ایمان کامل به خدا و ترس از مردم: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جا:ویرایش}} {{شروع متن}} {{سوال}} حديث «هر كه به خدا ايمان كامل داشته باشد از مرد...» ایجاد کرد)
 
جز (جایگزینی متن - ' | بازبینی =' به ' | ارزیابی کمی =')
 
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|کاربر=Rahmani }}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
حديث «هر كه به خدا ايمان كامل داشته باشد از مردم وحشت مي كند» را توضيح دهيد؟
حدیث «هر که به خدا ایمان کامل داشته باشد از مردم وحشت می‌کند» را توضیح دهید؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
روايت فوق با اشكال مختلف و با قلم متفاوت در كتاب‌هاي حديثي از معصوم نقل شده است:
روایت ایمان به خدا و ترس از مردم، با شکل‌های مختلف در کتاب‌های حدیثی از معصوم نقل شده ‌است: مانند: {{متن عربی|مَنْ آنسَ باللهِ استوحَشَ مِنَ الناس|ترجمه=هر کس با خدا انس بگیرد، از مردم وحشت دارد.}}<ref>عبدالوهاب بن محمد تمیمی، غرر الحکم و درر الکلم، شرح محمد خوانساری، تهران، دانشگاه تهران، چاپ سوم، ۱۳۶۶، ج۵، ص۲۳۲.</ref> {{متن عربی|مَنْ استوحشَ مِنَ الناسِ أنسَ باللهِ سبحانَه|ترجمه=کسی از مردم دوری گزیند، با خدای سبحان انس بگیرد.}} و {{متن عربی|ثمره الاُنسِ بالله الإستیحاشُ مِنَ الناس|ترجمه=ثمره انس با خدا، دوری گزیدن از مردم است.}}<ref>کتاب غرر الحکم، شرح رسولی محلاتی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۷، ج۱، ص۱۳۷.</ref> واژه «انس» در بعضی از جوامع روایی به صورت ثلاثی مجرد (أنس) و در بعضی دیگر به صورت ثلاثی مزید آمده است (آنس).<ref>مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه وفاء، ۱۴۰۴، ج۷۵، ص۳۷۷ و ج۶۷، ص۱۱.</ref>


مانند: «مَنْ آنسَ باللهِ استوحَشَ مِنَ الناس»؛<ref>عبدالوهاب بن محمد تميمي، غرر الحكم و درر الكلم، شرح محمد خوانساري، تهران، دانشگاه تهران، چاپ سوم، ۱۳۶۶، ج۵، ص۲۳۲.</ref> هر كس با خدا انس بگيرد، از مردم وحشت دارد.
زندگی اجتماعی با همه اهمیتش، نمی‌تواند ارزش مطلق دانسته شود. در بعضی مواقع لازم است جامعه‌گریزی و هجرت از مردم را که قرآن به چند نمونه از آن اشاره کرده‌ است، انتخاب نمود. مانند:


«مَنْ استوحشَ مِنَ الناسِ أنسَ باللهِ سبحانَه»؛<ref>كتاب غرر الحکم، شرح رسولي محلاتي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ اول، ۱۳۷۷، ج۱، ص۱۳۷.</ref> كسي از مردم دوري گزيند، با خداي سبحان انس بگيرد.
* داستان [[اصحاب کهف]] که آن جوانان صالح از اجتماع و مردم فاسد زمانه خود کناره‌گیری نمودند و [[قرآن]] نیز از آنها ستایش کرده ‌است.<ref>کهف/۱۶.</ref>


«ثمره الاُنسِ بالله الإستيحاشُ مِنَ الناس»؛<ref>همان.</ref> ثمره انس با خدا، دوري گزيدن از مردم است.
* کناره‌گیری [[حضرت ابراهیم(ع)]] از جامعه شرک آلود نمرودی.<ref>مریم/۴۸.</ref>


واژه «انس» در بعضي از جوامع روايي به صورت ثلاثي مجرد (أنس) و در بعضي ديگر به صورت ثلاثي مزيد آمده است (آنس).<ref>مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، موسسه وفاء، ۱۴۰۴، ج۷۵، ص۳۷۷ و ج۶۷، ص۱۱.</ref>  
* رهبانیت اصحاب [[حضرت عیسی(ع)]] به خاطر حفظ دین.<ref>حدید/۲۷.</ref>


