آیه «نحن أقرب إلیه من حبل الورید»: تفاوت میان نسخهها
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
معنای آیه نحن أقرب إلیه من حبل الورید چیست؟ | معنای آیه نحن أقرب إلیه من حبل الورید چیست؟ | ||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}}نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ آیه ۱۶ سوره ق است که به این معناست که خداوند می گوید ما از رگ گردن به انسان نزدیکترییم. برخی مفسران ورید را به معنای قلب می دانند و اینطور معنا کرده اند که خداوند از رگ قلب به انسان نزدیک تر است. بعضی هم گفتهاند حبل الورید؛ مثلی برای بسیار نزدیک بودن است. | ||
مفسران در توضیح این آیه گفته اند که این تعبیر ثمثیلی است برای قرب معنوی خداوند به انسان. در سوره انفال آمده است که خداوند بین انسان و قلبش حائل است. این معانی نشان می دهد خداوند همه آنچه در خاطر و قلب و ذهن انسان می گذرد احاطه دارد و علم خداوند بر انسان هیچ محدودیتی ندارد. | |||
== متن آیه == | == متن آیه == | ||
{{قرآن بزرگ|وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ ۖ | {{قرآن بزرگ|وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ ۖ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ | ||
| سوره = ق | | سوره = ق | ||
| آیه = ۱۶ | | آیه = ۱۶ | ||
خط ۳۶: | خط ۳۸: | ||
== مطالعه بیشتر == | == مطالعه بیشتر == | ||
* ترجمه اسرار الایات، (یا رازهای آیات قرآن)؛ محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی. | * ترجمه اسرار الایات، (یا رازهای آیات قرآن)؛ محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی. | ||
== منابع == | == منابع == | ||
{{پانویس|۲}} | {{پانویس|۲}} |
نسخهٔ ۲۳ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۴۸
این مقاله هماکنون به دست A.rezapour در حال ویرایش است. |
معنای آیه نحن أقرب إلیه من حبل الورید چیست؟
نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ آیه ۱۶ سوره ق است که به این معناست که خداوند می گوید ما از رگ گردن به انسان نزدیکترییم. برخی مفسران ورید را به معنای قلب می دانند و اینطور معنا کرده اند که خداوند از رگ قلب به انسان نزدیک تر است. بعضی هم گفتهاند حبل الورید؛ مثلی برای بسیار نزدیک بودن است.
مفسران در توضیح این آیه گفته اند که این تعبیر ثمثیلی است برای قرب معنوی خداوند به انسان. در سوره انفال آمده است که خداوند بین انسان و قلبش حائل است. این معانی نشان می دهد خداوند همه آنچه در خاطر و قلب و ذهن انسان می گذرد احاطه دارد و علم خداوند بر انسان هیچ محدودیتی ندارد.
متن آیه
﴿ | وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ ۖ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ
ما انسان را آفریدیم و وسوسههای نفس او را میدانیم، و ما به او از رگ گردنش نزدیکتریم! ق:۱۶ |
﴾ |
معنای حبل الورید
حبل الورید، رگی است که در بدن انسان پراکنده است، و در تمام اعضاء بدن انسان مخلوط است. ابنعباس و مجاهد گفتهاند: حبل الورید رگی است در حلقوم.[۱] مفسران گفتهاند ورید رگی باشد در حلقوم.[۲]
حبل الورید؛ مثلی برای بسیار نزدیک بودن است چنانکه گفتهاند هو منّی معقد الإزار، او بسیار به من نزدیک است، منظور از «حبل» رگ است و وریدان دو رگی است که متّصل به گردن است.[۳]
