مذمت شورای صغری توسط پیامبر
حدیث مذمت شورای صغری که در زوراء برای تغییر سنت و احکام پیامبر(ص) تأسیس میشود، آیا سند آن معتبر است؟ راویان و متن صحیح چیست و منظور از زوراء کجا است؟
مذمت شورای صغری روایتی است که در یکی از کتابهای روایی متاخر از پیامبر(ص) نقل شده است و شورایی را که معروف به شورای کوچک است مذمت میکند. منبع این روایت متصل به منابع متقدم نبوده و کتابی نیز که به ابن فهد حلی منصوب است در آثار وی مشاهده نشده است. از لحاظ اعتباری نیز نمیتوان اعتباری برای این روایت قائل شد. منطقه زوراء مطابق آنچه در کتابهای لغت بیان شده اشاره به بغداد دارد اما در برخی کتابها نیز به ری اشاره شده است.
متن روایت
در گنجینه عطار یا کشکول مرتضوی آمده است: «عن کتاب مناقب العتره لابن فهد الحلّی عن حذیفه الیمانی و جابر بن عبدالله الانصاری عن رسول الله(ص) انه قال الویل الویل لامتی من الشوری الکبری و الشوری الصغری سئل فی تقسیمها قال(ص) الشوری الکبری تنعقد فی بلدی بعد وفاتی لغصب خلافه اخی و حقّ بنتی و الصغری تنعقد فی الزوراء لتغییر سنتی و تبدیل احکامی؛ وای، وای بر امتم از شورای بزرگتر و شورای کوچکتر» شورای بزرگتر در شهر من بعد از وفاتم برای غصب خلافت برادرم و حق دخترم و کوچکتر در «زوراء» برای تغییر در سنت و احکامم منعقد میگردد.»[۱]
منبع روایت
روایت مذمت شورای صغری در کتابی به نام «گنجینه عطار یا کشکول مرتضوی» که از کتابی منسوب به ابن فهد حلی (درگذشته ۸۴۱ق) به نام مناقب العتره نقل شده است. با مراجعه به کتابنامه کتاب الذریعه آقا بزرگ تهرانی مشخص میشود این کتاب جزوه سخنرانی یکی از مؤلفین دوره مشروطه به نام ابوالحسن مرندی است.[۲]
موضوع این جزوه رد قوانین مجلس مشروطه است. نام جزوه «دلایل براهین الفرقان فی بطلان قوانین نواسخ محکمات القرآن.» است. این رساله دو مرتبه تألیف و چاپ شده است. نسخه اول مختصر بوده اما نسخه دوم با تغییرات و تکمیل به شکل مفصل تألیف شده است. هر دو نسخه در کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی موجود است، اما از روایت مذکور و نقل از مناقب العتره چیزی بیان نشده است؛ این مسئله نشان میدهد که نسخه دوم افتادگی دارد. در صفحه ۸۰، نسخه دوم ترکیب «الشوری الکبری و الصغری» دلالت بر این دارد که این روایت مورد استدلال مؤلف است. در رجوع به سرگذشت نامهها در شرح حال ابن فهد حلی، کتابی به عنوان «مناقب العتره» وجود ندارد.[۳]
اعتبار روایت
با توجه به دسترسی نداشتن به منبع اصلی روایت، هیچیک از این دو نقل، گنجینه عطار و دلایل البراهین، اعتباری به روایت نمیبخشد. نخستین بار این روایت در اولین دوره مجلس شورای ملی بر سر زبانها آمده است. در صورتی که روایت در کتابی متعلق به قرون گذشته وجود داشت و نویسنده کتاب شخصیتی شناخته شده بود، دانشمندان شرح حالنویس نام این کتاب را در فهرست کتابهای آن شخصیت میآوردند و کتاب موجود هم به عنوان کتابی از این دانشمند شناخته شده در بازار کتاب مشهور بود و میتوانست غیبی بودن این خبر را به قرینه صدور آن از مصدر عصمت یعنی بیان شدن آن از شخص معصوم، در نظر گرفت و روایت را از بحث سندی بینیاز دانست. میرجهانی(ره)، با وجود بنای او بر جمعآوری، از این روایت گزارشی نمیدهد.[۴]
مراد از منطقه زوراء
در بیشتر روایات و در کتابهای لغت «زوراء» به ناحیه بغداد کنونی گفته میشود و عالمی مانند علامه حلی بر طبق نقل محدث نوری و حاج شیخ عباس قمی نیز همین نظر را دارند.[۵] در روایتی نیز گفته شده که «زوراء» ری است، نه بغداد.[۶] بنابراین در صورت عدم وجود قرینه خاص، زوراء به همان قول مشهور حمل میشود؛ به ویژه این که صدور این روایت ناشناخته در مذمت زوراء در زمان پایتخت بودن بغداد و به احتمال زیاد از روی تقیه بوده است.
به طور کلی این روایت معتبر نیست و زوراء ناحیهای در عراق کنونی کنار رود دجله است.
منابع
- ↑ مرتضوی، گنجینه عطار، تهران، ۱۳۵۴ش، ص۶.
- ↑ تهرانی، آقابزرگ، الذریعه، بیروت، دارالاضواء، ج۲۲، ص۳۳۰.
- ↑ حر عاملی، وسایل الشیعه، دارالکتاب الاسلامی، ج۲، ص۲۱؛ طبرسی نوری، حسین، مستدرک الوسایل، قم، اسماعیلیان، ج۳، ص۴۳۵.
- ↑ میرجهانی، محمد حسن، نوائب الدهور، تهران، صدر، ۱۳۶۹ش، ج۱–۲.
- ↑ قمی. عباس، سفینه البحار، تهران، سنایی، ۱۳۸۲ق، چاپ سنگی، ج۱، ص۵۶۷.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، تهران، اسلامیه، ج۸، ص۱۷۷.