شاکرین در زیارت عاشورا


سؤال

منظور از شاکرین در قسمت آخر زیارت عاشورا چه کسانی هستند؟

درگاه‌ها
امام حسین.png


شاکرین، مقام کسی است که به مقام «عارفاً بِحقّه» راه یافته باشد و این مقام در مرحلهٔ نخست، مربوط به اهل عاشورا و در مرحلهٔ بعدی، به سوی کسانی است که به این مرتبه از معرفت دست یافته‌اند.

در زیارت عاشورا آمده است: «اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاكِرِینَ لَكَ عَلَى مُصَابِهِمْ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى عَظِیمِ رَزِیتِی؛ بارالها! تو را حمد، آن هم حمد آن‌هایی که شکرگزاران تو هستند بر مصیبت خودشان، حمد خدا را بر مصیبت بزرگ من»

تفاوت بین حمد و شکر

بین حمد و شکر تفاوت‌های ظریفی وجود دارد. حمد به معنای سپاس و ستایش در برابر هر کار نیک می‌آید. خواه در برابر نعمت باشد یا غیر نعمت؛ ولی شکر مخصوص سپاس در برابر نعمت است. حمد تنها ستایش با زبان است؛ ولی شکر سپاس با زبان، قلب و دیگر اعضاء و جوارح می‌باشد. نقیض حمد، ذمّ می‌باشد و نقیض شکر کفران. در حقیقت بین حمد و شکر عام و خاصّ مطلق وجود دارد؛ یعنی هر شکری حمد است ولی هر حمدی شکر نیست.[۱]

شکر خدا حتی در مصیبت‌ها

در خصوص این که آیا در تمام حالات و آنات حتّی در اعظم مصیبت مانند مصیبت امام حسین باز هم باید خدا را شکر کرد یا خیر؟ جواب روایی این سؤال این است که: امام صادق فرمود: روش رسول اکرم این بود: هر زمان سرور و شادی پیش می‌آمد، حضرت می‌فرمود: «الحمد للّه علی هذه النّعمه» و هنگامی غم و اندوه پیش می‌آمد، حضرت می‌فرمود: «الحمد لله علی کلّ حال.»[۲] یعنی در تمام حالات، چه در حال نعمت و چه در حال بلا، خدای تبارک و تعالی مستحقّ حمد و شکر است.

انواع شکرها در گرفتاری‌ها

نخست این که: ممکن است این بلایا و گرفتاری موجب دفع گرفتاری بزرگ‌تر شود. به عنوان نمونه ممکن است ضرر مالی، باعث نجات جان انسان شود و این مسئله در خور شکر است.

دوّم این که: بلایا یا گرفتاری بالاخره یا موجب بخشش گناهان می‌شود یا سبب رفعت درجه و مقام معنوی. بدیهی است، هر یک از این دو مسئله که باشد، شکر حقّ تبارک و تعالی را به همراه دارد.

سوّم این که: ممکن است، گرفتاری دنیایی باشد و باعث حفظ ایمان و پیشگیری از آفت ایمانی شود و این بسیار میدان شکر را به روی انسان باز می‌کند. به عنوان نمونه گاهی کری و لالی، از میلیون‌ها گناه پیشگیری می‌کند و باعث حفظ ایمان می‌گردد و این مسئله جای شکر بسیاری را به همراه دارد.

چهارم این که: گاهی انسان به برکت هزینه‌های علمی، عملی، جانی و عرضی انبیاء و ائمّه که متحمّل زحمات بیکران شدند، هدایت می‌شود و از مرحله اسلام، ایمان، تقوی، یقین، شهود، تا به مرتبه «بهشت لقاء» راه می‌یابد و این نعمت هدایت، بی‌نهایت شکر خدای تبارک و تعالی را به همراه دارد. به عنوان نمونه اگر به برکت ولایت، انسان هدایت نمی‌شد، گاهی شک باعث کفر می‌شد و انسان برای همیشه به ائمّه الکفر می‌پیوست.

پنجم این که: گاهی خدای تبارک و تعالی، بندگان ویژه و مخلص را با بلایا امتحان و صیقلی می‌کند. مانند امتحان حضرت ابراهیم[۳] و امتحان امام حسین در حادثه عاشورا. در این صورت، هم مدال آوران و رکورد داران معنوی، باید شکرگزار این نعمت باشند و هم دیگران که از آن بهره می‌گیرند، باید شکرگزار این نعمت باشند.

