حسبنا الله و نعم الوکیل: تفاوت میان نسخهها
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
| آیات مرتبط = آیه ۳ سوره طلاق | | آیات مرتبط = آیه ۳ سوره طلاق | ||
}} | }} | ||
'''حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ''' بخشی از آیه ۱۷۳ آلعمران، به «خدا ما را بس است و چه نیکو یاوری است.» معنا شده است. | '''حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ''' بخشی از آیه ۱۷۳ آلعمران، به «خدا ما را بس است و چه نیکو یاوری است.» معنا شده است. این عبارت پاسخ مسلمانان با ایمان است که به منافقان که ایشان را از جنگ میترساندند گفته شد. | ||
== بیان آیه == | == بیان آیه == | ||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
اگر وکالتهای عرفی به معنی، نائبگیری یا اعتماد به دیگری است، ولی وکیل گرفتن خدا، معنی بالاتر از این دارد و آن واگذاری کار به او است به هر صورتی که بخواهد.<ref>سبحانی، شیخ جعفر، منشور جاوید، قم، مؤسسه امام صادق (علیه السلام)، ج۲، ص۳۸۷.</ref> | اگر وکالتهای عرفی به معنی، نائبگیری یا اعتماد به دیگری است، ولی وکیل گرفتن خدا، معنی بالاتر از این دارد و آن واگذاری کار به او است به هر صورتی که بخواهد.<ref>سبحانی، شیخ جعفر، منشور جاوید، قم، مؤسسه امام صادق (علیه السلام)، ج۲، ص۳۸۷.</ref> | ||
گفته شده «وکیل» یعنی «کفیل» بر روزی بندگان و کسی که به مصالح آنان قیام نموده است.<ref>ابن فهد حلی؛ مترجم حسین غفاری ساروی، آیین بندگی و نیایش (ترجمه عدة الداعی)، قم، بنیاد معارف اسلامی، ۱۳۷۵ش، ص۵۸۴.</ref> | |||
متولی ما یعنی کسی که به حفظ ما برپا خاست و همین معنای وکیل بر مال و ثروت میباشد و گاهی به معنای معتمد و ملجا و توکل و اعتماد و التجا نیز میآید و گفتند یعنی کسی که متکفل ارزاق بندگان است و مصالح ایشان را برمیآورد و میفرماید حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ[۲] یعنی در امور ما خوب کفیلی است امور را برمیآورد.<ref>ابن فهد حلی، احمد بن محمد؛ مترجم محمدحسین نائیجی، آداب راز و نیاز به درگاه بینیاز (ترجمه عدة الداعی)، تهران، کیا، ۱۳۸۱ش، ص۲۹۶.</ref> | متولی ما یعنی کسی که به حفظ ما برپا خاست و همین معنای وکیل بر مال و ثروت میباشد و گاهی به معنای معتمد و ملجا و توکل و اعتماد و التجا نیز میآید و گفتند یعنی کسی که متکفل ارزاق بندگان است و مصالح ایشان را برمیآورد و میفرماید حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ[۲] یعنی در امور ما خوب کفیلی است امور را برمیآورد.<ref>ابن فهد حلی، احمد بن محمد؛ مترجم محمدحسین نائیجی، آداب راز و نیاز به درگاه بینیاز (ترجمه عدة الداعی)، تهران، کیا، ۱۳۸۱ش، ص۲۹۶.</ref> | ||
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: روزی که میخواستند ابراهیم را به آتش افکنند، او را به سوی آتش بردند. چون چشمش به آتش افتاد، فرمود: خداوند ما را کافی است و او نیکو حمایتگری است.<ref>المحمدی الری شهری، الشیخ محمد، میزان الحکمه، ج۱۱، ص۳۱۳.</ref> | پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: روزی که میخواستند ابراهیم را به آتش افکنند، او را به سوی آتش بردند. چون چشمش به آتش افتاد، فرمود: خداوند ما را کافی است و او نیکو حمایتگری است.<ref>المحمدی الری شهری، الشیخ محمد، میزان الحکمه، ج۱۱، ص۳۱۳.</ref> | ||
پیامبر | در روایتی آمده که پیامبر(ص) گفته است: «روزی که میخواستند ابراهیم را به آتش افکنند، او را به سوی آتش بردند. چون چشمش به آتش افتاد، فرمود: خداوند ما را کافی است و او نیکو حمایتگری است.»<ref>المحمدی الری شهری، الشیخ محمد، میزان الحکمه، ج۱۱، ص۳۱۳.</ref> در روایتی از امام صادق نقل شده: «تعجب میکنم از کسی که میترسد و به گفتهٔ خداوند «حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ» پناه نمیبرد».<ref>قرائتی، محسن، تفسیر نور، تهران، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، ۱۳۸۸ش، ج۱، ص۶۵۳.</ref> | ||
برخی گفتهاند عبارت «حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ» برای محفوظ بودن از بدان و از بیم و بدی آنان است.<ref>حسنزاده آملی، حسن، نامهها و برنامهها، انتشارات قیام، ۱۳۷۳ش، ص۱۵.</ref> | |||
=== معنای توکل === | === معنای توکل === |
نسخهٔ ۲۲ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۰۰
این مقاله هماکنون به دست A.rezapour در حال ویرایش است. |
حسبنا الله و نعم الوکیل
مشخصات آیه | |
---|---|
واقع در سوره | آلعمران |
شماره آیه | ۱۷۳ |
جزء | ۴ |
موضوع | توکل |
آیات مرتبط | آیه ۳ سوره طلاق |
حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ بخشی از آیه ۱۷۳ آلعمران، به «خدا ما را بس است و چه نیکو یاوری است.» معنا شده است. این عبارت پاسخ مسلمانان با ایمان است که به منافقان که ایشان را از جنگ میترساندند گفته شد.
