خرافات از دیدگاه قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

(ابرابزار)
 
جز (جایگزینی متن - ' <ref>' به '<ref>')
 
(۱۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۳: خط ۳:
خرافات را از دیدگاه قرآن کریم توضیح دهید.
خرافات را از دیدگاه قرآن کریم توضیح دهید.
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}قرآن با هر سخنی که مبنای منطقی و عقلی ندارد مخالفت می‌کند و دائم همه را دعوت به خردورزی و تعقل می‌کند. خرافات به معنای سخنان غیرحقیقی مصادیق فراوانی دارد و می‌توان [[شرک]] که از خرافات اعراب جاهلی و مشرکین بود و [[غلو]] که از موهومات اهل کتاب و دینداران بود را از بزرگترین خرافاتی نام برد که قرآن با آن به تقابل برخاسته است.
قرآن کریم، از خرافات با عنوان «اساطیر» یاد کرده است. «اساطیر» به معنای «اباطیل» و سخنان بیهوده‌ای است که هیچ پایه و اساسی ندارند}}<ref>ر. ک. الطریحی، فخرالدّین، مجمع البحرین، ج۱، قم: دفتر نشر فرهنگ اسلامی -۲، ص۶۳۷–۶۳۸.</ref> و مراد از «اساطیر» نوشته‌های باطل، حکایت‌های دروغ، افسانه‌های بی‌اساس می‌باشد. «اساطیر» از ریشهٔ «سطر» و جمع الجمع است و «اساطیر» به گفته راغب جمع «اسطوره» است.<ref>قرشی، سیّدعلی اکبر، قاموس قرآن، ج۳ تهران: دارالکتب الاسلامیه، ص۲۶۶.</ref>


قرآن کریم، به مناسبت‌های مختلف از «خرافات» با عنوان «اساطیر»، یاد کرده است، چنان‌که می‌فرماید: {{قرآن|... یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلا أَسَاطِیرُ الأوَّلِینَ<ref>انعام: ۶/ ۲۵.</ref> و کافران می‌گویند این‌ها افسانه‌های پیشنیان است.
== معنای خرافات ==
خرافات را سخنان بی اصل و اساس می‌گویند و هم به افسانه‌هایی که واقعیت ندارد اما نگاه واقع‌نگرانه‌ای به آن می‌شود. فرهنگ دهخدا معنای خرافات در تداول فارسی را سخنان پریشان و نامربوط، سخنان بیهوده و موهومات دانسته است.


در جای دیگری می‌فرماید: {{قرآن|لَقَدْ وُعِدْنَا هَذَا نَحْنُ وَآبَاؤُنَا مِنْ قَبْلُ إِنْ هَذَا إِلا أَسَاطِیرُ الأوَّلِینَ}}<ref>نمل: ۲۷/ ۶۸.</ref> این وعده‌ای است که به ما و پدرانمان از پیش داده شده، این‌ها همان افسانه‌های خرافی پیشینیان است.
در اصطلاح، خرافات به عقایدی گفته می‌شود که منشاء و خاستگاه علمی و استدلالی ندارد و به باور شخصی یا عمومی رسیده است. خرافات به دینی و غیر دینی تقسیم می‌شود. خرافات دینی، اعتقاداتی است که منابع دینی آن را تأیید نمی‌کند اما به یک باور و عقیده دینی تبدیل شده است.


نیز در سوره‌ها و آیات دیگر مانند: انفال، ۳۱؛ نحل، ۲۴؛ مؤمنون، ۸۳؛ فرقان، ۵؛ احقاف، ۱۷؛ قلم، ۱۵؛ مطفّفین، ۱۳؛ کلمه «اساطیر» به معنای افسانه‌ها و خرافات آمده است که غالباً از ناحیه کفّار و مشرکان به پیامبر اکرم(ص) و کتاب مقدّس قرآن کریم نسبت داده می‌شده است.
== مبارزه قرآن با خرافات ==
واژه خرافات در قرآن نیامده است اما یکی از اساسی‌ترین وجوه مهم قرآن مبارزه با خرافات است. سراسر قرآن با مشرکین محاجه می‌کند و خرافات آنان را زیر سوال می‌برد.