مصداق شکرگزاران

شکرگزاران کسانی هستند که به مقام «عارفًا بحقّه»[۴]دست یافته‌اند. اهل معرفت و شناخت می‌باشند که در حادثه عاشورا، به دشمنان پشت کردند و آگاهانه با امام همراه و هم‌رزم شدند. شکر کنندگان واقعی و حقیقی کسانی می‌باشند که در ولایت مداری چیزی کم نگذاشته‌اند. چون حمد شاکرین با حمد غیر شاکرین فرق می‌کند. توضیح این که: حمد شاکرین یعنی: همان حمد مخصوص که بر حمد غیر شاکرین برتری دارد. حمد بدون شکر: یعنی حمد بدون این که در مقابل نعمتی باشد، ناشی از غریزه و فطرت نهاده شده در انسان است و حامد ناخواسته محمود را از سر اشتیاق طبیعی بدون اراده و اختیار ستایش می‌کند که در این‌جا ستایش همان تأثیر و میل و اعجاب انسان نسبت به چیزی است. این ستایش غیرارادی ناشی از ملایمت طبع انسان و غریزه خدادادی انسان با محمود است که عمومی است. مانند این که انسان به‌طور فطری طالب زیبایی است. چنین عملی چه از حیوان و چه از انسان با کمی تفاوت سر می‌زند؛ لذا چیزی که بدون خواست انسان باشد، نمی‌تواند ارزش کمالی و عالی داشته باشد. امّا حمد برخاسته از شکر، ناشی از علم انسان نسبت به محمود که شناخت محمود نیز از لوازم لاینفک این حمد است. چرا که با عدم شناخت و معرفت به چیزی آن چیز هرگز ستایش نخواهد شد یا لااقل به نحو اکمال و اتمام حمد نخواهد شد. پس شاکرین کسانی می‌باشند که: نخست اصل نعمت و در ثانی نعیم را به نحو درست بشناسند و در این جهت به مقام «عارفاً بِحقِّهِ» راه یابند. این است مقام شاکرین و این است حمد الشّاکرین که کمتر کسی را نصیب می‌شود. حمد شاکرین در برابر زیبایی‌ها و صفات کمال الهی معنا دارد. پس معلوم می‌شود که شاکرین این مصیبت را یک ظهور کمال و نوعی «اکمال و اتمام» دین می‌دانند نه یک از دست دادن.

اصل پنجم: شکر به خاطر زنده نگه ماندن اسلام با قیام ابا عبد الله الحسین (علیه السلام)

زنده ماندن اسلام با مصیبتی که بر حسین رسید، چیزی نیست که جای سپاس نداشته باشد؛ یعنی در واقع حسین به آرزوی قبلی خود رسید که همانا باقی ماندن اسلام بود؛ از این رو با ذکر سجده بر مصیبت وارد شده بر آن شکر گزاری می‌شود، یعنی در واقع بر باقی ماندن اسلام، شکرگزاری می‌شود؛ حقیقتی که از آن مهلکه‌ها با جانفشانی حسین جان به در برد.

نتیجه:

مراتب حمد شاکرین بالاتر از مراتب حمد غیر شاکرین است. شاکرین با وصف «حمد» ،کسانی می‌باشند که به مقام «عارفاً بِحقّهِ» راه یافتند و در ولایت مداری چیزی کم نگذاشتند و در حادثه عاشورا، صاحب معرفت و اهل بصیرت بودند و چهره تولّایی و چهره تبرّایی مسئله را خوب درک کردند و با اراده آهنین و از سراختیار با امام زمان خود همراه و هم‌رزم شدند و به صورت واقعی و حقیقی، شکرگزار این نعمت معنوی شدند و هر کس بعد از آن‌ها، ادامه دهنده راه و هدف آن‌ها باشد، به مقام «حمدالشّاکرین» می‌رسد. در حقیقت، مقام «حمدالشّاکرین»، حالت «جَری»[۵] دارد و هم چون آب در جریان است و هر کس در هر عصر و مصری به مقام «عارفاً بِحَقِّهِ» راه یابد، به مقام «حمد الشّاکرین» دست می‌یابد و زائر با معرفت، نیز می‌تواند یکی از مصادیق شاکرین باشد. زیارت عاشورا، زیارت نامه‌ای است که در لعن دشمنان و در تحیّت و سلام اصحاب و دوستان، صراحت دارد و چهرهٔ تبرّی و تولّی را به صورت راهبردی و کاربردی آموزش داده است. «حمد شاکرین»، مصداقی از چهره تولّایی زیارت نامه عاشورا می‌باشد و حمد شاکرین، مقام کسی است که به مقام «عارفاً بِحقّه» راه یافته باشد و این مقام در مرحلهٔ نخست، مربوط به اهل عاشورا و در مرحلهٔ بعدی، به سوی کسانی است که به این مرتبه از معرفت دست یافته‌اند.

منابع

  1. راغب اصفهانی، حسین، معجم مفردات الفاظ القرآن، قم: مؤسّسه اسماعیلیان، بی تا، ص۱۳۰.
  2. ر. ک. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۶۷، ص۲۷.
  3. ر. ک. انبیاء/۶۹.
  4. در کتاب‌های روایی، حدود دویست و هشتاد (۲۸۰) روایت در خصوص «عارفاً بحقّه» آمده است که مقام و قلّه رفیع امامت و ولایت را به عاشقان معرّفی می‌کند.
  5. طباطبایی، محمّد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، منشورات مؤسّسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ سوم، ۱۳۳۹۳ق، ج۱، ص۴۲.