بیان آیه
این آیه درباره کسانی است که منافقین به منظور اینکه مسلمانان را هم از رفتن به جنگ باز بدارند و سست کنند[۱] به آنها گفتند: لشکر دشمن، اجتماع کرده و آماده حملهاند، از آنها بترسید اما آنها نه تنها نترسیدند، بلکه بهعکس بر ایمان آنها افزوده شد و گفتند: خدا ما را کافی است و او بهترین حامی است. به دنبال این استقامت و ایمان و پایمردی آشکار، قرآن، (در آیه بعد) نتیجه عمل آنها را بیان کرده و میگوید: «آنها از این میدان، با نعمت و فضل پروردگار برگشتند.» در واقع آنان بدون وارد شدن، در یک برخورد خطرناک با دشمن، دشمن از آنها گریخت و سالم و بدون درد سر به مدینه مراجعت نمودند.[۲]
گفته شده «وَ قالُوا حَسْبُنَا» یعنی خدای تعالی برای ما کافی است و اکتفای ما به خدا است به حسب ایمان است نه به حسب اسباب خارجی که سنت الهیه آن را جاری ساخته است. کلمه وکیل در «نِعْمَ الْوَکِیلُ» به معنای کسی است که امر انسان را به نیابت از انسان تدبیر میکند.[۳]
مضمون آیه را مرتبط به معنای آیه ۳ سوره طلاق: «و هر كس بر خدا اعتماد كند او براى وى بس است. خدا فرمانش را به انجامرساننده است.» دانستهاند[۴]
متن و ترجمه آیه
﴿ | الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ
کسانی که مردم گفتندشان که مردم برای جنگ با شما گرد آمدهاند، از آنها بترسید، و این سخن بر ایمانشان بیفزود و گفتند: خدا ما را بسنده است و چه نیکو یاوری است. آلعمران:۱۷۳ |
﴾ |
معنا و مفهوم حسبنا الله و نعم الوکیل
حَسْب (بر وزن فلس) بمعنی کفایت استعمال میشود (مفردات) وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ آل عمران: ۱۷۳ گفتند خدا ما را بس است و بهتر وکیل است این ماده بدین معنی ده بار در کلام اللَّه آمده است.[۵]
معنای عمومی «وکیل» نیز همین است، یعنی نمایندهای که عهدهدار انجام دادن کارهای کسی باشد (کارگزار) و کلمهٔ وکیل از اسمای حسنای الهی است.[۶]
یعنی گفتند که خداوند کفایت کننده و ولی و حافظ و متولی امور ماست و نیکو وکیل یعنی نیکو کفایت کننده و نیکو پناه و معتمدی است که امور باو واگذار شود.[۷]
اگر وکالتهای عرفی به معنی، نائبگیری یا اعتماد به دیگری است، ولی وکیل گرفتن خدا، معنی بالاتر از این دارد و آن واگذاری کار به او است به هر صورتی که بخواهد.[۸]
گفته شده «وکیل» یعنی «کفیل» بر روزی بندگان و کسی که به مصالح آنان قیام نموده است.[۹]
متولی ما یعنی کسی که به حفظ ما برپا خاست و همین معنای وکیل بر مال و ثروت میباشد و گاهی به معنای معتمد و ملجا و توکل و اعتماد و التجا نیز میآید و گفتند یعنی کسی که متکفل ارزاق بندگان است و مصالح ایشان را برمیآورد و میفرماید حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ[۲] یعنی در امور ما خوب کفیلی است امور را برمیآورد.[۱۰] پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: روزی که میخواستند ابراهیم را به آتش افکنند، او را به سوی آتش بردند. چون چشمش به آتش افتاد، فرمود: خداوند ما را کافی است و او نیکو حمایتگری است.[۱۱]
