دوستی میان معاویه و امام حسین(ع): تفاوت میان نسخه‌ها

(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جا:ویرایش}} {{شروع متن}} {{شبهه}} روايات تاريخي رابطه دوستي تنگاتنگ ميان معاوي...» ایجاد کرد)
 
 
(۱۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|کاربر=A.rezapour }}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{شبهه}}
{{شبهه}}


روايات تاريخي رابطه دوستي تنگاتنگ ميان معاويه و فرزندان علي را همه تاريخ نگاران متذكر شده‌اند. از جمله در سال ۴۹ قمري حسين فرزند دوم علي بن ابي طالب به عنوان سرباز در لشكر خليفه به جنگ با روميان رفت و دوشادوش يزيد بن معاويه، قرار داشت؛ و نیز تمامي كتب تاريخي و روايي شيعه و سني از وصيت اكيد معاويه به يزيد در مورد مهربانى در مورد حسين بن على نوشته‌اند وبنا به نوشته ابن عساكر حالا اين سوال پيش مياد كه مگر معاويه ظالم و غاصب خلافت نبود؟؟ حسين كه امام بود و علم غيب داشت مگر نمي دانست يزيد قاتل اوست، چرا دوش به دوش او به جنگ رفت؟
روایات تاریخی رابطه دوستی تنگاتنگ میان معاویه و فرزندان علی را همه تاریخ نگاران متذکر شده‌اند. از جمله در سال ۴۹ قمری حسین فرزند دوم علی بن ابی طالب به عنوان سرباز در لشکر خلیفه به جنگ با رومیان رفت و دوشادوش یزید بن معاویه، قرار داشت؛ و نیز تمامی کتب تاریخی و روایی شیعه و سنی از وصیت اکید معاویه به یزید در مورد مهربانی در مورد حسین بن علی نوشته‌اند وبنا به نوشته ابن عساکر حالا این سؤال پیش میاد که مگر معاویه ظالم و غاصب خلافت نبود؟حسین که امام بود و علم غیب داشت مگر نمی‌دانست یزید قاتل اوست، چرا دوش به دوش او به جنگ رفت؟
{{پایان شبهه}}
{{پایان شبهه}}
{{درگاه|امام حسین}}
روایت‌هایی که حضور [[امام حسین(ع)]] و یزید در جنگ با روم را نشان می‌دهد بسیار ضعیف است و بیشتر کتب تاریخی در این مورد به عدم حضور امام حسین(ع) در جنگ قسطنطنیه اشاره می‌کند.


چکیده پاسخ :
وصیت [[معاویه]] به [[یزید]] درباره مدارا با امام حسین(ع) دلیل محبت معاویه به اهل بیت(ع) نیست؛ زیرا زندگی معاویه و رفتار او با شیعیان کاملا نشان‌دهنده خلاف این ادعا است؛ معاویه از این جهت سفارش به مدارا با امام حسین(ع) کرد چون از ارادت و علاقه اهالی عراق و مسلمانان به خاندان اهل بیت(ع) اطلاع داشت و می‌دانست جنگ با این خاندان چه اثرات مخربی برای حکومت یزید خواهد داشت و جایگاه او بین مردم را از بین می‌برد.


کتب و آثار تاریخی و روایی اسلامی از رخنه روایات و داستان های جعلی و دروغین مصون نمانده است ولذا روایات دروغین در مورد زندگی و سیره امام حسین(ع) نیز ممکن است وجود داشته باشند که روایت فوق در زمره همین روایات است. ابن عساكر تنها كسي است كه روايت ياد شده را به طور مرسل نقل كرده است و حتي يك شاهد هر چند باخبري ضعيف هم نياورده است. ولذا این جریان فاقد هرگونه سند معتبر می باشد.
== جعل روایت دربارهٔ سیرهٔ امام حسین(ع) ==
تردیدی نیست که کتب و آثار تاریخی و روایی اسلامی از رخنه روایات و داستان‌های جعلی و دروغین مصون نمانده است و لذا روایات دروغین در مورد زندگی و سیره امام حسین(ع) نیز ممکن است وجود داشته باشند که روایت فوق در زمره همین روایات است. ابن عساکر تنها کسی است که روایت یاد شده را به‌طور مرسل نقل کرده است و حتی یک شاهد هر چند با خبری ضعیف هم نیاورده است. ایشان در مقدمه زندگانی امام حسین(ع) می‌نویسد: «و نزد معاویه رفت و در سپاهی که فرماندهیش با یزید بن معاویه بود، رهسپار جنگ قسطنطنیه گشت.<ref>و وفد علی معاویه و توجه غازیا إلی القسطنطینیه فی الجیش الذی کان أمیره یزید بن معاویه. (ابن عساکر، علی بن حسن‏، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۴، ص ۱۱۱. دارالفکر، بیروت، ۱۴۱۵ق)</ref> و لذا این جریان فاقد هرگونه سند معتبر می‌باشد.


