حسبنا الله و نعم الوکیل: تفاوت میان نسخهها
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
متولى ما يعنى كسى كه به حفظ ما برپا خاست و همين معناى وكيل بر مال و ثروت مىباشد و گاهى به معناى معتمد و ملجا و توكل و اعتماد و التجا نيز مىآيد و گفتند يعنى كسى كه متكفل ارزاق بندگان است و مصالح ايشان را بر مىآورد و مىفرمايد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ[2] يعنى در امور ما خوب كفيلى است امور را بر مىآورد.<ref>ابن فهد حلی، احمد بن محمد؛ مترجم محمدحسين نائيجي، آداب راز و نياز به درگاه بى نياز (ترجمه عدة الداعى)، تهران، كيا، ۱۳۸۱ش، ص۲۹۶.</ref> | متولى ما يعنى كسى كه به حفظ ما برپا خاست و همين معناى وكيل بر مال و ثروت مىباشد و گاهى به معناى معتمد و ملجا و توكل و اعتماد و التجا نيز مىآيد و گفتند يعنى كسى كه متكفل ارزاق بندگان است و مصالح ايشان را بر مىآورد و مىفرمايد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ[2] يعنى در امور ما خوب كفيلى است امور را بر مىآورد.<ref>ابن فهد حلی، احمد بن محمد؛ مترجم محمدحسين نائيجي، آداب راز و نياز به درگاه بى نياز (ترجمه عدة الداعى)، تهران، كيا، ۱۳۸۱ش، ص۲۹۶.</ref> | ||
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : روزى كه مى خواستند ابراهيم را به آتش افكنند، او را به سوى آتش بردند. چون چشمش به آتش افتاد، فرمود : خداوند ما را كافى است و او نيكو حمايتگرى است.<ref>المحمدي الري شهري، الشيخ محمد، ميزان الحكمه، ج۱۱، ص۳۱۳.</ref> | |||
گفته شده «وكيل» يعنى «كفيل» بر روزى بندگان و كسى كه به مصالح آنان قيام نموده است.<ref>ابن فهد حلي؛ مترجم حسين غفاري ساروي، آيين بندگى و نيايش (ترجمه عدة الداعى)، قم، بنياد معارف اسلامى، ۱۳۷۵ش، ص۵۸۴.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |
نسخهٔ ۲۲ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۰۳
این مقاله هماکنون به دست A.rezapour در حال ویرایش است. |
حسبنا الله و نعم الوکیل
مشخصات آیه | |
---|---|
واقع در سوره | آلعمران |
شماره آیه | ۱۷۳ |
جزء | ۴ |
موضوع | توکل |
آیات مرتبط | آیه ۳ سوره طلاق |
حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ بخشی از آیه ۱۷۳ آلعمران، «خدا ما را بس است و چه نیکو یاوری است.» معنا شده است.
بیان آیه
این آیه درباره کسانی است که عده ای به آنها گفتند: لشکر دشمن، اجتماع کرده و آماده حملهاند، از آنها بترسید اما آنها نه تنها نترسیدند، بلکه بعکس بر ایمان آنها افزوده شد و گفتند: خدا ما را کافی است و او بهترین حامی است". به دنبال این استقامت و ایمان و پایمردی آشکار، قرآن، (در آیه بعد) نتیجه عمل آنها را بیان کرده و میگوید: «آنها از این میدان، با نعمت و فضل پروردگار برگشتند.» چه نعمت و فضلی از این بالاتر که بدون وارد شدن، در یک برخورد خطرناک با دشمن، دشمن از آنها گریخت و سالم و بدون درد سر به مدینه مراجعت نمودند.[۱]
منافقین که از یاری اسلام مضایقه کردند به منظور اینکه مسلمانان را هم از رفتن به جنگ باز بدارند و سست کنند.[۲]
«وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ» یعنی خدای تعالی برای ما کافی است و اصل ماده «حا- سین- باً از حساب گرفته شده، به این مناسبت که کفایت، به حساب وی مقدار حاجت است و اینکه گفتند: حَسْبُنَا اللَّهُ» اکتفای ما به خدا است به حسب ایمان است نه به حسب اسباب خارجی، که سنت الهیه آن را جاری ساخته، و کلمه (وکیل) به معنای کسی است که امر انسان را به نیابت از انسان تدبیر میکند.