زندگي اجتماعي با همه اهميتش، نمي‌تواند ارزش مطلق دانسته شود. در بعضي مواقع لازم است جامعه‌گريزي و هجرت از مردم را كه قرآن به چند نمونه از آن اشاره كرده است، انتخاب نمود. مانند :
در قرآن به همان اندازه که به محبت کردن به مردم اهمیت داده شده است، به تبری از بعضی از انسان‌ها و دور شدن از آنها نیز اهمیت داده شده ‌است، همان‌طور که در کنار بحث صلح و مسالمت، از جهاد نیز بحث کرده‌ است.<ref>مصباح یزدی، محمد تقی، اخلاق در قرآن، قم، مؤسسه پژوهشی امام خمینی، ۱۳۷۷، ج۳، ص۳۳–۳۴.</ref> قرآن توصیه می‌کند که در برخی مواقع برای حفظ دین لازم است از اجتماع و مردم کناره‌گیری کرد. به عنوان نمونه می‌فرماید: «حقاً که ابراهیم و یارانش الگوی نیکو هستند برای شما، هنگامی که به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه که می‌پرستید بیزاریم.».<ref>ممتحنه، ۴؛ جوادی آملی، عبدالله، حیات حقیقی انسان در قرآن، انتشارات اسراء، ۱۳۸۲، چاپ اول، ج۱۵، ص۲۳۴.</ref>


۱. داستان اصحاب كهف كه آن جوانان صالح از اجتماع و مردم فاسد زمانه خود كناره گيري نمودند و قرآن نيز از آنها ستايش كرده است.<ref>كهف/۱۶.</ref>
روایت مورد سؤال در مقام توصیه اخلاقی است. زمانی که انسان به خدا نزدیک‌تر شود، خود را از جاذبه‌های دنیوی دور نگه می‌دارد و دلبستگی را از تعلقات دنیوی می‌رهاند. مراد روایت که الفت و انس به خدا، سبب وحشت از مردم می‌شود وحشت و ترس از خود مردم نیست، بلکه انسان با تقوا، از گناهان مردم وحشت دارد و دوست دارد از آنها دوری کند، تا گناه او را غافل و از رحمت خداوند دور نسازد.
 
۲. كناره‌گيري حضرت ابراهيم(ع) از جامعه شرك آلود نمرودي.<ref>مريم/۴۸.</ref>
 
۳. رهبانيت اصحاب حضرت عيسي(ع) به خاطر حفظ دين.<ref>حديد/۲۷.</ref>
 
در قرآن به همان اندازه كه به محبت كردن به مردم اهميت داده شده است، به تبري از بعضي از انسان‌ها و دور شدن از آنها نيز اهميت داده شده است، همانطور كه در كنار بحث صلح و مسالمت، از جهاد نيز بحث كرده است.<ref>ر.ك: مصباح يزدي، محمد تقي، اخلاق در قرآن، قم، موسسه پژوهشي امام خميني، ۱۳۷۷، ج۳، ص۳۳ـ۳۴.</ref> قرآن توصيه مي‌كند كه در برخي مواقع براي حفظ دين لازم است از اجتماع و مردم كناره‌گيري كرد. به عنوان نمونه مي فرمايد : «حقاً كه ابراهيم و يارانش الگوي نيكو هستند براي شما، هنگامي كه به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه كه مي‌پرستيد بيزاريم.»<ref>ممتحنه، ۴؛ ر.ك: جوادي آملي، عبدالله، حيات حقيقي انسان در قرآن، انتشارات اسراء، ۱۳۸۲، چاپ اول، ج۱۵، ص۲۳۴.</ref>.
 
روايت مورد سؤال در مقام توصيه اخلاقي است. زماني كه انسان به خدا نزديكتر شود؛ خود را از جاذبه‌هاي دنيوي دور نگه مي‌دارد و دلبستگي را از تعلقات دنيوي مي‌رهاند. اگر در روايت فوق اين نكته مطرح شده است كه الفت و انس به خدا، سبب وحشت از مردم مي‌شود وحشت و ترس از خود مردم نيست، بلكه انسان با تقوا، از گناهان مردم وحشت دارد و دوست دارد از آنها دوري كند تا گناه، او را غافل و از رحمت خداوند دور نسازد.<ref>تفسير روايت از حضرت آيت الله جوادي آملي، به صورت سؤال شفاهي.</ref>
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}