مقدمه :  
== عدم حضور امام حسین(ع) در جنگ قسطنطنیه ==
گزارش جنگ [[قسطنطنیه]] را ابن اثیـر در ضمن حوادث سال ۴۹ این گونه نقـل کرده است: «در این سال، و گفـته شده است که در سال پنـجاه، معـاویه سپـاهی انبوه را به جنگ با سرزمین روم فرستاد و سفیان بن عوف را فرمانده آنان ساخت و به پسرش یزید دستور داد که همراهشان به جنگ برود، اما او کاهلی کرد و عذر آورد و پدرش از او دست برداشت. مردم در این جنگ گرفتار گرسنگی و بیماری شدید شدند و یزید شعری سرود که ترجمه‌اش اینست:


بدون شک کسانی که اندک تحقیق و اطلاع از سیره و شخصیت حضرت سیدالشهداء و سائر ائمه اطهار دارند، به خوبی می دانند که مثل اهل بیت با بنی امیه مثل نور و ظلمت است؛ اگرچه حقیقت اینست، و نور باظلمت قابل اجتماع نمی باشد اما همیشه جبابره و ستمگران و پیروان آنان مذبوحانه تلاش نموده اند که خود را در کنار ائمه نور و طهارت جا بزنند تا قبسی از نور آنها بردارد و اندکی از تاریکی و ظلمات شان کاسته گشته و برای مردم قابل تحمل گردد و چه شبیه است کار این گروه در دنیا به رفتار شان در تاریکی جهنم که می خواهند با نزدیک شدن به مومنان روشنایی کسب کنند. ؛ َ«يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ لِلَّذينَ آمَنُوا انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُم». اما حقائق و واقعیت های موجود تاریخی با زبان حال به آنان خطاب کرده و خواهند گفت : «قيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بابٌ باطِنُهُ فيهِ الرَّحْمَه وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذاب<ref>الحديد/ ۱۳ .</ref>». بنا بر این هیچ سنخیت و الفتی بین ائمه هدی و حکام ظالم بنی امیه نبوده و لذا مطالب و گزارشات تاریخی مانند آنچه در شبهه مطرح شده باید مورد بحث و کنکاش قرار گیرد،که در این نوشتار به آن می پردازیم.
از حصبه و تبی که گروه‌هایشان در فرقدونه بدان مبتلا شدند مرا چه باک و حال که در «دیر مران» بر سریرها تکیه داده باشم و ام کلثوم نزدم باشد.


پاسخ :
معـاویه از شعر او آگاه شد و سوگند خورد که او باید در سرزمین روم به سفیان بپیوندد تا هر چه به مردم رسیده است به او نیز برسد؛ یزید با گروهی که پدرش با وی همراه ساخت حرکت کرد. پسر عباس، پسر عمر، پسر زبیر و ابوایوب انصاری و دیگران و عبدالعزیز بن زراره کلابی نیز در این سپاه بودند… سپس یزید همراه سپاه به شام بازگشت؛ و ابوایوب انصاری در قسطنطنیه درگذشت و نزدیک حصارش به خاک سپرده شد.»<ref>ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۴۵۸–۴۵۹، بیروت، دار صادر - دار بیروت، ۱۳۸۵/۱۹۶۵.</ref>


جعل روايت درباره ي سيره ي امام حسين
نقل ابن اثیر نشان می‌دهد که یزید فرمانده این سپاه نبوده است و از امام حسین(ع) هم در این جنگ گزارش نمی‌دهد.


تردیدی نیست که کتب و آثار تاریخی و روایی اسلامی از رخنه روایات و داستان های جعلی و دروغین مصون نمانده است ولذا روایات دروغین در مورد زندگی و سیره امام حسین(ع) نیز ممکن است وجود داشته باشند که روایت فوق در زمره همین روایات است. ابن عساكر تنها كسي است كه روايت ياد شده را به طور مرسل نقل كرده است و حتي يك شاهد هر چند باخبري ضعيف هم نياورده است. ایشان در مـقدمه زندگاني امام حسين عليه السلام مي نويسد: «و نزد معاويه رفت و در سپاهي كه فرماندهيش با يزيد بن معاويه بود، رهسپار جنگ قسطنطنيه گشت<ref>و وفد على معاويه و توجه غازيا إلى القسطنطينيه في الجيش الذي كان أميره يزيد بن معاويه. (ابن عساكر، على بن حسن‏، تاريخ مدينه دمشق، ج۱۴،ص ۱۱۱. دارالفکر، بيروت، ۱۴۱۵ق.)</ref>. ولذا این جریان فاقد هرگونه سند معتبر می باشد.
در [[اعتبار تاریخ طبری|تاریخ طبری]] بر عدم حضور امام حسین(ع) در این جنگ تأکید شده، گرچه طبری ادعا می‌کند که یزید امیر سپاه بوده و در این سال جنگ یزید بن معاویه با روم بود، تا آن که به قسطنطنیه رسید و پسر عباس، پسر عمر و پسر زبیر و ابوایوب انصاری به همراهش بودند.<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم والملوک، ج۵، ص۲۳۲، تحقیق محمد أبو الفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، ط الثانیه، ۱۳۸۷/۱۹۶۷.</ref>


