حضور امام علی(ع) در یمن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز (Rezvani صفحهٔ حضور امام علی در یمن را به حضور امام علی(ع) در یمن منتقل کرد)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
 
(۷ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۳: خط ۳:
آیا امام علی(ع) به یمن لشکر کشی کرده و مردم آنجا را کشته است؟
آیا امام علی(ع) به یمن لشکر کشی کرده و مردم آنجا را کشته است؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
با سلام و احترام خدمت شما پرسشگر گرامی! از اینکه با مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات حوزه علمیه قم مکاتبه نموده‌اید، صمیمانه تشکر می‌کنیم؛ امید آن که تحقیق و پاسخ ارایه شده، رهگشای اندیشه پویشگرتان باشد.
'''حضور امام علی(ع) در یمن''' در پی شکست تبلیغی [[خالد بن ولید]] در این منطقه و به سفارش [[پیامبر(ص)]] اتفاق افتاد. [[امام علی(ع)]] از سوی پیامبر مامور شد تا به جای خالد بن ولید مردم [[یمن]] را به [[اسلام]] دعوت کند و از هر گونه خشونت و جنگ بپرهیزد. در اولین حضور امام در یمن قبیله هَمْدان در یک روز مسلمان شدند.
==دلیل سفر امام علی(ع) به یمن==
[[شیخ مفید]] فقیه و مورخ شیعه در مورد سفر امام به یمن نوشته است: آنچه که سیره‌نویسان بر آن اتفاق نظر دارند، این است که پیامبر(ص)، خالد بن ولید را به سوی اهل یمن فرستاد، تا آنان را به اسلام دعوت کند. خالد به مدت شش ماه، در میان اهل یمن اقامت کرد، اما کسی دعوت او را اجابت نکرد. این جریان برای رسول خدا(ص)، سخت بود. برای همین، به امام علی(ع) دستور داد به دنبال خالد برود و اگر افرادی از سپاه خالد به سپاه او پیوستند، آن‌ها را آزاد بگذارد.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۶۱–۶۲.</ref>


مقدمه
===توصیه‌های پیامبر(ص) ===
پیامبر قبل از سفر، به امام در مورد اهل یمن سفارش‌هایی نمود:
* '''عدم جنگ با اهل یمن''': «ای علی! با هیچ‌کس وارد جنگ نشو، تا او را دعوت کنی. به خدا قسم! اگر خداوند به دست تو یک نفر را هدایت کند، برای تو بهتر از تمام آن چیزهایی است که خورشید بر آن‌ها می‌تابد.<ref>کلینی، کافی، ج۵، ص۸؛ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۱۷۳؛ تهذیب، ج۶، ص۱۴۱.</ref>
* '''رعایت عدالت و وفای به پیمان''': یا علی! تو را به دعا سفارش می‌کنم که به اجابت می‌رسد و به شکرگزاری توصیه می‌نمایم که باعث افزایش نعمت می‌شود؛ بر تو باد به پرهیز از شکستن عهد و پیمان، یا کمک به این کار؛ تو را از مکر و حیله نهی کنم؛ زیرا نتیجه مکر و حیله به صاحب آن بازمی‌گردد؛ تو را از ظلم و ستم نهی می‌نمایم؛ زیرا هر کسی که مورد ظلم و ستم واقع شود، خداوند او را یاری می‌کند».<ref>شیخ طوسی، امالی، ص۵۹۷، حدیث۳۶۱.</ref>


دشمنان اسلام، همواره سعی می‌کنند با اشاعه شبهات گوناگون چهره نورانی مکتب اسلام را مخدوش نمایند؛ غافل از اینکه حق و حقیقت پیروز نهایی این هماورد تاریخی است واین سر نوشت محتوم نبرد ظلمت و نور، تاریکی و روشنایی و اهریمن و یزدان است؛ در این نبرد تاریخی، کوته فکران و کج اندیشان، سعی می‌کنند، با القای شبهات آبکی، به خیال خام خود، جلو نورافشانی خورشید را بگیرند؛ مگر نور خدا خاموش شدنی است.
* '''بستن عمامه''': پیامبر(ص) به علی، فرمان داد که در منطقه قُباء اردو بزند. حضرت در آن جا اردو زد تا لشکر اسلام ملحق شود. [[رسول خدا(ص)]]، برای بستن لواء پیش آمد؛ عمامه‌ای را برداشت و آن را تا کرد و بر نیزه‌ای بست و به [[امیرالمؤمنین(ع)]] داد و فرمود: لواء چنین است؛ آنگاه عمامه‌ای را سه دور به دور سر امام علی(ع)، پیچ کرد و دستار آن را بین دست‌هایش و یک وجب از آن را در پشت سرش آویزان کرد و فرمود: عمامه چنین است.