آیت الله مکارم در بیان این که چرا «حَبْلِ الْوَرِیدِ» را به رگ قلب معنا کردهاند، چنین میفرمایند: مفسران و اهل لغت، درباره معنی «ورید» تفسیرهای گوناگونی دارند، عدهای معتقدند که «ورید» همان رگی است که به قلب یا کبد انسان پیوسته است، و بعضی آن را به معنی تمام رگهائی که از بدن انسان میگذرد میدانند، در حالی که بعضی دیگر آن را به رگ گردن تفسیر کردهاند، گاه آن را وریدان میگویند، یعنی دو رگ گردن.[۴]
و از آن رو که حیات جسمانی ما وابسته به رگی است که خون را بهطور مرتب از یکسو وارد قلب و از سوی دیگر خارج کرده، به تمام اعضا میرساند و اگر یک لحظه در عمل آن وقفه رخ دهد، مرگ به سراغ انسان میآید لذا گفتهاند مراد از «وَرِیدِ» قلب است و مؤید این قول، آن جاست که قرآن میفرماید: ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ؛ و بدانید خداوند میان انسان و قلب او حایل میشود.﴾(انفال:۲۴) در این آیه قلب به عنوان عضو حساس برای تمثیل بیان شده است؛ لذا در آیه قبل نیز مراد از رگ، همان رگ قلب میباشد. و از طرفی واژه «ورید» از «ورود» گرفته شده و به معنای رفتن به سراغ آب است و از آن جا که خون از این رگ وارد قلب یا وارد اعضاء دیگر میشود، آن را ورید گفتهاند. ودر اصطلاح امروز زیستشناسی به رگهایی که خون را از تمام اعضاء به قلب و خون را از قلب به اعضاء میرساند ورید یا شریان میگویند.[۵]
علامه طباطبایی در تفسیر این آیه میفرماید: ﴿نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ﴾ کلمه «ورید» به معنای رگی است که از قلب جدا شده و در تمامی بدن پخش میشود و خون در آن جریان دارد. بعضی هم گفتهاند: به معنای رگ گردن و حلق است. و به هر معنا که باشد در آیه شریفه آن را طناب خوانده، چون شبیه به طناب است و اضافه حبل به ورید اضافه بیانیه است و معنای جمله این است که: ما به انسان از رگی که در تمامی اعضائش دویده و در داخل بدنش جا گرفته نزدیکتریم، آن گاه چگونه به او و آنچه در دل او میگذرد آگاه نیستیم؟ این جمله میخواهد مقصود را با عبارتی ساده اداء کرده باشد و گرنه مسئله نزدیکی خدا به انسان مهمتر از این است، برای اینکه خدای تعالی کسی است که نفس آدمی را آفریده و آثاری برای آن قرار داده، پس خدا از هر جهتی که در نظر بگیریم حتی از نسبت انسان به خودش نیز نزدیک تر است و چون این معنا، بلند است و تصورش برای فهم بیشتر مردم دشوار، لذا خدای تعالی به گونه ای بیان کرده که همگان بفهمند، پس میفرماید: «ما از طناب ورید به او نزدیکتریم.» یا در جای دیگر قریب به این معنا را آورده میفرماید: ﴿أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ﴾[۶] خدا بین انسان و قلبش واسطه و حائل است.[۷]
تفسیر آیه
مفسران در تفسیر آیه ۱۶ ق گفتهاند این اقربیت نسبت بهعلم است نه بهمکان.[۸] و به تعبیری این تعبیر تمثیلی است برای نشان دادن قرب معنوی.[۹] خداوند در آیه ۲۴ سوره انفال به این مضمون اشاره کرده است که خداوند بین انسان و قلبش حائل است. خدا بین جان ما و خود ما حائل و فاصله است. به ما از جان ما نزدیکتر است؛ لذا اگر بر کاری تصمیمی گرفتیم او نقض میکند و اگر عزیمت نمودیم او فسخ مینماید. خاطرات ما را بهتر از ما میداند. آنچه در قلب ما میگذرد اول او میداند بعد ما میفهمیم. آنچه از ذهن ما میگذرد او بان خاطره از ما عالمتر است. قدرتی که درجان ماست خدا بان قدرت از ما نزدیکتر است. چیزی نیست که خدا به او از خود او نزدیکتر نباشد.[۱۰] بین خدا و مخلوقاتش نمیتواند حجابی وجود داشته باشد، چراکه همه هستی در اختیار او و قائم به اراده اوست؛ ولی چون ما از خدا دوریم، این رابطه (رابطه انسان و خدا) را درک نمیکنیم.[۱۱]