امام حسین(ع) در جنگ قسطنطنیه حضور نداشت
اما یعـقوبی می گوید: معاویه پسرش، یزید، را به جنگ تابستانی فرستاد در حالی که سفـیان بن سیـف غامدی همـراهش بود و پیش از او به سرزمین روم وارد شد. مسلمانان در روم گرفتار تب و آبله شدند. در آن هنگام ام کلثوم دختر عبدالله بن عامر زن یزید بن معاویه بود و یزید او را بسیار دوست می‌داشت…<ref>یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، ج۲، ص۱۶۱، تهران ، انتشارات علمی و فرهنگی، چ ششم، ۱۳۷۱ش‏.</ref>


گزارش جنگ قسطنطنيه را ابـن اثـيـر در ضمن حـوادث سـال ۴۹ ايـن گـونـه نـقـل كـرده اسـت: «در ايـن سـال، وگـفـتـه شـده اسـت كـه در سـال پـنـجـاه، مـعـاويـه سـپـاهـي انـبوه را به جنگ با سرزمين روم فرستاد و سفيان بن عوف را فـرمانده آنان ساخت و به پسرش يزيد دستور داد كه همراهشان به جنگ برود، اما او كاهلي كرد و عـذر آورد و پـدرش از او دسـت برداشت. مردم در اين جنگ گرفتار گرسنگي و بيماري شديد شدند و يزيد شعری سرود که ترجمه اش اینست:
== سفارش و وصیت معاویه به مدارا با امام حسین(ع) ==
ابن‌اثیر و طبری در تاریخ‌های خود نقل کرده‌اند که چون هنگام مرگ معاویه فرارسید پسرش یزید را طلبید و به او چنین گفت: «ای پسرم من براستی سختی‌ها و پستی و بلندی‌ها را برای تو هموار کرده و کارها را برای تو آماده ساخته‌ام و دشمنان را برایت رام، و گروه‌های عرب را برای تو خاضع و آنچه را هیچ‌کس برای دیگری جمع‌آوری نمی‌کند گرد آوردم، اینک تو نگران اهل حجاز باش که آنها اصل و ریشهٔ تو هستند،... به خصوص در مورد مردم عراق بنگر که اگر هر روز از تو خواستند که فرمانداری را عزل کنی حتماً این کار را بکن، زیرا عزل یک فرماندار آسانتر است از اینکه صد هزار شمشیر بر روی تو کشیده شود، و دربارهٔ مردم شام نیز بنگر که اینها باید پشتوانه و ذخیرهٔ تو باشند که اگر از دشمن خود چیزی مشاهده کردی آنها را به کمک‌ گیری، و چون بهرهٔ خود را از ایشان گرفتی مردم شام را به شهرهای خود بازگردان که اگر اینها در غیر از شهرهای خود اقامت گزینند اخلاقشان دگرگون شود… من از کسی بیمناک نیستم که با تو در امر خلافت به نزاع برخیزد جز از چهار نفر: حسین بن علی، عبدالله بن عمر، عبدالله بن زبیر، عبدالرحمن بن ابی بکر، اما عبدالله بن عمر که او مردی است که عبادت او را سرگرم و آرام ساخته و چون همه با تو بیعت کنند او نیز با تو بیعت خواهد کرد، و اما حسین بن علی مردی است سبکبار و مردم عراق هیچ‌گاه او را رها نخواهند کرد تا او را به قیام وادارند، و اگر قیام کرد و تو بر وی چیره شدی از او درگذر، که او را رحمی نزدیک و حقی بزرگ و خویشی نزدیک با محمد(ص) است، و اما پسر ابوبکر که او اگر دید یارانش کاری کردند او هم آن کار را خواهد کرد و اندوهی ندارد جز در زنان و لهو و لعب، و اما آن کس که همانند شیر برای تو کمین کند و همانند روباه با تو فریبکاری کند که اگر فرصتی به دست آورد حمله کند او پسر زبیر است، و اگر چنین کاری کرد و تو بر وی چیره شدی او را تکه‌تکه کن و خون مردم او را هر چه می‌توانی بریز.».<ref>الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۶؛ تاریخ الامم والملوک، ج۶ ص۱۷۹.</ref>