در روایتی آمده که پیامبر(ص) گفته است: «روزی که میخواستند ابراهیم را به آتش افکنند، او را به سوی آتش بردند. چون چشمش به آتش افتاد، فرمود: خداوند ما را کافی است و او نیکو حمایتگری است.»[۱۲] در روایتی از امام صادق نقل شده: «تعجب میکنم از کسی که میترسد و به گفتهٔ خداوند «حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ» پناه نمیبرد».[۱۳]
برخی گفتهاند عبارت «حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ» برای محفوظ بودن از بدان و از بیم و بدی آنان است.[۱۴]
معنای توکل
حقیقت امر در مسئله توکل، این است که به کرسی نشستن اراده انسان و دست یافتن به هدف و مقصد در این عالم (که عالم ماده است) احتیاج به اسبابی طبیعی و اسبابی روحی دارد، و چنان نیست که اسباب طبیعی تمام تأثیر را داشته باشد، پس اگر انسان بخواهد وارد در امری شود که بسیار مورد اهتمام او است، و همه اسباب طبیعی آن را که آن امر نیازمند به آن اسباب است فراهم کند، و با این حال به هدف خود نرسد، قطعاً اسباب روحی و معنوی (که گفتیم دخالت دارند) تمام نبوده، و همین تمام نبودن آن اسباب نگذاشته است که وی به هدف خود برسد.[۱۵]
از پیامبر(ص) روایت شده است که از جبرئیل پرسید: «توکّل بر خداوند عزّ وجلّ چیست؟ او عرض کرد: آگاهی از این که مخلوق نه میتواند زیانی برساند نه میتواند سودی بدهد و نه میتواند به کاری وادارد و نه میتواند از کاری بازدارد و نومیدی از خلق خدا که اگر بنده این چنین باشد دیگر برای احَدی جز خدا نخواهد کوشید و از جز خدا نه امیدی خواهد برد و نه خواهد هراسید و طمعی از جز خدا به دل راه نمیدهد و این همان توکّل است.[۱۶]
منابع
- ↑ طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۰ق، ج۴، ص۶۴.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیة، ۱۳۷۱ش، ج۳، ص۱۷۷.
- ↑ طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۰ق، ج۴، ص۶۴.
- ↑ طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۰ق، ج۴، ص۶۴.
- ↑ قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۳۱.
- ↑ شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، ج۴، ص۷۲۳.
- ↑ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۸۸۹.
- ↑ سبحانی، شیخ جعفر، منشور جاوید، قم، مؤسسه امام صادق (علیه السلام)، ج۲، ص۳۸۷.
- ↑ ابن فهد حلی؛ مترجم حسین غفاری ساروی، آیین بندگی و نیایش (ترجمه عدة الداعی)، قم، بنیاد معارف اسلامی، ۱۳۷۵ش، ص۵۸۴.
- ↑ ابن فهد حلی، احمد بن محمد؛ مترجم محمدحسین نائیجی، آداب راز و نیاز به درگاه بینیاز (ترجمه عدة الداعی)، تهران، کیا، ۱۳۸۱ش، ص۲۹۶.
- ↑ المحمدی الری شهری، الشیخ محمد، میزان الحکمه، ج۱۱، ص۳۱۳.
- ↑ المحمدی الری شهری، الشیخ محمد، میزان الحکمه، ج۱۱، ص۳۱۳.
- ↑ قرائتی، محسن، تفسیر نور، تهران، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، ۱۳۸۸ش، ج۱، ص۶۵۳.
- ↑ حسنزاده آملی، حسن، نامهها و برنامهها، انتشارات قیام، ۱۳۷۳ش، ص۱۵.
- ↑ طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۰ق، ج۴، ص۶۵.
- ↑ مدرسی، سید محمد تقی، ایمان زیربنای شریعت، قم، انتشارات محبین، ۱۳۸۳ش، ص۵۸۲.