==منابع==
== منابع ==
<references />
{{پانویس|۲}}
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی =  
  | شاخه اصلی =حدیث
|شاخه فرعی۱ =  
|شاخه فرعی۱ =فقه الحدیث
|شاخه فرعی۲ =  
|شاخه فرعی۲ =
|شاخه فرعی۳ =  
|شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =  
  | شناسه =-
  | تیترها =  
  | تیترها =شد
  | ویرایش =  
  | ویرایش =شد
  | لینک‌دهی =  
  | لینک‌دهی =شد
  | ناوبری =  
  | ناوبری =
  | نمایه =  
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =  
  | تغییر مسیر =
  | ارجاعات =  
  | ارجاعات =
  | بازبینی =  
  | ارزیابی کمی =
  | تکمیل =  
  | تکمیل =
  | اولویت =  
  | اولویت =ج
  | کیفیت =  
  | کیفیت =ج
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۱۷

سؤال

حدیث «هر که به خدا ایمان کامل داشته باشد از مردم وحشت می‌کند» را توضیح دهید؟

روایت ایمان به خدا و ترس از مردم، با شکل‌های مختلف در کتاب‌های حدیثی از معصوم نقل شده ‌است: مانند: «مَنْ آنسَ باللهِ استوحَشَ مِنَ الناس؛ هر کس با خدا انس بگیرد، از مردم وحشت دارد.»[۱] «مَنْ استوحشَ مِنَ الناسِ أنسَ باللهِ سبحانَه؛ کسی از مردم دوری گزیند، با خدای سبحان انس بگیرد.» و «ثمره الاُنسِ بالله الإستیحاشُ مِنَ الناس؛ ثمره انس با خدا، دوری گزیدن از مردم است.»[۲] واژه «انس» در بعضی از جوامع روایی به صورت ثلاثی مجرد (أنس) و در بعضی دیگر به صورت ثلاثی مزید آمده است (آنس).[۳]

زندگی اجتماعی با همه اهمیتش، نمی‌تواند ارزش مطلق دانسته شود. در بعضی مواقع لازم است جامعه‌گریزی و هجرت از مردم را که قرآن به چند نمونه از آن اشاره کرده‌ است، انتخاب نمود. مانند:

  • داستان اصحاب کهف که آن جوانان صالح از اجتماع و مردم فاسد زمانه خود کناره‌گیری نمودند و قرآن نیز از آنها ستایش کرده ‌است.[۴]

در قرآن به همان اندازه که به محبت کردن به مردم اهمیت داده شده است، به تبری از بعضی از انسان‌ها و دور شدن از آنها نیز اهمیت داده شده ‌است، همان‌طور که در کنار بحث صلح و مسالمت، از جهاد نیز بحث کرده‌ است.[۷] قرآن توصیه می‌کند که در برخی مواقع برای حفظ دین لازم است از اجتماع و مردم کناره‌گیری کرد. به عنوان نمونه می‌فرماید: «حقاً که ابراهیم و یارانش الگوی نیکو هستند برای شما، هنگامی که به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه که می‌پرستید بیزاریم.».[۸]

روایت مورد سؤال در مقام توصیه اخلاقی است. زمانی که انسان به خدا نزدیک‌تر شود، خود را از جاذبه‌های دنیوی دور نگه می‌دارد و دلبستگی را از تعلقات دنیوی می‌رهاند. مراد روایت که الفت و انس به خدا، سبب وحشت از مردم می‌شود وحشت و ترس از خود مردم نیست، بلکه انسان با تقوا، از گناهان مردم وحشت دارد و دوست دارد از آنها دوری کند، تا گناه او را غافل و از رحمت خداوند دور نسازد.


منابع

  1. عبدالوهاب بن محمد تمیمی، غرر الحکم و درر الکلم، شرح محمد خوانساری، تهران، دانشگاه تهران، چاپ سوم، ۱۳۶۶، ج۵، ص۲۳۲.
  2. کتاب غرر الحکم، شرح رسولی محلاتی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۷، ج۱، ص۱۳۷.
  3. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه وفاء، ۱۴۰۴، ج۷۵، ص۳۷۷ و ج۶۷، ص۱۱.
  4. کهف/۱۶.
  5. مریم/۴۸.
  6. حدید/۲۷.
  7. مصباح یزدی، محمد تقی، اخلاق در قرآن، قم، مؤسسه پژوهشی امام خمینی، ۱۳۷۷، ج۳، ص۳۳–۳۴.
  8. ممتحنه، ۴؛ جوادی آملی، عبدالله، حیات حقیقی انسان در قرآن، انتشارات اسراء، ۱۳۸۲، چاپ اول، ج۱۵، ص۲۳۴.