تکبر: تفاوت میان نسخه‌ها

(تقویت)
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{ویرایش}}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
خط ۵: خط ۴:
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
{{درگاه|واژه‌ها}}
{{رذائل اخلاقی}}
'''تکبر''' یا '''غرور'''، بزرگ شمردن خود نسبت به دیگران و کوچک شمردن سایرین با گفتار یا رفتار است.


== مقدمه ==
احساس خواری و [[ذلت]] در خود و تسلط [[شیطان]] بر [[انسان]]، از [[عوامل تکبر]] شمرده شده است. برای [[درمان تکبر]] به [[خودشناسی]]، [[یاد مرگ]] و [[تقویت عزت نفس]] سفارش شده است.
تکبر و خود بزرگ‌بینی، شهرت طلبی و غرور از جمله بیماری‌های اخلاقی است که هم در دنیا و هم در آخرت پیامدهای منفی و زیانبار برای انسان به همراه دارد. در آیات قرآن و روایات ائمه اطهار(ع) به آثار و پیامدهای این صفات تصریح شده و آمده است که انسان‌ها در طول تاریخ به دلیل این صفات پست و نامطلوب به چه مشکلاتی در زندگی فردی و اجتماعی خود دچار شده‌اند.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن، مدرسه الامام علی ابن ابیطالب(ع)، چاپ اول، ۱۳۷۷، ج۲، فصل اول.</ref> یکی از بارزترین مصداق‌های تکبر و خود بزرگ‌بینی و مبتلا شدن به انحرافات فکری، داستان ابلیس است که در قرآن بارها به آن پرداخته شده و از آن سخن به میان آمده است. انحرافات فکری در واقع زیر بنای این رذایل اخلاقی است. وقتی خداوند از ملائکه خواست تا در برابر آدم سجده کنند، همه سجده کردند جز ابلیس، ابلیس مبتلا به تکبر و خود بزرگ‌بینی شده و فکر می‌کرد که از نظر خلقت و آفرینش از آدم بهتر است.<ref>بقره/۳۴.</ref>


در واقع زیر بنای تکبر و غرور نیز انحرافات فکری است. این نخستین گناهی است که در جهان به وقوع پیوست، گناهی که سبب شد فردی همچون ابلیس که سالیان دراز و به تعبیر امیر مؤمنان علی(ع) در خطبه قاصعه شش هزار سال خدا را عبادت کرده بود، به سبب تکبر و غرور و به دلیل انحرافات فکری، تمام عبادات و اعمال او بر باد رفت و از آن مقام والا که هم‌نشین با فرشتگان و مقام قرب خدا بود، یکباره سقوط کرد، و درست به همین دلیل خدا او را خوار و ذلیل و پست گردانید.
گاهی نیز غرور در برابر خدا است که بدترین نوع تکبر دانسته شده است. گاهی تکبر درباره [[پیامبران]] و [[اولیای الهی]] است، به‌گونه‌ای که شخص خود را بالاتر از آنان دانسته و از آنها اطاعت نمی‌کند.


علی(ع) در این باره می‌فرماید: «الا ترون کیفَ صغَّرهُ الله بتکبُّره و وضعَهُ بترَفّعِهِ فجعله فی الدنیا مدحوراً و اعدّلهُ فی الآخره سعیراً»<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، دار احیاء الکتب العربیه، چاپ دوم، ج۱۳، ص۱۲۷.</ref> آیا نمی‌بینید چگونه او را خداوند به سبب تکبرش، تحقیر کرد و بر اثر غرور و بلند پروازی بی‌دلیلش، وی را پست و خوار گردانید، از همین رو او را در دنیا مطرود ساخت و آتش برافروخته دوزخ را در آخرت برای او مهیا نمود.
== مفهوم‌شناسی ==
«کِبْر» بزرگ شمردن خود نسبت به دیگران<ref> راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، تهران، نشر کتاب، ۱۴۰۴ق، ص۴۲۱ و ۴۲۲؛ علم اخلاق اسلامی، ترجمه جامع السعادات، انتشارات حکمت، چاپ سوم، ۱۳۶۳ش، جلد اول، ص۴۱۷.</ref> و «تکبر» آشکار کردن آن در گفتار و رفتار است؛ بنابراین، تا زمانی که حس خودبرتربینی در درون انسان بوده و آن را آشکار نکند، به آن کبر گفته می‌شود، و زمانی که این گمان آشکار شده و فرد، دیگران را با رفتار یا گفتار خود کوچک بشمرد، به آن تکبر گفته می‌شود.<ref> نراقی، ملا احمد، جامع السعادات، معراج السعاده، مشهد، انتشارات ندای اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۲ش، ص۱۷۶.</ref>