قرآن کریم، همواره با پدیدهٔ شوم خرافات مبارزه کرده و با سخنان و اعمال بیهوده مخالف است و در شرایطی برقلب پاک پیامبر گرامی(ص) نازل شد که مسائل خرافی و بی‌اساس وافسانه‌های خیالی و بی‌پایه، جامعهٔ آن روز حجاز را به تسخیر خود درآورده بودند و مردم به شدّت گرفتار خرافات و مسائل بی‌اساس جاهلیّت بودند و زنجیرهای جهل و گرایش به افسانه‌ها و اساطیر بر دست و پای آن‌ها تنیده شده بود و به زندگی پست و ذلّت باری تن داده بودند. قرآن کریم، با آیات نورانی خود، به تدریج، پرده‌های جهل و خرافات را کنار زد و آن‌ها را با واقعیّات آشنا نمود؛ چنان‌که می‌فرماید: «آن‌ها که از فرستادهٔ (خدا) (و) پیامبر «امّی» پیروی می‌کنند، کسی که صفاتش را در تورات و انجیلی که نزدشان است می‌یابند و آن‌ها را به معروف دستور می‌دهد و از نهی ا منکر بازمی‌دارد، پاکیزه‌ها را برای آن‌ها حلال می‌شمرد، ناپاکی‌ها را تحریم می‌کند، و بارهای سنگین و زنجیرهایی را که بر آن‌ها بود (از دست و پایشان) برمی‌دارد، آن که به او ایمان آورند و حمایتش کردند و یاریش نمودند و از نوری که با او نازل شده، پیروی کردند، آنان رستگارانند.»}}<ref>اعراف: ۷/ ۱۵۷.</ref>
یکی از کلماتی که به معنای خرافه کمی نزدیک است واژه اساطیر است که در قرآن آمده است. چنان‌که می‌فرماید: {{قرآن|... یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلا أَسَاطِیرُ الأوَّلِینَ|ترجمه=و کافران می‌گویند این‌ها افسانه‌های پیشنیان است.|سوره=انعام|آیه=۲۵}}  


در جایی دیگر می‌فرماید: «و (مشرکان) سهمی از آنچه خداوند آفرید، از زراعت و چهار پایان برای او قرار دادند و گفتند: به گمان آن‌ها این مال خداست و این مال شرکای ما (یعنی بت‌ها) است، آنچه مال شرکای آن‌ها بود به خدا نمی‌رسید، ولی آنچه مال خدا بود به شرکایشان می‌رسید …»<ref>انعام: ۶/ ۱۳۶–۱۴۰.</ref>
[[خرافات]]، اساطیر و اباطیل در هر جامعه‌ای می‌تواند تأثیرات بسیار منفی و ناهنجاری را به دنبال داشته باشد. عقب‌ماندگی از جهات مختلف، رکود، بی‌هویتی، انحرافات اخلاقی و عقیدتی، شرک به خدا، غفلت و.. از محصولات و دستاوردهای ابتدا به خرافات و افسانه‌های بی‌اساس می‌باشد و جوامع بشری هرچه از نظر علم و فرهنگ عقب مانده باشند به همان نسبت خرافات و اوهام در میان آنان زیادتر خواهد بود.


و به این صورت به مطالب غیر واقعی و بی‌اساسی، مثل مقدّس بودن بت‌ها و اعتقاد به این که آن‌ها می‌توانند حاجات آن‌ها را برآورده سازند یا با غضب خود خساراتی را بر آن‌ها وارد نمایند. خرافات، اساطیر و اباطیل در هر جامعه‌ای می‌تواند تأثیرات بسیار منفی و ناهنجاری را به دنبال داشته باشد. عقب ماندگی از جهات مختلف، رکود، بی‌هویتی، انحرافات اخلاقی و عقیدتی، شرک به خدا، غفلت و.. از محصولات و دستاوردهای ابتدا به خرافات و افسانه‌های بی‌اساس می‌باشد و جوامع بشری هرچه از نظر علم و فرهنگ عقب مانده باشند به همان نسبت خرافات و اوهام در میان آنان زیادتر خواهد بود.
در تاریخ اسلام، نمونه‌های زیادی از گرفتاری مردم در چنگال اساطیر و خرافات نقل شده است: جهل و نادانی به عقاید اصیل اسلامی، مفاهیم قرآن، تقلیدهای کورکورانه از آداب و رسوم جاهلیت،<ref>بقره: ۲/ ۱۷۰.</ref> سودجویی و منفعت‌طلبی برخی از افراد؛ مانند: ماجرای گوساله پرستی، پیروان حضرت موسی<ref>طه: ۲۰/ ۸۷–۹۶.</ref> تأثیرات عقاید خرافی پیشینیان و تعصب‌های بی‌جا و بدون پایه و …<ref>بقره: ۲/ ۱۷۰.</ref>