بنا بر این مضمون آیه بر میگردد به معنای آیه ۳ سوره طلاق، که میفرماید: و کسی که بر خدا توکل کند پس او برایش کافی است، چون خدا بکار خود میرسد.[۳]
متن و ترجمه آیه
﴿ | الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ
کسانی که مردم گفتندشان که مردم برای جنگ با شما گرد آمدهاند، از آنها بترسید، و این سخن بر ایمانشان بیفزود و گفتند: خدا ما را بسنده است و چه نیکو یاوری است. آلعمران:۱۷۳ |
﴾ |
معنا و مفهوم حسبنا الله و نعم الوکیل
حَسْب (بر وزن فلس) بمعنى كفايت استعمال ميشود (مفردات) وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ آل عمران: 173 گفتند خدا ما را بس است و بهتر وكيل است اين ماده بدين معنى ده بار در كلام اللَّه آمده است.[۴]
حقیقت امر در مسئله توکل، این است که به کرسی نشستن اراده انسان و دست یافتن به هدف و مقصد در این عالم (که عالم ماده است) احتیاج به اسبابی طبیعی و اسبابی روحی دارد، و چنان نیست که اسباب طبیعی تمام تأثیر را داشته باشد، پس اگر انسان بخواهد وارد در امری شود که بسیار مورد اهتمام او است، و همه اسباب طبیعی آن را که آن امر نیازمند به آن اسباب است فراهم کند، و با این حال به هدف خود نرسد، قطعاً اسباب روحی و معنوی (که گفتیم دخالت دارند) تمام نبوده، و همین تمام نبودن آن اسباب نگذاشته است که وی به هدف خود برسد.[۵]
امام صادق(ع) فرمودند: «تعجّب میکنم از کسی که میترسد و به گفتهٔ خداوند «حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ» پناه نمیبرد. قویترین اهرم در برابر تهدیدات دشمن، ایمان و توکّل به خداست.[۶]
یعنی گفتند که خداوند کفایت کننده و ولی و حافظ و متولی امور ماست و نیکو وکیل یعنی نیکو کفایت کننده و نیکو پناه و معتمدی است که امور باو واگذار شود.[۷]
گر وكالتهاى عرفى به معنى، نائب گيرى و يا اعتماد به ديگرى است، ولى وكيل گرفتن خدا، معنى بالاتر از اين دارد و آن واگذارى كار به او است به هر صورتى كه بخواهد.[۸]
متولى ما يعنى كسى كه به حفظ ما برپا خاست و همين معناى وكيل بر مال و ثروت مىباشد و گاهى به معناى معتمد و ملجا و توكل و اعتماد و التجا نيز مىآيد و گفتند يعنى كسى كه متكفل ارزاق بندگان است و مصالح ايشان را بر مىآورد و مىفرمايد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ[2] يعنى در امور ما خوب كفيلى است امور را بر مىآورد.[۹]
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : روزى كه مى خواستند ابراهيم را به آتش افكنند، او را به سوى آتش بردند. چون چشمش به آتش افتاد، فرمود : خداوند ما را كافى است و او نيكو حمايتگرى است.[۱۰]
گفته شده «وكيل» يعنى «كفيل» بر روزى بندگان و كسى كه به مصالح آنان قيام نموده است.[۱۱]
منابع
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیة، ۱۳۷۱ش، ج۳، ص۱۷۷.
- ↑ طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۰ق، ج۴، ص۶۴.
- ↑ طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۰ق، ج۴، ص۶۴.
- ↑ قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، تهران، دار الكتب الاسلامية، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۳۱.
- ↑ طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۰ق، ج۴، ص۶۵.
- ↑ قرائتی، محسن، تفسیر نور، تهران، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، ۱۳۸۸ش، ج۱، ص۶۵۳.
- ↑ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۸۸۹.
- ↑ سبحانى، شیخ جعفر، منشور جاويد، قم، مؤسسه امام صادق (عليه السلام)، ج۲، ص۳۸۷.
- ↑ ابن فهد حلی، احمد بن محمد؛ مترجم محمدحسين نائيجي، آداب راز و نياز به درگاه بى نياز (ترجمه عدة الداعى)، تهران، كيا، ۱۳۸۱ش، ص۲۹۶.
- ↑ المحمدي الري شهري، الشيخ محمد، ميزان الحكمه، ج۱۱، ص۳۱۳.
- ↑ ابن فهد حلي؛ مترجم حسين غفاري ساروي، آيين بندگى و نيايش (ترجمه عدة الداعى)، قم، بنياد معارف اسلامى، ۱۳۷۵ش، ص۵۸۴.