پس تکبر و خود بزرگ‌بینی بزرگ‌ترین گناه محسوب می‌شود. همان گونه که علی(ع) فرمود: «ایّاک و الکبر فانّهُ اعظمُ الذنوب»<ref>شفیعی، سید محمد، پرورش روح در پرتو چهل حدیث، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۰، ج۱، ص۲۸۰.</ref> از تکبر بر حذر باش؛ زیرا که آن از گناهان بزرگ است و ریشه اصلی تکبر و خود بزرگ بینی نیز انحراف در عقیده و فکر است. فردی که فکر می‌کند بهتر از دیگران است، نسبت به آنها احساس برتری می‌کند؛ بنابراین باید ریشه‌ها و عوامل تکبر و خود بزرگ‌بینی و غرور را بشناسیم و اگر خواسته باشیم از بروز این صفات جلوگیری کنیم یا در خودمان اصلاح نماییم، باید ریشه‌های آن را قطع نماییم.
دو واژه «غرور» و «تبکر» در زبان فارسی، به صورت مترادف و به یک معنا به‌کار می‌روند؛ البته کلمه غرور در زبان عربی به معنای [[فریب دادن]] به‌کار می‌رود و با معنای تکبر متفاوت است.


== تکبر ==
=== تفاوت با عجب ===
معنای تکبر این است که فردی با رفتار و کردار خود وانمود کند که از دیگران برتر و بالاتر است؛ برای این‌که بتوانیم این صفت ناپسند را درمان کنیم، باید بدانیم تکبر چگونه به وجود می‌آید. در این خصوص دانشمندان اعتقاد دارند که تکبر از نتایج خودبینی و عجب بوده و از آن نشأت می‌گیرد.<ref>محمدی ری شهری، گزیده میزان الحکمه، دارالحدیث، ۱۳۸۱، ص۶۶۴.</ref> تبیین روان شناختی تکبر ما را به این حقیقت رهنمون می‌سازد که ریشه اصلی تکبر از نقص و نقصانی است که در شخص متکبر وجود دارد و او ناخودآگاه می‌کوشد با ابراز تکبر نقص را جبران نماید. از امام صادق ـ علیه‌السلام ـ نقل شده است که فرمودند: «ما من احدٍ تکبَّر الا لِذله وَجَدَها فی نفسه»<ref>رشید پور، مجید، مبانی اخلاق اسلامی، انتشارات هجرت، ۱۳۷۴، ص۳۱۱.</ref>؛ هر که تکبر نماید این بزرگ‌بینی بر اثر ذلّت و نقصی است که در خود او وجود دارد. امیرالمؤمنین علی ـ علیه‌السلام ـ می‌فرماید: «بر حذر باش از تکبر؛ زیرا که آن از گناهان بزرگ است.»<ref>رشید پور، مجید، مبانی اخلاق اسلامی، انتشارات هجرت، ۱۳۷۴، ص۳۱۱؛ میزان الحکمه، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی. چاپ چهارم، ۱۳۷۱، ج۸، ص۲۹۸.</ref> نقصی که در فرد وجود دارد و باعث تکبر می‌شود، در برخی روایات بیان شده، لذا باید آنها را شناخت وبه درمان یکایک آنها پرداخت.
{{همچنین ببینید|عجب}}[[عجب|عُجْب]] و خودبینی به معنای خودپسندی است.<ref> امام خمینی، سید روح الله، شرح چهل حدیث، مؤسسه تنظیم نشر آثار امام خمینی، چاپ دوم، ۱۳۷۱ش، ص۷۹.</ref> شخص خودبین، خود را بزرگ می‌شمارد؛ ولی خودش را برتر از دیگران نمی‌بیند؛<ref> نراقی، ملامحمد مهدی، جامع السعادات، تعلیقه و تصحیح سید محمد کلانتر، مطبعه النجف، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، ج۱، ص۳۴۴–۳۵۱.</ref> با اینکه شخص متبکر خود را برتر دانسته و سایرین را کوچک می‌شمارد.<ref name=":03">امام خمینی، سید روح الله، شرح چهل حدیث، مؤسسه تنظیم نشر آثار امام خمینی، چاپ دوم، ۱۳۷۱ش، ص۷۹.</ref>  