در تاریخ اسلام، نمونه‌های زیادی از گرفتاری مردم در چنگال اساطیر و خرافات نقل شده است. به عنوان مثال علّت ننوشیدن آب توسّط حیوانات را وجود دیوها در میان شاخ و جسم حیوانات می‌دیدند یا اگر کسی را عقرب و مار می‌گزید، بر گردن مار و عقرب گزیده، زیور آلات طلایی می‌آویختند و…<ref>ر. ک. سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ج۱، ص۵۷–۶۲.</ref>
'''غلو'''


عواملی مانند: جهل و نادانی به عقاید اصیل اسلامی، مفاهیم قرآن، تقلیدهای کورکورانه از آداب و رسوم جاهلیّت،<ref>بقره: ۲/ ۱۷۰.</ref> سودجویی و منفعت طلبی برخی از افراد؛ مانند: ماجرای گوساله پرستی، پیروان حضرت موسی علی نبینا و آله(ع)<ref>طه: ۲۰/ ۸۷–۹۶.</ref> تأثیرات عقاید خرافی پیشینیان و تعصّب‌های بی‌جا و بدون پایه و …<ref>بقره: ۲/ ۱۷۰.</ref>
غلو یکی از خرافات‌های شایع در دینداری است که مبنای دینی و عقلی ندارد. {{قرآن|يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ وَلَا تَقُولُوا عَلَى اللَّـهِ إِلَّا الْحَقَّ|ترجمه=اى اهل كتاب، در دين خود غلوّ مكنيد، و در باره خدا جز [سخن‌] درست مگوييد.|سوره=نساء|آیه=۱۷۱}}


چنان‌که قرآن کریم، با طرح برخی از عوامل و اسباب خرافات به مبارزه با آن پرداخته؛ از طرفی با راهکارها و راهنمایی‌ها در جهت زدودن و برداشتن خرافات در میان مردم تلاش کرده است. در بسیاری از آیات خداوند تبارک و تعالی انسان‌ها را به تعقّل و اندیشه در این امور توجّه داده است؛ چنان‌که می‌فرماید: {{قرآن|کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ<ref>بقره: ۲/ ۲۴۲؛ و نیز حدید: ۵۷/۱۷؛ مائده: ۵/۵۸؛ نحل: ۱۶/۶۷.</ref> این چنین خداوند آیات خود را برای شما شرح می‌دهد، شاید اندیشه کنید!.
مساله "غلو" درباره پيشوايان يكى از مهمترين سرچشمه‏‌هاى انحراف در اديان آسمانى بوده است، از آنجا كه انسان علاقه به خود دارد، ميل دارد كه رهبران و پيشوايان خويش را هم بيش از آنچه هستند بزرگ نشان دهد تا بر عظمت خود افزوده باشد. گاهى نيز اين تصور كه غلو در باره پيشوايان، نشانه ايمان به آنان و عشق و علاقه به آنها است سبب گام نهادن در اين ورطه هولناك می‌شود. "غلو" همواره يك عيب بزرگ را همراه دارد و آن اينكه ريشه اصلى مذهب يعنى خداپرستى و توحيد را خراب مي‌كند؛ به همين جهت اسلام در باره غلات سختگيرى شديدى كرده و در كتب "عقائد" و "فقه" غلات از بدترين كفار معرفى شده‌‏اند.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامی، ج۴، ص۲۲۱</ref>