از حصبه و تبي كه گروه هايشان در فرقدونه بدان مبتلا شدند مرا چه باك و حال كه در «دير مران» بر سريرها تكيه داده باشم و ام كلثوم نزدم باشد.
== آخرین وصیت، یا تلاش مذبوحانه ==
شکی نیست معاویه با شناختی که از امام حسین(ع) و دیگر افراد صاحب نفوذ در میان مسلمانان داشت، و فرزندش یزید را هم بیش از هر کس دیگر می‌شناخت، شدیداً نگران سرنوشت کرسی خلافت و حکومتی بود که تا کنون با زور و تزویر بر آن تکیه زده بود و خیلی دوست داشت بعد از خودش به خلف فاسدش یعنی یزید به ارث برسد ولذا تمام تلاشش بر این بود که راه را برای یزید هموار و مرکب سرکش خلافت را برای او رام نماید؛ در همین راستا نسبت به شخصیت‌هایی که ممکن بود مانع رسیدن یزید به خلافت بشود به او هشدار داده و راه برخورد با آنان را سفارش و یادآوری کرده است و این هرگز به معنای محبت، الفت و دلسوزی به امام حسین(ع) و اهل بیت نبوده بلکه ناشی از محبت پدرانه به یزید و مشاوره پیشگیرانه از سیاست‌های خشن و بر باد دهنده او می‌باشد. و این چیزی است که از ملاحظه متن سخنان معاویه بویژه در مورد امام حسین(ع) بخوبی آشکار است؛ آن جا که می‌گوید: «و اما حسین بن علی مردی است سبکبار و مردم عراق هیچ‌گاه او را رها نخواهند کرد تا او را به قیام وادارند، و اگر قیام کرد و تو بر وی چیره شدی از او درگذر، که او را رحمی نزدیک و حقی بزرگ و خویشی نزدیک با محمد(ص) است،»


مـعـاويه از شعر او آگاه شد و سوگند خورد كه او بايد در سرزمين روم به سفيان بپيوندد تا هـر چـه به مردم رسيده است به او نيز برسد؛ يزيد با گروهي كه پدرش با وي همراه ساخت حركت كرد. پسر عباس، پسر عمر، پسر زبير و ابوايوب انصاري و ديگران و عبدالعزيز بن زراره كـلابـي نـيز در اين سپاه بودند... سپس يزيد همراه سپاه به شام بازگشت؛ و ابوايوب انصاري در قسطنطنيه درگذشت و نزديك حصارش به خاك سپرده شد<ref>ابن اثير، على بن ابى الكرم، الکامل في التاريخ، ج۳، ص۴۵۸ـ۴۵۹، بيروت، دار صادر - دار بيروت، ۱۳۸۵/۱۹۶۵.</ref>.  
حلم و بردباری معاویه و دستور احسان و نیکی دربارهٔ دودمان پاک و طاهر رسول خدا (ص) از برخوردهای او با امیرالمؤمنین و امام حسن(ع) و صحابه صالح مانند حجر بن عدی و یارانش، هویدا است و تصور نمی‌شود نیاز به این وصیت نامه آن هم به شخصی مانند یزید باشد؛ اما قطعاً یک کاربرد مهم دارد و آن فریفتن عوام و قشرها انبوه و عادی امت اسلامی که ارادت و محبت رسول خدا و اهل بیت اطهارش را در دل دارند و با شنیدن این وصیت نامه ممکن است یکبار دیگر حیله و مکر معاویه، چند صباح دیگر به حاکمیت عوام فریبانه اموی استمرار بخشیده و معاویه و آل سفیان را دوستدار خاندان رسالت و نبوت قلمداد نماید.


پس قدر متيقّن از نقل ابن اثير اين است كه يزيد فرمانده اين سپاه نبوده است و از امام حسين عليه السلام هم در اين جنگ گزارش نمی دهد.
== منابع ==
 
{{پانویس|۲}}
طـبـري در تـاريـخش بر عدم حضور امام حسين عليه السلام در اين جنگ خبر می دهد، گرچه ادعا می کند که يـزيـد امیر سپاه بـوده و در ايـن سـال جنگ يزيد بن معاويه با روم بود، تا آن كه به قسطنطنيه رسيد و پسر عباس، پسر عمر و پسر زبير و ابوايوب انصاري به همراهش بودند<ref>طبری، محمد بن جرير، تاريخ الامم والملوک،، ج۵، ص۲۳۲، تحقيق محمد أبو الفضل ابراهيم ، بيروت، دار التراث ، ط الثانيه، ۱۳۸۷/۱۹۶۷.</ref>.
 
