حضور امام علی(ع) در یمن: تفاوت میان نسخه‌ها

جزبدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|کاربر=Rezvani }}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
آیا امام علی(ع) به یمن لشکر کشی کرده و مردم آنجا را کشته است؟
آیا امام علی(ع) به یمن لشکر کشی کرده و مردم آنجا را کشته است؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
با سلام و احترام خدمت شما پرسشگر گرامی! از اینکه با مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات حوزه علمیه قم مکاتبه نموده‌اید، صمیمانه تشکر می‌کنیم؛ امید آن که تحقیق و پاسخ ارایه شده، رهگشای اندیشه پویشگرتان باشد.


مقدمه
دشمنان اسلام، همواره سعی می‌کنند با اشاعه شبهات گوناگون چهره نورانی مکتب اسلام را مخدوش نمایند؛ غافل از اینکه حق و حقیقت پیروز نهایی این هماورد تاریخی است واین سر نوشت محتوم نبرد ظلمت و نور، تاریکی و روشنایی و اهریمن و یزدان است؛ در این نبرد تاریخی، کوته فکران و کج اندیشان، سعی می‌کنند، با القای شبهات آبکی، به خیال خام خود، جلو نورافشانی خورشید را بگیرند؛ مگر نور خدا خاموش شدنی است.
از مظلومیت ائمه اطهار علیهم السلام همین بس که با وجودی که سزاوار امامت و رهبری امت اسلامی و بلکه بشریت بوده و هستند ولی همواره در طول تاریخ، دشمنان و بدخواهان اسلام، برای رسیدن به اهداف شوم خود به ایجاد شبهات و انحرافات و به تعبیری به ترور فکری توده جامعه دست زده و می‌زنند.
از جمله آن شبهات، شبهه پیش روست که سعی دارد تا سفر تبلیغی امام علی «ع»، به یمن را، زیر سؤال ببرد و آن را جنگی، تهاجمی و کُشت و کشتار قلمداد کند، که در اینجا به فراخور حوصله به آن پرداخته می‌شود.


عالم جامع و محقق کم‌نظیر، مرحوم شیخ مفید می‌نویسد: «آنچه که سیره نویسان بر آن اتفاق نظر دارند، این است که پیامبر «ص»، خالدبن ولید را به سوی اهل یمن فرستاد، تا آنان را به اسلام دعوت کند، خالد به مدت شش ماه، در میان اهل یمن اقامت کرد، اما کسی دعوت او را اجابت نکرد؛ این جریان برای رسول خدا «ص»، سخت بود؛ برای همین، علی «ع» را فراخواند و به او دستور داد که به دنبال خالد برود و اگر افرادی از سپاه خالد به سپاه او پیوستند، آن‌ها را آزاد بگذارد».<ref>الارشاد، ج۱، ص۶۱–۶۲.</ref>
عالم جامع و محقق کم‌نظیر، مرحوم شیخ مفید می‌نویسد: «آنچه که سیره نویسان بر آن اتفاق نظر دارند، این است که پیامبر «ص»، خالدبن ولید را به سوی اهل یمن فرستاد، تا آنان را به اسلام دعوت کند، خالد به مدت شش ماه، در میان اهل یمن اقامت کرد، اما کسی دعوت او را اجابت نکرد؛ این جریان برای رسول خدا «ص»، سخت بود؛ برای همین، علی «ع» را فراخواند و به او دستور داد که به دنبال خالد برود و اگر افرادی از سپاه خالد به سپاه او پیوستند، آن‌ها را آزاد بگذارد».<ref>الارشاد، ج۱، ص۶۱–۶۲.</ref>

نسخهٔ ‏۲۳ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۵۳

سؤال

آیا امام علی(ع) به یمن لشکر کشی کرده و مردم آنجا را کشته است؟


عالم جامع و محقق کم‌نظیر، مرحوم شیخ مفید می‌نویسد: «آنچه که سیره نویسان بر آن اتفاق نظر دارند، این است که پیامبر «ص»، خالدبن ولید را به سوی اهل یمن فرستاد، تا آنان را به اسلام دعوت کند، خالد به مدت شش ماه، در میان اهل یمن اقامت کرد، اما کسی دعوت او را اجابت نکرد؛ این جریان برای رسول خدا «ص»، سخت بود؛ برای همین، علی «ع» را فراخواند و به او دستور داد که به دنبال خالد برود و اگر افرادی از سپاه خالد به سپاه او پیوستند، آن‌ها را آزاد بگذارد».[۱]

آنگاه فرمود: «ای علی! با هیچ‌کس وارد جنگ نشو، تا او را دعوت کنی؛ به خدا قسم! اگر خداوند به دست تو یک نفر را هدایت کند، برای تو بهتر از تمام آن چیزهایی است که خورشید بر آن‌ها می‌تابد؛[۲] یا علی! تو را به دعا سفارش می‌کنم که به اجابت می‌رسد و به شکرگزاری توصیه می‌نمایم که باعث افزایش نعمت می‌شود؛ بر تو باد به پرهیز از شکستن عهد و پیمان، یا کمک به این کار؛ تو را از مکر و حیله نهی کنم؛ زیرا نتیجه مکر و حیله به صاحب آن بازمی‌گردد؛ تورا از ظلم وستم نهی می‌نمایم؛ زیرا هر کسی که مورد ظلم و ستم واقع شود، خداوند او را یاری می‌کند».[۳]