خداوند تبارک و تعالی برای از بین بردن خرافات و اوهام و از طرفی نشر و گسترش حقایق و معارف الهی پیامبران فراوانی را مبعوث فرموده و به آن‌ها مأموریت داده که انسان‌ها را با حقایق آشنا سازند. ما در هر امّتی رسولی برانگیختیم که: «خدای یکتا را بپرستید؛ و از طاغوت اجتناب کنید!» خداوند گروهی را هدایت کرد، و گروهی ضلالت و گمراهی دامانشان را گرفت، پس در روی زمین بگردید و ببینید عاقبت تکذیب کنندگان چگونه بود.
'''تطیر (فال بد زدن) در قرآن'''


هم چنین یکی دیگر از راه‌های جلوگیری از ترویج خرافات، امر به معروف و نهی از منکر می‌باشد، زیرا گرایش به خرافات از منکرات به حساب می‌آید: چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: {{قرآن|وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّه یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}<ref>آل‌عمران: ۳/ ۱۰۴.</ref> باید از میان شما، جمعی دعوت به نیکی، و امر به معروف و نهی از منکر کنند! و آن‌ها همان رستگارانند.<ref>ر. ک. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، ج۵، تهران: دارالکتب الاسلامیه، ص۴۴۸–۴۶۰.</ref>
یکی از خرافاتی که مشرکین به آن دچار بودند این بود که می‌گفتند فلان شخص شوم است یا پیشبینی بد درباره آن می‌کردند: {{قرآن|وَاِنْ تُصِبْهُمْ سَییهٌ یطَّیرُوا بِمُوسی وَ مَنْ مَعَهُ|ترجمه=هر گاه ناراحتی به فرعونیان می‌رسید آن را از شوم بودن موسی و همراهانش می‌دانستند.|سوره=اعراف|آیه=۱۳۱}}
{{پایان پاسخ}}
{{مطالعه بیشتر}}


== معرفی منابع جهت مطالعهٔ بیشتر ==
شايد هميشه در ميان انسانها و اقوام مختلف، فال نيك و بد رواج داشته است، امورى را به" فال نيك" می‌گرفتند و دليل بر پيروزى و پيشرفت كار میدانستند، و امورى را به" فال بد" میگرفتند و دليل بر شكست و ناكامى و عدم پيروزى ‏می‌پنداشتند، در حالى كه هيچگونه رابطه منطقى در ميان پيروزى و شكست با اينگونه امور وجود نداشت، و مخصوصا در قسمت فال بد، غالبا جنبه خرافى و نامعقول داشته و دارد. اين دو گرچه اثر طبيعى ندارند، ولى بدون ترديد اثر روانى می‌توانند داشته باشند، فال نيك غالبا مايه اميدوارى و حركت است ولى فال بد موجب ياس و نوميدى و سستى و ناتوانى است. شايد به خاطر همين موضوع است كه در روايات اسلامى از فال نيك نهى نشده، اما فال بد به شدت محكوم گرديده است‏.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامی، ج۶، ص۳۱۷</ref>
۱. علّامه طباطبایی، سیّد محمّد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱و ۶ و۷ و ۸، تهران: دارالکتب اسلامیه، به ترتیب صص۴۲۶–۴۲۸؛ و۱۶۷–۱۷۱، و ۳۸۲–۳۹۰ و۲۹۲–۳۰۸.


۲. دشتی حسینی، سیّد مصطفی، معارف و معاریف، ج۵، قم: چاپ صدر، ۱۳۷۶، ص۱۰۹–۱۱۱.
=== دعوت به تعقل در مبارزه با خرافه ===
 
یکی از مهمترین روش های قرآن در تقابل و رویارویی با خرافات و موهومات و غلوها، تفکر و خردورزی است و عقاید خود را هم در بستر استدلال‌ورزی بیان می‌دارد.
 
