لذتگرایی
آیا انسانها لذتگرا هستند؟
لذت گرایی یا اصالت لذت یعنی غایت انسان در اعمال و کردارش لذت بردن محض است؛ لذا باید به هر شکل و به هر طریقی که میتواند از مدت زمان محدود عمر خود برای لذت بردن استفاده کند؛ هدف مکاتب لذت گرا آن است که لذت بردن ارزش ذاتی دارد.
مفهوم لذتگرایی
یکی از اصول اخلاقی که با بیشترین شهرت و گستردگی مورد اعتقاد واقع شده است، لذتگرایی است؛ لذتگرایی یعنی این اصل که چیزی به جز لذت خوب نیست.مراد از لذتگرایی این است که لذت تنها خوبی به عنوان غایت است؛[۱] این که لذت در کنار دیگر اشیا به عنوان غایت خوب مطرح است نمیتوان لذتگرایی دانست.باز این نظر که اشیائی هستند که، به عنوان وسیله خوب هستند، منافی با لذتگرایی نیست.بنابراین شاخصی که تفکری را در زمره لذتگرایان قرار میدهد این است که «لذت، تنها خوب به عنوان غایت یا خوب فی نفسه است». به این معنا که تنها خوبی که انسانها باید به منزله غایات کردارهای خویش برگزینند، لذت است.
لذتگرایی بر آن است که لذت بردن فاعل عمل ارزش ذاتی دارد، و به عبارت دیگر سعادت عبارت است از برخورداری هرچه بیشتر فرد از لذت.استدلال پیروان این مکتب اخلاقی برای اثبات ارزش ذاتی لذت این است که انسان طبیعتاً طالب لذت است و از رنج و درد میگریزد.برای هر فرد خوشی و لذت خود او مطلوب است و هیچ کس رنج و ناراحتی خود را نمیخواهد.بر این پایه ارزش ذاتی و منشأ مطلوبیت لذت خود فرد است.در نتیجه کاری که برای فاعل اخلاقی لذتبخش باشد ارزش غیری مثبت دارد و باید صورت گیرد و کاری که برای فاعل وی رنجآور است ارزش غیری منفی دارد و نباید انجام گیرد.[۲]
نظریات و دیدگاههای لذتگرایانه از جمله كهنترین، و در عین حال، جذابترین و عامهپسندترین، دیدگاهها درباره منشأ ارزش اخلاقی هستند. عموم لذتگرایان، كه طیف وسیع و گستردهای را شامل میشوند، بر این باورند كه یگانه معیاری كه میتوان با آن ارزش افعال آدمی را محاسبه كرد، لذت است. به عبارت دیگر، لذتگرایی اخلاقی مدعی است كه فقط حالات خوشایند یا ناخوشایند نفس را میتوان دارای مطلوبیت یا نامطلوبیت ذاتی دانست.بنابراین، اصل بنیادین لذتگرایی را میتوان چنین صورتبندی كرد كه «عمل و رفتار درست عملی است كه دست كم به اندازه هر بدیل دیگری غلبة لذت بر الم را در پی داشته باشد.[۳]
كسانی كه درباره معیار ارزش اخلاقی لذتگرا هستند در واقع مفاهیم و جملات اخلاقی را با توجه به مفهوم لذت معنا میكنند؛ یعنی اگر از یك لذتگرا پرسیده شود كه «خوب» یعنی چه، در پاسخ خواهد گفت «خوب» یعنی «لذتبخش» و اگر از او خواسته شود كه، به عنوان مثال، «عدالت خوب است» را معنا كند، در پاسخ خواهد گفت: «عدالت لذتبخش یا خوشایند است». از نظر لذتگرایان خوب همان لذت است. به تعبیر دیگر، هر چیزی كه خوشایند و لذتبخش باشد خوب است و بر عكس هر چیزی كه خوب است خوشایند و لذتبخش نیز هست.[۴]
مراتب آگاهی انسان
انسان براي انجام هر عملي نيازمند آگاهي و انگيزه است آگاهي انسان مراتب مختلفي دارد. مراتب نازل آگاهي در گياهان و حيوانات نيز وجود دارد هر موجودي به استعدادهاي دروني خود و کمال آن ها آگاهي اجمالی يا تفصيلی دارد به همين دليل گياهان و حيوانات به طور غريزی اسباب کمال خويش را فراهم مي کنند. قواي شهوانی و غضبی انسان نيز هر يک به کمال خاص خود آگاهی اجمالی دارند.