<span></span>
=== تفاوت تکبر در انسان و خدا ===


{{همچنین ببینید|معنای متکبر بودن خداوند}}


انسان تكبر ممكن است به چند چيز تكبر بورزد: توانايي و مال و ثروت، عبادت، علم و دانش، نسب، جمال و زيبايي ظاهري، شجاعت و قدرت، مقام و مسئوليت و منزلت اجتماعي و....
تفاوت صفت تکبر در [[خدا]] و [[انسان]]، به تفاوت منشأ آن برمی‌گردد؛ منشأ تکبر در خداوند، [[علم خدا|علم]]، [[قدرت خدا|قدرت]] و [[حکمت خدا|حکمت]] او است؛ ولی منشأ تکبر بشر، حقارت، [[جهل|نادانی]] و ضعف اراده است. بر اساس روایتی از [[امام صادق(ع)]]، عامل تکبر در انسان، پستی و خواری است که در خود احساس می‌کند.<ref> کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، با ترجمه و شرح سید جواد مصطفوی، ج۳، باب کبر.</ref> انسان برای آنکه نقص خود را بپوشاند، تکبر ورزیده و مقامی را ادعا می‌کند که دارای آن نیست.
 
== جایگاه ==
در [[قرآن]]، درباره تکبر و شخص متبکر سخن گفته شده است. برای نمونه، در [[آیه]] {{قرآن|کَذٰلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلَیٰ کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّار
| سوره = غافر
| آیه = ۳۵
| ترجمه = این گونه، خدا بر دل هر متکبر و زورگویی مُهر [بدبختی] می‌نهد.
}} به شخص متبکر اشاره شده است. در آیه ۳۴ [[سوره بقره]] نیز، به تکبر [[ابلیس]] هنگامی که خدا امر کرد به [[حضرت آدم(ع)]] سجده کند، اشاره شده است.<ref>بقره:۳۴.</ref>
 
تکبر را نخستین [[گناه|گناهی]] دانسته‌اند که در جهان به وقوع پیوسته است. به گفته [[امام علی(ع)]] در [[خطبه قاصعه]]، تکبر ابلیس باعث شد، [[عبادت|عبادت‌های]] شش هزار ساله او از میان برود.<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، دار احیاء الکتب العربیه، چاپ دوم، ج۱۳، ص۱۲۷.</ref> در [[روایت|روایتی]] دیگر، تکبر بزرگترین گناه شمرده شده است.<ref>شفیعی، سید محمد، پرورش روح در پرتو چهل حدیث، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۰ش، ج۱، ص۲۸۰.</ref>
 
