بررسی روایت عنوان بصری در مخالفت از تدبر و نهی از فتوا
حدیث عنوان بصری و نهی از فتوا دادن و مخالفت آن با تدبیر در کارها، چگونه قابل توجیه است؟
روایت عنوان بصری مبنی بر نهی از فتوا منطبق بر روایات دیگری است که در سه دسته تقسیمبندی میشود: دستهای مطلق فتوا دادن را نهی نموده است؛ دسته دیگر فتوا بدون علم و آگاهی را نهی میکند و دسته سوم دلالت بر جواز فتوا است. همچنین روایت مخالفت با تدبیر در امور را میتوان با توجه به روایات دیگر با توجه به تدبیر الهی در امور و نبود استقلال کامل توسط انسان در نظر گرفت.
روایات دال بر نهی از فتوا دادن
در مورد فتوا دادن سه نوع حدیث وجود دارد:
- دسته اول روایاتی هستند که مطلقاً از فتوا دادن نهی میکنند.
- دسته دوم روایاتی است که از فتوای بدون علم نهی میکند؛ رسول خدا(ص) فرمود: «مَنْ أَفْتَى النَّاسَ بِغَيْرِ عِلْمٍ لَعَنَتْهُ مَلَائِكَةُ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ؛ هر کس بدون علم فتوا دهد ملائک زمین و آسمان او را لعن میکنند.»[۱] امام باقر(ع) فرمود: «مَنْ أَفْتَى النَّاسَ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ لَا هُدًى مِنَ اللَّهِ لَعَنَتْهُ مَلَائِكَه الرَّحْمَه وَ مَلَائِكَه الْعَذَابِ وَ لَحِقَهُ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِفُتْيَاهُ؛ هر کس بدون علم و هدایت الهی فتوا دهد ملائک رحمت و ملائک عذاب او را لعنت میکنند و وزر (گناه) کسی که به فتوایش عمل کند نیز به گردن اوست.»[۲]
- دسته سوم روایاتی است که دلالت بر جواز فتوا برای عدهای دارد؛ امام باقر(ع) به ابان بن تغلب فرمود: «اجْلِسْ فِي مَسْجِدِ الْمَدِينَةِ وَ أَفْتِ النَّاسَ فَإِنِّي أُحِبُّ أَنْ يُرَى فِي شِيعَتِي مِثْلُك؛ در مسجد مدینه بنشین و برای مردم فتوا بده همانا من دوست دارم در میان شیعه افرادی مثل تو ببینم.»[۳]
بنابراین روایت دلالت بر این دارد که فتوا برای عالم نه تنها اشکال ندارد بلکه مورد تأکید اهل بیت(ع) و آنچه از آن نهی شده فتوای بدون علم و تحقیق و از روی هوی و هوس است. حتی در آیات ۴۴–۴۶ سوره حاقه، پیامبر(ص) را نیز نسبت به این مطلب تهدید میکند که اگر پیامبر حرف دیگری غیر از آنچه ما وحی کردیم به خدا نسبت میداد، رگ قلبش را قطع میکردم.
تدبیر در امور در روایات
تدبیر به معنی افتادن به دنبال کاری است. وقتی گفته میشود فلانی در مورد کارش تدبیر کرد، به این معنی است که در پی کار خود است و آن را دنبال میکند و به عواقب کارش نظر دارد.[۴] تدبیر برای زندگی و معاش یکی از صفات نیکوست که مؤمن باید دارای این خصلت باشد. در حدیثی نقل شده است: «مؤمن به سه خصلت نیاز دارد: ۱. تفقه در دین؛ ۲. تدبیر برای زندگانی؛ ۳. صبر بر سختیها.»[۵]
تدبیر امور زندگانی یکی از صفات مؤمن است؛ مؤمن باید برای زندگی خویش برنامه داشته و به سوی هدف مشخصی قدم بردارد و زندگیاش بر روی نظم و برنامه معینی در حرکت باشد. نه اینکه بدون برنامه و نظم قدم در مسیر حرکت بگذارد و بدون هدف و برنامه زندگی کند. اما آنچه در این مورد مهم و لازم است، این است که در مورد تدبیر هم باید مثل سایر برنامهها از افراط و تفریط پرهیز شود.
