمده است.[۴][۵]

معنای قهر

ابن فارس (درگذشته ۳۹۵ق) درباره معنای قهر که قاهر و قهار از آن گرفته شده است، می‌گوید: این کلمه بر پیروزی و برتری دلالت می‌کند و قاهر به معنای غالب است.[۶] راغب اصفهانی (درگذشته ۴۰۱ق) می‌گوید قهر به معنای غلبه و ذلیل کردن طرف مقابل است، چنان‌که می‌فرماید:﴿فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ؛ و یتیم را ذلیل مکن(ضحی:۹). ولی ظاهر این است که «ذلت» معنای مستقیم «قهر» نیست، بلکه از لوازم آن می‌باشد، زیرا لازمهٔ غلبه بر کسی، ذلیل و سرکوب کردن اوست که ملازم با ذلت است.[۷]

علامه طباطبایی، قهر را نوعی از غلبه می‌داند که چیزی بر چیزی پیروز گردد و او را به پیروی از اثر خود مجبور سازد، اثری که با طبع او سازگار نیست، مانند غلبه آب بر آتش، که آن را خاموش می‌سازد.

اسم قاهر همان گونه که بر دیگران صدق می‌کند بر خدا نیز صدق می‌کند؛ ولی با این تفاوت که در غیر خداوند قاهر و مقهور از نظر وجودی در رتبه واحدی قرار دارند؛ مثلاً آب و آتش هر دو موجود طبیعی است، در حالی که قاهر بودن خدا بر جهان با بندگان، از این مقوله نیست. قاهریت او برتری و احاطه اوست، درست است خدا بر بندگانش غالب است، لکن چون از نظر وجودی برتر است، از این جهت در قرآن کریم لفظ قاهر با جمله «فَوْقَ عِبَادِهِ» همراه می‌باشد و عنایت دارد که این مطلب با به کار بردن کلمهٔ «فوق عباده» بیان کند تا برساند نه تنها خدا قاهر بر بندگان است، بلکه بالا و برتر از آن‌ها است.[۸]

گاهی گفته می‌شود قهار مبالغهٔ قاهر است و علاوه بر این، تفاوت جوهری، توصیف خدا به «قهار» به اعتبار ذات است، در حالی که توصیف او به «قاهر» به اعتبار فعل است. و امّا نمایش این اسم در زندگی ما این است که بر دشمنان خود قاهر و پیروز شویم و بدترین دشمن‌ها نفس اماره است و آنگاه که بر شهوت و خشم غلبه کردیم، بر دشمن خود پیروز شده‌ایم.[۹]

غلبه در قرآن

غلبه به معنای چیره شدن و مشتقات مختلف آن به معنای چیرگی بدبختی‌ها، چیرگی در تصرف شهر، بر کسی چیره شد، آمده است.[۱۰] در فرهنگ ابجدی غلبه به معنای برتری یافتن و چیره شدن و مشتقات مختلف آن به معنای: سخاوت و بخشندگی خوی او شد، به زور چیزی را از کسی گرفتن، محکم و پابرجا، و باغچه پر از درخت، زمین بزرگ و بلند، آمده است.[۱۱]

آیاتی که مشتقات این کلمه در آن‌ها آمده است، عبارتند از: روم ۲، بقره / ۲۴۹، انفال / ۶۵، ۴۸، ۳۶، مجادله / ۲۱، شعراء / ۴۴، آل عمران / ۱۲، انبیاء / ۴۴.

در آیه ۴۴ سوره شعراء ساحران به فرعون قسم می‌خورند که بر حضرت موسی(ع) پیروز می‌شوند: ﴿إِنَّا لَنَحْنُ الْغَالِبُونَ؛ ما حتماً پیروزیم(شعراء:۴۴)

به بیان علامه طباطبایی، غلبه اعم از قهر می‌باشد و موارد کاربرد آن گسترده‌تر است. به بیان دیگر بین قهر و غلبه، عام و خاصّ مطلق وجود دارد و معنای غلبه اعمّ از قهر می‌باشد.


مطالعه بیشتر

  • التحقیق فی الکلمات القرآن، علامه حسن مصطفوی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، ۱۳۶۰ش، ج۷، ص۲۴۹.
  • العین، فراهیدی، خلیل بن احمد، انتشارات هجرت، قم، ۱۴۱۰ق، چاپ دوم، ج۴، ص۴۲۱.

منابع

  1. سوره انعام، آیات ۱۸ و ۶۱.
  2. سوره رعد، آیه ۱۶؛ سوره یوسف، آیه ۳۹؛ سوره ابراهیم آیه ۴۸؛ سوره ص، آیه ۶۵؛ سوره زمر آیه ۴؛ سوره غافر آیه ۱۶.
  3. سوره اعراف، آیه ۱۲۷.
  4. همدانی، سید حسین، شرح اسماء حسنی، ص۸۶.
  5. سوره ضحی، آیه ۹.
  6. ابن فارس، أحمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة - قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق، ج۵، ص۳۵.
  7. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، بیروت، دار الشامیة - لبنان - بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۲ق، ص۶۸۷.
  8. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش، ج۷، ص۳۵.
  9. سبحانی، جعفر، مجله درس‌هایی از مکتب اسلام، شماره ۵، ص۷۶.
  10. خسروی حسینی، غلام رضا، ترجمه مفردات راغب، تهران، انتشارات مرتضوی، چاپ ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۷۰۹.
  11. بستانی، فؤاد افرام، فرهنگ ابجدی، تهران، اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش، ص۶۴۴.