تلاش امام علی(ع) برای بازگرداندن خلافت


سؤال

عدم اهتمام علی(ع) برای جانشینی که توسط پیامبر(ص) به ایشان سپرده شده بود، غفلت از انجام واجب نبود؟ در صورت ناتوانی چرا عذر نیاورد؟

درگاه‌ها
درگاه غدیر.png


رفتار سیاسی امام علی(ع) در دوران خلفای سه‌گانه، به دلیل رعایت مصلحت وحدت مسلمین و جلوگیری از تزلزل عقیدتی ایشان بوده است. با این وجود در جهات مختلفی امیر المؤمنین(ع) تلاش‌هایی را برای بازگرداندن امر خلافت انجام دادند. مواردی که در اعتراض حضرت می‌توان بیان کرد آوردن دلایل برتری ایشان است مانند: وصیت و نص رسول خدا، تنها شایستگی ایشان برای جامه خلافت، روابط نزدیک نسبی و روحی با رسول خدا، انتقاد از عملکرد خلفاء، همچنین خودداری از بیعت اختیاری با ابوبکر و تلاش برای قیام علیه خلیفه نیز از مواردی است که در بعد عملی فعالیت حضرت جهت بازگرداندن امر خلافت بعد از پیامبر(ص) قابل ذکر می‌باشد.

رفتار سیاسی امام علی بعد از پیامبر(ص)

رفتار سیاسی امام علی(ع) در دوران سخت و طاقت فرسای حکومت ۲۵ ساله خلفاء همه جا نشان از هوشیاری و تقوای الهی دارد. هر چند برخی از مخالفان اسلام از جمله ابوسفیان درصدد برآمدند تا از شرایط بوجود آمده بهره جسته و کینه خود را از اسلام و مسلمین بازستانند، ولی امام دست ردّ بر سینه آنها زد.[۱] امام به دلیل رعایت حفظ وحدت مسلمین و جلوگیری از تزلزل عقیدتی تازه مسلمان‌ها، راه سکوت بلکه مدارا با خلفاء را در پیش گرفت، تا آنجا که گمان شد امام(ع) از عمل آنها راضی است.[۲] سکوت امام نه از سر ترس و عافیت طلبی بود، بلکه از آن رو بود که قیام و شهادت در آن شرایط خاص، تنها به زیان اسلام بود امام در دفاع از روش خردمندانه اش می‌فرماید:

دیدم صبر بر آن بهتر از تفرقه میان مسلمین و ریختن خونشان است مردم تازه مسلمانند و دین مانند مشکی که تکان داده می‌شود، کوچکترین سستی آن را تباه می‌کند و کوچکترین فردی آن را وارونه می‌نماید.[۳]

شیوه‌های امام علی(ع) در بیان اعتراض

سیاست سکوت و مدارای امام، مانع از آن نبود که اعتراض خود را به صورت‌های گوناگون نشان دهد برخی از شیوه‌های امام در این مبارزه عبارتند از:

بیان دلایل برتری خویش

امام(ع) پس از آن که برخی با ابوبکر در سقیفه بنی ساعده، بیعت نموده و پس از آن بیعت عمومی خود با مردم را به انجام رساندند، به بیان حق مسلم خود درباره خلافت و نکوهش بیعت آنها پرداخت.[۴] و فضایل خود را برای مُحق بودن نسبت به خلافت برشمرد.[۵] در نهج البلاغه درباره اولویت امام برای خلافت به سه اصل استدلال شده است: اوّل وصیت و نص رسول خدا (در خطبه شماره ۲)، دوّم شایستگی علی(ع) و اینکه جامه خلافت تنها زیبنده اندام اوست (در خطبه شماره ۳ معروف به شقشقیه) سوم روابط نزدیک نسبی و روحی آن حضرت با رسول خدا(ص) (در خطبه ۱۹۵).[۶]