== اقسام ==
تکبر دارای اقسامی است:
* '''تکبر نسبت به خدا''': گاهی تکبر در برابر [[خدا]] است.<ref> دستغیب، سید عبدالحسین، گناهان کبیره، چاپ آرمان، ج۲، ص۱۱۱–۱۳۲.</ref> به این معنا که فرد به [[بندگی|بندگیِ خدا]] اعتراف نداشته و [[عبادت]] را مخصوص خدا نداند. مانند تکبری که [[نمرود]] و [[فرعون]] داشتند. سبب این تکبر، طغیان و [[جهل]] دانسته شده و زشت‌ترین نوع تکبر شمرده شده است.<ref> راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، تهران، نشر کتاب، ۱۴۰۴ق، ص۴۲۱ و ۴۲۲.</ref>
* '''تکبر نسبت به پیامبران و اولیاء دین''': گاهی تکبر در برابر [[پیامبران|انبیا]] و [[اولیای الهی|اولیا]] است، به گونه‌ای که شخص خود را بالاتر از آنان دانسته و از آنها اطاعت نمی‌کند. در آیه {{قرآن|فَقَالُوا أَنُؤْمِنُ لِبَشَرَیْنِ مِثْلِنَا وَقَوْمُهُمَا لَنَا عَابِدُون
| سوره = مؤمنون
| آیه = ۴۷
| ترجمه = و گفتند: آیا به دو بشری که مانند خودمان هستند ایمان بیاوریم؟
}} به این نوع تکبر اشاره شده است.
* '''تکبر در برابر بندگان خدا''': گاهی تکبر در برابر [[مؤمن|مؤمنان]] و بندگان خدا است؛ به این معنا که فرد خود را بزرگ شمرده و دیگران را کوچک پندارد.<ref> نراقی، معراج السعاده، ص۱۷۸.</ref> این نوع تکبر، از این جهت که به مخالفت با خدا منجر می‌شود، از صفات هلاک کننده انسان دانسته شده است.<ref>علم اخلاق اسلامی، ترجمه جامع السعادات، انتشارات حکمت، چاپ سوم، ۱۳۶۳ش، جلد اول، ص۴۱۷.</ref>
 
== عوامل ==
{{اصلی|عوامل تکبر}}
عوامل تکبر، اختلال در شخصیت، ناآگاهی از ضعف‌های خود و تسلط [[شیطان]] بر [[انسان]] شمرده شده است. احساس خواری و [[ذلت]] یکی از اختلال‌ها شخصیتی است که با وجود آن انسان به تکبر دچار می‌شود.
 
== درمان ==
{{اصلی|راه‌های درمان تکبر}}برای درمان تکبر راه‌های گوناگونی گفته شده، که برخی از آنها چنین است:
{{ستون۲}}
* [[خودشناسی]]؛<ref>مجلسی، بحار الانوار، بیروت، ج۷۸، ص۹۴.</ref>
* [[یاد مرگ]]؛<ref>شفیعی، سید محمد، پرورش روح در پرتو چهل حدیث، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۰ش، ج۱، ص۴۹۱.</ref>
* [[عبادت]]؛<ref name=":0">محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، دارالحدیث، چاپ اول، ج۳، ص۲۶۵۷؛ شفیعی، سید محمد، پرورش روح در پرتو چهل حدیث، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۰ش، ج۱، ص۴۹۲.</ref>
* [[تواضع]]؛<ref>شفیعی، سید محمد، پرورش روح در پرتو چهل حدیث، دفتر تبلیغات اسلامی، ج۱، ص۴۹۱.</ref>
* توجه به [[پیامدهای تکبر]]؛
* [[تقویت عزت نفس]].
{{پایان}}
 
شناخت به ضعف خود، به‌ویژه هنگام تولد و هنگام [[مرگ]]، تکبر را در [[انسان]] از بین می‌برد.<ref>مجلسی، بحار الانوار، بیروت، ج۷۸، ص۹۴.</ref> عبادت نیز، که فروتنی نزد خدا است، باعث ضعیف شدن احساس تکبر می‌شود.<ref name=":0"/>
 
یکی از [[عوامل تکبر]]، [[احساس حقارت]] در خود است، که برای درمان آن، تقویت عزت نفس تأثیرگذار دانسته شده است.
 