قرآن کریم، با طرح برخی از عوامل و اسباب خرافات به مبارزه با آن پرداخته؛ از طرفی با راهکارها و راهنمایی‌ها در جهت زدودن و برداشتن خرافات در میان مردم تلاش کرده است. در بسیاری از آیات خداوند انسان‌ها را به تعقل و اندیشه در این امور توجه داده است؛ چنان‌که می‌فرماید: {{قرآن|کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ|ترجمه=این چنین خداوند آیات خود را برای شما شرح می‌دهد، شاید اندیشه کنید!|سوره=بقره|آیه=۲۴۲}}
 
خداوند برای از بین بردن خرافات و اوهام و از طرفی نشر و گسترش حقایق و معارف الهی پیامبران فراوانی را مبعوث فرموده و به آن‌ها مأموریت داده که انسان‌ها را با حقایق آشنا سازند. هم چنین یکی دیگر از راه‌های جلوگیری از ترویج خرافات، امر به معروف و نهی از منکر می‌باشد، زیرا گرایش به خرافات از منکرات به حساب می‌آید: چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: {{قرآن|وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّه یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ|ترجمه=باید از میان شما، جمعی دعوت به نیکی، و امر به معروف و نهی از منکر کنند! و آن‌ها همان رستگارانند.|سوره=آل‌عمران|آیه=۱۰۴}}{{مطالعه بیشتر}}
 
== مطالعه بیشتر ==
۱. علامه طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱و ۶ و۷ و ۸، تهران: دارالکتب اسلامیه، به ترتیب صص۴۲۶–۴۲۸؛ و۱۶۷–۱۷۱، و ۳۸۲–۳۹۰ و۲۹۲–۳۰۸.
 
۲. دشتی حسینی، سید مصطفی، معارف و معاریف، ج۵، قم: چاپ صدر، ۱۳۷۶، ص۱۰۹–۱۱۱.


۳. برنامه نرم‌افزاری تبیان ۴، برنامه فرهنگ موضوعی قرآن، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، موضوع خرافات، تهیّه و تنظیم مرکز فرهنگ و معارف قرآن دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم می‌باشد.
۳. برنامه نرم‌افزاری تبیان ۴، برنامه فرهنگ موضوعی قرآن، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، موضوع خرافات، تهیّه و تنظیم مرکز فرهنگ و معارف قرآن دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم می‌باشد.


# کرمی، علی ظهور و سقوط تمدّن‌ها از دیدگاه قرآن، قم: نشر مرتضی.
۴. کرمی، علی ظهور و سقوط تمدن‌ها از دیدگاه قرآن، قم: نشر مرتضی.
# محمّدی گیلانی، قرآن و سنن الهی در اجتماع بشر، نشر سایه.
 
# معیارها و عوامل تمدّن از نظر قرآن، تهیّه و تنظیم، بنیاد باقرالعلوم(ع) قم: دارالقرآن الکریم.
۵. محمدی گیلانی، قرآن و سنن الهی در اجتماع بشر، نشر سایه.
{{پایان مطالعه بیشتر}}
 
۶. معیارها و عوامل تمدن از نظر قرآن، تهیه و تنظیم، بنیاد باقرالعلوم(ع) قم: دارالقرآن الکریم.
 
 


== منابع ==
== منابع ==
خط ۴۶: خط ۵۸:
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی = علوم و معارف قرآن
  | شاخه اصلی = علوم و معارف قرآن
|شاخه فرعی۱ = متفرقات معارف در قرآن
| شاخه فرعی۱ = معارف قرآنی
|شاخه فرعی۲ = خرافات
| شاخه فرعی۲ = خرافات
|شاخه فرعی۳ =
| شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =
  | شناسه =شد
  | تیترها =
  | تیترها =شد
  | ویرایش =
  | ویرایش =شد
  | لینک‌دهی =
  | لینک‌دهی =شد
  | ناوبری =
  | ناوبری =
  | نمایه =
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =
  | تغییر مسیر =
  | ارجاعات =
  | ارجاعات =
| بازبینی نویسنده =
  | بازبینی =
  | بازبینی =
  | تکمیل =
  | تکمیل =ج
  | اولویت =
  | اولویت =ج
  | کیفیت =
  | کیفیت =
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۸ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۱۱

سؤال

خرافات را از دیدگاه قرآن کریم توضیح دهید.

قرآن با هر سخنی که مبنای منطقی و عقلی ندارد مخالفت می‌کند و دائم همه را دعوت به خردورزی و تعقل می‌کند. خرافات به معنای سخنان غیرحقیقی مصادیق فراوانی دارد و می‌توان شرک که از خرافات اعراب جاهلی و مشرکین بود و غلو که از موهومات اهل کتاب و دینداران بود را از بزرگترین خرافاتی نام برد که قرآن با آن به تقابل برخاسته است.