امـا يـعـقـوبـي مـي گـويد: معاويه پسرش، يزيد، را به جنگ تابستاني فرستاد در حالي كه سـفـيـان بـن سـيـف غـامـدي هـمـراهش بود و پيش از او به سرزمين روم وارد شد. مسلمانان در روم گـرفتار تب و آبله شدند. در آن هنگام ام كلثوم دختر عبدالله بن عامر زن يزيد بن معاويه بود و يزيد او را بسيار دوست مي داشت... <ref>يعقوبی، احمد بن ابى يعقوب ، تاريخ يعقوبی،ترجمه محمد ابراهيم آيتى، ج۲، ص۱۶۱، تهران ، انتشارات علمى و فرهنگى ، چ ششم ، ۱۳۷۱ش‏.</ref>. که پیش ازین از الکامل نقل کردیم.
 
سفارش و وصیت معاویه به مدارا با امام حسین(ع)
 
ابن اثير و طبري در تاريخ خود نقل كرده اند كه چون هنگام مرگ معاويه فرارسيد پسرش يزيد را طلبيد و به او چنين گفت: «اي پسرم من براستي سختي ها و پستي و بلندي ها را براي تو هموار كرده و كارها را براي تو آماده ساخته ام و دشمنان را برايت رام، و گروههاي عرب را براي تو خاضع و آنچه را هيچ كس براي ديگري جمع آوري نمي كند گرد آوردم، اينك تو نگران اهل حجاز باش كه آنها اصل و ريشه ي تو هستند،... به خصوص در مورد مردم عراق بنگر كه اگر هر روز از تو خواستند كه فرمانداري را عزل كني حتما اين كار را بكن، زيرا عزل يك فرماندار آسانتر است از اينكه صد هزار شمشير بر روي تو كشيده شود، و درباره ي مردم شام نيز بنگر كه اينها بايد پشتوانه و ذخيره ي تو باشند كه اگر از دشمن خود چيزي مشاهده كردي آنها را به كمك گيري، و چون بهره ي خود را از ايشان گرفتي مردم شام را به شهرهاي خود بازگردان كه اگر اينها در غير از شهرهاي خود اقامت گزينند اخلاقشان دگرگون شود... من از كسي بيمناك نيستم كه با تو در امر خلافت به نزاع برخيزد جز از چهار نفر: حسين بن علي، عبدالله بن عمر، عبدالله بن زبير، عبدالرحمن بن ابي بكر، اما عبدالله بن عمر كه او مردي است كه عبادت او را سرگرم و آرام ساخته و چون همه با تو بيعت كنند او نيز با تو بيعت خواهد كرد، و اما حسين بن علي مردي است سبكبار و مردم عراق هيچ گاه او را رها نخواهند كرد تا او را به قيام وادارند، و اگر قيام كرد و تو بر وي چيره شدي از او درگذر، كه او را رحمي نزديك و حقي بزرگ و خويشي نزديك با محمد(ص) است، و اما پسر ابوبكر كه او اگر ديد يارانش كاري كردند او هم آن كار را خواهد كرد و اندوهي ندارد جز در زنان و لهو و لعب، و اما آن كس كه همانند شير براي تو كمين كند و همانند روباه با تو فريبكاري كند كه اگر فرصتي به دست آورد حمله كند او پسر زبير است، و اگر چنين كاري كرد و تو بر وي چيره شدي او را تكه تكه كن و خون مردم او را هر چه مي تواني بريز<ref>الکامل فی التاريخ، ج۴، ص۶؛ تاريخ الامم والملوک، ج۶ ص۱۷۹.</ref>.».
 
آخرین وصیت، یا تلاش مذبوحانه
 
شکی نیست معاویه با شناختی که از امام حسین(ع) و دیگر افراد صاحب نفوذ در میان مسلمانان داشت، و فرزندش یزید را هم بیش از هر کس دیگر می شناخت، شدیدا نگران سرنوشت کرسی خلافت و حکومتی بود که تا کنون با زور و تزویر بر آن تکیه زده بود و خیلی دوست داشت بعد از خودش به خلف فاسدش یعنی یزید به ارث برسد ولذا تمام تلاشش بر این بود که راه را برای یزید هموار و مرکب سرکش خلافت را برای او رام نماید؛ در همین راستا نسبت به شخصیت هایی که ممکن بود مانع رسیدن یزید به خلافت بشود به او هشدار داده و راه برخورد با آنان را به سفارش و یاد آوری کرده است و این هرگز به معنای محبت، الفت و دلسوزی به امام حسین(ع) و اهل بیت نبوده بلکه ناشی از محبت پدرانه به یزید و مشاوره پیشگیرانه از سیاست های خشن و بر باد دهنده او می باشد. و این چیزی است که از ملاحظه متن سخنان معاویه بویژه در مورد امام حسین(ع) بخوبی اشکار است؛ آن جا که می گوید : «و اما حسين بن علي مردي است سبكبار و مردم عراق هيچ گاه او را رها نخواهند كرد تا او را به قيام وادارند، و اگر قيام كرد و تو بر وي چيره شدي از او درگذر، كه او را رحمي نزديك و حقي بزرگ و خويشي نزديك با محمد(ص) است،»
 