با این احاطه علمی خداوند و بودن ما در قبضه قدرت او، تکلیف ما روشن است؛ نه افعال و گفتار ما از او پنهان است و نه اندیشهها و نیتها و حتی وسوسههائی که از قلب ما میگذرد. توجه به این واقعیت انسان را بیدار میکند و به مسئولیت سنگین و پرونده دقیق او در دادگاه عدل الهی آشنا میسازد، و از انسان بیخبر و بیتفاوت، موجودی هوشیار و سر به راه و متعهد و با تقوا به وجود میآورد. چرا که خالق بشر محال است از جزئیات وجود او بیخبر بماند، آن هم خلقتی که دائم است، زیرا لحظه به لحظه فیض وجود از ناحیه خداوند به موجودات میرسد که اگر یک لحظه رابطه ما با او قطع شود همه نابود میشویم، همانگونه که نور آفتاب لحظه به لحظه از این منبع فیض بخش، یعنی کره خورشید جدا میشود و در فضا پخش میگردد، بلکه ارتباط ما با ذات مقدس او از این هم بالاتر است چون او خالق است و خلقتش دائم و مستمر و ما در جمیع حالات وابسته به وجود او هستیم، با این حال چگونه ممکن است او از ظاهر و باطن ما بیخبر باشد ؟![۱۲]
میتوان همه این تفسیرها را در یک تفسیر جمع کرد و آن این که خداوند در همه جا حاضر و ناظر است و به همه موجودات احاطه دارد در حالی که نه با موجودات این جهان یکی نیست و نه از آنها جدا میباشد؛ مرگ، حیات، علم، قدرت، آرامش، امنیت، توفیق و سعادت همه در دست و قدرت اوست و به همین دلیل، انسان نه چیزی را میتواند از او پنهان کند و نه کاری را بیتوفیق او انجام دهد و نباید به غیر او روی آورد، از غیر او تقاضا کند، چرا که او مالک همه چیز است و احاطه به تمام وجود انسان دارد.[۱۳] همانطور که امام علی(ع) میفرماید: «خدا همواره بوده و از چیزی به وجود نیامده است، با همه چیز هست نه این که همنشین آنان باشد و از همه چیز مبد است نه این که از آنها جدا و بیگانه باشد، او انجام دهند همه کارهاست، بدون حرکت و ابزار و وسیله».[۱۴]
مطالعه بیشتر
- ترجمه اسرار الایات، (یا رازهای آیات قرآن)؛ محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی.
منابع
- ↑ طبرسی، محمد بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه نوری همدانی، حسین، و دیگران، ج۲۳، ص۲۵۵.
- ↑ رازی، ابوالفتوح، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، ج۱۸، ص۶۵.
- ↑ طبرسی، محمد بن حسن، ترجمه تفسیر جوامع الجامع، ج۶، ص۱۰۸.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج ۲۲، ص، ۲۴۵.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۲۲، ص۲۴۴.
- ↑ انفال/۲۴.
- ↑ طباطبایی، محمدحسین؛ المیزان، ترجمه: محمد باقر موسوی همدانی، ج۱۸، ص۵۲۰.
- ↑ کاشانی، ملا فتحالله، منهج الصادقین فی إلزام المخالفین، ج۹، ص۹.
- ↑ ابنعربی، محمد بن علی، تفسیر ابن عربی (تأویلات عبد الرزاق)، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ق. ج۲، ص۲۷۸.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، حکمت نظری و عملی، دفتر انتشارات اسلامی، ص۹۳.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، شرح حدیث معراج، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (قدس سره)، ۱۳۹۱، ص۱۷۹.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۲۲، ص۲۴۴–۲۴۵.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۷، ص۱۲۹.
- ↑ نهج البلاغه، ترجمه دشتی، ص۳۲، خ۱.