قوه شهوی ادراک لذات حسی را کمال خود می شناسد و قوه غضبی از قهر و غلبه بر ديگران لذت مي برد و آن را کمال خويش مي داند. به عبارت ديگر هر يک از اين قوه کمالی واقعی دارند که در مورد انسان نيز چنين است؛ ما بسياري از چيزها را دوست داريم ولي اين چيزها وقتی برای ما مطلوب است که خود ما باشيم که از آن ها لذت ببريم. اگر خودمان نباشيم چه لذتي از آن ها براي ما حاصل مي شود؟ بنابر اين، حيات، سلامتی و تکامل وجود از هر چيزی مطلوب تر است. لذا، مي بينيم که اگر به کسی توهين کنند، که مثلاً، «فهم نداری» يا «شعور نداری» يا مانند آن، گاهي چنان دچار ناراحتی مي شودکه ممکن است برای مقابله با اين حرف، جنگ به پا کند و خون ها بريزد. اين به دليل آن است که انسان کمال خود را دوست دارد. بنابر اين، اگر در مقام اثبات، کسي به او بگويد که «کمال نداری» ناراحت مي شود. حتي اگر به جاهلی بگويند که «علم نداری» ناراحت مي شود، با اين که خودش هم می داند که جاهل است؛ ولی از اين که نقص او ظهور پيدا کند رنج می برد؛ زيرا فطرتا نقص برای انسان نا مطلوب است و از آن تنفر دارد.
اصول مكتب لذتگرایی حسی
به طور خلاصه میتوان اصول این نوع از لذتگرایی را در سه اصل زیر بیان كرد:
- هر لذتی ذاتاً خوب است و هر المی ذاتاً بد.
- ارزش ذاتی هر فعلی بر اساس میزان لذت یا المی حسی كه در آن وجود دارد مشخص میشود.
- ارزش ذاتی امور پیچیده و مركب، مانند زندگی، كاملاً بر اساس ارزشهای ذاتی لذتها و المهایی كه در آن وجود دارد، تعیین میشود؛ به این صورت كه گفته میشود یك امر پیچیده و مركب، تنها در صورتی از یك امر پیچیده و مركب دیگری بهتر است كه مجموع لذتهای حسی موجود در اولی، بیشتر از مجموع لذتهای حسی موجود در دومی باشد.
از اين رو، آنچه که به انسان مربوط مي شود جهات عدمي اش برای او مذموم و منفور و جهات وجودی اش براي او مطلوب است. بنابراين، انسان از علم، جمال، سلامتي و مانند آن لذت مي برد و از جهل، زشتی، مرض و نظير آن گريزان است. اما اين که ما با وجود آن که سالم هستيم، چرا از سلامتی خود احساس لذت نمی کنيم به دليل آن است که بدان توجه نداريم؛ وقتی مريض شويم قدر لذت از دست رفته خود را مي فهميم؛ چون فقدان آن را احساس می کنيم. لذا، وقتي انسان به کمال وجودی خود توجه مي کند به گونه اي احساس لذت مي کند که چنين لذتی از هيچ چيز ديگري به او دست نمي دهد. اين گونه لذت ها اصيل اند؛ اما چيزهاي ديگر، با واسطه برای انسان ايجاد لذت مي کنند؛ مانند عشق های مجازی. در آن جا، آن چه را انسان دوست دارد لذت او از معشوقش مي باشد تا با او انس بگيرد و با او سخن بگويد. بنابر اين، برای نيل به اين مقصود، حاضر به فداکاری هم می شود تا جايی که ممکن است در اين راه، جان خود را هم از دست بدهد.
پس انسان يا هر موجود ذی حيات ديگری، اول، حياتش را دوست دارد سپس کمالات خود را، چه کمالات ظاهری باشد و چه کمالات باطنی. هر قدر هم انسان کمالش بيشتر باشد خود را بيشتر دوست دارد. لذا، آنان که در عنفوان جوانی و طراوت هستند نگاه کردن در آينه را بسيار دوست دارند. همه اين ها در اصطلاح فلسفي، به کمال وجود بازگشت دارد. از اينرو، می گوييم وقتی کمال برای انسان حاصل شود بالاترين لذت ها را به دست آورده است.
منابع
- ↑ مور، جرج ادوارد، مبانی اخلاق، ترجمه غلامحسین توکلی و علی عسگری یزدی، قم، انتشارات پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۵، ص۲۰۵.
- ↑ مصباح یزدی، مجتبی، فلسفه اخلاق، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۷۸، ص۱۷۲.
- ↑ فلسفة اخلاق، ویلیام كی. فرانكنا، ترجمة هادی صادقی، (قم: طه،۱۳۷۶)، ص۱۷۹.
- ↑ فلسفة اخلاق، ویلیام كی. فرانكنا، ترجمة هادی صادقی، ص۱۸۰. ( البته اشكال این استدلال خیلی واضح است؛ زیرا بسیاری از افراد بعضی چیزها را، صرف نظر از لذتبخش بودن یا نبودن آنها، خوب میدانند. به عنوان مثال، قصاص و مجازات ستمكاران، علم، شجاعت، عدالت و امثال آن، ذاتاً خوباند و خوب دانستن آنها را هرگز نمیتوان به دلیل لذتبخش بودنشان دانست. از سوی دیگر، عموم انسانها بعضی از انواع لذت را ذاتاً بد میدانند. به عنوان مثال، كسی ممكن است از رنج دادن دیگران لذت ببرد و هیچ كس در این تردیدی ندارد كه این نوع لذت بد است. پس نمیتوان خوب را به لذتبخش تعریف كرد.)