حلم و بردباري معاويه و دستور احسان و نيكي درباره ي دودمان پاک و طاهر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از برخورد های او با امیرالمومنین و امام حسن علیهماالسلام و صحابه صالح مانند حجر بن عدی و یارانش، هویدا است و تصور نمی شود نیاز به این وصیت نامه آن هم به شخصی مانند یزید باشد؛ اما قطعا یک کاربرد مهم دارد و آن فریفتن عوام و اقشار انبوه و عادی امت اسلامی که ارادت و محبت رسول خدا و اهل بیت اطهارش را در دل دارند و با شنیدن این وصیت نامه ممکن است یکبار دیگر حیله و مکر معاویه، چند صباح دیگر به حاکمیت عوام فریبانه اموی استمرار بخشیده و معاویه و آل سفیان را دوستدار خاندان رسالت و نبوت قلمداد نماید.
 
والحمد لله رب العالمین.
 
==منابع==
<references />
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی = تاریخ
  | شاخه اصلی = تاریخ
|شاخه فرعی۱ = تاریخ و سیره معصومان
|شاخه فرعی۱ = تاریخ و سیره معصومان
|شاخه فرعی۲ = امام حسین(ع)
|شاخه فرعی۲ = امام حسین(ع)
|شاخه فرعی۳ =  
|شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =  
  | شناسه =شد
  | تیترها =  
  | تیترها =شد
  | ویرایش =  
  | ویرایش =شد
  | لینک‌دهی =  
  | لینک‌دهی =شد
  | ناوبری =  
  | ناوبری =
  | نمایه =  
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =  
  | تغییر مسیر =
  | ارجاعات =  
  | ارجاعات =
  | بازبینی =  
  | بازبینی =
  | تکمیل =  
  | تکمیل =
  | اولویت =  
  | اولویت =ج
  | کیفیت =  
  | کیفیت =ج
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}
[[رده:درگاه امام حسین(ع)]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۷ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۹:۵۰

شبهه

روایات تاریخی رابطه دوستی تنگاتنگ میان معاویه و فرزندان علی را همه تاریخ نگاران متذکر شده‌اند. از جمله در سال ۴۹ قمری حسین فرزند دوم علی بن ابی طالب به عنوان سرباز در لشکر خلیفه به جنگ با رومیان رفت و دوشادوش یزید بن معاویه، قرار داشت؛ و نیز تمامی کتب تاریخی و روایی شیعه و سنی از وصیت اکید معاویه به یزید در مورد مهربانی در مورد حسین بن علی نوشته‌اند وبنا به نوشته ابن عساکر حالا این سؤال پیش میاد که مگر معاویه ظالم و غاصب خلافت نبود؟حسین که امام بود و علم غیب داشت مگر نمی‌دانست یزید قاتل اوست، چرا دوش به دوش او به جنگ رفت؟

درگاه‌ها
امام حسین.png


روایت‌هایی که حضور امام حسین(ع) و یزید در جنگ با روم را نشان می‌دهد بسیار ضعیف است و بیشتر کتب تاریخی در این مورد به عدم حضور امام حسین(ع) در جنگ قسطنطنیه اشاره می‌کند.

وصیت معاویه به یزید درباره مدارا با امام حسین(ع) دلیل محبت معاویه به اهل بیت(ع) نیست؛ زیرا زندگی معاویه و رفتار او با شیعیان کاملا نشان‌دهنده خلاف این ادعا است؛ معاویه از این جهت سفارش به مدارا با امام حسین(ع) کرد چون از ارادت و علاقه اهالی عراق و مسلمانان به خاندان اهل بیت(ع) اطلاع داشت و می‌دانست جنگ با این خاندان چه اثرات مخربی برای حکومت یزید خواهد داشت و جایگاه او بین مردم را از بین می‌برد.