== حکم تکبر برای زن ==
{{اصلی|حکم تکبر برای زن}}در روایتی از [[امام علی(ع)]]، تکبر زن در برابر [[نامحرم]]، نیکو شمرده شده است. دلیل آن را بر اساس روایت، حفظ کرامت و شأن زن در برابر نامحرم و پیشگری از خطرهای احتمالی دانسته‌اند.<ref name=":02">ری شهری، محمد؛ منتخب الحکمه، مترجم: حمیدرضا شیخی، قم، دارالحدیث، ۱۳۸۲ش، جلد ۲، ص۹۱۰.</ref> مراد از تکبر زن، کوچک شمردن نامحرم نیست؛ بلکه زن با نشان دادن خودبزرگ‌بینی در برابر او، خود را از اینکه ابزار لذت‌جویی او شود، حفظ می‌کند.  
 
بنابراین، تکبر به معنای «کوچک شمردن دیگران»، برای مرد و زن جایز نیست و [[گناه]] محسوب می‌شود.


== منابع ==
== منابع ==
خط ۲۷: خط ۷۳:
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی = اخلاق
  | شاخه اصلی = اخلاق
|شاخه فرعی۱ = رذائل اخلاقی
| شاخه فرعی۱ = رذائل اخلاقی
|شاخه فرعی۲ = تکبر
| شاخه فرعی۲ = تکبر
|شاخه فرعی۳ =
| شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =
  | شناسه = شد
  | تیترها =
  | تیترها = شد
  | ویرایش =
  | ویرایش = شد
  | لینک‌دهی =
  | لینک‌دهی = شد
  | ناوبری =
  | ناوبری =
  | نمایه =
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =
  | تغییر مسیر = شد
  | ارجاعات =
  | ارجاعات =
| بازبینی نویسنده =
  | بازبینی =
  | بازبینی =
  | تکمیل =
  | تکمیل =
  | اولویت =
  | اولویت = ب
  | کیفیت =
  | کیفیت = ب
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۵ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۳۶

سؤال

تکبر چیست؟

درگاه‌ها
واژه-ها.png



تکبر یا غرور، بزرگ شمردن خود نسبت به دیگران و کوچک شمردن سایرین با گفتار یا رفتار است.

احساس خواری و ذلت در خود و تسلط شیطان بر انسان، از عوامل تکبر شمرده شده است. برای درمان تکبر به خودشناسی، یاد مرگ و تقویت عزت نفس سفارش شده است.

گاهی نیز غرور در برابر خدا است که بدترین نوع تکبر دانسته شده است. گاهی تکبر درباره پیامبران و اولیای الهی است، به‌گونه‌ای که شخص خود را بالاتر از آنان دانسته و از آنها اطاعت نمی‌کند.

مفهوم‌شناسی

«کِبْر» بزرگ شمردن خود نسبت به دیگران[۱] و «تکبر» آشکار کردن آن در گفتار و رفتار است؛ بنابراین، تا زمانی که حس خودبرتربینی در درون انسان بوده و آن را آشکار نکند، به آن کبر گفته می‌شود، و زمانی که این گمان آشکار شده و فرد، دیگران را با رفتار یا گفتار خود کوچک بشمرد، به آن تکبر گفته می‌شود.[۲]

دو واژه «غرور» و «تبکر» در زبان فارسی، به صورت مترادف و به یک معنا به‌کار می‌روند؛ البته کلمه غرور در زبان عربی به معنای فریب دادن به‌کار می‌رود و با معنای تکبر متفاوت است.