از مظلومیت ائمه اطهار علیهم السلام همین بس که با وجودی که سزاوار امامت و رهبری امت اسلامی و بلکه بشریت بوده و هستند ولی همواره در طول تاریخ، دشمنان و بدخواهان اسلام، برای رسیدن به اهداف شوم خود به ایجاد شبهات و انحرافات و به تعبیری به ترور فکری توده جامعه دست زده و می‌زنند.
* '''مذاکره با اهل یمن''': سپس فرمود: وقتی وارد منطقه آنان شدی، با ایشان درگیر نشو تا آنها جنگ را شروع کنند؛ پس از آنکه نبرد را شروع کردند، وارد جنگ نشو تا یکی از یاران تو را به شهادت برسانند؛ بعد از آن که یک از شما را کشتند، با آن‌ها وارد جنگ نشو تا اینکه به آنان بگویی: آیا هنوز هم نمی‌خواهید بگویید لا اله الا الله؟ اگر گفتند: چرا، بگو: آیا می‌خواهید نماز بخوانید؟ اگر گفتند: بله، بگو: آیا می‌خواهید صدقاتی از اموال شما گرفته شود و به فقیرانتان پرداخت گردد؟ اگر گفتند: بله، چیز بیشتری درخواست نکن؛ به خدا سوگند، اگر خداوند به واسطه تو یک نفر را هدایت کند، برای تو بهتر از تمام چیزهایی است که خورشید بر آن می‌تابد!


از جمله آن شبهات، شبهه پیش روست که سعی دارد تا سفر تبلیغی امام علی «ع»، به یمن را، زیر سؤال ببرد و آن را جنگی، تهاجمی و کُشت و کشتار قلمداد کند، که در اینجا به فراخور حوصله به آن پرداخته می‌شود.
سپس امیرالمؤمنین، همراه سیصد اسب‌سوار به سوی سرزمین مَذحِج حرکت کرد.<ref>واقدی، المغازی، ج۲، ص۱۰۷۹.</ref>


عالم جامع و محقق کم‌نظیر، مرحوم شیخ مفید می‌نویسد: «آنچه که سیره نویسان بر آن اتفاق نظر دارند، این است که پیامبر «ص»، خالدبن ولید را به سوی اهل یمن فرستاد، تا آنان را به اسلام دعوت کند، خالد به مدت شش ماه، در میان اهل یمن اقامت کرد، اما کسی دعوت او را اجابت نکرد؛ این جریان برای رسول خدا «ص»، سخت بود؛ برای همین، علی «ع» را فراخواند و به او دستور داد که به دنبال خالد برود و اگر افرادی از سپاه خالد به سپاه او پیوستند، آن‌ها را آزاد بگذارد».<ref>الارشاد، ج۱، ص۶۱–۶۲.</ref>
==اسلام آوردن قبیله هَمْدان==


آنگاه فرمود: «ای علی! با هیچ‌کس وارد جنگ نشو، تا او را دعوت کنی؛ به خدا قسم! اگر خداوند به دست تو یک نفر را هدایت کند، برای تو بهتر از تمام آن چیزهایی است که خورشید بر آن‌ها می‌تابد؛<ref>کلینی، کافی، ج۵، ص۸؛ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۱۷۳؛ تهذیب، ج۶، ص۱۴۱.</ref> یا علی! تو را به دعا سفارش می‌کنم که به اجابت می‌رسد و به شکرگزاری توصیه می‌نمایم که باعث افزایش نعمت می‌شود؛ بر تو باد به پرهیز از شکستن عهد و پیمان، یا کمک به این کار؛ تو را از مکر و حیله نهی کنم؛ زیرا نتیجه مکر و حیله به صاحب آن بازمی‌گردد؛ تورا از ظلم وستم نهی می‌نمایم؛ زیرا هر کسی که مورد ظلم و ستم واقع شود، خداوند او را یاری می‌کند».<ref>شیخ طوسی، آمالی، ص۵۹۷، حدیث۳۶۱.</ref>
پس از ملاقات سپاه امام با سپاه خالد بن ولید، افرادی از سپاه خالد به سپاه امام پیوستند. از جمله اشخاصی که با خالد بود، براء بن عازب انصاری (از راویان [[حدیث غدیر]]) است که از سپاه خالد جدا شد و به سپاه امیرالمؤمنین(ع) پیوست.