خودداری از بیعت

امام(ع) پس از افشاگری نسبت به عدم صلاحیت ابوبکر برای خلافت، از بیعت با وی امتناع نمود؛ و در پاسخ عمر که وی را تهدید به بیعت نمود، پاسخ داد: (از شتر خلافت) شیری را بدوش که برای تو نیز سهمی از آن است، امروز برای ابوبکر خلافتش را محکم کن تا فردا به تو بازگرداند.[۷] بیشتر متفکران بر این باورند که بیعت اجباری امام با ابوبکر، پس از شهادت حضرت زهراء(س) بوده است که تقریباً شش ماه از زمان خلافت وی گذشته بود.[۸] امام در پاسخ نامه‌ای از معاویه، چگونگی بیعت تحمیلی خود را شرح می‌دهد: گفتی مرا چون شتری، بینی مهار کرده می‌راندند تا بیعت کنم، به خدا که خواستی نکوهش کنی، ستودی، و رسوا سازی و خود را رسوا نمودی. مسلمان را چه نقصان که مظلوم باشد و در دین خود بی گمان؟ یقینش استوار و از دو دلی به کنار.[۹]

انتقاد از عملکرد خلفاء

انتقادهای امام از خلفاء به دو صورت کلی و مشخص بوده است. انتقاد مشخص از ابوبکر، در دو جمله خلاصه شده یکی اینکه ابوبکر با وجود شایستگی امام، لباس خلافت را بر تن نموده است؛ و دیگر اینکه چرا در همان حال که خود را شایسته خلافت نمی‌دانسته، زمینه خلافت عمر را فراهم نموده است.[۱۰] در جای دیگر از همین خطبه دو خصوصیت اخلاقی عمر را مورد انتقاد قرار می‌دهد، یکی خشونت و سخت‌گیری عمر و دیگری اشتباه و پوزش طلبی وی.[۱۱] درباره عثمان نیز مجموعاً شانزده بار از وی سخن به میان آمده که بیشتر آنها درباره حادثه قتل عثمان است.

اقدام عملی جهت بازگرداندن خلافت

امام جهت بازگرداندن خلافت به مسیر اصلی و احقاق حق خود، با بهره‌گیری از شخصیت والای حضرت زهرا(س) شبانه به در خانه مهاجران و انصار رفته و پس از جلب نظرشان، از آنها می‌خواست تا سرهای خود را به نشانه بیعت و از جان گذشتگی تراشیده و سحر گاهان آمادگی خود را آشکار نمایند، امّا جز چند نفر انگشت شمار، کسی به پیمان خود وفا نکرد.[۱۲]


مطالعه بیشتر

۱. سیری در نهج البلاغه، استاد شهید مرتضی مطهری.

۲. تلخیص الشافی، شیخ طوسی، ج۳.


منابع

  1. نگاه کنید به مفید، الارشاد، مؤسسه آل بیت(ع)، داراحیاء التراث، ۱۴۱۳، هـ، ج۱، ص۱۹۰؛ بلاذری، انساب الاشراف، دارالفکر، بیروت، ۱۴۱۷هـ، ج۲، ص۲۷۱.
  2. لبیب بیضون، تصنیف نهج البلاغه، مرکز النشر مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۸، ج۱، ص۳۲۵.
  3. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۳۸۵ هـ، ج۱، ص۳۰۸.
  4. مسعودی، مروج الذهب، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۳، ج۲، ص۳۰۷.
  5. ابن قتییه، الامامه و السیاسه، قم، انتشارات شریف الرضی، ۱۳۷۱ش، ج۱، ص۲۹.
  6. نگاه کنید به مطهری، مرتضی، سیری در نهج البلاغه، صدرا، ص۱۴۶.
  7. الامامه و السیاسه، ابن قتییه، ج۱، ص۲۹.
  8. همان، ص۳۱–۳۲؛ نیز مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۳۰۸–۳۰۹، و ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، چ ۲، ص۱۰ و ۱۴.
  9. نهج البلاغه، نامه ۲۸.
  10. نهج البلاغه، خطبه سوم، معروف به شقشقیه.
  11. نهج البلاغه، خطبه سوم، معروف به شقشقیه.
  12. نگاه کنید به کتاب سلیم بن قیس هلالی، تحقیق موسوی، مؤسسه البعثه، ۱۴۰۷ هـ، و این واقعه با اندکی تفاوت در تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱ و ابن قتییه، الامامه و السیاسه، ج۱، ص۱۲، آورده است.