عدهای معتقد به برنامهریزی برای زندگی هستند و برای تدبیرهای خود استقلالی قائلند و روی آن تأکید دارند و موفقیتها و ضررهای خویش را دستاورد تدبیر خویش میدانند. در مقابل عدهای دیگر معتقدند انسان نباید هیچ تدبیری داشته باشد و فقط باید به خدا توکل کند و از اسباب و علل مادی دست بردارد.
هر دو دیدگاه اشتباه بوده و راه افراط و تفریط را پیمودهاند. آنچه از جمعبندی روایات به دست میآید این است که تدبیر برای انسان لازم است؛ ولی به این شرط که انسان هیچ استقلالی برای تدبیر خویش قائل نشود و به تدبیر خویش و اسباب و علل مادی که در تدبیرش از آنها استفاده کرده خوشبین نباشد، بلکه خدای متعال را مدبر خویش بداند و تصمیمات خویش را با توکل به خداوند متعال و با استعانت از او بگیرد.
علامه طباطبائی(ره) در این مورد مینویسد:
«انسان جزئی از اجزای عالم است که همانند همه آنها در تحت تدبیر الهی است و هیچ موجودی از موجودات عالم دخالت و حکومت در تدبیر امور ندارد و اسبابی هم که بر حسب ظاهر مؤثر به نظر میرسند آثارشان همه از خداست و هیچیک از آن اسباب و علل مستقل در تأثیر نیست.»[۶]
ایشان در جای دیگری بیان میکند:
«رشد فکری آن است که وقتی انسان امری را اراده میکند و به منظور رسیدن به آن متوسل به اسباب عادی ای که در دسترس اوست میشود در عین حال چنین معتقد باشد که تنها سببی که مستقل به تدبیر امور است، خدای سبحان است و استقلال و اصالت را از خودش و از اسبابی که در طریق رسیدن به آن امر به کار بسته نفی نموده، بر خدا توکل و اعتماد کند.»[۷]
لازم است ذکر شود که یکی از اسباب ظاهری که انسان گاهی به آن استقلال میدهد و به آن دل میبندد، برنامهریزی خود است که باید متوجه باشد تدبیر وی زمانی موجب رسیدن به مقصود میشود که در راستای تدبیر الهی و موافق آن باشد و باید متوجه باشد که همین تأثیری هم که تدبیرش دارد، از اسبابی است که خداوند متعال در اختیارش قرار داده و از خودش استقلالی ندارد.
منابع
- ↑ برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، قم، دار الكتب الإسلاميه، چاپ دوم، ۱۳۷۱ ق، ج۱، ص۲۰۵.
- ↑ كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي، تهران، دار الكتب الإسلامية، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ ق، ج۱، ص۴۲.
- ↑ میزان الحکمه، حدیث ۱۵۳۷۰، ص۴۰۴.
- ↑ قرشی، علی اکبر، قاموس قران، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ ششم، بی تا، ج۲، ص۳۲۶.
- ↑ طبرسی، علی بن حسن، مشکاه الانوار، ترجمه هوشمند و مهدی، قم، ناشر دارالثقلین، ۱۳۷۹، ص۵۸۹.
- ↑ طباطبائی، محمد حسین، المیزان، مترجم موسوی همدانی، قم انتشارات جامعه مدرسین، چاپ پنجم، سال ۱۳۷۴، ج۸، ص۴۰۲.
- ↑ طباطبائی، محمد حسین، المیزان، مترجم موسوی همدانی، قم انتشارات جامعه مدرسین، چاپ پنجم، سال ۱۳۷۴، ج۱۱، ص۲۹۷.