سپس به علی «ع»، فرمان داد که در قُباء اردو بزند؛ حضرت در آن جا اردو زد تا لشکریان اسلام ملحق شوند؛ رسول خدا «ص»، برای بستن لواء پیش آمد؛ عمامه ای را برداشت و آن را تا کرد و بر نیزه ای بست و به امیرالمؤمنین «ع»، داد و فرمود: لواء چنین است؛ آنگاه عمامه ای را سه دور به دور سر مبارک علی «ع»، پیچ کرد و دستار آن را بین دست‌هایش و یک وجب از آن را در پشت سرش آویزان کرد و فرمود: عمامه چنین است.
شیخ مفید از براء روایت کرده است: به قبیله هَمْدان خبر رسید که سپاه اسلام در حال پیش آمدن است و برای همین جمع شده و آماده گردیدند. امام علی(ع)، نماز صبح را با ما خواند؛ سپس جلوی قبیله همدان ایستاد و حمد و ثنای خداوند را به جای آورد؛ آنگاه نامه رسول خدا(ص)، را قرائت کرد؛ به دنبال آن تمام قبیله همدان در یک روز اسلام آوردند.


سپس فرمود: وقتی وارد منطقه آنان شدی، با ایشان درگیر نشو تا آنها جنگ را شروع کنند؛ پس از آنکه نبرد را شروع کردند، وارد جنگ نشو تا یکی از یاران تورا به شهادت برسانند؛ بعد از آن که یک از شما را کشتند، با آن‌ها وارد جنگ نشو تا اینکه به آنان بگویی: آیا هنوز هم نمی‌خواهید بگویید لا اله الا الله؟ اگر گفتند: چرا، بگو: آیا می‌خواهید نماز بخوانید؟ اگر گفتند: بله، بگو: آیا می‌خواهید صدقاتی از اموال شما گرفته شود و به فقرای تان پرداخت گردد؟ اگر گفتند: بله، چیز بیشتری درخواست نکن؛ به خدا سوگند، اگر خداوند به واسطه تو یک نفر را هدایت کند، برای تو بهتر از تمام چیزهایی است که خورشید بر آن می‌تابد!
امیرالمؤمنین(ع)، در نامه‌ای این خبر را به اطلاع رسول خدا (ص)، رسانید. آن حضرت با خواندن این نامه بسیار خوشحال شد و به سجده افتاد؛ آنگاه سر از سجده برداشت و فرمود: درود و سلام بر هَمْدان، درود و سلام بر همدان …. پس از اسلام آوردن قبیله همدان، بقیه اهل یمن از آنها پیروی کرده و اسلام آوردند.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۶۲.</ref>
 
سپس امیرالمؤمنین «ع»، همراه سیصد اسب‌سوار به سوی سرزمین مذحِج حرکت کرد<ref>واقدی، المغازی، ج۲، ص۱۰۷۹.</ref>که جمعی از زبید و دیگران در آن ساکن بودند.<ref>همان، ج۲، ص۱۰۸۲.</ref>
 
اسلام آوردن قبیله همدان
 
از آنجا که پیامبر «ص»، به علی «ع»، فرموده بود: اگر افرادی که همراه خالد هستند، خواستند با تو باشند، مانع نشو و راحتشان بگذار، از جمله اشخاصی که با خالد بود، براءبن عازب انصاری بود که از سپاه خالد جدا شد و به سپاه امیرالمؤمنین «ع»، پیوست.
 
شیخ مفید از براء روایت کرده است: به قبیله همدان خبر رسید که سپاه اسلام در حال پیش آمدن است و برای همین جمع شده و آماده گردیدند؛ علی «ع»، نماز صبح را با ما خواند؛ سپس جلوی قبیله همدان ایستاد و حمد و ثنای خداوند را به جای آورد؛ آنگاه نامه رسول خدا «ص»، را قرائت کرد؛ به دنبال آن تمام قبیله همدان در یک روز اسلام آوردند.
 