تفاوت با عجب

عُجْب و خودبینی به معنای خودپسندی است.[۳] شخص خودبین، خود را بزرگ می‌شمارد؛ ولی خودش را برتر از دیگران نمی‌بیند؛[۴] با اینکه شخص متبکر خود را برتر دانسته و سایرین را کوچک می‌شمارد.[۵]

تفاوت تکبر در انسان و خدا

تفاوت صفت تکبر در خدا و انسان، به تفاوت منشأ آن برمی‌گردد؛ منشأ تکبر در خداوند، علم، قدرت و حکمت او است؛ ولی منشأ تکبر بشر، حقارت، نادانی و ضعف اراده است. بر اساس روایتی از امام صادق(ع)، عامل تکبر در انسان، پستی و خواری است که در خود احساس می‌کند.[۶] انسان برای آنکه نقص خود را بپوشاند، تکبر ورزیده و مقامی را ادعا می‌کند که دارای آن نیست.

جایگاه

در قرآن، درباره تکبر و شخص متبکر سخن گفته شده است. برای نمونه، در آیه ﴿کَذٰلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلَیٰ کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّار؛ این گونه، خدا بر دل هر متکبر و زورگویی مُهر [بدبختی] می‌نهد.(غافر:۳۵) به شخص متبکر اشاره شده است. در آیه ۳۴ سوره بقره نیز، به تکبر ابلیس هنگامی که خدا امر کرد به حضرت آدم(ع) سجده کند، اشاره شده است.[۷]

تکبر را نخستین گناهی دانسته‌اند که در جهان به وقوع پیوسته است. به گفته امام علی(ع) در خطبه قاصعه، تکبر ابلیس باعث شد، عبادت‌های شش هزار ساله او از میان برود.[۸] در روایتی دیگر، تکبر بزرگترین گناه شمرده شده است.[۹]

اقسام

تکبر دارای اقسامی است:

  • تکبر نسبت به خدا: گاهی تکبر در برابر خدا است.[۱۰] به این معنا که فرد به بندگیِ خدا اعتراف نداشته و عبادت را مخصوص خدا نداند. مانند تکبری که نمرود و فرعون داشتند. سبب این تکبر، طغیان و جهل دانسته شده و زشت‌ترین نوع تکبر شمرده شده است.[۱۱]
  • تکبر نسبت به پیامبران و اولیاء دین: گاهی تکبر در برابر انبیا و اولیا است، به گونه‌ای که شخص خود را بالاتر از آنان دانسته و از آنها اطاعت نمی‌کند. در آیه ﴿فَقَالُوا أَنُؤْمِنُ لِبَشَرَیْنِ مِثْلِنَا وَقَوْمُهُمَا لَنَا عَابِدُون؛ و گفتند: آیا به دو بشری که مانند خودمان هستند ایمان بیاوریم؟(مؤمنون:۴۷) به این نوع تکبر اشاره شده است.
  • تکبر در برابر بندگان خدا: گاهی تکبر در برابر مؤمنان و بندگان خدا است؛ به این معنا که فرد خود را بزرگ شمرده و دیگران را کوچک پندارد.[۱۲] این نوع تکبر، از این جهت که به مخالفت با خدا منجر می‌شود، از صفات هلاک کننده انسان دانسته شده است.[۱۳]

عوامل

عوامل تکبر، اختلال در شخصیت، ناآگاهی از ضعف‌های خود و تسلط شیطان بر انسان شمرده شده است. احساس خواری و ذلت یکی از اختلال‌ها شخصیتی است که با وجود آن انسان به تکبر دچار می‌شود.

درمان

برای درمان تکبر راه‌های گوناگونی گفته شده، که برخی از آنها چنین است:


شناخت به ضعف خود، به‌ویژه هنگام تولد و هنگام مرگ، تکبر را در انسان از بین می‌برد.[۱۸] عبادت نیز، که فروتنی نزد خدا است، باعث ضعیف شدن احساس تکبر می‌شود.[۱۶]

یکی از عوامل تکبر، احساس حقارت در خود است، که برای درمان آن، تقویت عزت نفس تأثیرگذار دانسته شده است.