معنای خرافات

خرافات را سخنان بی اصل و اساس می‌گویند و هم به افسانه‌هایی که واقعیت ندارد اما نگاه واقع‌نگرانه‌ای به آن می‌شود. فرهنگ دهخدا معنای خرافات در تداول فارسی را سخنان پریشان و نامربوط، سخنان بیهوده و موهومات دانسته است.

در اصطلاح، خرافات به عقایدی گفته می‌شود که منشاء و خاستگاه علمی و استدلالی ندارد و به باور شخصی یا عمومی رسیده است. خرافات به دینی و غیر دینی تقسیم می‌شود. خرافات دینی، اعتقاداتی است که منابع دینی آن را تأیید نمی‌کند اما به یک باور و عقیده دینی تبدیل شده است.

مبارزه قرآن با خرافات

واژه خرافات در قرآن نیامده است اما یکی از اساسی‌ترین وجوه مهم قرآن مبارزه با خرافات است. سراسر قرآن با مشرکین محاجه می‌کند و خرافات آنان را زیر سوال می‌برد.

یکی از کلماتی که به معنای خرافه کمی نزدیک است واژه اساطیر است که در قرآن آمده است. چنان‌که می‌فرماید: ﴿... یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلا أَسَاطِیرُ الأوَّلِینَ؛ و کافران می‌گویند این‌ها افسانه‌های پیشنیان است.(انعام:۲۵)

خرافات، اساطیر و اباطیل در هر جامعه‌ای می‌تواند تأثیرات بسیار منفی و ناهنجاری را به دنبال داشته باشد. عقب‌ماندگی از جهات مختلف، رکود، بی‌هویتی، انحرافات اخلاقی و عقیدتی، شرک به خدا، غفلت و.. از محصولات و دستاوردهای ابتدا به خرافات و افسانه‌های بی‌اساس می‌باشد و جوامع بشری هرچه از نظر علم و فرهنگ عقب مانده باشند به همان نسبت خرافات و اوهام در میان آنان زیادتر خواهد بود.

در تاریخ اسلام، نمونه‌های زیادی از گرفتاری مردم در چنگال اساطیر و خرافات نقل شده است: جهل و نادانی به عقاید اصیل اسلامی، مفاهیم قرآن، تقلیدهای کورکورانه از آداب و رسوم جاهلیت،[۱] سودجویی و منفعت‌طلبی برخی از افراد؛ مانند: ماجرای گوساله پرستی، پیروان حضرت موسی[۲] تأثیرات عقاید خرافی پیشینیان و تعصب‌های بی‌جا و بدون پایه و …[۳]

غلو

غلو یکی از خرافات‌های شایع در دینداری است که مبنای دینی و عقلی ندارد. ﴿يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ وَلَا تَقُولُوا عَلَى اللَّـهِ إِلَّا الْحَقَّ؛ اى اهل كتاب، در دين خود غلوّ مكنيد، و در باره خدا جز [سخن‌] درست مگوييد.(نساء:۱۷۱)

مساله "غلو" درباره پيشوايان يكى از مهمترين سرچشمه‏‌هاى انحراف در اديان آسمانى بوده است، از آنجا كه انسان علاقه به خود دارد، ميل دارد كه رهبران و پيشوايان خويش را هم بيش از آنچه هستند بزرگ نشان دهد تا بر عظمت خود افزوده باشد. گاهى نيز اين تصور كه غلو در باره پيشوايان، نشانه ايمان به آنان و عشق و علاقه به آنها است سبب گام نهادن در اين ورطه هولناك می‌شود. "غلو" همواره يك عيب بزرگ را همراه دارد و آن اينكه ريشه اصلى مذهب يعنى خداپرستى و توحيد را خراب مي‌كند؛ به همين جهت اسلام در باره غلات سختگيرى شديدى كرده و در كتب "عقائد" و "فقه" غلات از بدترين كفار معرفى شده‌‏اند.[۴]

تطیر (فال بد زدن) در قرآن

یکی از خرافاتی که مشرکین به آن دچار بودند این بود که می‌گفتند فلان شخص شوم است یا پیشبینی بد درباره آن می‌کردند: ﴿وَاِنْ تُصِبْهُمْ سَییهٌ یطَّیرُوا بِمُوسی وَ مَنْ مَعَهُ؛ هر گاه ناراحتی به فرعونیان می‌رسید آن را از شوم بودن موسی و همراهانش می‌دانستند.(اعراف:۱۳۱)