سپس به علی «ع»، فرمان داد که در قُباء اردو بزند؛ حضرت در آن جا اردو زد تا لشکریان اسلام ملحق شوند؛ رسول خدا «ص»، برای بستن لواء پیش آمد؛ عمامه ای را برداشت و آن را تا کرد و بر نیزه ای بست و به امیرالمؤمنین «ع»، داد و فرمود: لواء چنین است؛ آنگاه عمامه ای را سه دور به دور سر مبارک علی «ع»، پیچ کرد و دستار آن را بین دست‌هایش و یک وجب از آن را در پشت سرش آویزان کرد و فرمود: عمامه چنین است.

سپس فرمود: وقتی وارد منطقه آنان شدی، با ایشان درگیر نشو تا آنها جنگ را شروع کنند؛ پس از آنکه نبرد را شروع کردند، وارد جنگ نشو تا یکی از یاران تورا به شهادت برسانند؛ بعد از آن که یک از شما را کشتند، با آن‌ها وارد جنگ نشو تا اینکه به آنان بگویی: آیا هنوز هم نمی‌خواهید بگویید لا اله الا الله؟ اگر گفتند: چرا، بگو: آیا می‌خواهید نماز بخوانید؟ اگر گفتند: بله، بگو: آیا می‌خواهید صدقاتی از اموال شما گرفته شود و به فقرای تان پرداخت گردد؟ اگر گفتند: بله، چیز بیشتری درخواست نکن؛ به خدا سوگند، اگر خداوند به واسطه تو یک نفر را هدایت کند، برای تو بهتر از تمام چیزهایی است که خورشید بر آن می‌تابد!

سپس امیرالمؤمنین «ع»، همراه سیصد اسب‌سوار به سوی سرزمین مذحِج حرکت کرد[۴]که جمعی از زبید و دیگران در آن ساکن بودند.[۵]

اسلام آوردن قبیله همدان

از آنجا که پیامبر «ص»، به علی «ع»، فرموده بود: اگر افرادی که همراه خالد هستند، خواستند با تو باشند، مانع نشو و راحتشان بگذار، از جمله اشخاصی که با خالد بود، براءبن عازب انصاری بود که از سپاه خالد جدا شد و به سپاه امیرالمؤمنین «ع»، پیوست.

شیخ مفید از براء روایت کرده است: به قبیله همدان خبر رسید که سپاه اسلام در حال پیش آمدن است و برای همین جمع شده و آماده گردیدند؛ علی «ع»، نماز صبح را با ما خواند؛ سپس جلوی قبیله همدان ایستاد و حمد و ثنای خداوند را به جای آورد؛ آنگاه نامه رسول خدا «ص»، را قرائت کرد؛ به دنبال آن تمام قبیله همدان در یک روز اسلام آوردند.

امیرالمؤمنین «ع»، در نامه ای این خبر را به اطلاع رسول خدا «ص»، رسانید؛ آن حضرت با خواندن این نامه بسیار خوشحال شد و به سجده افتاد؛ آنگاه سر از سجده برداشت و فرمود: درود و سلام بر همدان، درود و سلام بر همدان …؛ پس از اسلام آوردن قبیله همدان، بقیه اهل یمن از آنها پیروی کرده و اسلام آوردند.[۶]

نتیجه‌گیری

پیامبر (صلی الله علیه و آله)، به فرمان خدا موظف بود که آئین جهانی خود را به تمام دنیا ابلاغ کند و در صورت لزوم، موانع تبلیغ را از میان بردارد؛ از این رو، علی «ع» را بعد از عدم موفقیت خالد بن ولید به سوی سرزمین یمن فرستاد و به حضرت توصیه کرد که تمام مسائل اخلاقی و انسانی را رعایت کند.

علی «ع»، با قرائت نامه رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، به قبیله همدان و با سخنان شیوا و منطق قوی توانست تمام این قبیله را به راه راست هدایت فرماید؛ قبیله همدان چنان از صمیم قلب ایمان آوردند که در طول تاریخ، خوش درخشیدند و همواره وفاداری خود را به خاندان عصمت و طهارت «ع» به اثبات رساندند؛ به دنبال اسلام آوردن آنان، تمام مردم یمن مسلمان شدند.


منابع

  1. الارشاد، ج۱، ص۶۱–۶۲.
  2. کلینی، کافی، ج۵، ص۸؛ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۱۷۳؛ تهذیب، ج۶، ص۱۴۱.
  3. شیخ طوسی، آمالی، ص۵۹۷، حدیث۳۶۱.
  4. واقدی، المغازی، ج۲، ص۱۰۷۹.
  5. همان، ج۲، ص۱۰۸۲.
  6. شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۶۲.