جعل روایت دربارهٔ سیرهٔ امام حسین(ع)

تردیدی نیست که کتب و آثار تاریخی و روایی اسلامی از رخنه روایات و داستان‌های جعلی و دروغین مصون نمانده است و لذا روایات دروغین در مورد زندگی و سیره امام حسین(ع) نیز ممکن است وجود داشته باشند که روایت فوق در زمره همین روایات است. ابن عساکر تنها کسی است که روایت یاد شده را به‌طور مرسل نقل کرده است و حتی یک شاهد هر چند با خبری ضعیف هم نیاورده است. ایشان در مقدمه زندگانی امام حسین(ع) می‌نویسد: «و نزد معاویه رفت و در سپاهی که فرماندهیش با یزید بن معاویه بود، رهسپار جنگ قسطنطنیه گشت.[۱] و لذا این جریان فاقد هرگونه سند معتبر می‌باشد.

عدم حضور امام حسین(ع) در جنگ قسطنطنیه

گزارش جنگ قسطنطنیه را ابن اثیـر در ضمن حوادث سال ۴۹ این گونه نقـل کرده است: «در این سال، و گفـته شده است که در سال پنـجاه، معـاویه سپـاهی انبوه را به جنگ با سرزمین روم فرستاد و سفیان بن عوف را فرمانده آنان ساخت و به پسرش یزید دستور داد که همراهشان به جنگ برود، اما او کاهلی کرد و عذر آورد و پدرش از او دست برداشت. مردم در این جنگ گرفتار گرسنگی و بیماری شدید شدند و یزید شعری سرود که ترجمه‌اش اینست:

از حصبه و تبی که گروه‌هایشان در فرقدونه بدان مبتلا شدند مرا چه باک و حال که در «دیر مران» بر سریرها تکیه داده باشم و ام کلثوم نزدم باشد.

معـاویه از شعر او آگاه شد و سوگند خورد که او باید در سرزمین روم به سفیان بپیوندد تا هر چه به مردم رسیده است به او نیز برسد؛ یزید با گروهی که پدرش با وی همراه ساخت حرکت کرد. پسر عباس، پسر عمر، پسر زبیر و ابوایوب انصاری و دیگران و عبدالعزیز بن زراره کلابی نیز در این سپاه بودند… سپس یزید همراه سپاه به شام بازگشت؛ و ابوایوب انصاری در قسطنطنیه درگذشت و نزدیک حصارش به خاک سپرده شد.»[۲]

نقل ابن اثیر نشان می‌دهد که یزید فرمانده این سپاه نبوده است و از امام حسین(ع) هم در این جنگ گزارش نمی‌دهد.

در تاریخ طبری بر عدم حضور امام حسین(ع) در این جنگ تأکید شده، گرچه طبری ادعا می‌کند که یزید امیر سپاه بوده و در این سال جنگ یزید بن معاویه با روم بود، تا آن که به قسطنطنیه رسید و پسر عباس، پسر عمر و پسر زبیر و ابوایوب انصاری به همراهش بودند.[۳]

اما یعـقوبی می گوید: معاویه پسرش، یزید، را به جنگ تابستانی فرستاد در حالی که سفـیان بن سیـف غامدی همـراهش بود و پیش از او به سرزمین روم وارد شد. مسلمانان در روم گرفتار تب و آبله شدند. در آن هنگام ام کلثوم دختر عبدالله بن عامر زن یزید بن معاویه بود و یزید او را بسیار دوست می‌داشت…[۴]

سفارش و وصیت معاویه به مدارا با امام حسین(ع)