حکم تکبر برای زن

در روایتی از امام علی(ع)، تکبر زن در برابر نامحرم، نیکو شمرده شده است. دلیل آن را بر اساس روایت، حفظ کرامت و شأن زن در برابر نامحرم و پیشگری از خطرهای احتمالی دانسته‌اند.[۱۹] مراد از تکبر زن، کوچک شمردن نامحرم نیست؛ بلکه زن با نشان دادن خودبزرگ‌بینی در برابر او، خود را از اینکه ابزار لذت‌جویی او شود، حفظ می‌کند.

بنابراین، تکبر به معنای «کوچک شمردن دیگران»، برای مرد و زن جایز نیست و گناه محسوب می‌شود.

منابع

  1. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، تهران، نشر کتاب، ۱۴۰۴ق، ص۴۲۱ و ۴۲۲؛ علم اخلاق اسلامی، ترجمه جامع السعادات، انتشارات حکمت، چاپ سوم، ۱۳۶۳ش، جلد اول، ص۴۱۷.
  2. نراقی، ملا احمد، جامع السعادات، معراج السعاده، مشهد، انتشارات ندای اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۲ش، ص۱۷۶.
  3. امام خمینی، سید روح الله، شرح چهل حدیث، مؤسسه تنظیم نشر آثار امام خمینی، چاپ دوم، ۱۳۷۱ش، ص۷۹.
  4. نراقی، ملامحمد مهدی، جامع السعادات، تعلیقه و تصحیح سید محمد کلانتر، مطبعه النجف، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، ج۱، ص۳۴۴–۳۵۱.
  5. امام خمینی، سید روح الله، شرح چهل حدیث، مؤسسه تنظیم نشر آثار امام خمینی، چاپ دوم، ۱۳۷۱ش، ص۷۹.
  6. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، با ترجمه و شرح سید جواد مصطفوی، ج۳، باب کبر.
  7. بقره:۳۴.
  8. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، دار احیاء الکتب العربیه، چاپ دوم، ج۱۳، ص۱۲۷.
  9. شفیعی، سید محمد، پرورش روح در پرتو چهل حدیث، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۰ش، ج۱، ص۲۸۰.
  10. دستغیب، سید عبدالحسین، گناهان کبیره، چاپ آرمان، ج۲، ص۱۱۱–۱۳۲.
  11. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، تهران، نشر کتاب، ۱۴۰۴ق، ص۴۲۱ و ۴۲۲.
  12. نراقی، معراج السعاده، ص۱۷۸.
  13. علم اخلاق اسلامی، ترجمه جامع السعادات، انتشارات حکمت، چاپ سوم، ۱۳۶۳ش، جلد اول، ص۴۱۷.
  14. مجلسی، بحار الانوار، بیروت، ج۷۸، ص۹۴.
  15. شفیعی، سید محمد، پرورش روح در پرتو چهل حدیث، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۰ش، ج۱، ص۴۹۱.
  16. ۱۶٫۰ ۱۶٫۱ محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، دارالحدیث، چاپ اول، ج۳، ص۲۶۵۷؛ شفیعی، سید محمد، پرورش روح در پرتو چهل حدیث، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۰ش، ج۱، ص۴۹۲.
  17. شفیعی، سید محمد، پرورش روح در پرتو چهل حدیث، دفتر تبلیغات اسلامی، ج۱، ص۴۹۱.
  18. مجلسی، بحار الانوار، بیروت، ج۷۸، ص۹۴.
  19. ری شهری، محمد؛ منتخب الحکمه، مترجم: حمیدرضا شیخی، قم، دارالحدیث، ۱۳۸۲ش، جلد ۲، ص۹۱۰.