امیرالمؤمنین «ع»، در نامه ای این خبر را به اطلاع رسول خدا «ص»، رسانید؛ آن حضرت با خواندن این نامه بسیار خوشحال شد و به سجده افتاد؛ آنگاه سر از سجده برداشت و فرمود: درود و سلام بر همدان، درود و سلام بر همدان …؛ پس از اسلام آوردن قبیله همدان، بقیه اهل یمن از آنها پیروی کرده و اسلام آوردند.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۶۲.</ref>
 
نتیجه‌گیری
 
پیامبر (صلی الله علیه و آله)، به فرمان خدا موظف بود که آئین جهانی خود را به تمام دنیا ابلاغ کند و در صورت لزوم، موانع تبلیغ را از میان بردارد؛ از این رو، علی «ع» را بعد از عدم موفقیت خالد بن ولید به سوی سرزمین یمن فرستاد و به حضرت توصیه کرد که تمام مسائل اخلاقی و انسانی را رعایت کند.
 
علی «ع»، با قرائت نامه رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، به قبیله همدان و با سخنان شیوا و منطق قوی توانست تمام این قبیله را به راه راست هدایت فرماید؛ قبیله همدان چنان از صمیم قلب ایمان آوردند که در طول تاریخ، خوش درخشیدند و همواره وفاداری خود را به خاندان عصمت و طهارت «ع» به اثبات رساندند؛ به دنبال اسلام آوردن آنان، تمام مردم یمن مسلمان شدند.
 
معرفی منابع برای مطالعه بیشتر:
 
# سایت ویکی پاسخ.
# سایت اندیشه قم.
پیامبر(ص):
 
پیامبر اکرم(ص) می‌فرمایند:
 
«هر کس از علی جدا شود از من جدا گشته و هر کس از من جدا شود از خداوند عزوجل جدا گشته است».<ref>معارج الیقین فی اصول الدین؛ محمد سبزواری، ص۵۱.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
{{پانویس|۲}}
{{پانویس|۲}}
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی =
  | شاخه اصلی =تاریخ
  | شاخه فرعی۱ =
  | شاخه فرعی۱ =تاریخ و سیره معصومان
  | شاخه فرعی۲ =
  | شاخه فرعی۲ =امام علی(ع)
  | شاخه فرعی۳ =
  | شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =
  | شناسه =شد
  | تیترها =
  | تیترها =شد
  | ویرایش =
  | ویرایش =شد
  | لینک‌دهی =
  | لینک‌دهی =شد
  | ناوبری =
  | ناوبری =
  | نمایه =
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =
  | تغییر مسیر =شد
  | ارجاعات =
  | ارجاعات =
  | بازبینی =
  | بازبینی =

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۲۸

سؤال

آیا امام علی(ع) به یمن لشکر کشی کرده و مردم آنجا را کشته است؟

حضور امام علی(ع) در یمن در پی شکست تبلیغی خالد بن ولید در این منطقه و به سفارش پیامبر(ص) اتفاق افتاد. امام علی(ع) از سوی پیامبر مامور شد تا به جای خالد بن ولید مردم یمن را به اسلام دعوت کند و از هر گونه خشونت و جنگ بپرهیزد. در اولین حضور امام در یمن قبیله هَمْدان در یک روز مسلمان شدند.

دلیل سفر امام علی(ع) به یمن

شیخ مفید فقیه و مورخ شیعه در مورد سفر امام به یمن نوشته است: آنچه که سیره‌نویسان بر آن اتفاق نظر دارند، این است که پیامبر(ص)، خالد بن ولید را به سوی اهل یمن فرستاد، تا آنان را به اسلام دعوت کند. خالد به مدت شش ماه، در میان اهل یمن اقامت کرد، اما کسی دعوت او را اجابت نکرد. این جریان برای رسول خدا(ص)، سخت بود. برای همین، به امام علی(ع) دستور داد به دنبال خالد برود و اگر افرادی از سپاه خالد به سپاه او پیوستند، آن‌ها را آزاد بگذارد.[۱]

توصیه‌های پیامبر(ص)

پیامبر قبل از سفر، به امام در مورد اهل یمن سفارش‌هایی نمود:

  • عدم جنگ با اهل یمن: «ای علی! با هیچ‌کس وارد جنگ نشو، تا او را دعوت کنی. به خدا قسم! اگر خداوند به دست تو یک نفر را هدایت کند، برای تو بهتر از تمام آن چیزهایی است که خورشید بر آن‌ها می‌تابد.[۲]
  • رعایت عدالت و وفای به پیمان: یا علی! تو را به دعا سفارش می‌کنم که به اجابت می‌رسد و به شکرگزاری توصیه می‌نمایم که باعث افزایش نعمت می‌شود؛ بر تو باد به پرهیز از شکستن عهد و پیمان، یا کمک به این کار؛ تو را از مکر و حیله نهی کنم؛ زیرا نتیجه مکر و حیله به صاحب آن بازمی‌گردد؛ تو را از ظلم و ستم نهی می‌نمایم؛ زیرا هر کسی که مورد ظلم و ستم واقع شود، خداوند او را یاری می‌کند».[۳]
  • بستن عمامه: پیامبر(ص) به علی، فرمان داد که در منطقه قُباء اردو بزند. حضرت در آن جا اردو زد تا لشکر اسلام ملحق شود. رسول خدا(ص)، برای بستن لواء پیش آمد؛ عمامه‌ای را برداشت و آن را تا کرد و بر نیزه‌ای بست و به امیرالمؤمنین(ع) داد و فرمود: لواء چنین است؛ آنگاه عمامه‌ای را سه دور به دور سر امام علی(ع)، پیچ کرد و دستار آن را بین دست‌هایش و یک وجب از آن را در پشت سرش آویزان کرد و فرمود: عمامه چنین است.
  • مذاکره با اهل یمن: سپس فرمود: وقتی وارد منطقه آنان شدی، با ایشان درگیر نشو تا آنها جنگ را شروع کنند؛ پس از آنکه نبرد را شروع کردند، وارد جنگ نشو تا یکی از یاران تو را به شهادت برسانند؛ بعد از آن که یک از شما را کشتند، با آن‌ها وارد جنگ نشو تا اینکه به آنان بگویی: آیا هنوز هم نمی‌خواهید بگویید لا اله الا الله؟ اگر گفتند: چرا، بگو: آیا می‌خواهید نماز بخوانید؟ اگر گفتند: بله، بگو: آیا می‌خواهید صدقاتی از اموال شما گرفته شود و به فقیرانتان پرداخت گردد؟ اگر گفتند: بله، چیز بیشتری درخواست نکن؛ به خدا سوگند، اگر خداوند به واسطه تو یک نفر را هدایت کند، برای تو بهتر از تمام چیزهایی است که خورشید بر آن می‌تابد!

سپس امیرالمؤمنین، همراه سیصد اسب‌سوار به سوی سرزمین مَذحِج حرکت کرد.[۴]

اسلام آوردن قبیله هَمْدان

پس از ملاقات سپاه امام با سپاه خالد بن ولید، افرادی از سپاه خالد به سپاه امام پیوستند. از جمله اشخاصی که با خالد بود، براء بن عازب انصاری (از راویان حدیث غدیر) است که از سپاه خالد جدا شد و به سپاه امیرالمؤمنین(ع) پیوست.

شیخ مفید از براء روایت کرده است: به قبیله هَمْدان خبر رسید که سپاه اسلام در حال پیش آمدن است و برای همین جمع شده و آماده گردیدند. امام علی(ع)، نماز صبح را با ما خواند؛ سپس جلوی قبیله همدان ایستاد و حمد و ثنای خداوند را به جای آورد؛ آنگاه نامه رسول خدا(ص)، را قرائت کرد؛ به دنبال آن تمام قبیله همدان در یک روز اسلام آوردند.

امیرالمؤمنین(ع)، در نامه‌ای این خبر را به اطلاع رسول خدا (ص)، رسانید. آن حضرت با خواندن این نامه بسیار خوشحال شد و به سجده افتاد؛ آنگاه سر از سجده برداشت و فرمود: درود و سلام بر هَمْدان، درود و سلام بر همدان …. پس از اسلام آوردن قبیله همدان، بقیه اهل یمن از آنها پیروی کرده و اسلام آوردند.[۵]

منابع

  1. شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۶۱–۶۲.
  2. کلینی، کافی، ج۵، ص۸؛ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۱۷۳؛ تهذیب، ج۶، ص۱۴۱.
  3. شیخ طوسی، امالی، ص۵۹۷، حدیث۳۶۱.
  4. واقدی، المغازی، ج۲، ص۱۰۷۹.
  5. شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۶۲.