ابن‌اثیر و طبری در تاریخ‌های خود نقل کرده‌اند که چون هنگام مرگ معاویه فرارسید پسرش یزید را طلبید و به او چنین گفت: «ای پسرم من براستی سختی‌ها و پستی و بلندی‌ها را برای تو هموار کرده و کارها را برای تو آماده ساخته‌ام و دشمنان را برایت رام، و گروه‌های عرب را برای تو خاضع و آنچه را هیچ‌کس برای دیگری جمع‌آوری نمی‌کند گرد آوردم، اینک تو نگران اهل حجاز باش که آنها اصل و ریشهٔ تو هستند،... به خصوص در مورد مردم عراق بنگر که اگر هر روز از تو خواستند که فرمانداری را عزل کنی حتماً این کار را بکن، زیرا عزل یک فرماندار آسانتر است از اینکه صد هزار شمشیر بر روی تو کشیده شود، و دربارهٔ مردم شام نیز بنگر که اینها باید پشتوانه و ذخیرهٔ تو باشند که اگر از دشمن خود چیزی مشاهده کردی آنها را به کمک‌ گیری، و چون بهرهٔ خود را از ایشان گرفتی مردم شام را به شهرهای خود بازگردان که اگر اینها در غیر از شهرهای خود اقامت گزینند اخلاقشان دگرگون شود… من از کسی بیمناک نیستم که با تو در امر خلافت به نزاع برخیزد جز از چهار نفر: حسین بن علی، عبدالله بن عمر، عبدالله بن زبیر، عبدالرحمن بن ابی بکر، اما عبدالله بن عمر که او مردی است که عبادت او را سرگرم و آرام ساخته و چون همه با تو بیعت کنند او نیز با تو بیعت خواهد کرد، و اما حسین بن علی مردی است سبکبار و مردم عراق هیچ‌گاه او را رها نخواهند کرد تا او را به قیام وادارند، و اگر قیام کرد و تو بر وی چیره شدی از او درگذر، که او را رحمی نزدیک و حقی بزرگ و خویشی نزدیک با محمد(ص) است، و اما پسر ابوبکر که او اگر دید یارانش کاری کردند او هم آن کار را خواهد کرد و اندوهی ندارد جز در زنان و لهو و لعب، و اما آن کس که همانند شیر برای تو کمین کند و همانند روباه با تو فریبکاری کند که اگر فرصتی به دست آورد حمله کند او پسر زبیر است، و اگر چنین کاری کرد و تو بر وی چیره شدی او را تکه‌تکه کن و خون مردم او را هر چه می‌توانی بریز.».[۵]

آخرین وصیت، یا تلاش مذبوحانه

شکی نیست معاویه با شناختی که از امام حسین(ع) و دیگر افراد صاحب نفوذ در میان مسلمانان داشت، و فرزندش یزید را هم بیش از هر کس دیگر می‌شناخت، شدیداً نگران سرنوشت کرسی خلافت و حکومتی بود که تا کنون با زور و تزویر بر آن تکیه زده بود و خیلی دوست داشت بعد از خودش به خلف فاسدش یعنی یزید به ارث برسد ولذا تمام تلاشش بر این بود که راه را برای یزید هموار و مرکب سرکش خلافت را برای او رام نماید؛ در همین راستا نسبت به شخصیت‌هایی که ممکن بود مانع رسیدن یزید به خلافت بشود به او هشدار داده و راه برخورد با آنان را سفارش و یادآوری کرده است و این هرگز به معنای محبت، الفت و دلسوزی به امام حسین(ع) و اهل بیت نبوده بلکه ناشی از محبت پدرانه به یزید و مشاوره پیشگیرانه از سیاست‌های خشن و بر باد دهنده او می‌باشد. و این چیزی است که از ملاحظه متن سخنان معاویه بویژه در مورد امام حسین(ع) بخوبی آشکار است؛ آن جا که می‌گوید: «و اما حسین بن علی مردی است سبکبار و مردم عراق هیچ‌گاه او را رها نخواهند کرد تا او را به قیام وادارند، و اگر قیام کرد و تو بر وی چیره شدی از او درگذر، که او را رحمی نزدیک و حقی بزرگ و خویشی نزدیک با محمد(ص) است،»

حلم و بردباری معاویه و دستور احسان و نیکی دربارهٔ دودمان پاک و طاهر رسول خدا (ص) از برخوردهای او با امیرالمؤمنین و امام حسن(ع) و صحابه صالح مانند حجر بن عدی و یارانش، هویدا است و تصور نمی‌شود نیاز به این وصیت نامه آن هم به شخصی مانند یزید باشد؛ اما قطعاً یک کاربرد مهم دارد و آن فریفتن عوام و قشرها انبوه و عادی امت اسلامی که ارادت و محبت رسول خدا و اهل بیت اطهارش را در دل دارند و با شنیدن این وصیت نامه ممکن است یکبار دیگر حیله و مکر معاویه، چند صباح دیگر به حاکمیت عوام فریبانه اموی استمرار بخشیده و معاویه و آل سفیان را دوستدار خاندان رسالت و نبوت قلمداد نماید.

منابع

  1. و وفد علی معاویه و توجه غازیا إلی القسطنطینیه فی الجیش الذی کان أمیره یزید بن معاویه. (ابن عساکر، علی بن حسن‏، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۴، ص ۱۱۱. دارالفکر، بیروت، ۱۴۱۵ق)
  2. ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۴۵۸–۴۵۹، بیروت، دار صادر - دار بیروت، ۱۳۸۵/۱۹۶۵.
  3. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم والملوک، ج۵، ص۲۳۲، تحقیق محمد أبو الفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، ط الثانیه، ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
  4. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، ج۲، ص۱۶۱، تهران ، انتشارات علمی و فرهنگی، چ ششم، ۱۳۷۱ش‏.
  5. الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۶؛ تاریخ الامم والملوک، ج۶ ص۱۷۹.