شايد هميشه در ميان انسانها و اقوام مختلف، فال نيك و بد رواج داشته است، امورى را به" فال نيك" می‌گرفتند و دليل بر پيروزى و پيشرفت كار میدانستند، و امورى را به" فال بد" میگرفتند و دليل بر شكست و ناكامى و عدم پيروزى ‏می‌پنداشتند، در حالى كه هيچگونه رابطه منطقى در ميان پيروزى و شكست با اينگونه امور وجود نداشت، و مخصوصا در قسمت فال بد، غالبا جنبه خرافى و نامعقول داشته و دارد. اين دو گرچه اثر طبيعى ندارند، ولى بدون ترديد اثر روانى می‌توانند داشته باشند، فال نيك غالبا مايه اميدوارى و حركت است ولى فال بد موجب ياس و نوميدى و سستى و ناتوانى است. شايد به خاطر همين موضوع است كه در روايات اسلامى از فال نيك نهى نشده، اما فال بد به شدت محكوم گرديده است‏.[۵]

دعوت به تعقل در مبارزه با خرافه

یکی از مهمترین روش های قرآن در تقابل و رویارویی با خرافات و موهومات و غلوها، تفکر و خردورزی است و عقاید خود را هم در بستر استدلال‌ورزی بیان می‌دارد.

قرآن کریم، با طرح برخی از عوامل و اسباب خرافات به مبارزه با آن پرداخته؛ از طرفی با راهکارها و راهنمایی‌ها در جهت زدودن و برداشتن خرافات در میان مردم تلاش کرده است. در بسیاری از آیات خداوند انسان‌ها را به تعقل و اندیشه در این امور توجه داده است؛ چنان‌که می‌فرماید: ﴿کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ؛ این چنین خداوند آیات خود را برای شما شرح می‌دهد، شاید اندیشه کنید!(بقره:۲۴۲)

خداوند برای از بین بردن خرافات و اوهام و از طرفی نشر و گسترش حقایق و معارف الهی پیامبران فراوانی را مبعوث فرموده و به آن‌ها مأموریت داده که انسان‌ها را با حقایق آشنا سازند. هم چنین یکی دیگر از راه‌های جلوگیری از ترویج خرافات، امر به معروف و نهی از منکر می‌باشد، زیرا گرایش به خرافات از منکرات به حساب می‌آید: چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: ﴿وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّه یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛ باید از میان شما، جمعی دعوت به نیکی، و امر به معروف و نهی از منکر کنند! و آن‌ها همان رستگارانند.(آل‌عمران:۱۰۴)

مطالعه بیشتر

۱. علامه طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱و ۶ و۷ و ۸، تهران: دارالکتب اسلامیه، به ترتیب صص۴۲۶–۴۲۸؛ و۱۶۷–۱۷۱، و ۳۸۲–۳۹۰ و۲۹۲–۳۰۸.

۲. دشتی حسینی، سید مصطفی، معارف و معاریف، ج۵، قم: چاپ صدر، ۱۳۷۶، ص۱۰۹–۱۱۱.

۳. برنامه نرم‌افزاری تبیان ۴، برنامه فرهنگ موضوعی قرآن، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، موضوع خرافات، تهیّه و تنظیم مرکز فرهنگ و معارف قرآن دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم می‌باشد.

۴. کرمی، علی ظهور و سقوط تمدن‌ها از دیدگاه قرآن، قم: نشر مرتضی.

۵. محمدی گیلانی، قرآن و سنن الهی در اجتماع بشر، نشر سایه.

۶. معیارها و عوامل تمدن از نظر قرآن، تهیه و تنظیم، بنیاد باقرالعلوم(ع) قم: دارالقرآن الکریم.


منابع

  1. بقره: ۲/ ۱۷۰.
  2. طه: ۲۰/ ۸۷–۹۶.
  3. بقره: ۲/ ۱۷۰.
  4. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامی، ج۴، ص۲۲۱
  5. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامی، ج۶، ص۳۱۷